دستمایه عمر



 امام صادق ع فرمود زبان خودرا نگهدارید و خانه نشین باشید  هرگز بلا یی که مخصوص شما شیعیان است بشما نمی رسد زیرا گ منامید وتقیه میکنید و طائفه زید یه همواره سپر بلای شما باشند زیرا انهاتقیه نمیکنند و بر ائمه ما علیهمالسلام طعنه میزنند  از اینرو سلاطین جور بدفع آنها میپردازند واز شما غفلت میکنند


امام صادق  ع   می‌فرمودنفس کشیدن کسیکه برا ی ما اندوهگین است و برایستمیکهمیگه  بما شده  غمگین است تسبیح میباشد و همت گماشتن برای امر ما عبارتست و پنهان داشتن راز ما را جهاد در راه خداست  راوی گوید   محمدبن  سعید بمن گفت این روایت رو با آب طلا بنویس که من چیزی  بهتر ازاین ننوشته ام


حدیث 83 ابوعبیده جدا گو،ید از امام باقر  ع راجع استطاعت ورفتار مردم در آن باره پرسیدم حصرت این آیه را تلاوت نمود و مردم  پیوسته مختلف خواهند بود از لحاظ عقیده جز انکه را پروردگارت ترحم کند  و بر اه حق هدایتش فرماید و ایشانرا برای ترحم آفریده 119 سوره12  و فرمود ای ابوعبیده مردم در رسیدن بقول حق مختلفند وهم گی در هلا کند حق را کنار گذاشته از بطالتها پیروی میکنند من ع رصکردم خدا می‌فرماید و جز کسیرا که پروردگارت ترحم کند فرمود انهاشیعیان ما هستندو خدا آنهارا برای رحمتش آفریده این رو فرمود ایشانرا برای ترحم آفریده یعنی برای اطاعت امام آفرید وامام همان رحمتی است  که خدا می فرماید رحمت من همه چیز را فرا گرفته آنها شیعیان ما هستند  که علم امام  آنها را فرا گرفته و دیگران چون از علم امام بهر ه یی نبرند آنها آنها فرا نمیگیرد

 


 عبدالرحمان بن آبی عبدالله گوید بامام صادق ع  عرصکردم منکر امر امامت از خاندان بنی هاشم و دیگران برابرند فرمود مگو  منکر بگو جاحد از خاندان بنی هاشم و دیگران ابوالحسن علی بن اسماعیل میثمی گویدمن باره فکر کردم و قول خدای عزوجل درباره برادران یوسف بیادم افتاد و قعر فهم وهم  له منکرون 58 سوره 12 یوسف آنها را شناخت واگنها یوسف را منکر بودند و نشناختند  شرح فرق منکر واحد اینستکه منکر در برابر  عارف و عالم بکار میرود یعنی کسیکه چیزیرا نشناخته ندانسته  است چنانچه  آیه سوره یوسف که بیاد ابوالحسن افتاد شاهد انست اما جاحد کسی است مطلبی را فهمیده ودانسته رد کند و نپدیرد  بداسطه حسد و اعراص دنیوی دیگر است وعداب و عقاب او از دیگران بیشتر باشد زیرا خدا حجت را برای اوکاملتر و تمامتر کرده که از ان خاندانش قرار داده است و نیز ناسپاسی ایشان از این نعمت  ومن بزرگه خداوند زشتروشدیدتر است ویا بجهت اینستکه گناه و خطا و خطا اشراف زشتر و ناپسندیده تر است لدا خدا لعزشهایی را بر پیغمبران میگیرد واز انهآ مواخذه میکند که از دیگران  در گذشته بخشیده میدارد  


 امام رضا علیه السلام  فرمود تواضع اینستکه  بمردم دهی آنچه را میخواهی  بتو دهند  با آنها چنان  رفتار کنی که میخواهی بما تو رفتار کنند      در حدیثدیگر گوید بحصرت حد تواصع  که چون بنده  آنرا متواضع  است چیست فرمود تواصع را درجایی برخی از آنها اینستکه انسان  قدر خود را بشناسد  وبا دلی سالم خودرا جایگاه خویش  نشاند  ودوست نداشته که بسوی کسی رود مگر جنانچه   بسویش  آیند با مردم چنانند او رفتار کنند  رفتار کند  اگر بدی ببیند  آنرا بانیکی بگو  فرو  خورنده خشم است  واز مردم میکدره خدا  هم نیکو کاران را دوست دارند


 امام صادق علیه اسلام فرمود رسول خدا ضال که علیه و آله  را جز گرسنگی و خوف و چیزی از دنیا مسرور نمی ساخت و خوشش ن میاورد و فرمود  روزی پیغمبر صلی الصلاه علیه واله اندوهگین بیرون رفت  و فرشته ایکه کلید های خزانه های زمین دستش بود نزد او ادمد گفت ای محمد ص اینها کلید های خزانه های زمین است پروردگارت  بتو میگوید باز کن  ه هرچه خواهی از زمین بر گیر  بدون آنکه چیزی از مقامت نزد من کاسته شود رسولخدا صلی اللاه علیه اله فرمود دنیا خانه کسی است که خانه ندارد آنکه عقل ندارد برای دنیا جمع میکند فرشته گفت سوگند بان که ترا بحق  مبعوث ساخته  من این سخن از فرشته یی در آسمان چهارم زمانیکه کلیدها را بمن دادند 


هشام بن حکم گوید موس بن جعفر علهم السلام بمن فرمود ای هشام خدای تبارک و تعالی صاحب عقل و فهم را در کتاب مزده داده 20 سوره 39 ان بنداگانم را که هر سحن راشنوند و از نیکوترش پیروی کنند مرده بده ایشانند که خدا هدایتشان کرده و ایشانند صاحبان عقل ای هشام همانا خدای متعال بواسطه عقل حجت را برای مردم تمام کرده و پیعمبرانرا بوسیله بیان یاری کرده وبسبب برهان هابربوبیت خویش دلالتشان نموده و فرموده است 160سوره 20 خدای شما خداییست یگانه که جز او خدایی نیست رحمان ورحیم است در افرینش اسمانها وزمین و تفاوت شب وروز و کشتیهاییکه بسود مردم در دریا روانست ابی که خدا از اسمان فرو اورد که زمبن رابعداز موات شدنش زنده گرداند و از همه جنبندگان در ان پرتکند و گردش بادها و ابریکه بین اسمان وزمین زیر فرمانست نشانه هاییست بر ربو بیت ما برای مردمیکه تعقل کنند ادامه دارد


پیعمبر فرمود خدا به بندگانش چیزی بهتر از عقل نبخشیده است زیراخوابیدن عاقل از شب بیداری جاهل بهتره در منزل بودن عاقل از مسافرت جاهل بسوی حچ وجهاد بهتر است وخدا پیعمبر و رسول راجز برای تکمیل عقل مبعوث نسازد  تا عقلش را کامل نکند مبعوث نسازد و عقل اوبرتر از عقول تمام امتش باشد و انچه پیعمبر در خاطر دارد از اجتهاد و مجتهدین بالاتر است و تابنده ای واجباترا بعقل خود در نیاد انها را انجام نداده است همه عابدان در فصیلت عبادتشان بپای عاقل نرسند عقلا همان صاحبان خردند که در باره ایشان فرموده تنها صاحبان خرد اندرز میگیرند


ابن سنان گوید بجصرت صادق ع عرصکردم مردیست عاقل که گرفتار وسواس در وصو و نماز میباشد فرمود چه عقلی که فرمانبری شیطان میکند گفتم چگونه فرمان شیطان میکند میبرد فرمود از او بپرس وسوسه ایکه باو دست میدهد از چیست قطعا بتو خواهدگفت از عمل شیطانست  


 سلیمان دیلمی گوید بامام صادق ع عرض کردم  فلانی در عبادت و دیانت و فصیلت چنین و چنان ست فرمود عقلش چگونه  است گفتم نمیدانم فرمود پاداش  باندازه عقل است همانا مردی از بنی اسرائیل در یکی از جزایر دریا که سبز و خرم و پرآب و درخت بود عبادت خدا میکرد یکی از فرشتگان  از آنجا گذشت  و عرض پروردگارا مقدار پاداش این بنده ات را بمن بنما  خداوند باو نشان داد واو ان مقدار را کو چک شمرد خدا باو وح ی کرد همراه او همراه او باش پس ان فرشته  بصورت انسانی نزد او آمد عابد گفت تو کی ستی گفت مردی عابدم چون از مقام و عبادت در این مکان آگاه شدم  نزد تو در این مکان آگاه شدم نزد تو امدم تا با تو عبادت خدا کنم پس آنروز را با او بود چون صبح شد فرشته باو گفت جای پاکیزه ای داری و فقط برای عبادت خوبست عابد گفت اینجا یک عیب دارد فرشته گفت چه غیبی  عابد گفت خدای ما چهارپایی ندارد اگر او خری میداشت در اینجا  می چراندیمش براستی این علف از بین میرود فرشته  گفت پروردگار که خری ندارد عابد گفت اگر خری میداشت چنین علفی تباه نمی شد پس خدا بفرشته وح ی کرد همانا اورا باندازه عقلش پاداش  میدهم یعنی حال این عابد مانند مستضعفین و کودکان است که چون سخنشرا روی ساده دلی و ضعف خ رداست مشرک و کافر نیست لیکن ع بادتش هم پاداش عبادت عالم خدا شناس را ندارد 


ب حصرت ابوالحسن  علیه السلام  عرض کردم نزد ما دست ای هستند که دوستدار امامند ولی آن تصمیم راس خرا ندارند که بتوانند از راه عقیده خویش از جان ومال بگذرند  همین قدر که از محبت امام دم میزنند فرمود آنها بواسطه کوتاهی عقل و قصور ادراگشان از جمله کسانی که مورد سرزنش خدا قرار گرفته اند نیستند همانا خدا می فرماید عبرت گیرید ای صاحبان ای صاحبان بصیرت و ایشان صاحب بصیرت نمی باشند 


امیرالمومنین علیه السلام فرمود از جمله عالم ست که از او زیاد نپرسی  جا مه اش نگیری و چون بر او وارد شدی و گروهی نزد او  بودند  بهمه سلام کن و اورا نزد آنها تحیت مخصوص گردان مقابلش بنشین و پشت سرش منشین چشمک مرگ با دست اشاره مکن پر گویی مکن که فلانی و فلانی بر خلاف نظر او چنین گفته اند و از زیادی مجا لستش دلتنگ مشو زیرا مثل عالم مثل درخت خرماست باید درانتظار باشی تا چیزی از آن بز تو فرو ریزد و پاداش عالم از روزه دار شب زنده داری که در راه خدا جهاد کند بیشتر است 


امام علیه السلام از عیسی بن مریم نقل میکند که او گفت ای گروه حواریون مرا بشما حاجتی است آنرا بر اوریدگفتند حاجتت رواست یا روح الله پس بر خاست و پاهای ایشان را بش سنت آنها گفتند ما بش س تن سزواراتر بودیم یا روح الله فرمود هماناسزوارترین مردم بخدمت نمودن عالم ست من تااین اندازه تواضع کردم تا شما پس از من در میان مردم چون من تواضع کردم تا شما پس پس از من در میان مردم چون من تواضع کنید سپس عیسی علیه السلام فرمود بنای حکمت بوسیله تکبر چنانکه زراعت  در  زمین نرم میروید نه در کوه 


 ابوخالد کابلی گوید از امام باقر ع پرسیدم تفسیر قول خدای عزوجل را 8 سوره64 بخداورسولش و نوری که فرستاده ایم ایمان اورید فرمود ای اباخالد بخدا سوگند که مقصود از نور ایمه از ال محمد  ص باشند تاروز قیامت بخدا که ایشانند همان نور خدا که فروفروستاده بخدا که ایشانند نور خدا در اسمانها وزمین بخدا که بحدای ای ابا خالد نور امام در دل مومنین از نور  خورشید تا بان در رور دوشن تر است بخدا ای که ایمه دلهای مومنین را منورسازند و خدا از هرکس خواهد نور ایشان پنهان دارد پس دل انها تاریک گردد بحدا ای اباخالد بنده ای مارادوست نداردو از ماپیروی نگند تا ابنکه خدا قلبش را پاکیزه کرده باشد و خدا قلب بنده ای را پاکیزه نکند  تا اینکه با ما خالص شده باشد و اشتی کرده باشد یکرنگ شده باشد و سازگار چون باما سازش کرد خدااز خساب سخت  نگاهش داردو از هراس بزرگ رور قیامت ایمنش سازد


 سدیر گوید من و ابو بصیر و یحیای بزاز و داود بن کثیر در مجلس نشسته بودیم که امام صادق علیه السلام با حالت خشم وارد شد چون در مسند خویش قرار گرفت فرمود شگفتا از مردمیکه گمان میکنند ما غیب میدانیم کسی جز خدای غزو جل غیب نمیداند من میخواستم فلان کنیم را بزنم او از من گریختو من ندانستم که در کدام اطاق منزل پنهان شده است  سدیر گوید چون حصرت از مجلس برخاست و بمنزلش رفت من و ابو بصیر و میسر خدمتش رفتیم و عرض کردیم قربانت گردیم آنچه در باره کنیزت فرمودی  شنیدیم و ما میدانیم که شما علم زیادی دارید علم غیبرا بشما نسبت ندهیم فرمود ای سدیر مگر تو قران را نمیخوانی ع رصکردم چرا فرمود در انچه از کتاب خدای عزوجل خوانده ایی این ایه 40 سوره 27 را دیده ای  مردیکه بکتاب دانشی داشت گفت من آنرا پیش از انکه چشم بهم نزد تو آورم عرض کردم قربانت گردم این ایه را خوانده ام فرمود ان مرد را شناختی و فهمیدی چه اندازه از علم کتاب نزد او بود عرض کردم شما بمن خبر دهید فرمود باندازه یک قطره اب سبت بدریای ا خصر  بحر محیط  غر کردم قربانت گردم چه کم فرمود ای سدیر چه بسیار است ان مقداریکه برای کسیکه خدای عزوجل اورا بعلمیکه اکنون بتو خبر میدهم نسبت ندادهاست 


امام صادق علیه السلام فرمود خدای تبارک و تعالی دو گونه علم است ا علمی که ملائکه و پیغمبران و رسولان و پیغمبرانشان بان آگاه ساخته ما هم میدانیم علمی که برخودش اختصاص داده و هر گاه در موضوعی ازآن علم بدا حاصل شود مارا آگاه سازد و بر امامان پیش از ماهمعرصه شود


امام صادق علیهمالسلام  فرمود چیزی از علم از نزد خدای عزوجل خارج نشود جز اینکه بر سولخداصلی الله علیه واله آغاز شود  سپس امیرالمومنین علیه السلام رسد و سپس با مامان دیگر یکی پس از دیگری تا امام آخر از امام اول عالم تر نباشد توضیح در اینجا علامه مجلسی ره حدیث از  بصاییرالدرجات نقل میکند که حاصلش اینست افزایش علم پیغمبر صلی الله علیه واله و ائمه راجع بدست ور اجرا احکامست چنانچه در حدیث 644 ذکر شد نه آنکه راجع حلال و حرام باشد زیرا ایشان همیشه حلال و حرام را بطور کامل میدانند و آنچه را امام میداند پیغمبر صلیالله علیه واله هم مینزد داندزیرا که دستور علم تازه از خدا بفرشته رسد واو نزد پیغمبر برد و پیغمبر صلی الله علیه واله نزد علی علیه اسلام فرستد واو نزد حسن فرستد  و همچنین بهر یک از آیینه عرضه شود 


امام صادق  ع می فرمود اگر علم ما افزایش نیاید بی علم بمانیم ذریح گوید اماعرصه کنند م صادق علیه السلام ای ذریح اگر افزایش علمی پیدا نکنیم بی علم بمانیم ع رصکردم آیا بغلم شما چیزی زیاد میشود که پیغمبر صلی الله علیه واله نمی دانست فرمود هر گاه بنای افزایش علم باشد اول آنرا بپعمبر صلیالله علیه واله عرضه کنند سپس بر امامان تا برس بما 


امام باقر فرمود بلندی و کو هان و کلید و درهمه چیز و خرسندی خدای رحمان تبارک و تعالی اطاعت امام است بعد از معرفت او سپس فرمود خدای تبارک و تعالی می فرماید 83 سوره 4 وهر که اطاعت پیغمبر نماید اطاعت خدا کرده وهر که که رو گرداند اورا رها کن زیرا ما ترا نگهبان او نفرستادیم


پیغمبر صلالله علیه واله فرمود هر که را خوش اید که چون من زندگی  کند و چون من بمیرد ودر بهشتی که خدا مرا وعده داده در آید و شبا خه ایکه پروردگارم بدست قدرت خودکاشته دست آویز د باید علی بن ابیطالب  وجانسینانش را اطاعت کند زیرا آنها شما را آنها شما را بهیچ در گمراهی در نیاورد واز هیچ در هدایت خارج نکنند شما بایشان یاد ندهید که آنها از شما داناترند من از پروردگارم خواستم که میان آنها و قرآن جدایی نیندازد تا سر حوض بر من وارد شوید اینچنین دو انگشت  سبابه  خود را بهم چسبانید پهنای آن حوض  بمسافت میان صنعا ی  تا ایله  است و بعددستارگان جامهای سیمیمین و زرین دارد شرح مقصود از جدا نشد ن  ائمه از قرآن اینستکه ایشان همیشه حافظ قرآن و مفسر قرآن  و عمل کننده بقر ان و دعوت کننده مردم بسوی قرا مند و هیچگاه از این روش تعدی و نکنند و صنعا شهری در یمن   و ای له نام کوهی است میان مکه مدینه ونیز نام شهریست  در طرف مصر وام کنه دیگر هم باین نام میباشد ولی پیداست که مقصود روایت بیان بزرگی حوض است نه  تحدید حقیقی آن چنانکه سنجیدن کاسه های آبخوری آن را بتعداد  ستارگان نیز از این بابست 


زر اره گوید از حصرت ع راجع بقول خدای جل و عز وسع   کرایه السماوات و الارض  پرسیدم که آیا آسمانها و زمین کرسی رادر بر دارند یا کرسی آسمانها و زمین را در بر دارد فرمود بلکه کرسی اسمانهاوزمین و عرش را در بر دارد  پس کرسی مرفوع است و فاعل وسع و کسر همه چیز را در بر دارد


رسول خدا  ص فرمود حجت من بر ا شقیا ی امت تو کامل تمام است انهاییکه ولایت علی ع را ترک گفته وبادشمنانش  دوستی نموده و فضیلت او و اوصیای بعد از او را انکار کردند زیرا فضیلت تو فضیلت ایشان است  اطاعت نو اطاعت ایشان و حق تو حق ایشان و نافرمانی ایشان  آنهایند امامان را راهبر بعداز تو روح تو در کالبد ایشانست و روح تو همانست که از طرف پروردگارت در تو دمیده شد و ایشان عترت تو میباشند واز طینت و گو شت وخون تو سرشته اند  خدای عزوجل سنت وروش تو و پیغمبران پیش از ترا در ایشان را برای من آورده است حدیث 503 رجوع شود 


امام باقر ع فرماید رسولخدا ص فرمود هر که خواهد مانند پیغمبران زندگی کند و مانند شهیدان بمیرد و در بهشتی که خدای رحمن کاشته ساکن شود باید از علی پیروی کند و با  دوست او دوستی کند و با مامان پس از وی اقتدا کند زیرا ایشان عترت من ند و از طینت من آفریده شده اند خدایا فهم و علم مرا بایشان روزی کن وای بر آنها که از امت من مخالف ایشان باشند خدایا شفاعت مرا به آنها  مر سان خدایا مارا هم توفیق پیروی علی و دوستی دوستانش و رسیدن ب شفاعت رسولت عطا فرما  

رسولخدا ص فرمود حجت من بر اشقیاو امت تو کامل و تمام ست انهاییکه ولایت علی ع را ترک گفته و بادشمنانش دوستی نموده و فضیلت او و اولیای بعداز اورا انکار کردند زیرا فضیلت تو فضیلت ایشان است واطاعت تو اطاعت ایشان و حق توحق ایشان و نافرمانی تو نافرمانی ایشان و آنهایند امامتراهبر بعداز تو روح تو در کالبد ایشانست و روح تو همانست که از طرف پروردگارت در تو دمیده شد و ایشان عترت تو میباشند و از طینت و گوشت و خون تو سرشته اند 


 امام باقر ع فرماید رسولخداص فرمود هرکه خواهد مانند پیغمبران زندگی کند و مانند شهیدان بمیرد و در بهشتی که  خدای رحمن کاشته ساکن شود باید از علی  ع پیروی کند وبا دوست او دوستی کند و با مامان پس از وی اقتدا کند زیرا ایشان عترت  م نند و از طینت من آفریده شده اند خدایا فهم و علم مرا بایشان روزی کن وای بر آنها که از امت من مخالف ایشان باشند خدایا شفاعت مرا بانها مر سان خدایا مارا هم توفیق پیروی علی و دوستی دوستانش و رسیدن بشفاعت رسولت عطا فرما 


ابن ابی نصر گوید از حصرت رضا   علیه السلام راجع بقول خدای عزوجل و ای گروندگان از خدا باک داشته باشید و با صادق ان باشید پرسیدم فرمود صادق ان همان امامان و باور دارنگان اطاعت ایشانند صادق و صدیق همان اما مانند بواسطه  بواسطه اطاعتشان خدا را 


ابن ب گوید از حصرت صادق ع از گفتار خدای عزوجل پرسیدیم که فرمرماید و هرچه مصیبت بشما رسد بواسطه ان چیزی است که خودتان کرده اید حضرت دنباله ایه را خواند و فرمود و از بسیاری از گناهان بگدردسوره شورای آیه 30  گوید من عرض کردم مقصودم دنباله آیه نبود بلکه بفرمائید آنچه به علی علیه السلام و انانکه مانند او بودند از خاندانش رسید از همین باب بود یعنی آنها چه کرده بودند که آنهمه مصیبت و بلا بدانهارسید  و فرمود همانارسولخدا ص در هر روز بون اینکه گناهی داشته باشد هفتاد بار استغفار میکرد


امیرالمومنین ص فرمود خدای تبارک و تعالی ما را پاکیزه نمود و نگهداری فرمود و ما را بر خلقش گواه ساخت و در زمینش حجت نهاد و ما را همراه قرآن و قرآن را همراه ما قرار داد نه ما از آن جدا شویم نه کردار و گفتار ما با حقیقت معانی و مضامین قرآن منطبق است و جدایی ممکن نیست زیرا ما سر مویی از قرآن نمی کنیم. 

 

 


1امام  باقر ع فرمود بلندی و کوتاه وکلید  ودر همه چیز و  خرسندی خدای  رحمان تبارک وتعلی  اطاعت  اما مست بعداز معرفت او  سپس فرمود خدای تبارک میفرماید83 سوره 4 هرکه  اطاعت یمعمبر نماید اطاعت خدا کرده وهر که رو گرداند  ورا رها کن  زیرا  ما ترا نگهبان او نفرستادیم 


 امام صادق ع می‌فرمود از مناجات های خدا عزوجل با موسی ع این بود که ای مو سی بدنیا تکیه مکن مانند تکیه کردن ستمگران و تکیه کردن کسی که آنرا پدر و مادر خود دانسته ای موسی اگر ترا بخودت واگذارم که بان بنگری محبت و رونق دنیا بر تو چیره شود ای موسی در کار خیر با اهلش مسابقه گذار و بر آنها پیشی گیر زیرا کار خیر مانند اسمش نیکو و پسندیده است و آنچه از دنیا را بدان احتیاج نداری رهاکن و بفریب خورندگان بدنیا و بخود واگذاشتگان منگر و بدانکه آغاز هر فتنه یی محبت دنیاست و بمال هیچکس غبطه مبر زیرا مال بسیار مایه گناه بسیار است نظر باحقوق واجبه و بحال کسیکه مردم از او خشنودند غبطه مبر تا بدانی خدا هم از او خشنود است و نیز بحال مخلوقی که مردم از او اطاعت کنند غبطه مبر زیرا اطاعت و پیروی نا حق مردم از او باعث هلاکت او و پیروانش باشد  حضرت صادق ع فرمود گناهانیکه نعمت ها ار دگرگون سازند بدیگران است و گناهانیکه پشیمانی ببار آورند کشتن و آدم‌کشی است وان گناهانی که بلا نازل کند ستم است و آنها که پرده را بدرند شرابخواریست و آنها که روزی را ‌نگهدارند و در نتیجه کم شود است و آنها که در نابودی شتاب کنند قطع رحم است و آنها که دعا را بر گردانند و قضا را تیره و تار کند نافرمانی و آزردن پدر و مادر است حدیث ۳ ص ۱۸۴ ونیز حضرت صادق ع فرمود همین که چهار چیز شایع شد همراه آنها چهار چیز دیگر پدیدار گردد هر گاه شایع شد زله پیداشود  و هرگاه حکم بناحق شایع شود باران بند اید و هر گاه پیمان با کفاریکه در ذمه اسلامیند شکسته شود و طبق مقررات با آنها رفتار نشود دولت بدست مشرکین افتد و بر مسلمین حکومت کنند و هر گاه زکات داده نشد فقر و احتیاج پدیدار گردد 

 


 ابو بصیر گوید بامام صادق ع عرضکردم ایا بر امام زکاه نیست فرمود سخن محالی گفتی ای ابا محمد ر نمی دانی که دنیا و اخرت از ان امامست واو ان را هرکجا خواهد نهد و بهر که خواهد دهد این حق برای او از جانب خدا روا گشته ای ابا محمد همانا امام شبی نیست که بخوابد وبرای خدا در گردن او حقی باشد که از ان مورد باز خواست گردد 


 عمربن یزید گوید مسمع را در مدبنه دیدم واو انسال وجهی را خدمت امام صادق ع بردهو انحضرت نپذیرفته بود من باو گفتم چرا امام صادق وجهی را که برایش بردی بتو رد کرد گفت چون ان وجه را که خدمتش بردم عرضکردم غواصی دریای بحرین بمن واگذار شده و من چهععرمود ارصد درهم استفاده کرده ام وخمس ان را که 80 هزار رهم است برای شما اودده امن نخواستم این وجه را که حق شمااست خداب تبارک تعالی در امواا لما قرار داده از شماباز دارموود تصرف کنم حضرت فرمود مگر ما از زمبن و انچه خدا از ان بر اورد حقی جز خمس. نداربم ای ابا سیار همه زمین از ان ماست. پس انچه خدا از ان براورد متعلق بماست من بحضرت عرضکردم من همهکان وجوه را خدمت شما خواهم اورد فرمود ای ابا سیار ما انرا برای تو روا ساختیمو حلال نمودبم مالت را برگیر و نبز هر زمینی که در دست شیعیان ماست برای ایشان حلال است تا زمانیکه قایم ماقیام کند انحضرت قسط خراج را از ایشان بگیرد  وزمین را در دستشان باقی گذارد ولی زمینهاییکه در دست غیر شبعیان است استعاده ابکه از ان میکنند بدای ابشان حرامست تا زمانیکه قابم ماقیام کند وزمین را از دستایشان بگیردو انهارا با خواری بیرون کند


 زراره گوید شنیدم امام صادق ع میفرمود همانا برای حضرت قایمپیش از انکه ظهور کند غیبتی است  عرضکردم برای چه فرمود زیرا او میترسد و بادست اشاره بشکمش فرمود یعنی از کشته شدن میترسد  محمدبن مسلم گوید شنیدم امام صادق ع میفرمود اگر خبر غیبت صاحب الامر بشما رسید منکر ان نشوید مفضل بن عمر گوید خدمت امام صادق ع بودم  در اتاق مردم دبگری هم نزدش بودند که من گمان کردم وی سخنش با دبگری است امام فرمود همانا بخداکه صاحب الامر از میان شما پنهان شود و گمنام گرددتاانجا که گوینداو مرد وهلاک شد در کدام دره  افتاد وشما مانند کشتی گرفتار امواج دریا متزل وازگون شوبدونجات نیابید جز کسیکه خدا از او پیمان گرفته. و ایمان دارد در دلش ثبت کدده واورا با روحی از جانب خود تقویت نمود وخمنا دوازده پرچم مستبه  لر افراشته گردد که هیچیک از دیگری شناخته نشود حق ار باطل  مشخص نگردد   زراره گویو من گدیه کردم امام فرمود چه ترا بگریه اوردای اباعبدالله  عرضکردم قربانت چگونه نگریم ه شما میفرمایید ووازده پرچم مشتبه  است و هیچیکاز دیگری شناخته نشود زراره گوید در مجلس انحضرت سوراخی بود که از انجا افتاب میتابید حضرت .فرمود این ا؟فتاب  اشکار است گفتم اری   فرمود امر ما از این افتاب روشن تراست


 امام صادق ع فرمود در انمیان که پیغمبر ص در مسجدالحرام بود ولباسهای نو در بر داشت مشرکین شکمبه شتری را بر او افکندند ولباسهایش را الوده کرده اند پیغمبر از این عمل بقدری ناراحت شد که خدا داند انگاه نزد ابوطالب امد وگفت ای عمو حسب   حسب مرد دین وارزش و کارهای نیک  وصفات پسندیده وکردار شایسته اوست  ونیز صفات حمبده پدران اوست زیرا شخصیت مرد بوسیله اینها بحساب مباید  مرات ص360.         معنی حسب بود توصیح دادم.      مرا در میان خود چگونه میبینی او گفت گر چه شده برادرزاده حضرت گذارش داد ابو طالب حمزه را طلبید و خودش هم شمشیر بر گرفت و بحمزه گفت شکمبه را بردار سپس همراه پیغمبر بسوی ان قوم رفت تا نزد قریش رسید انها گرد کعبه بودند چون اورا دیدند اثار خشم و بدی درچهره اش خوانده اند انگاه بحمزه گفت شکمبه را بر سبیل همه بمال او چنین کرد تا بنفر اخرشان هم مالید سپس الوطالب متوجه پیغمبر ص شد وگفت برادرزاده اینست حسب تو در میان ما  31 و فرمود چون ابو طالب وفات یافت جبرییل بر پیغمبر ص نازل شد وعرض کرد ای محمد از مکه بیرون رو زیرا در اینجایاوری نداری وقریش ه.م بر پیغمبر هجوم اوردتد و حضرت از انجا فرار کرد تا بیکی از کوهای مکه که حجونش میگفتند رسید ودر انجاشد گویا مقصودهمان کوهی است  ه غار مشهور در ان بودهو هجرت در این زمان واقع شد


اصبغ بت نباته حنظلی گوید امیرالمومنین ع دبدم روزیکه بصره را فتح کرد و بر استر رسولخدا ص سوار بود سپس فرمود ای مردم بشما خبر ندهم که بهترین مخلوق در درروزی که خدا انها را گرد اورد وز قیامت کیست ابو اپوب انصآری بر خاست وعرضکرد چرا ای امیرتلمومنین بما خبر ده زیرا نزد و هنگام نزول وحی ودانستن حقایق ووافعیات تو حاضر بوده ای وما غایب فرمود  همانا بهترین مخلوق در روزیکه خدا گردشان اورد هفت تن از فرزندان عبداللبندکه چز کافر وجاهد منکر فضیلت ایشان نباشد عماربن یاسر رحمت الله بر خاست وعرض کرد یا امیرالمومنین ع نام انهارابما بگوتا بشنا سیمشان فرمود بهترین مخلوق وروزیکه خدا گردشان اورد پیغمبرانند و بهترین پیغمبران محمد ص  وبهترین شخص. از هر امتی بعداز پیغمبر  وصی اوست تا انکهه پیغمبری در زمان او اید پس ان پیغمبر در زمان او ابد پس ان پیغمبر از وصی پیغمبر سالق افضلاست و همانا بهترین آوصیا وصی محمد علیه والهالسلام. همانا بهترین مخلوق بعداز اوصیای شهیدانند  همانا بهترین شهیدان حمزه بن عبدالمطلب  وجعفر ابیطالب که دو بال نترو تازه دارد وباانهادر بهشت پرواز میکنند وبا حدی از این امت جزاو و بال عطا نشده است خدا ان را برای احترام محمد ص و تشریف او عطاکرده است ودیگر دو نوه پیغمبر حسن وحسین و مهدی علیهمالسلام اند که خدا هرکه را از ما خانواده ب

خواهد مهدی قرار دهد سپس این ایه تلاوت فرمود و انها که اطاعت خدا وپیغمبر کنند همدم کسانی هستند که خدا بایشان نعمت داده یعنی پیغمبرانو راست پیشگان و شهیدان ونیکو کاران و اینان نیکو رفیقانند این تفضل از جانب خداست ودانایی خدا بس است 69 سوره 4


عاصم گفت یا امیرالمومنین پس چرا خود شمابخوراک سخت و پو شاک درشت اکتفا نموده یی فرمودوای بر تو  همانا خدای عزوجل بر پبشوایان عدالت واجب ساخته که خود را در ردیف مردم ضعیف و ناتوان گیرند تا فقر وتنگدستی فقیر را از جابدر نبرد عاصم بن زیاد عبا کنار گذاشت و جامه نرم در برکرد4 حمادبن عثمان گوید در محضر امام صادق (ع) بودم که مردی بانحضرت عرض کرد اصلحک الله شما فرمودی که علی بن ابیطالب (ع) لباس  زبر و خشن در برمیکرد و پیراهن چهار درهمی میپوشید متانند اینها در صورتی ه بر تن شانما لباس نو میبینم  حضرت باو فرمود همانا علی ابن ابی طالب   علباسهارا در زمانی میپوشید که بد نما نبودو اگر ان لباس را این زمان میپوشید ببدی انگشت نما میشد پس بهتر رین لباس هر زمان لباسها را درهر زمان لباس مردم انزمانست ولی قایم ما اهلبیت ع زمانیکه قیام کند همان جا مه علی (ع) را پوشیده و برروش علی (ع) رفتار کند( زیرا انحضرت  هم حکمفرمایی زمام داری کند و وظیفه امام (ع)در زمان حکومتش اینست که خود را در ردیف مردن فقیر اورد).


 امام صادق ع فرمایدپیغمبر ص فرمود من از هرمومنی بخود او سزاوارترمو اولویت دارم و پس از من این سزاواری راعلی ع دارد بحضرت عرض شدمعنی ایگ سخن چبست  فرمود فرمایش خود پیغمبر است که هرکه بمیرد وار خود بدهی یا لاز ماندگانی بی سر پرست بجا گذاردبه عهده من است که دینش را ادا کنم واز باز ماندگان سر پرستی نمایم و هرکه بمیرد ومالی از خود بجا گذارد و از ان ورثه اوست پس هرگاه مردی مالی نداشته باشد بر حود ولایت ندارد و چون مخار ج عیال خودرا نپردازد بر انه حق امرو نهی ندارد پیغمبر و امیرالمومنین  ع وامامان بعداز ایشان بدان مم هستند که مخارج انها را بپردازند از این  روایشان نسبت بخود مردم اولویت دارند وتنهاچیزیکه. موجب شد همه یهود اسلام اورند همین سخن رسولخدا ص بود زیرا ایشان نسبت  بخود وعیالات خود اسوده خاطر شدند زیرا دانستند که نگهداری و کفالت خود انهااگر بی سرپرست باشند و نیز خانواده انها پس از مرگشان اگر مخارج و سر پرستی نداشته باشند بعهده شخص  پیغمبر ص و پس از انحضرت بعهده جانشین اوست شرح  چون راوی معنی اولویت پیغمبر ص را نسبت بمردم نداشت از امام صادق ع سوال کرد حضرت معنی  ولایت را در ضمن مثالی بیان فرمود و توضیح داد انچه از مثال  حضرت استفاده میشود اینستکه ولایت داشتن شخصی بر دیگری بمعنی اختیار داری و تصرف در امورو  حکومت نسبت باوست و ثبوت حق ولایت و اشخاص بر دبگران با وجود انکه در اصل خلقت و مقتضای تساوی عدالت همه افراد بشر برابرند جهات واسباب مختلفی دارد که یکی از انهاانفاق و بذل مالست بدبگران مثلا چون رییس خانواده بر زن و فرزند وخادمش انفاق مبکند  و خرجی انهارا میپردازد بر انها ولایت پیدا میکنند که تا حدی ایشانرا امر ونهی کند ودر برخی از امور مربوط بایشان تصرف و ااختیاری داری کند ولی اگر خودش مالی نداشته با که بانهاانفاق کند فهرا این ولایت از او سلب می شود وبدیگری کهاوپرداخت کند عطا می شودچنانکه حق ولایت بر صغاردر زمان حیات پدر برای خود پدر و بعدا از وفاتش. برای وصی یا فیم و با امامیستکه مخارج انهارا عهده دار است  خلاصه از مثالیکه حضرت صادق ع از قول خود پیغممبر ص  بیان میکند اولا معنی ولایت دانسته می شود ثانیااستفاده میشود که چون سر پرستی افراد تهیدست وبی سرپرست. بعهده پیغمبر و امام ع حق ولایت ر انهابرای ایشا نست والبته  چنانکه. گفتیم ممکن است ولایت را اسباب بر انها هم برای ایشانست  والبته. چنانکه گفتیم  ممکن است ولایت را اسباب و جهات زیادی باشد که تکفل مخارج بکی از انجحات باشد


 اسحاق بن عمار گوید و شنیدم از حضرت صادق ع که فرمود همیشه پدرم میفرمود پناه می بریم بخدا از گناهانیکه در نابودی شتاب کنند ومرگها را نزدیک سازند و خانهادا در ویران  کنند و انها قطع رحم واوردن ونا عرمانی پدر ومادر واگذاردن احسان ونیکی است  3 ونبیز حضرت صادق ع فرمودهمبن که چهار چیز شایع شد همراه انها چهار چیز دبگر پدیدار گردد هر گاه شایع زله پیدا شود و هرگاه حکم بناحق شابع شود باران بند اید و هرگاه پیمان باکفاری که در ذمه اسلامند شکسته شود و طبق مقررات با انهارعتار نشود دولت لدست مشرکین افتد و بر مسلمین حکومت کنند و هرگاه زکاه داده نشد فقر و احتیاج پدبدار گردد شرح مجلسی 

ره گوید اینکه پیمان شکنی با ذمیان سبب غلبه انها شود برای انست که چون بنقضعهد مخالفت با خداوند کنند بجهت اظهار تسلط خدا نیز خلاف مقصودشان را پیش اورد چنانچه منع از زکات بخاطر ثروتمند شدن پس خدا برکت ان را میبرد وانهارا نبازمندکند 


حصرت صادق ع فرمود گناهاییکه نعمت ها دا دگر گون سازند بدیگران است وگناهانیکه پشبمانی ببار اورند کشتن است و اومکشی است وان گناهانی که بلاها نازل کند ستم است وانهاکه پرده را بدرند شرابخواریست و انهاکه روزی را نگهدارند ودر نتیجه کم شود است وانانکه در نابودیشتاب کنند قطع رحم است وانهاکه دعارا بر گردانند و عضاراتهره وتار کنند نا فرمانی و اذردن پدر ومادر است 


سماعه گوید از حضرت موسی بن جعفر ع شنیدم که میفرمود کار خیر زباد نشماربد وگناه کم هم اگر هست شما انرا کم نشمارید زیرا گناه کم است که فراهم شود تا بسیار گردد واز خدا در نهایی بترسیدتا خودتان انصاف و عدالت کرده باشید و بسوی اطاعت خداوند شتاب کنبد و راست بگویید و امانت را بصاحبش بدهید زیرا که ان بسود شما است وانچه بر شما حلال نیست وارد نشوید زیرا که ان بزیان شما است شرح مجلیی ره در جمله حتی تعطومن انفسکم النصف ،،،،،،، گوید یعنی انصاف باینکه از خدا میترسبد یا خودتان قاضی وحاکم خود باشید و محتاج بحاکم دیگری که میان شما حکم کند نباشد 


امام صادق ع فرمود شیعیان ما اهل هدایت و اهل تقوای  واهل خیر و اهل ایمان و اهل فتح و ظفر  میباشند  درهای رحمت خدا بروی انها گشوده و بکمال سعادت خود رسیده اند   حدیث 9 امام صادق ع فرمود از مردم پست دوری کن همانا شیعه علی کسی است که عفت شکم و فرج  داشته باشد انها رارا ار حرام و مشتبه نگهدارد و سخت بکوشد و جهاد کند و برای خالقش عمل کند و بقواب او امیدوار باشد و ار عقابش بترسد اگر این گونه مردم را دیدی انها شیعه جعفر ند 


امام صادق ع  فرمود هرکه از نیکی خود شادمان واز بدی خویش بد حال گردد حدیث 7 امام صادق ع فرمود شیعیان ماهمان دنگه پرید گان از خوف خدا خشگ لبان از روزه لاغرانند که چون شب فرارسد با اندوه از استقبال کنند زیرا  در غم انجام وظیفه  پروردگار باشند 


ادریس بن عبدالله گوید از امام صادق ع تفسیر این ایه را پرسیدم و چه چیز شما را بدوزخ کشانید گو بند ما نماز گزار نبودیم 42 سوره 74  فرمود مقصود اینستکه پیروی نکردیم از امامانیکه هدای تبارک وتعلیدر باره ایشان فرموده است و پیشروان پیشرو انها یند مقربان 11 سوره سوره 56  م،ر نمیببنی که مردم اسبی را که در مسابقه پشت سر سابق است مصلی نامند همین معنی مقصود است در انجا که فرمایدو ما از مصلین نبودیم یعنی پبرو پیشرروان نبودیم.  شرح از جمله مسابقاتیکه با شرط بندی در شرع سلام جایز است مسابقه اسب دوانی است بدین ترتیب که میدانی را با ابتدا و انتها معلوم برای مسابقه تعیین مبکنند  سپس اسبان همگی در یک ان از ابتدا مبدان شروع بدویدن مبکنند وهر اسبی که زودتر باخر میدانرسد مجلی نام دارد ووجه شرط  و گرو گان متعلق بصاحب او است گاهی ممکن است برای اسبهای دوم وسوم و پایین تر هم وجه کمتری بعیین کنند ولی در هر حال اگ اسبانرا در عربی نام مخصوصی است بترتیبیکه فراهانی در کتاب نصاب المبیانخود گفته است    ده اسبند در تاختن هر یکی را.          بترتبب نامیست اسان نه مشگل    مجلی مصلی مسلی وتالی     چه مرتاح و عاطف خطی ومومل.    لطیمو سکیت ارب حاجت عرق خوی     فوادانت قلل وجنان و حشادل 


مفضل بن عمر گوید از امام صادق  ع راجع بقول خدایتعلی و قران دیگری بیاور با این را عوض کن 15 سوره 10 فرمود میگفتند یا علی را عوض کن  توضیح طبق این روایت مقصود مشرکین و منافقین این بود که اگر میخواهی ما بتو ایمان اوریم ایاتیکه راجع بفضیلت علی ع است عوض کن یعنی  فضیلت دیگر انرا بجای او بگذار یا اصلا قرانی بیاور غیر این قران 


امام صادق ع در باره قول خدای و عزوجل ستایش خدایی را که مارا باین نعمت راهنمایی نمیکرد ما را نمیافتیم 43 سوره 7 فرمود چون روز فیامت شود پیغمبر ص وامیرالمومنین وامامان ز فرزندان اورا بخوانند انها برای رسیدگی بحساب وشفاعت مردم منصوب شوند ون شیعیانشان انهارا ببینند گویند وستایش خدایی را که مارا باین نعمت رهبری کرد واگر خدا ما را رهبری نمیکرد هدایت نمی شدیم یعنی خدا مارا باین بولایت میرالمومنین وامامان از عرزندانش ع رهبری فرمود 

 


امیرالمومنین ع فرمود خوشا حال بنده گمنامیکه باو اعتنا نشود او مردم را شناسد ولی مردم اورا نشناسند خدا رضایت اورا برضوان شناساند  واینها چراغهای هدایتند که هر فتنه تاریک و سختی از برکت انها زایل شود ودر هر رحمتی بر ایشان گشوده گردد نه پخش  کننده و فاش سازنده رازند و نه خشن وریا کار فرود سخن خیر گویید تا بدان معروف شوید وکار خیر کنید تا اهل خیر شوید عجول و فاش کننده.راز نباشیدزیرا بهترین شما کسانی باشندکه چون بانها بنگرند بیاد خدا افتنندو بدترین شما سخن چینانی باشد که میان دوستان جدایی افکنند و عیبجوی پاکدامنان باشد 


زراره گوید-خدمت امام باقر ع بودم مردی از اهل کوفه از انحضرت راجع بقول امیرالمومنین ع و هرچه خواهید از من بپرسبد هر چه از من بپرسید شما خبر دهم سوال کرد حضرت فرمود هیچ کس علمی ندارد جز انچه از امیرالمومنین ع اسفاده شده مردم هر کجا خواهند بروند بخدا علم درست جز اینجا نیست وبا دست اشاره بخانه خود کرد مقصود خانه وحی و نبوتست نه خصوص خانه ملکی انحضرت  توصیح این عبد البر در کتاب استیعا خود گوید هیچ کس از صحابه جز  علی بن ابیطالب نگفت هرچه خواهید از من بپرسبد واحمدبن حنبل هم در مسندش این سخن را از سعید نقل میکند  علامه مجلسی ره در اینجا میگوید هر کس این ادعا را کرد رسوا شدچنانکه موافق و مخالف اعتراف دارند


رسولخدا ص فرمود سه خصلت است که

 هر کس داشته باشد بتمام خصال ایمان رسیده است 1 چون راضی وخوشحال باشد رضا یتش اورا بباطلیدر نیاورز چوون خشم کند خشمش اورا از حق خارج نسازد  3 چون قدرت یابد بانچه از ان نیست دست دراز نکند حدیث 30ا میرالمومنن ع فرمودبرای اهل دین علاماتی است که بدان شناخته شوند راستگویی و ادای امانت وووفای بپیمان و صله رحمو ترحم بر ضعیفان و کم دنبال گیری از ن یا فرمود کم نزدیکی کردن با ن و بذل نیکی و حسن خلق وگشاده خلقی و پبروی از دانش وانچه بخدا ی عزوجل نزدیک سازد طوبی از ان اینهاست و چه سر انجام خوبی دارند و طوبی درختی است در  بهشت که ریشه اش در خانه پیغمبر ما محمد ص است و مومنی نیست جر انکه شاخه یی از ان درخت در خانه اوست در دلش ا شتهای هر چه پیدا شوداندرخت برایش بیاورد و اگر سواری با جدیت صدسال در سایه ان را ه پیماید از ان نگذرد واگر از پایینش کلاغی پرواز کند ببالایش نرسدجز انکه بعلت پیری بزیر افتد در این نعمت رغبت کنید همانا مومن بکار خود مشغولست ومردم از او دراسایشند چون شب بر او پرده افکند رخسارش را بگستراند و لا اعضا شریف بدنش برای خدای عزوجل سجده کند وبا خداییکه اورا افریده در باره ازادیش از اتش دوزخ مناجات کند هان اینگونه باشد


مهزم اسدی گوید امام صادق ع فرمود شیعه ما کسی است که صدایش از کوشش نکند فریاد نکسد ودشمنیشاز بدنش تنها تن خودرا برنج اندازد نه دیگران را ومارا اشکارا نستاید تا کینه معالفبن را بر انگیزد وبا  عیبگوی ما همنشینی نکند وبادشمن ما ستیزه نکند اکر مومنی را ببیند احترام کند واگر بجاهلی بر خورداز او دوری کند  عزصکردم پس. تکلیف من با این شیعه نماها چیست فرمود در میان انهاجداشدن خوب از بد و تبدیل  خوب وبد وامتحان واقع شود قحطی بر ایشان  پیش اید که نابود شو ند و بیماری وبایی که انها بکشدواختلافیکه متفرفقشانس سازد  شبعه ما کسی است که چون سگ عو عو نکند ومانند کلاغ طمع نورزد اگر هم از گرسنگی بمیرد از دشمن ما چیزی نخواهد عر ضکردم قرب،انت ابنهارا در کجا بجویم فرمود در اطراف زمبن اینها زندگی سبکی دارند واواره بسر برند   در یک جا ست ندارند اگر حاضر باشند کسی انهارا نشناسد و اگر غایب شوندکسی از انها جویا نشود از من مرگ باک ندارند و در گورستان از هم دیدن کنند اگر حاجمتمندی بانها پناهنده شود برای انها او دلسوزی کنند دلشان از هم جدا نیست اگر چه خانهاشان از هم دور باشد سپس فرمود رسولخدا ص فرمود من شهرم و علی در است دروغگوید هر که گمان کند از غیر دربشهر در امده ونیز دوروغ هر که گمان کند مرا دوست داشته وعلی صلوات الله علیه را دشمن دارد 


حسن بن علی صلوات الله علیهما برای مردم سخنرانی کرد و فرمود  ای مردم بشما خبر دهم از حال برادریکه داشتم که در نظرم از همه مردم بزدگتر بود بالا تربن چیزی که  اورا در نظرم بزرگ کرده بود پستی وحقارت دنیا در نظر او بود او تسلط شکم خارج شده بودچیزی راکه نداشت و نمیخوآست و چون پبدا مبکرد روب نمینمود از تسلط فرج خود هم خارج شده بود از اینرو عقل و رایش سبکی  نمیکردنادانی بر او تسلطی نداشت از ابنرو دست خویش جز بجانب شخص با اطمینان و برای. سود دراز نمیکردپر اشتهاو نار.اضی و ملول نبود پر اشتهاو ناراضی و ملول نبودبیشتر عمرش خاموش بود و چون سخن میگفت بر گویندگان غلبه میکردوارد جدال  ستیزه نمیشد ودر وعوا شرکت نمیکرددلیلی نمیاورد تا قاضی را ببابدجزبا دلیل سخن  نمیگفت یا صبر میکرد تا خدا را حاکم یابد از برادرانش غفلت نمینمود  چیزی را بدون انها بخود  اختصاص نمیداد لاغر بود و مردم ناتوانش. میشمردند ولی چون پای مددب بمیان میامد شیر جهنده گردنفر از بود کس را بکرداری که عذر خواهی از ان ممکن است سرزنش نمیکرد صبر میکردتا عذر خواهی حاصل شود انچه را بدیگران مبگفت خودش مبکرد وانچه را هم براب تقیه یا مصلحت دیگری بمردم نمیگفت خودش میکرد بمردم احسان میکرد چه وعده میدادو چه نمیداد چون دو کار برایش پیش میامد که نمیدانست کدامیک انها بهتره  هر یک را بهوای نفس نزدیکتر مبدبد مخالفت مبکردبیماری و دردش را جز بکسیکه امید بهبودیاز او داشت اظهار نمینمود و جز با کسیکه امید خیر خواهی داشت م نمیکرد دلتنک نمیشد و ناراضی نبود وشکایت نمیکرد و پر خواهش نبود وانتقام نمیجست و از مکر دشمن هم غافل  نبود بر شما باد که همه این اخلاق شریفه رابدست اورید  اگر میتوانید بدست اوردن اندک از رها کردن بسیار بهتر  است پس هر قدر میتوانید بدست اورید نیرو و توانی جز بوسیله خدا نیست 


رسولخدا ص فرمود هرکه خدا را شناخت وبزرگداشت زبانشرا ازسخن بیهوده نگهدارد و شکمش را از خوراک زاید بر احتیاج باز دارد و نفس خودرا با روزه و قیام ریاضت دهد اصحاب گفتندیا رسول الله پدران ومادران ما بغدایت اینهااولیا خدایند فرمود اولیا خدا خاموشی گزیدند خاموشی انها ذکر بود و نگریستند و نگاهشان عبرت بود وسخن گفتند و سحنانشان حکمت بود در میان مردم راه رفتند وراه رفتنسان برکت بود اگر نبود که اجل و مرگشان در روز معینی نوشته شده بود از ترس عذاب و شوق ثواب روح انها در پپیکر شان قرار نمیگیرفت 


امام باقر ع فرمود شیعیان علی ع تنها همان بردباران دانشمندان خشکبده لبند که رهبانیت وترک دنیا بر رخسارشان هویدا است حدیث 21 اما باقر ع فرمود امیرالمنین ع نماز صبح را در عراق بجماعت گزارده چون رو بر گردانید مردم را موعظه فرمود و از خوف خدا گریست وانها را نیز گریاند. سپس فرمود هان بخدادر زمان دوست صمیمم پیغمبر ص مردمی را را میشناختم که در بامدادو شام ژوییده وگرد الود و گرسنه بودند پیشانی انها در اثر سجده مانند زانوی بزمین برای پروردگار خود با سجود و قیام شب رامیگذرانیندندگاهی روی پا ایستاده گاهی پیشانی. بزمین میگذاشتند با پروردگارخود مناجات نموده و ازادی خویش را از اتش دوزخ طلب میکردند بخدا انها را با این حال دبدم که ترسان ونگران بودند 


رسولخدا ص فرمود مومن را بشما معرفی نکنم مومن  کسی است که مومنین اورا بر جان ومال خود امین دانند  مسلمان را برای شما معرفی نکنم او کسی است که مسلمانهااز زبان ودستش سالم باشد و مهاجر کسی است که بدیهارا کنار  گذارد و حرام خدا را ترک کند و بر مومن حرام است که

 نسبت بمومن ستم کند یا اورا واگذارد یا پشت سرش بد گویی بد گویی کند یا اورا از خود براند 


امام صادق ع فرمود مومن بردبار است که نادانی نورزد اگر نسبت باو نادانی ورزند بردباری کند و ستم نکند ببخشد و بخل نورزد و اگر نسبت باو بخل ورزند صبر کند حدیث 18 امام صادق ع فرمود مومن کسی است که کسبش حلال و اخلاقش نبکو و با طنش سالم باشد وزیادی مالش را انفاق و زیادی سخنش را نگهدارد و مردم از شرش محفوظ باشند و از خود بانها انصاف دهند حق را بگوید اگرچه بزیان خود ونفع مردم باسد


امام باقر عامام بافر ع همانا مومن کسی است که چون راضی و خرسند باشد رصایتش اورابگناه و با طلی وارد نکند و چون شود از سخن حق خارجش نکند و کسی رت یابد قدرتش اورا بانچه حق ندارد نکشاند  امام ع فرمود مومنان  با وقار و ارامشند مانند شتر نری که مهار در بینی دارد چون اورا بکشد براه افتد و اگر صخره یی بخوابانند بخوابد کنایه از اینکه در امور شرعی رام و منقاد استوسر کشی و امتناع ندارد واگر چه ذاتان شتر نر است نر است و نیرومند ولی نیروی اینان اورا از سر پیچی حلو گیر است


 ابان بن تغلب گوید شنیدم حضرت صادق ع میفرمود هیچ بنده ای نیست که گناهی کند واز ان پشیمان گردد جز اینکه پیش از انکه طلب امرزش کند خدا گناهش را بیامرزد هیچ بنده ای نیست که خداوند بر او نعمتی ارزانی دارد وبداند که ان نعمت از طرف خدااست جز اینکه خداوند پیش از انکه او سپاسگزاری انرا کند اورا بیامرزد 


حضرت صادق ع فرمود همانا خداوند دوست داردبنده ای را که در گناه بزرگ باو توجه کند و از او امرزش بخواهد ومبغوض دارد بنده ای را که را که گناه اندک را خوار شمارد و بان بی اعتنا باشد ودر مقام توبه وتدارک ان نباشد  و حضرت صادق ع فرمود امیرالمومنین ع فرمود همانا پشیمانی بر گناه وبدی انسانرا بدست کشیدن از ان وامیدارد


یونس بن یعقوب گوید که شنیدم حضرت صادق ع میفرمودهر که گناهی کند و بداند که خدا بر او مطلع هست که اگرخواهد اورا عذاب کند و اگر خواهد اورا بیامرزد  خداوند بهمبن اگاهیش اورا بیامرزد اگر چه استغفار نکند شرح مجلسی ره در جمله و فعلم انالله مطلع علیه گوید شاید مقصود علمی است که درنفس اثر کند و ثمره اش عمل باشد یعنی دنباله این عمل باشد  ودست از گناه بر دارد وگرنه هر مسلمانی باین امر اعتراف دارد و هر که منکر کافر است و هر که بر این علم بیندیشد وادامه  گناه ازاو سرنزند  مگر بندرت و اگر گناهیهم ازاو سرزند دنبلش پشیمان و ترسان است ودر حقیقت تایب است و اگر چه بزبان طلب امرزش نکند 


علی احمسی از حضرت باقر ع حدیث کند که فرمود بخدا  سوگند از گناه نجات نیاید ورها نشود جز کسیکه بدان اعتراف کند  کوید ونیز ان حضرت ع فرمود در توبه پشیمانی کافی است  شرح مجلسی ره در قسمت اول حدیث گوید یعنی اعتراف کند که گناه است زیرا کسی که گناهی مرتکب گردد انکار کند که این گناه است وانرا حلال بشمارد چنین کسی کافر است و توبه اش پذیرفته نشود واگر مقصود از اعتراف بگناه توبه باشد پس ممکن است ان را بر نجات کامل یا نجات قطعی حمل کرد زیرا بدون توبه شخص گنهکار در تحت اراده حق تعلی است اگر خواهد اورا عذاب کند  اکر خواهد از او در گذرد وممکن است حمل کرد با انچه خبر پنجم بدان دلالتکند


امام صادق ع میفرمود از مناجتهای خدای عزوجل با موسی ع این بود که ای موسی بدنیا تکیه مکن مانند تکیه کردن ستمگران و تکیه کردن کسی که انرا پدر و مادر خود دانسته ای موسی اگر ترابخودت واگذارم که بان بنگری مجبت ورونق دنیا بر تو چیره شود ای موسی در کار خیر با اهلش مسابقه  وگذار و بر انها پیشی گیر زیرا کار خیر مانند اسمش  نیکو و پسندیده است و انچه ا زدننا یا را که بدان  احتیاج نداری رها کن و بفریب خورندگان بدنیا و بخود و اگذاشتگان منگر و بدانکه اغاز هر فتنه ای محبت دنیا ست و بمال زیاد  هیچکس غبطه مبر زیرا مال بسیار مایه گناه بسیار است نظر بحقوق واجبه  وبحال کسیکه مردم از او خشنودند غبطه مبر تا بدانی خدا هم از او خشنود است  ونیز بحال مخلوقی که مردم از او اطاعت کنند غبطه مبرزیرا اطاعت و پیروی ناحق مردم از او باعث هلاکت او و پیروانشباشد


امام باقر ع فرمود حکایت شخص حریص بدنیا حکایت کرم ابریشم است که هر چه بیشتر برخود تند امدنش دور تر شود تا انکه از غصه بمیرد امام صادق ع در انچه لقمان پسرش را موعضه گرد این بود که پسرجان مردم پیش از تو برای فرزندان خود اموالی گرد اوردند ولی نه ان اموال گردامده باقی ماندونه اولادی که برای انهاگرداورند و همانا و بنده مزدوری باشی که بکاری دستورت داده اند  واجرتی برایش وعده داده اند پس کارت را تمام کن واجرتت را تمام بگیر  در این دنبامنند گوسفندی مباش که در این دنیا مانند گوسفندی مباش که در میان زراعت سبزی افتاده و بجورد تا فربه شود و مرگش هنگام فربهیش باشد بلکه دنیا را مانند پل روی نهری دان که بر ان میگذری و انراوامبگذاریوتا پایان رورگار بسویش بر نمبگردیخرابش کن و ابادش مساز که مامور بساخنش نیستی بدانکه چون فردای قیامت در برابر خدایعزوجل بایستی از چهار چبز پرسش شوی  1 جوانبت رادر راه پیرکردی2 عمرت را در چه راه بسر بردی 3 مالت را از چه دست اوردی 4 ودر چه. راه خرج کردی پس امده این مقام باش و پاسخش را تهیه کن وبر انچه از دنیااز دست رفت افسوس مخو ر زیرا ندک دنیا دوام وبقایی نیست  ب.سیارش از بلاایمن ایمن نباشدپس اماده بر حذر باش و در خود کوشش کن و پرده غفلت از چهره دل بردار و متوجه احسان پروردگارت بسبب اعمال صالح باش ودر دلت توبه را تازه دار و در زمان فراغت بشتاب پیش از انکه اهنگ تو شود ومرگت فرا رسد  میان تو و خواسته هایت پرده افتد


امام صادق  میفرمود زن مومن از مردمومن کمیاب تر است از کبریت احمر است کدامبک ازشما کبریت احمر دبداید.     نوصیح در لغت عرب چیز را کمیاب را به کبریت احمرتشبیه کنند و مشهورا ینستکه کبریت احمر اکسیر و جوهریستکه کبمیا گران در طلب انند وشاید وجو د خارجب هم نداشته باشد


امام رضا ع میفرمود مومن مومن حقیقی نباشد مگر زمانیکه سه خصلتو رو ش در او بوده باشد  روشی اپروردگارش وروشی از پیغمبرش وروشی از ولی وامامش اما روش پرودگارش نگهداری راز خود است دای عزوجل فرماید خدا عالم بغیب است وکسیرا برقیب خود اگاه نکند جز رسولی را بپسندد26 سوره 72 و اما روش پیغمبر خوش رفتاری با مردم است زیرا خدای عزوجل پیغمبرش ص را بخوشرفتاری ا مددم دستور داد فرموده است گذشت را پیش گیر و به نیکی دستور ده 199 سوره 7 اماروش امامش صبر کردن در زمان تنگدستی وپریشان حالی است 


از امام باقر ع روایت شده که رسول خدا ص  ع فرمودخدای عزوجل فرمایدسوگند بعزت وجلال خودم وبزرگی و کبریابم و نور و برتری مقام که هیچ بنده دلخواه خودرا بر دلخواه من  مقدم ندارد جز اینکه کارش را پریشان کنم ودنیایش را درهم سازم ودلش را باو مشغول کنم وازدنیا بر او ندهم  جز انچه  برایش مقدرگرده ام و سوگند بعزت و جلال و بزرگی و نور وبرتری و بلندی مقامم که هیچ بنده دلخواه مرا بر دلخواه خود مقدم ندارد جز انکه فرشتگان من اورا نگهبانی کنند واسمانهاو زمینهاروزی ا ورا متکمل گردندو بعهده گیرند واز پس تجارت هر تاجری پشتیبان ونگران او باشم ودنیا هم در حالیکه نحواهد بجانب او رو کند توضیح  مجلسی علیه الرحمه  در معنای  و کنت له من وراه تجاره کل تاجر  چند وجه دکر کرده اند که شایدبهترین انهاوجه اول است که مقصود این اینست که دل انها را مسخر او کنم ودردلهای انهااندازم تا سهمی از بهر تجارتخود را باوبدهند


ابو محمد وابقی گوید شنیدم از حضرت صادق ع که میفرمود از هواهای  نفسانی ود بر حذر باشید و بترسید چننانچه از دشمنان. حذر مبکنید زیرا چیزی برای مردان دشمن تر از پیروی هواهای خودشان ودرو شده های زبانهاشان یعنی انچه بیهوده از دهان خارج خارج شودنیست  توضیح باید دانست که همه انچه دل بخواهد وپیروی هوای نفس همه جا مذموم نیست بلکه میزان همانست که در باب دوستی دنیا گذشت که هر هوای نفس همه جا مذموم نیست بلکه میزان همانست که

 در باب دوستی دنبا گذشت که هر هوای نفسی که فقط خاطر شهوت رانی و. لذت جسمانی و اغراض دنیوی باشدوخدا در ان منظور نباسد پبروی ار ان مدموم است وچنانچه پبروی کرد پیروب نفس اماره بسوی را کر ده است و انچه انسان بخاطر اطاعت امر خدای سبحان انجام دهد و برای تحصیل رضای او باشد اگرچه بر طبق دلخواه و هواپرستی او باشد مذموم نیست پس ممکن است گاهب انسان بخاطر شهرت در عبادت جلب قلوب   جهال و نادانان تر ک لذات نفسانی کند وگرسنگی و تشنگی و شب زنده داری را بر خود هموار کند ولب مذموم باشد زبرا بخاطر اغراض پست دنیا بوده ودر مقابل گاهی مم کن است بخاطر انجام فرمان خداو بمنظور بدست اوردن فرزند صالح وشایسته یا برای الوده نشدن بحرام اردواج کند و با حلال خود چماع کند  وچنین سخصی اگر چه لذت جسمانی هم میبرد ولی مذموم نیست چون هدفش در این عمل کار صحیحی است این بود ملحضیاز کلام مجلسی علیه اجمه


ابو بصیر گوید دو مرد برای کشمکش و معامله ای که باهم داشتند خدمت امام صادق ع امدند همینکه حضرت سخن هردو را شنید عرمود هر اینه بدرستیکه کسی دست نیابد بچیزی مانند کسی که  بوسببله ستم بچبزی دست بابد یعنب مظلوم اقع سود و بوسیله ستمی کهباو شده بپاداشهای بسیاری رسد هر ابنه بدرستبکه مظلوم از دین ظالم بگیرد بیش ازانچه ظالمار مال مظلوم گرفته است سپس فرمود هر که بمردم بدی کند نبابد  بدیرا زشت شمارد انگاه که باو بد کند همانا ادمیزاد درو کند همان را که بکارد  و هیچکس از دانه تلخ شیرین درو نکند پس  اندو مرد پیش از انکه از جا بر خیزند باهم سازش کردند


ابو بصیر گوید که امام باقر ع فرمود خداوند از هیچ ستمکاری انتقام نگیرد مگر بوسیله ستمکار دیگری و اینست گفتار خدای عزوجل و بدینسان بگماریم بعضی از ستمگرانرا بر بعضی سوره انعام ایه 129.   حدیث 20 از امام صادق ع. روایت شده است که رسول خداص فرمود هرکه بدبگری ستم کرد اوراز دست داد یعنی دسترسی باو نداشت که از اورضایت بجویداز خدا برای او طلب امرزش کند زیرا که همان کعاره ستم او گردد توصیح مجلسی علیه الرحمه گوید شاید این خبر حمل گردد بر ان موردی که حق مالی نباشد مانند عیبت و امثال ن وگرنه واجب است که مال را  از او ثدقه بدهد مگر انکه کسی بگوید تصدق نیز یکنوع  طلب  امرزشی است برای او


عبدالله بن سنان گوید خضرت صادق فرمودهرکه بزای ستم کاری در ستمی که کرده است عذر بتراشدو در صدد دفع سرزنش وملامت مردمان نسبت باو بر اید خداوند براو مسلط کند کسیرا که باو ستم کند واگر دعا کند که ان ستم را از او دور کند مستجاب نکند ودر برابر ستمبکه باو شده پاداسی باو ندهد 


حضرت باقر ع فرمودانکس که ناسازگاری بهره اش گردد ایمان از او در پس پرده رود    شرح مجلسی علیهالرحمه  گوید سر اینکه شخص ناسازگار از ایمان دور میشود اینست که اولا مومنین را ازار دهد واین مخالف ایمان. است زیرا مومن کسی است که مسلمانان از دست و زبانش اسوده ودر امان باشد و ثانیان بواسطه ناسازکاری از طلب دانش که بوسیله او بپایه کمال ایمان رسد محروم ماند  زیرا اسباب طلب ان برایش فراهم نگردد 


زهری گوید علی علی بن الحسین ع فرمود من تمامی  خیر وسعادت  دیدم گردامده در اینکه بابد طمع از هرچه دردست مردم است برید    شرح   مجلسی ره گوید زیرا طمع خوازی  و پستی حسد کینه دشمنی غیبت بدگویی ستم مداهنه تفاق ریا صبر بر باطل مردم بی توکلی بخدا ومفاسد بیشمار دیگر ببار اورد و علاج همه انها فطع طمعاست


 عباس غلام حضرت رضا ع شنیدم انجضرت ع میفرمود پنهان کننده کار نیک کردارش برابر هفتاد حسنه است واشکار کننده کار بد مخذول است و پنهان کننده کار بد امرزبده است   شرح مجلسی ره گوید فاشگننده گناه از نظر بی باکی نسبت بشرع مقدس وبیشرمی مخذول است  وتوفیق از او گرفته شود  وپنهان کننده ان از نظر شرمی که دارد امرزیده شود نه از جهت نفاق و دورویی و این خبر دلالت دارد که پنهان داشتن طاعات بهتر از اشکار نمودن ان است چون  از ریا و سمعه دور است و برخی گفته اند اشکار کددن ان بهتر است و برخی میان واجبات و مستحبات فرق گذارده اند در واجبات گعته اند اکر کار نبک اشکار کردنش از ریا وسمعه محفوظ باشد اظهارش بهتر است زیراسبب تاسی کردن دبگران بآو گردد وگرنه اختفای افضلست 


 یونس بن یعقوب گوید که شنیدم حضرت صادق ع میفرمود هر که گناهی کند و بداند که خدا بر او مطلع هست که اگر خواهد اورا عذاب کند واگر خواهد اورابیامرزد خداوند بهمبن  اگاهیش اورا بیامرزد تگر چه استغفار هم نکند  شرح مجلسی ره در جمله  فعلم انالله مطلع علیه گوید شابد مقصود علمی است که در  نفس اثر کند و ثمره اش عمل باشد  یعنی دنباله این علم  عمل باسد ودست از گناه برداریدوگرنه هر مسلمانی باین امر اعتراف دارد و هر که منکر ان باشد کافر است  هرکه بر این علمبیندیشدو ادامه دهد گناه از او سر نرند مگر بندرت واگر گناهی هم از او سرزد دنبالش پشیمان و ترسان است  در حقیفت تایب است توبه و تدارک ان نباشد 


امام صادق ع فرمود دورترین حالی که بنده آز خدای عزوجل دارد اینست که اندوهی جز برای شکم و فرج نداشته باشد 15 ونیز انحضرت ع فرمود هرکه بامدادکند روز را بشب  رسآند وبزدگتربن اندوهش دنیا باشدخدایتعالی فقر وپریشانی را جلوی چشمش نهد وکارش را پریشان سازد وبجز بدانچه خداوندتوانگری وبی نیازی در دلش نهد و کارش را منظم   شرح  مجلسی علیه الرحمه در این جمله که فرماید خداوند پریشانی را جلوی چشمش نهد زیرا هرچه از دنیا بدست اورسد بهمان اندازه حرصش افزون گردد و نیازش یاد شود یا بخاطر کمی توکل او بر خدا برخی از درهای. روزی بر او بسته گردد واینکه فرمود خداوند توانگری در دلش نهد یعنی بوسبله توکل بر خداو بیرون بردن و دوستی دنیااز دلش اورا بی نیاز کند 


زهری گوبد از حضرت علی بن الحسین ع پرسیبد  ند بهترین کردارها در نزد خداوندچیست فرمو د کرداری پس از شناختن خدای عزوجل وشناختن پیغمبرش ص بهتر از بغض دنیا نیست زیرا که برای ان شعبه های بسیاری است وبرای گناهان  نیز شعبه هایی   است پس اول چیزی که بوسیله ان نافرمایی خداوند شد کبر بود وان گناه شیطان بود انهنگام که سرباز زد وتکبر ورزید واز کافران شد سپس حرص است وان گناه ادم وحوا ع بود انهنگام که خداوند عزوجل باندو فرمود بخورید  از هرجا که خواهید  و نزدیک نشوید بدین درخت که میشوید از ستمگران سوره اعراف ایه 19و اندو دنبال چیزی رفتند که بدان نیازی نداشتند واین خوی در نزادشان تا روز رستاخیز در امد و روی همین است که بیشتر انچه ادمیزاد بجستجوی ان است چیز هاییست  که بدان نیاز ندارد سپس حسد است ان گناه فرزند ادم  فابیل است انهنگام که ببرادرش هابیل حسد ورزید وراحت طلبی دوستی سخنوری و گفتار دوستی برتری بر دیگران ودوستی ثروت واین ها هفت خصلت است که همه انهادر دوستی دنیا گرد امده پیغمبران و دانشمندان پس از شناختن ان گفته اند ذوستی سر گناهی است ودنیا دوقسم دنیا است دنیای بلاغ یعنی بمقدار ضرورت. زندگی  با بمعنای وسیله رسبدن باخرت ودنیای ملع که دوستی ون توضیح انچه در هفت خصلت ترجمه شده بنابر اینست دوستی ثروت را خصلتی جداگانه  بحساب در اوریم واگرچه لفظ وحب در کلام نیست لکن از اینکه بوسیله واو عطف شده است این معنی  را میتوان استفاده نمود و حب و بعضی گفته اند که دوستی برتری وثروت یکی است بقرینه اینکه لفظ وحب در ثروت در ثروت دکر نشده وان خصلت دگر کبرااست که در صد حدیث یاد شده وحسد نیز بجهت این که شعبه های ذکر شده خودش در شمار وحساب نیامده است


 وانحضرت ع فرموده که رسول خدا ص فرمود رسولخداص فرمود هر که با تسلیت و دلجویی  خداوند تسلی نجوید در مفابل ناملایمات بردباری نکند و نفسش از حسرت های پی درپی بنداید و هر که چشم بدنبال انچه در دست مردمان دیگر است اندازد اندوهش فراوان گردد وسوز دلش درمان نپذیرد وهر که جز در خوردن و یا نوشیدن یاجامه پوشیدن برای خدای در نعمتی نبیند بطور تحقیق چنین کسی کردارشکم وکوتاه وعذابش نزدیک است


حضرت صادق ع  فرمود شیطان پسر ادم را در هر چیز میچرحاند و بهر گناهی پیشنهاد میکند همین که اورا خسته در کنار مال کمین میکند چون بدانجارسد گریبانش را میگیرد  شرح  مقصود اینست که مال وثروت بزرگترین کمینگاه شیطان است زیرا بسیار کم است کسی که بان برسد و اورا نفریبد


 حضرت صادق ع فرمود بر دنیا شکیبا باشید که ان ساعتیاست زیرا انچه که از دنیاگذشته اکنون نه دردی از ان احساس کنی ونه شادی وانچه نیامده که ندانی چیست همانا دنیای تو ان ساعتی است که در انی  د.ر ان یکساعت لر طاعت خدا صبر کن واز نافرمایی خداوند شکیبا باش و خود را نگاهدار  سرح یعنی هرچه حساب کنی بیش از این یکساعتی که در انی نیست   اگر طاعتی داری بر انجام ان شکیبا باش واکر نافرمانی پیش امده بر تدک ان شکبباباش زیراانچه گذشت که اکنون خبری از ان نیست ودرد لذتی از ان بتو نرسد


ابونعمان عجلی از حضرت باقر ع حدیث کند که فرمود ای ابا نعمان  مردم تو را بخودت غافلر نکند زیرا سزای کار وکردارت بتو  رسد نه بانها رورزت را بچنین وچنان یعنی سخنان بیهوده بپایان مبر زیرا  باتو کسی هست که کردارتو را بر تو نگهدارد ویاد داشت کند ونیکی کن من ندیده ام چیزی رک برای تدارک گناه گذشته کهنه.  بهتر وشتابانتراز کردار نیکی که تازه باشد 


مفضل بن عمرگوید که حضرت صادق ع چون روز قیامت شود ندا کند کجایند روگردانان از دوستان من وپس دسته که صورت انها گوشت ندارد برحیزند پس گعته شود اینهابند انکسانی که مومنین را ازروند و با انان دشمنی وعناد ورربدن وانها را در دبنشانبا درشتی سرزنش کردندسپس فرمان شود که انان رابدوزخ بند


هشام بن سالم گوید شنبدم. حضرت صادق ع میفرمود خدای عزوجل فرماید بجنگ با من اعلان دهد انکس که بنده مومن مرا ببازارد از خشم من اسوده خاطر باشد انکس که

 بنده مومن مرا گرامی داردو اگر در میانه مشرق و مغرب زمبن افربده از افریده هایم جز یک مومن و یک پیشوای عادلی با او نباشد من بعبادت اندو از تمامی انچه در زمبنم افربدم بی نیاز باشم و هر اینه هفت اسمان و هفت زمین بخاطر او بر پا باشند برای اندو از ایمانی که دارند ارامشی  فراهم سازم که نیازی به ارامش دیگری نداشته باشدشرح مجلسی ره گوید مقصود از بی نیازی خداوند بعبادت هیچکس ندارد و نیز مقصود از بودن یک مومن  و یک پیشوا اهم است ازاینکه بالفعل ان مومن موجود باشد یا بالقوه زیرا چه بسا پبمبرانی که مبعوث شدند وتا مدتی کسی بانها ایمان نیاوردچنانچه درباب کمی عدد مومنین گذشت که حضرت ابراهیم ع یک تنه عبادت خدایرا میکردوکسی با او نبودتا انکه خداوند اورا باسپمعیل واسحاق مانوس کرد و بعصی گفه اندمقصود بیان حال این امت است پس منافاتی با تنهایی پیغمبران کذشته ندارد

 


حضرت صادق ع فرمود هر کس بپدر ومادر خود نظر دشمنی کند  در صورتیکه اندو باو نیز کرده باشد ،خداوند نمازش را نپزیرد شرح یعتی در صورت ستم باو نیز قبول نشود تا چه رسد اینکه نیکی باو کند8 حضرت باقر ع فرمود پدرم بمردی نگاه کرد که پسرش بهمراه او بود و ان پسر بشانه یدرش تکیه کرده بود فرمود پدرم با ان پسر از بدی ان کارش سخن نگفت تا از دنیا رفت 


اسحاق بن فروخ گوید حضرت صادق ع فرمود ای اسحاق بن فروخ هر که ده بار بر محمد وال محمد صلوات بعرستد خواوند و فرشتگان او صد بار بر او صلوات فرستد ایا گفتار خدای عزوجل رت نستبده ای که فرماید و اوست انخدا وندی که رحمت یا درود فرستد بر شما او و فرشتگانش تا برون ارد شمارا از تاریکیهابسوی روشنایی وبوده است بمومنان  مهربان سوره احزاب ایه 43 توصیح استشهاد  بایه شریفه براب اثبات اب معنااست این معنا است که چگونه خداوند فرشتگان صلوات ودرود بر کسی فرستد ودر اینکه صلوات خدا وفرشتگان بر مردم چییت و چگونه است مورد اختلافاست طبر سی ره گوید صلوات از خدا امرزش ورحمت است وگفته شده ثنا و ستایش ایت و برخی گفته اند کرامت و بخشندگی است واماصلوات فرشتگان همان دعای انها است جنانکه از ابن عباس قل شده   وگفته شده در خواست انهااست از خدای تعالی برای فرو فرستادنرحمت 


 حضرت صادق ع فرمود هکه دعایی کند و نام پیغمبر ص را نبرد ان دعا بالای سرش چون پرنده ای بچرخد و چون پیغمبر ص را برد دعا بالا رود نیز انحضرت فرمود مردی نزد پیغمبر ص امد عرضکرد ای رسول خدا من یک سوم صلواتم را شما قراد دهم ،نه بلکه نیمی از صلواتم زا مخصوص شما گردانم نه بلکه تمامی انرا از ان شما گردانم رسولخدا ص فرمود در این صورت خرج و موونه دنیاو اخرت تو کفایت شود شرح این حدیق 4 بیاید  شرح حدیث فیض ره در شرح حدیث3 گوید مقصود ار صلاه معنای لغوی ان است که دعا باشد  ومعنای گفتار ان مرو به پبیغمبر  اینست که هر گاه بدرگاه خداوند در   باره حاجتی دعا مبکنم اول بشم. دعا  ،  میکنم انرا ریشه پایه. قرار دهم وهمین است معنای انچه از تفسیر این حدیث بیاید که اشاره بحدیث 4 است 


 حضرت صادق ع فرمود پیوسته دعا محجوبست و میانه ان واستجابنتش. حجاب وپرده ای حایل است تا بر محمدوالش صلوات فرستاده شود که انگاه پرده و حایل بر طرف شود شرح  جزری در نهایه  گفته است صلوه در لغت بمعنای دعااست و عبادت مخصوصه را که شامل دعا است صلوه گفته اند چون در ان تعظیم خداوند است تا انکه گوید    و اما اینکه گوییم اللهم صل علی محمد معنایش این است که خدایااورا بزرگوار کن در دنیا بوسیله بلند کردن نام او و اشکارا کردن دعوت و نگهداری شریعتش و در اخرت بقبولکردن شفاعت او در باره امتش ودو چندان کردن اجر و پاداشش  فیض ره در وافی گوید معنای صلوات خدا بر پیغمبرش ص افاضه انواع کرامات و لطایف نعمتها است بر او واما صلوات ما و فرشتگان بر او پس ان در خواست ان کرامت و افاضه ان بر اواست و مجلسی ره گوید مشهور انست که صلوات از خدای سبحان رحمت واز فرشتگان اسغفار و طلب امرزش و از بندگان دعااست ودر معنای و ال گفته است ال پغمبر ص نزد شیعه امامیه عترت طاهره و خاندان معصوم او هستند و اینکه شهبد ثانی ره انرا مخصوص با میرالمومنین و فاطمه و حسن وحسین علیم السلام کرده است وجهی ودلیلی ندارد و اما نزد عامه در این باره اختلاف بسیاری است پس بر خی گفته اند ال پیغمبر ص تمامی امت او هستند وبرخی گفته اند عشیره اویند و برخی گفته اند هر که از بنی هاشم و بنی عبدالمطلب که گدفتن زکاه بر انها حرام است ال پیغمبرند سپس وجوهی برای اینکه دعا بدون صلوات محجوبست ذکر فدمودهاست 


 جعفری گوید شنیدم حضرت   ابوالحسن ع بمن فرمود چرا مینگرمکه تو نزد عبدالرحمان بن یعقوب هستی   جماری  عرضکرداو دایی من است  حضرت فرمود او در باره خدا سحخن ناهمواری گوید خدارا بصورت اجسام و اوصاف ان ان وصف کند و پس باو همنشین شو ومارا واگذاریابا بشین واوراترک کن  عرضکردم  او هرچه میخواهد بگوید بمن چه زیانی دارد وقتیکه من نگویم انچه را که او گوید ابوالحسن ع فرمود ایا نمی ترسی از اینکه باو عذابی نازل کردد و هردو ی شما را فرا گیرد ایا ندانی داستان انکس را گکه خود ازیادان موسی ع بود و پدرش از یاران فرعون پپس هنگامیکه لشگر فرعون در کنار دریا بموسی ویارانش رسیداز موسی جداشد که پدرش را پند دهد و بموسی و یارانش ملحق سازد و پدرش  براه خود در لشگر فرعون میرفت واین جوان با او در باره مذهبش ستیزه میکرد تا اینکه هردوی بکناری از دریا رسید ند و همینکه لشگر فرعون غرق شدند اندوو نیز باهم غرق شدند اندو نیز باهم غرق شدند خبر بموسی ع رسید فرمود او در رحمت خدا است ولی چون عذاب  نازل گردد از انکه نزدیک گنهکار است ودفاعی نشود


حضرت صادق ع فرمود هر که از برادردینی حود م کند و از او رای خالص و بی قرضانه باو نده خدای عزوجل رای یعنی عقل و تدبیر اورا بگیرد اما حدیث 6 سماعه گوید شنیدم حضرت صادق ع میفرمود هر مومنی که با برادر مومنش دنبال حاجتی از او برود وبرای او!مصلحت اندیشب نکند بخدا ورسلش خیانت کرده


  ابو بصیرگوید شنیدم حضرت صادق ع میفرمود هرکه از یاران ما که یکی از برادران دینیش در کاری ارز او کمک ویاری بخواهد وتا انجا که میتواند در ان کوشش نکند بخدا و رسولش ومومنین خیانت کرده ابو بصیرگوید بحضرت عرض کردم مفصودشما از مومنین چیست فرمود از امیرالمومنین ع تا اخر انان شرح مجلسی ره گوید محتمل است مقصود از مومنین ایمه علیم السلام باشد زیرا مومنبن حقیقی انهایند چنانچه در روایات مومنین بانان تعفسیر شده است و. محتمل است شامل سایربن نیز گردد 


ناز حضرت صادق ع روایت شده که امیرالمومنینع در ظمن سخنی از سحنان خود فرمود هر کاری که از برادر دینی خود سرزند ان را ببیهترین وجه ان حمل کن تا کاری کند که راه توجیه را بر تو ببندد و هیچگاه بسختیکه از دهان برادرت بیرون اید  گمان بد مبر در صورتیکه برای ان سخن محمل خوبی می یابی  شرح  مقصود این استکه هر گاه گفتاری یااکرداری از برادر دینی سرزند که دارای دو وجه است یکی نیک ویکی بد باید تا انجا که مقدور انسان است انرا حمل بر وجه نبک کند گر چه احتمال طرف دیگر راهم بدهد وتجسس ووارسی کردن هم جایز  نیست وخداوند از ان نهی فرموده مگر انکه راهی بر حمل وجه نیک بدست نیاور.ی یا انرا بر تو ببندد


عمر بن یزید از پدرش حدیث کند که گفت شنیدم حضرت صادق میفرمودهرکس برادر دینی خودرا تهمت زند احترامی میان اندوبجا نماندوهرکه با برادر دینی خود مانند سایر مردم معامله کند او ازانچه خودرا بدان بسته یعنی مذهب حقه بیزار وبر کنار شده است 


ونیز انحضرت ع فدمود هر گاه بناصبی ها و هم نشینی انها گر فتار شدی پس مانند کسی باش که روی سنگ سرخ شده نشسته باشی تا بر خبزی زیرا خداوند انها را دشمن دارد و لعنت کند پس هر گاه دیدی که در باره امامی از امامان بد گویند بر خیر زبرا غضب خداوند در چنین وقتی بر ایشان نازل کردد


عبدالاعلی گوید شنیدم از حضرت صادق ع که گوید میفرمود  کس بخدا وروز جزا ایمان دارد نباید در مجلسی بنشیند که امامی در ان عیب کنند یا مومنی را تهمت نمابند و 12 ونیز انحضرت ع فرمود سه مجلس استکه خداوند انها دشمن دارد وعذاب خودرا بر اهل ان بفرستند پس با انان ننشینید ومجالست نکنید که در ان کسی باشد که در فتوای خوددروع گوبدو دیگر مجلسیکه ذکر دشمنانما در ان تازه و نو ولی ذکر ما در ان کهنه باشدودیگر مجلسیکه در ان کسی استکه ار پیروی ما مردم دا باز مبدا رد و تو میدانی که او چنین کسی است عبدالاعلیگویا در مشتش بود اول ایه سوره انعام  ایه 108دشنام ندهید انانان را که جزو هر گاه بینی انان را که فرو رونددر ایتهای ما پس روی گردان از ایشان تا فرورونددر داستانی دیگر سوم ایه 116 از سوره نحل ونگوییدبدانچه میستایید زبانهایشما بدوروغ این حلال است و ابن حرام است تا بدوروغ بر خدا افترابندید 


از لقمان حدیث شد که به پسرش گفت ای پسر جانم زیادبا مردم نزدیک مشو که موجب دوریت از دلها انها شوی یعنی چون زیاد رفت و امد با مردم کردی موجب ملال و خستگی انها شود ودر نتبجه موردبی مهری انان واقع شوی و یکسره از انان دورر مکن که اعتنایت نکنند و خوار و بی مقدار شوی هر جانداری همانند خودرا دوست دارد و اومیزادهم بمانند خود دوستی ورزد  کالای خودرا جز در نزد خریدار و جویایش پهن مکن و چنانچه میان گرگ و گوسعند دوستی نباشد خم چنین میان نیکو کار و بد کار دوستی نباشد وهر که بقیر نزدیک شود پاره ای از ان بچسبد هم چنین هر کسی با تبهکار در زندگی شریک شود از روشهای او بیاموزد وهر یک جدال وستیزه جویی را دوست دارد دشنام خورد و هرکه بجاهای بد رود متهم گردد وکسی که با رفیق بد هم  نشین شوددر امان نباشد و هرکه زبان خودرا نگه ندارد پشیمان گردد


 حضرت صادق ع فرمود هر زمان امیرالمومنین ع بمنبر میرفت میفر مود سزاواد است از برای مسلمان،که از رفافت با سه کس دوری جوبدپرروی بیباکی که تباهکار است. و احمق و دروغگواما شحص پر روی تباهکار پس کردار خویشتن را برای تو بیاراید ودست دارد که تو نیز مانند او باشی و نه در کار  دبن تو را کمک کند ونه درکار اخرت و نزدیکی بااو جفاکاری و سنگدلی است وورودو خروجگاو  ورعت و امدش برای تو ننگست و امااحمق پس کار خیری در باره تو انجام ندهد و بجلوگیریش از رسیدن بدی بتو امیدی نیست اگرچه خودرا بتلاش اندازد و بسا که بخواهد بتو سودی برساند ولی ار روی حماقت زیانت رساند پس مرگاو به از زندگیش میباشد و خموشی او با از گفتارش ودوری او از تو به از نزدیکی اوست واما ددوغگو زندگی کردن با او بر تو گوارانشود وگفتار تو را بیگران باز  گوید واز دیگران بسوی تو ارد هر گاه افسانه را بپایان رساند بافسانه دیگری مانند ان بچسباند

و در نسخه وافی و مطهااست یعنی بکشاند تا بدانجا که داست گوبد ولی کسی باور ننکند و میانه مردمانرا بدشمنی پراکنده  سازد. ودر سبنه ها تخم کینه افشاند و برویاند از خدای عروجل بپرهیزید وخودرا بپایید 2 ونیز از تنحضرت ع حدیث کرده که فرمود شایسته نیست که مرد مسلمان با شخص تبهکار طرح برادری افکند زیرا که او کردار خود را برایش بیارایدودوست دارد که ان مسلمان هم چون او شود واورا نه در کار دنیا و نه در کار اخرتش کمک نکند ورفت امدش برای او ننگه است 

 

 


 امیرالمومنین ع فرمود رسولخدا ص  فرمود بنگرید که با چه کسی هم صحبت هستید زیرا هیچکس نیست که مرگش فرارسبد جز انکه یارانش در پیش خدا برابرش مجسم شوند اگر از نیکان باشد نیکانند وبدانها شاد شود واگر از بدان باشد بد هستند و بداند که بسر نوشت انان دچار شود و هیچکس نیست که بمیرد و هنگام مرگش برابر او مجسم نشود 


حضرت صادق ع فرمود امیرالمومنین ع. باکی نسیت  بر تو که با شخص خردمند همنشین شوی اگر چه کرم جوانمردی وجود  وبخشش اورا نپسندی و ازاین ناحیه نفعی از او نبری ولی ازخرد او منتفع شو و از احلاق بدش بپر هیز  هیچکاه هم نشینی با شخص کریم را دست مده اگر چه از خرد او سودی نبری ولی با خرد خود از کرم او سود ببر و بگریز هرچه میتوانی از هم نشین با شخص پست و بی خرد


حضرت با قر ع فرمود  بحقیقت و راستی که خدا مردی بیابانی را باو دو کلمه که با انها بدر گاه خداوند دعا کرد امرزید و ان دو کلمه این بود که گفت اللهمان تعذبنی فاهل لذالک انا و ان تغفرلی فاهل لدالک انت یعنی بار خدایا اگر مرا عذاب فرمایی پس من سزاوار انم واگر بیامرزی پس تو شایسته انی  پس خداوند اورا امرزد 


 فضل  بن یونس از حضرت ابی الحسن موسی بن جعفر ع حدیث کندکه  انحضرت بمن فرمود این دعارا بسیار بخوان  اللهم لا تجلعلنی من المعارین ولاتخر جنی من التقصیر  یهنی بار خدایامرا از عاریت داده شدگان ایمان قرار مده واز تقصیر  بیرون مبر گویدمن عرض کردم اما عاریت داده شدگان معنایش را دانستم ایا معنای و مرااز تقصیر بیرون مبر چیست و یعنی چه فرمود هر کاری را که بخاطر خدای عزوجل انجام دهی  پس خودرا در ان کار پیش خود مقصر بدان زیرا که همه مردم در کارهاشان میان خود و خدای عزوجل تقصیر کار ومقصرند


ابان بن تغلب گوبد حضرت صادق ع فرمود مبگویی ای دعا را که ترجمه اش چنبن است با خدایا من از تو خواهم با ابنکه بندگان از چون تویی خاهش نکنند خواهم بحق محمدپیغمبرت ورسولت وبحق ابراهیم خلیل خود وبر گزیده ات و بحق موسی هم سخنت و هم رازت و بحق عیسی کلمه ات وروحت وار تو حواهم بحق صحف ابراهیمو تورات موسی وزبور داود و انجیل عیسی و قران مجمد ص و بهروحییکه فرستادی و بحق هران حکمیکه انرا کذرا فرمودی وهر ان حقیکه بدان حکم فرمودی وهر بی نیازی که توانگرش کردی و هرگمراهی که راهنماییش کردی وهر خواهنده ای که بدو عطا فرمودی واز اتو خواهم بدان نامت که بر شب نهادی پس تاریک شد وبدان نامت که بر روز نهادی  پس روشن گشت وبدان نامت که بر زمین نهادی پس ارامش گرفت و با ان اسمانها را ستون زدی و استوار سدند و بدان نامت که بر کوهها نهادی ومسقر سدند  وبدان نامت که روز بهارا بدان پر اکنده کردی واز تو خواهم بدان نامت که مردگانرا بدان زنده سازی واز تو خواهم بدانچه مرکز انعقاد عزت عرشت شد و اخرین رحمتی که از کنایت قران یا لوح محفوظ اشکار گردد از تو خواهم که بر محمد و الش رحمت فرستی وحفظ قران و انواع دانش را بمن روزی کن و اینکه انها را در دل و گوش و چشم پا بر جا کنی و با گوشت وخون و استخوان و مغز من انهارا بیامرزی وشب وروز مرا از رحمت و قدرت خودت بدانهابکار اندازی زیرا که نه جنبشی و نه توانایی بجز تو نیست ای زنده و پابنده گوید ودر حدیث دیگر اصافه دارد که ترجمه ان اصافه نیز اینست واز تو خواهم بدان نامت که بند گانی که دعایشان را باجابت رساندی. و بدان ترا خواندندو پیمبرانت بدان ترا خواندندکه انخارا امیرزیدیو بدانهاترحم کردی واز تو خواهم بهر نامی که در کتاب هایت فرو فرستادی وبدان نامت که عرش تو بدان پا برجاشدو بنامت واحد احد فرد وتر متعال انکه همه ارکان را عرش یا اسمانهاوزمینها و جز انراپر کرده وپاک پاکیزه و مبارک مقدس حی قیوم روشنی اسمانها وزمین رحمن و رحیم کبیر متعال و از خواهم بحق کتابت که بحق وراستی فرود امده و کلمات تامه ات ونور تام تو و بعظمتت وارکانت و کویددر حدیث دبگری است که رسولخداص فرمود هر کس بخواهدکه خداوند عزوجل قران و دانش را در دل او نهد این ودعا را که گذشت با عسل سفید در ظرف پاکی بنویسد سپس  انرابا اب بارانیکه بزمین ترسیده باشد بشویدوسه روز نا شتا بخورد که اشای الله قران را حفظ کند 


حضرت صادق ع فرمود در هر خانه که قران خوانده شود وذکر خدای عزوجل شود برکت ان خانه زیاد گردد و فرشتگان در تن خانه ایند و شیاطین از ان دوری کنند وبرای اهل اسمان بدر خشید چنانچه ستاره فروزان برای اهل زمین میدرخشبد واما خانه ایکه خوانده نشود وخدا در ان خانه ذکر نشود  برکتش کم شود و فرشتگان از ان دوری کنیدوشیاطین در ان خانه درایند    ایند بتحقیق ریول خدا ص فرموده ایا شما را اگاه نکنم به بهترین کارهایتان که در درجات شما از همه کارها یتان که در در درجات شما از همه کارها بالاتر ونزد خداوند از همه پاکنر و پاکیزه تر است وبرای شما از دینار طلا  ودرهم نقره بهتر وار ابنکه با دشمن خودتان بر خورد کنید وجهاد کنید و شما انها را بکشند خوبتراست  عرض کردند چرا فرمود ان بسیار ذکر خدا کردنست و سپس فرمود مردی خدمت پبغمبر ص فرمود هرکه زبانی گویای بذکر خدا باو داده شده است خیر دنیا و اخرت باو داده شده ودر بار ه گفتار خدایتعالی. ومنت منه که فزونی جویی سوره مدثر ایه 6 فرمود پعنی انچه کار خیر برای خدا کردی انرا بیش مشمار 


امام صادق ع فرمود هر گاه سه تن یا پیشر از مومنین انجمن کنندبهمان شماره از فرشتگان حاضر شوند تا اگر انها دعای خیری کنند فرشتگان امین گو یند و اگر از شری پناهی چویند فرشتگان دعا کنند تا خدا ان شر را از انها بگرداند واگر حاجتی سوال کنندنزد خدا شفاعت کنند و قضای انرااز خدا بخواهندو هرگاه سه تن از منکرین   ولایت ال محمد ص یا بیشتر انجمن کنند ده برابر انهااز شیاطین حاضر شوند تا اگر سخنی گویند شباطین هم بد گویی  کنند پس هر کس از مومنین که گرفتار انها شود چون در این مطالب وارد شدند باید بر خیزد وشریک و همنشین  شیطآن نشودزیرادر برابر غضب خدای عزوجل چیزی   یارای مقاومت ندارد و لعنت خدا را چیزی باز نگرداند سپس ان حضرت  صلوات الله علیه فرمود و اگر نتواند 


امام صادق ع فرمود برخی از فرشتگان اسمان به یک و دو و سه تن  از ساکنان زمین که فضل ال محمدرا ذکر میکنند سر کشی میکنند و میگویند نمی بینبد اینهارا که با وجود کمی خودو بسیاری دشمنان  فضل ال محمد ص را میس سپس دسته دیگر از فرشتگان گویند این فضل. خداست که بهر که خواهد می دهندو خدا صاحب فضل بزرگست 5 حدیث میسر گوید امام باقر بمن فرمود ایا شما خلوت میکنیدو گفتگو مینماییدو هر چه خواهیم از مختصات  شیعه می گییم فرمود همانا بخدا من دوست دارم که در بعضی از انمجالس با شما باشم همانا بخدا که من بوی شما و نسیم شما   عقابد و اقوال شما را دوست دادم  شمایبدکه دین ملایکه اوراداریدپس مرا بشفاعت و کفالت خود با پرهیز از حرام و کوشش در طاعات کمک کنبد


عباد بن کثیر گوید بامام صادق ع  عرضکردم داستانسرایی را دیدم که داستان میسرود و میگفت این است ان مجلسی که هر که در ان نشیند شقی نگردد امام صادق ع فرمود هیهات هیهات بخطا رفتی استاههمالفره  1 در لغت عربی این جمله در موردیگفته میشود که سخن یاوه و نامر بوطی از دهن شخصی در اید        همنا برای خدا کرام کاتبین  2 فرشتگان بزرگوار یکه کار انها نوشتن است  فرشتگانی است سیاح که چون بمردمی بر خودند که از محمد وال محمد یاد گویند بایستند که بحاجت خود رسیده اند سپس مینشینند و با انها دانش اموزند وچون بر خیرند از بیمارانشان عیادت کنند وبر سر مرده هایشان  حاضر شوند واز غایبشان خبرگیری کنند اینست مجلس که هر که در ان نشیند شقی نگردد


ابن حمزه گوید شنیدم امام صادق ع می فرمود شیعیان ما با خود مهربانند باشند چون را یاد کنند همانایاد ما یاد خداست هر گاه ما یاد خداست هرگاه مایاد شویم خدا را یادشویم خدا یاد شود وچون دشمن ما یاد شود شیطان یاد شود 2 امام صادق  ع فرمود بزیارت یگدیگر روید زیرا زیارت شما از یگدیگر زنده گردانیدندلهای شماویاد نمودن احادیث ما ست و احادیث ما شمارا بهم متوجه می سازد پس اگر بانها عمل کنید هدایت و نجات یابید وگر انها را ترک کنید   گمراهو هلاک شوید پس بانها عمل کنید ومن ضامن نجات شمایم


امام باقر ع فرمود رسولخدا ص برای مردم،خطبه خواند و فرمود بدترین شما را بشماخبر ندهم  کفتند چرا یا رسول الله فرمود کسبکه از صله و بخشش دریغ کند وبنده خودرابزند و تنهابخوردانهاگمان خدا مخلوقی را بدتر از او نیافریده سپس فرمودبدتر ازاین را بشما خبر ندهم  گفتند چرا یا رسول لله  فرمود کسیکه  بخیرش امبد نیست  وازشرش ایمنی نباشد انها گمان کردند خدا مخلوقیرا بدتر از او  نیافریده  وسپس فرمود  فرمود شما را خبر ندهم به بدتر از ابن  عرض کردندچرا یا رسول الله فرمود کسبکه زیاد فحش دهدو لعنت کند چون مومنین را نزدش نام برندانها را لعنت کند وچون انها یادش کنند  لعنتش کنند  


رسولخداص فرمود نبود زمانیکه جبرییل نزد من اید جز انکه غالبا میگفت ای محمد از بغض و دشمنی مردم بپرهیز   6 امام صادق ع فرمودجبرییل  به پیغمبر  گعت از گفتگو و ستیزه با مردم بپر هیز  7  امام صادق ع فر مود از بر انگیختن شر نپرهیزد که موجب گناه وغرامت شودکو عیب پوشیده را اشکار کند 8 وو فرمود از دشمنی با مردم بپرهیز زیرا دشمنی دل را مشغول کند وموجب نفاق شود  وکینه ها پدید ارد


هنگام مباحثه و مجادله بخدا سوگند یا نکنید زیرا ممکن است از ترس عذاب وعقاب خدا از انچه سوگند خورده اید  برایدیگر منتقل شوید ورسواگردید  حدیث 4 امام صادق ع فرمود با شخص حلیم و سفبه مجادله مکن زیرا حلیم دشمنت دارد وسفیه ازارت رساند  توضیح  حلیم دو معنی دارد 1 خردمندو عاقل 2 خویشتن داری که در کارهاشتاب نکند و هردو ور اینجا مناسب است  وسفیه بیخرد و نادانست 


پیغمبر ص فرمود سه خصلت است که هر کس  خدای عزوجل را با انها ملاقات کند با این سه خصلت بمیرد از هر دریکه خواهد داخل بهشت شود کسیکه خلقش نیکو باشد ودر غیبت و حضور مردم از خدا بترس و مجادله نکند اکرچه حق با او باشود 3 وباز فرمود کسیکه خدا را هدف مجادلاتش کند بتحول بسیار نزدیکشود شرح مرحوم مجلسی برای این روایت سه معنی ذکر فرموده که دوستی ان ،قربب بذهن است 1 در ذات و صفات خدا واردبحث و گعتگو نشوید و با یگدیگر ستیزه  منمابید زیرا  عقول و افکار بشر از درک ان قاصر است وازاین  رو همواره از رایی برای دیگر منتفل ،میشوند چنانچها ز سخنان حکما و متکلمین  هویدااست که ،هر کدام مذهب و عقیده یی دارند  پس بهتر انستکه بتعلیمات. قران و سنت اکتفاشود. چنانچه درس 367 دو مثال از تعلیمات قران واخبار را با تعلیمات حکما و ،عرفاتطبیق  نمودیم وممکن است مراد بانتقال. انتقال بکفر و باطل باشد


 امرالمومنین ع فرمود از مجادله وستیزه بپرهیزید که دلهای دوستان و برادران را بیمار کنند و نفاق رویانند  زیرا  سلامتی دل بصفا وصمیمیت است و بیماریش بکینه واندوهو پریشانی خاطر که از مجادله وستیزه بر خیزد  ودوستان. را با یگدیگر دو رو کند 


امام صادق ع میفرمود رسولخدا ص فرمود خدای عزوجل فرماید  وای برکسانیکه دین را دام بدست اوردن دنیا کنند وای بر کسانبکه مردمی را که بعدالت دستور دهند بکشند  وای بر کسانبکه مومن در میان انها با خوفو تقیه بسر برد اینهابمن مغرور میشوند  برای اینکه نعمت و مهلتشان میدهم یا بر من گستاخی میکنند بحق خودم سوگند که فتنه و بلایی برای انها پیش اورم که خردمندان سر گردان شود 


امام صادق ع ع فرمود اهل دوزخ از اینرو در ووزخ جاودان باشندکه نبت داشتند اگر در دنیا جاودان باشد همیشه نافرمایی خدا کنند و اهل بهشت از اینرو در بهشت جاودان باشندکه نیت داشتند اگر در دنیاباقی بمانند  همیشه اطاعت خدا کنند پس این دسته و ان دسته  بسبب نیت خویش جاودانی شدند. سپس قول خدایتعلی را تلاوت نمود بکو هر کس طبق طریقه خویش عمل میکند 79 سوره 17 و فرمود یعنی طبق یت خویش شرح از توضیحی که ذیل روایت دوم این باب  راجع بمعنی نیت بیان شد معلوم گشت که نیت خوب لازمه طینت پاک وصفات حمیده وملکات فاضله است و بدان جهت استحقاق جاودانی بودن در بهشت را پبدا مبکند زیرا چنین اشخاصی اماده اهمال صالحه و موجبات ثواب میباسد و مانع انجام دادن از جانب انهانیست و کافر با ان  حالت خبیثیکه داردبرای ضد اعمال و صفات مومن اماده است 


 رسول خدا ص فمود چه زشت است فقر بعداز ثروتمندی وچه زشت از است گناه بعداز خواری و درویشی وزشت تر از ان کسی عبادت خدا کنو و سپس انرا واگذارد شرح زشتی فقر بعداز ثروتمندی یا از لحاظ  اسراف و تبذیرو بکار ماندن  و خرج کردنست وبا از لحاظ اینستکه انسان با وجود انکه ثروت  دارد مدتی با دست باز زندگی میکرده است نا گاه طریق بخل وخستپیش گیرد و چون فقرا زندگی کند و یا مقصود زشتی در نظر اهل  دنیاست اگر چه نزد خدا پسندبده باشد و تما زشتی گناه بعداز خواریو دروبشی بمعنی گناه کردن در زمان پیری وسستی ویا گناه کردن در زمان غنا و ثروت است پس از انکه  بفقر ودرویشی مبتلا باشد


امام صادق فرمود در تورات نوشته است ای ادمیزادتنها بعبادت من پرداز تا دلت را از بی نیازی پر کنم و نسبت بخواستت ترا بخودت وانگذارم و بر من استکه نیاز رااز تو بردارم و دلت را از ترس خود پر کنم و اگر برای عبادتم خود را فارغ نسازی دلت را از گرفتاری دنیا پر کنم سپس در نیاز را برویت نبندم و ترا با خواستت واگذار


 امام صادق ع میفرمود همانا رحم بعرش اوبخته و میگوید بپیوند ببر از   هر که از من ببرد  وان رحم ال محمد ست که خدای عزوجل فرماید کسانیکه انچه را خدا امر بپبوندش فرموده  پیوست میدهند 27 سوره 13 و رحم هر خوبشاوند است  شرح اویختن رحم بعرش کنایه از در خواست حق خوبش است در حضور پروردگار و سرعت اجابت او


امام باقر ع فرمود صله ارحام اعمال پاک کند واموال را فزونی دهد و بلا را بگرداند و حساب را اسان کند واجل را تاخیر انوازد. 5 رسولخدا ص فرمود سفارش میکنم امت حاضر و غایبم را و انهایی در پشت مردان وزهدان نندتاروز فیامت که صله رحم کنند اگرچه بفاصله یکسال راه باشد  زیرا صله رحم جزی دین است 6 امام صادق ع فرمود صله ارحام خلق ر ا نیکو  و دست را با سخاوت و نفس را پاکیزه و روزی را زیاد واجل را به تاخیر اندازد


  1. مردی خدمت پیغمبر ص امد وعرض کرد یا رسولله فامیل من تصمیم گرفته اند بر من حمله کنند و از من ببرند ودشنامم دهند ایا من حق دارم انها را ترک گویم فرمود در انصورت خدا همه شمارا ترک مبکند عرضکرد پس چکنم فرمود بپیوند با هرکه از تو ببرد وعطاکن بهرکه محرومت کند ودر گذر از هر که بتو ستم نمابد زیرا چون چنین کنی خداترا بر انها یاری دهد 3 امام رضا ع فرمود مردیکه سه سال از عمرش باقی مانده صله رحم میکند خدا عمرش را 3چ سال قرار مبدهد و خداهرچه خواهد مبکند

 جمیل بن دراج گوبد از امام صادق ع این قول خدای جل ذکره را پرسیدمو بترسید از خدایبکه بنام وی از هم دگر تقاضامبکنید و از بریدن خویشاوندیها پروا کنید که خدا مراقب شماست 20 سوره 4 فرمود ان ارحام مردم است که خدای عزوجل بصله ان امر فرموده وبزرگش داشته مگر نبینی که انرا در ردیف خود قرار داده است


امام صادق ع میفرمود نفس کشیدن  کسبکه برای امر ما اندوهگین است و برای ستمیکه بماشده غمگین میباشد تسبیح مبباشد وهمت گماشتنش برای امر ما عبادتست و پنهان داشتنش راز مارا جهاد درراه خداست راوی گویدمحمد بن سعبد من گفت این روایت را با اب طلا بنویس که من چیزی بهتر از این ننوشته ام


حضرت ابوالحسن ع فرمود  اگر دراین دستت. چیزی باشد وبتوانی  بان دستت نفهمانی بکن یعنی رازت را از خواص اصحابت پوشبده دار راوی گوید مردی نزد انحضرت بود واز فاش ساختن رازبمیان امد حضرت فرمود زبانت رانگهدار تا عزیز شوی و مردم را بافسار گردنت مسلط مساز که ذلیل گردی  حدیث امام صادق ع ،فرمود همانا امر ما پوشیده ودر پرده  پیمانست همان پیمانی که خدا و پیغمبر و ایمه صلوات الله از مردم گرفته اندکه راز مارا از نا اهل نهان دارند پس هر که ان پرده را علیه ما بدرد خدا ذلیلش کند 


 امبدالمو منین ع فرمود خوشا حال بنده گمنامیکه باو اعتنا شود  او مردم را شناسد ولی مردم اورا نشناسد خدا رضایت اورا شناسد اورا برضوان شناساند  اینها چراغهای هدایتند ککه هر فتنه تاربک و سختی از برکت انها زایل شود و در هر رحمتی برایشان گشوده گردد نه پخش کننده و فاش سازنده رازند و نه خشن و ریاکار وفرمود سخن خیر گوبید تا  بدان معروف شوید کار خیر کنید تا اهل خیر شوید عجول وفاش  کننده راز نباشید زبرا بهترین شما کسانی باشدکه چون بانها بنگربدبیاد خداافتندو بدترین شما  سخن چینانی باشند که میا  دوستانجدایی افکنند عیبجوی پاکدامنان باشند 


امام صادق ع فرمود همانا خدا دانستکه ارتکاب گناه برای مومن  از خود بینی بهتر است و اگد چنین نبود هر گز مومنی بگناهی دچار نمیشد و فرمود هر که را خود بینی فراگیرد هلاک شود  3 علی بن سوید گوید ار حضرت ابی الحسن  ع راجع به خود بینی وعجبی که عملرا فاسد کند پرسیدم فرمود خود بینی چند درجه دارد بعضی از ان درجات اینستکه کردارزشت بنده بنظرش جلوه کند وانرا خوب پندارد وو ار ان خوشش اید و گمان کند کار خوبی میکند 2 وبعضی از درجاتش اینستکه بنده به پروردگارش ایمان اورد کبر خدایعزوجل منت گذارددر صورتیکه خدا را بر او منت است که بایمانش  هدایت فرموده 


 امام صادق ع فرمود هیچ بر سرش لگامی است و فرشته یی است که انرا نگه میدارد  هر گاه گردنکشی کند فرشته باو گوید فروتنی کن خوا پستت کند سپس همواره نزد خود بزرگترین مردمو در چشم مردم خوارترین انها باشد وهر گاه تواضع کند خدای عزوجل اورا بالا برد  فرشته باو گوید سر فراز  باش  خدا سر فرازت کند سپس هممواره نزد خود کوچکترین مردم ودر چشم مردم بالاترین انها باشد 


ریولخدا ص فرمود دوز قیامت خدا با سه کس سخن نگوید و بانها توجه نفرماید وپاک و بی الایششاننساز. وبرای انها عذابی درد ناکست پیز کار وسلطان جبار وفقیرخود خواه 15  امام  امام صادق ع فرمود چون یعقوب سالخوردهبر یوسف علیهما السلام وارد شد عزت سلطنت بوسف را گرفت و باحتدام او پیاده نشد جبرییل ع فرود امد و گفت یوسف کف دستت را باز کن چون باز کردنوری از ان برخاست ودرفضای اسماان قراد گرفت یوسف گفتاین چه نوری بود که از کفم خارج شد گفت پیاده شدنت براب یعقوب سالخورده نبوت از از فرزندانت بر کنار شد و از نسل تو پیغمبری نباشد شرح  پیداست که چنین خلافی نسبت بمردم هعادی مستوجب چنان کیفری نیست ولی پیغمبران بواسطه علوشان و رفعت مقامشان بکو چکترین خلاف مورد عتاب میشوند ونظم ودقت دستگاه حساب خدا مقتضی سنجش است


 امام صادق ع از قول رسول خدا ص فرمود بزرگترین تکبر خوار شمردن  وسبک شمردن حق است راوی گوید عرضکردم خوار شمردن مخلوق و سبک. شمردن حق چیست فرمود در برابرحق نادانی کند واهل حق طعنه زند پس هرکه چنین کند یا لباس مخصوص خدای عزوجل ستیزه کرده است عبدالاعلی گوید بامام صادق ع عزضکردم تکبر چیست فرمود بزدگترین تکبر اینستکه حق را سبک شماری ومردم را پست دانی گفتم سبک شمردن حق چیست فرمود در برابر حق نادانی کند وباهل حق طعنه زند 


امام باقر ع فرمود بزدگمنشی روپوش خداست ومتکبر با دو پوش خدا کشمکش دارد  امام صادق ع فرمود بزرگمنشی رو پوش خداست و هرکه نسبت بچیزی از ان با خدا ستبزه کند خدادر اتش سرنگونش سازد 6 امام باقر وامام صادق ع فرمود ند هد که به سنگینی زریی  تکبر در دلش باشد داخل بهشت نشود 7. محمد بن مسلم گوید یکی از اندو امام علیهم السلام

فرمود هرکه باندازه  سنگینی دانه خردلی  تکبر در دلش  باشد داخل بهشت نشود راوی گوید ن گفتم انالله وانا الیه  راجعون 1 1مام فرمود چرا گفتی انالله و اناالیه راجعون  گفت برای انچه از شما شنیدم فرمود چنانکه تو فکر میکنی نیست. مقصود من انکار است و ان جز انکار نیست  یعنی مقصود تکبر انکار خداو گردنگشی در برابر اوست این جمله در عربی برای اظهار تاسف و بجای وای بحال من گفته میشود چون راوی گمان کرد هر کس تکبر داشته باشد ببهشت نرود این جمله را گفت

 


امام صادق ع میفرمود تکبر در بدترین مردم است ار هر جنسی که باشد اگر چه پست  و بی مقداد باشد کبر وبزرگ منشی لباس مخصوص خداست کسی که با لباس خدای عزوجل منازعه کند خدا جز پستیش نیفزاید رسولخدا ص از یکی کوچه های مدینه مبگذشت وزن سیاهی سرگین بر میچید اورا بکناری زو او گفت را پهن است یکی از مردم خواست اورا بکناری زند دشنام دهد پیغمبر صفرمود رهایش کنید که او سرکش است امام باقر ع فرمود  عزت روپوش خدا وبزرگ منشی زیر پوش خداست پس هر کس بیکی ار انهادست دازی کند خدا در دوزخسر نگونش کند شرح روپوش وزیر پوش استعماره است برای اختصاص عزت وبزرگمنشی بخدایتعلی چنانکه لباس روپوش وزیر پوش هر کسی مختص لخود اوست


تکبر بر پیغمبران و امامان مانند کسانیکه بانهانگرویدند و گفتندانومن لبشرین مثلنا بلکه بایشان ناسزا گفتند و انهارا کشتند تکبر بر بندگان خدا وسبب تکبر چند چیز است 1 علم ودانش 2 عمل و عبادت3 حسب و نصب نژادی 4 چمال وزیبایی 5 ثروت و داریی  6 زور وبازو و نبرومندی 7 دوشتن پیروان و یاران و شاگردان و نو کران و فامبل و خوبشان  اما معالجه تکبر دو راعلمی و عملی دارد راه علمیش اینستکه انسان بحقارت و پستی خود و عظمت و کبریایی پروردگارش اگاه شود ولی این دو اگاهی    طول بشیار دارد و نهایت علم صدیقین همین است ولی برای شناختن حقارت خود کافی است که در بکی از ایات بسبار قران که در این زمینه وارد شده است تامل کند زیراعلم اولین ک اخرین در قرانست برای کسیکه چشم بصیرتش  باز باشد


 امام باقر ع فرمود در تورات نوشته است از جمله مناجانت خدای عزوجل با موسی بن عمران ع این لود که ای موسی راز پنهان مرا درباطن خویش پوشیده دار ودر اشکارت سازگاری با دشمن  من ودشمن خود را از جانب من اظهار کن وبا اظهار راز پنهانمسبب دشنام دادن انها بمن مشو تا در دشنام دادن من شریک دشمن خود ودشمن من گردی 4 رسول خدا ص فرمود پرودگارم مرا بسازکاری با مردم امر فرمود چنانکه بانجام واجبات امر فرمود 


امام صادق ع فرمود لقمان به پسرشگفت  پسر جان اگر خیال کنیسخن از نقره است خاموشی از طلا است رسول خدا ص فرمود سه چیز است که هر که نداشته باشدهیچ کارش تمام نیست  پرهیز گاری که اورا از نافرمانی خدا باز داردوخلقی که بسبب ان لا مردم بسازد وبردباری که نادانی نادان را رد کند  2 امام صادق میفرمود جرییل ع نزد پیغمبر ص امد  وعرضکردای محمد پروردگارت سلام میرساند و میگوید با مخلوقم مدارا کن


مردی بحضرت الولحسن ع عرضکردم مرا سفارشی نما فرمود زبانت را نگهدار تا عزیز باشی و افسار خودرا بدست مردم مده که خوار و زبون شوی 5 رسول خدا ص بمردی که خدمتش امد  فرمود نمیخواهی ترا بامری  رراهنمایی کنم که خدا بسببان بهشت برد عرضکردچرا یا رسول الله فرمود از انچه خدا بتو داده بده عرض کرد اگر خودم از اینکه باو دهم نیازمند تر باشم چکنم فرمود مظلوم را یاری کن عرضکردم اگر خودم از انکه یاریش کنم نا توانتر باشم چکنم فرمود کا ری براینادان کن یعنی نادان را راهنمایی کن عرضکردم اگر خودم  نادانتر از او بودم چکنم فرمود زبانت را جز از خیر خا موش دور ایا شدمان نیستی که یکی از این خصال داشته باشی که ترا ببهشت برد


امام صادق ع سه بار میفرمود مومن نرد خدای عزوجل بهترین مقارا دارد همانا خدا مومن ببلا مبتلا کند  و سپس اورا قطعه قطعه. کند تا جانش را بگیرد واوخدارا بر انحالت شکر کند 14امام صادق عفرمود در بهشت مقامی است که هیچ بنده ایی بان نرسد جز با بلایی که در دنیا ببدنش رسد  عبدالله بن یعفور که همیشه بیمار بود گوبد از درد هاییکه  میرسدبامام صادق ع شکایت کردم حضرت بمن فرمود  ای عبدالله اگر مومن پاداشی را که برای مصیبتها دارد بداند ارزو میکند که اورا با مفراضها تکه تکه کنند16 امام صادق ع میفرمود اهل حق  همیشه در سختی بوده اند بدان که سختی بودهاند  بدان

 سختی مدت کوتاهیدادد وعاقبتش با اسابش ط لانی است

 


امام صادق ع فرمودمصیبتها و بخششهایخدا است. وفقد درخزانه  خدا محفوظست و انرا جز به بنده. عزیزش که خواهد اورا بخود متوجه سازد ندهد 3 رسولخداص ای علی همانا خدا فقر را نزد مخلوقش به امانت گذاشته هر که انرا نهان دارد

خدایش مانند پاداش روره داریکه بعبادت بپاخاسته دهد وهرکه انرانزدکسیکه میتواندحاجتش را بر اوددفاش سازدواونکندو اورا کشته است اگاه باش که اورابا شمشیرو نیزه نکشته  بلکهبا زخم به دل کشته شود


حضرت ابوالحسن ع قرموده هرکه برادر مومنش  برای حاجتی نزد او اید رحمتی باشد که خدای تبارک وتعالی بسوی او کشانبده پس اگر انرا بپذیردبولایت ما پیوستن داده وولایت ما بولایت خدا پیوسته است و اگر با وجود انکه توانابی بر قضاحاجت او دارداورا رد کند خدا در قبرش ماری از اتش باو مسلط کند که تا روز قیامت اورا بگزد وچه انکه امرزیده باشدیا معدب گناه دیگری داشته باشد یا نداشته باشد  واگر حاجت حواه اورا معذو ر دارد وضعش بدتر است  شرح یعنی علاوه بر گردن مار عذاب بیشترش کنند زیرا وقتی صاحب حاجت معذورش دارد که هرچه اصرار کند جواب انکارشنود بر انکه در قضاحاجت برادر مومن نبابد مسامحه کردتا مجبور بمعذور داشتن گردد


امام باقر ع فرمود بخدا سوگند که گذاردن یک حج نزد من از اینکه یک بنده اراد کنم تا برسد به ده بنده و هفتاد بنده محبوتر است واگر یک خانواده از مسلمین را کفالت کنم که انها را از گرسنگی برهانم و پیکر شانرا بپوشانم تا ابروی انهارا نزد مردم حعظ کنم نزد من از گزاردن حجیو حجی تا برسد بده حج و هفتاد حج محبوتراست این لف خدای تبارک  تعالی ای حقوق بشر ااسلامی


 وعرمود همانا مومن برای زیارت برادرش خارج میشود خدای عزوجل فرشته ای بر او گمارد که یک بال در زمین ویک بال در اسمان نهد تا اورا سایه اندازد و چون بمنزلش در اید خدای تبارک وتعالی ندا کند که ای بنده ایکه حقم را بزرگداشتی واز اثار  پیغمبرم پیروی. کردی.بزرگداشت تو حقی است بر من از من بخواه تا بتو دهم دعاکن تا اجابت کنم خاموش باش تا من بسود تو اغاز کنم مچون برگردد همان فرشته بدرقه اشکند وبا پرش بر او سایه اندازد تا بپمنزلش وارد شود سپس خدای تبارک وتعالی فریادش زند که ای بنده ایکه حقم را بزرگ شمردی گرامی داشتن تو حقی است بر من بهشتم را برایت واجب ساختم و ترا در باره بندگانم شفیع ساختم   واقعا خدای خوبی کریمی داریم ای بنده ناشکر خوب بشیم 


امام صادق ع فرمود هیچ مسلمانی ار برادرمسلمانش درراه خدا وبرای خدا دیدن نکند جز انکه خدای عزوجل فریادش زند ای زایرخوش باش و بهشت برابت خوش باشد امام باقر ع عرمود خدای عزوجل را بهشتی است که جزسه کس واردش نشوند  مردیکه بر زیان خود بحق. حکم کند و مردیکه برادر مومنش را برای خدا زیارت کند و مردیکه برای خود برادر مومنش را بر خودترجیح دهد


امام صادق ص فرمود همانا خدا کار های خیر زود انجام شده را دوست دارد امام صادق ع فرمود چون اراده کار خیری کردی تاخیرش مینداز زبرا بنده بقصد ثواب خدادر روز گرمی روزه میگیرد وهمان سبب میشود که خدا اورا از اتش دوزخ مبرهاند وچیزی را که مابه تقرب بخدای عزوجل است کوچک مشمار اگر چه پاره خرمایی باشد که انرادر راه خدا دهی


مردی بامام صادق ع شکایت کرد که طلب روزی میکند وبدست میاورد ولی قانع نمیشودو نفسش با او برای بیشتر نزاع میکند  عرض کرد بمن چیزی بیاموز که از ان منتع  شوم امام فرمود اگر اندازه کفایت بی نیاز کند کمتر چیز دنیا خوراک سیر کننده و جامه ساتر  بی نیازت کتد واگر اندازه کفایت بی ا نیازت نکند در دنیاهست بی نیازت نکند چنانکه. تشبیه دنیا به کرم ابریشم واب دریا در سابق بیان شد 11 امیرامومنین ع. فرمود هرکه از دنیا بمقداری که بسش باشد راضی شود کمتربن چیز دنیا کعایتش کند وهرکه باندازه ایکه بسش باشد راصی نشود چیزی ار دنبا کفایتش نکند 


 امام صادق ع فرمود مردی از اصحاب پیمغمبرص  حال زندگیش سخت شد همسرش گفت کاش خدمت پیمغمبر ص میرفتی وازاوچیزی میخواستی مرد خدمت پیغمبر ص امد وچون حضرت اورا دید فرمود هرکه از سوال کند باو عطا کنیم وهر که  بی نیازی جوید خدایش بی نیاز کند تا سه بارانمرد

چنین کرد  سپس برفت وکلنگی عاریه کرد و بجانب کو هستان شده بالای کوه رفت وقدری هیزم. برید وبیاوردو به نیم چارک ارد فروخت وانرا بخانه برد وبخوردفردا هم رفت  و هیزم بیشتری اورد. و فروخت و همواره کار میکرد واندوخته مینمود تاخودش کلنگی خرید. بازهم. اندوخته کارد تا دو. شتر و غلامی خرید  و ثروتمندو بی نیاز گشت انگاه حدمت پیغمبر ص امد گزارش داد که چگونه برای سوال امد وچه از پیغمبر ص  شنید  پیغمبر ص امد فرمود  من که از ماسوال کند باو عطا کنیم وهر که بی نیازی جوید دایش بی نیاز کند


زکریا بن ابراهیم گوید من نصرانی بودم و مسلمان شدم وحج. گزاردم سپس خومت امام صادق رسیدم و عرضکردم من نصرانی. بودم و مسلمان شدم  فرمود از اسلام گفت قول خدای عزوجل که فرماید تو کتاب وایمان نمبدانستی چیست ولی ما انرا نوری قرار داویم که هرکه را خواهیم بدان هدابت کنیم 52 سوره 42 فرمود محققاخدا ترا  رهبری فرموده است انگاه سه بار فرمود خدایا هدایتش فرماپسر جان هرچه خواهی بپرس عرض کردم درو مادر و خانواده من نصرانی هستند و مادر نابیناست من همراه نها باشم ودر ظرف انها غذا  بخورم  حضرت فرمود انها گوشت خوک میخورند  هرض کردم نه با ان تماس هم نمیگیرند فرمود باکی ندارد مواظب مادرت باش وبااو خوشرفتاری کن و چون بمیرد اورابدیگری وامگذار دت بکا رش اقدام کن و بکسی مگو  نزد من امده ای تا در منی پیش من ایی ان شاالله  ذکربا گوید من در منی خدمتش رفتم در حالیکه مردم گردش را گرفته بودند و مانند معلم کودکان بود  که گاهی این وگاهی ان از او سوال میکرد واو پاسخ میفرمود سپس بکوفه رفتم نسبت بمادرم  مهربانی کردم و خودم باو غذا مبدادم وجامه و سرش را از کثافت پاک میکردم و خدمتگرارش بودم مادر بمن گفت پسر جان و زمانبکه دین مرا داشتی با من چنین رفتار نمیکردی این چه رفتاراست که از تو میبینم  از زمانیکه دین مارفته ای وبدین حنیفه گراییده ای گفتم مردی از فرزندان پیغمبر ما بمن چنین دستور داده مادر گفت ان مرد پیغمبر است  گفتم نه بلکه پسر بکی از پیغمبرانست مادر گفت پسر جان این مرد پیبیغمبر است زبرا دستوریکه بتو داده از سفارشات پیغمبرانست گفتم مادرم بعداز پیغمبر ما پیغمبری نباشد و او پسر پیغمبر است مادرم گفت دین تو بهترین دین است انرا بمن نرا بمن عرضه کن من باو عرضه داشنتم و او مسلمان شد  من هم برنامه اسلام را باو اموختماو نماز ظهدرو عصر و معرب وعشا را گزاردودر سب  عارضه یی باو رخ دادوبیمار شد بمن گعت پسر جان انچه بمن اموختی دو باره بیاموز من انهارا  تکرار کردم  مادرم اقرار کرد واز دنیا رفت و چون صبح شد مسلمانان غسلش دادند وخودم بر او نماز خواندم، ودرگورش گذاشتم شرح گویا از ایه شربفه وتاریخ  پیغمبراسلام چنین استهاده کرده کخه مردیکه بمکتب و پمدرس یی نرفته ودر برابرهیچ معلمی زانو نزده است با ملاحظه دین کاملو قران محکم.  وبرنامه مثبتی که اورده است جز با ارتباطش  با عالم غیب ووحی اسمانی درست نیاید ونچیر طهارت اهل کتاب از این خبر استفاده مبشود. 


زید شحام گوبد حضرت صادق ع بمن فرمود بهرکس از مردم که ببینی پبروی ازپیروی آز من کنند و بگفتار من عمل کنند سلام مرا برسان و من بشما سفارش کنم که نسبت بخدای عزوجل تقوای داشته باشیدو در دین خود پارسا باشید و در راه خدا کوشش کند و براستگویی وبادای امانت وطول دادن سجده و نیکی لا همسایه شما را سعارش میکنم زیرا محمد ص همین وستورات ا اورده است هرکه بشما امانت سپرده باو پس دهیدنیکو رفتارباشدیابدکردار زیرا رسولحدا ص دستور میداد که سوزن ونخ رانیز بصاحبش. پس دهید  با فامیل خود پیوند داشته با شیدو بجنازه  مردهاشان حاضر شوید بیمارانشان را عیادت گنید وحقوقشان رابپردازبدزیرا هر کس از شما که در دینش پارسا و راستگو باشد وامانت را بصا حبش بر گرداند و اخلاش با مردم خوب باشد گوبند ابن جعفری است واین مرا شاد کند و از جانب  اوشادی در ول من اید وگویند این روش پسندیده جعر،بن محمداست بخدا سو گند پدرم برای من حدیث کردمردی  از شیعبان علی ع در قبیله  ایبود وزینت ان قبیله بشمار میرفت ار همه تنها در پرداحت امانت بهتر بود و حفو قشان را بهت  مراعات مبکردودر ،فتار راستگو تر بود  و سعارشاتو همه وصیتهای اهل قبیله و سپردهاشانرا انان بدو می سپردند وچون از او پرسش مبکردی مبگعتند گکیست مثل فلانکس. اودر پرداخت امانت.و راستگویی از همه ما بهتر است


بامام رضا ع عرض شد شما چنین. سخنی میگویبد واز شمشیر ون مبچکد یعنی با وجود اینکه هارون اماده کشتن مخالف خود است  شما دعویامامت دارید  حضرت فرمود خدا را بیابانی است از طلا که انرابا ناتوان ترین مخلوقش یعنی مورچه نگهداشته است و اگر شتر خراسانی اهنگ ان کند بدان نرسد توضیح  گویا جواب حضرت استعاره تمیثله و با مثالیست برای بیان قدرت حق تعلی بر خلاف اثاظاهری و جریان عادی که انسان تصور میکند و اینکه برای قدرت خدا ممکن است بمورچه ظاهرناتوان نیرو و قویی عطا کند که بشتران بسیار قوی عطا نکند نکندنکند


علی بن اسباط گوید شنیدم از امام رضاع در باره گنجی که خدای عزوجل میفرماید دو زیرش گنجی برای انها بوده فرمود در انجابود بسم الله ارحمن الرحیم. در شگفتم از کسی که یقین. بمرگ چگونه میخندد و در شگفتم از کسی که یقین. بقدیر دارد چگونه بان اندوهگین میشود ودر شگفتم از کسیکه دنیا و دگر گونیهایش را نسبت اهلش دیده است چگونه بان اعتماد میکند و سزاوار است کسیکه خدارابا عقل شناخته خدا باو عقل داده خدا در قضا قدرش متهم نسازد و در روزی رسانیدنش اورا بکندی نسبت ندهند عرض کردم قربانت گردم میخواهم این را بنویسم بخدا که خود حضرت دست برد تا دوآت را پیش من گذاردمن دستش را گرفپتم و بوسیدم ودوات را بردآشتم و نوشتم 

 

 ا


امام صادق ع فرموداز نشانهای درستی یقین مردمسلمان اینستکه مردم را بوسبله خشم خدا خرسند نکند مانند کسیکه طبق میل مردم بر حلاف حق. فتوای دهد ونهی از منکر نکند و مردم را بر انچه خدا بخود او نداده سرزنش ننماید  مردم را برای  انچه.خدابخود او نداده سرزنش ننماید مردم   را برای انچه بدو ندهند زیرا خدا روزیش نکرده سرزنش نکند زیرا روزی رانه شره و از حریص بیاورد و نه نخواستن ناخواه رد کندو اگر شخصی از شماچنانکه. از مرگ میگریزد از روزیش بگریزد روزیش باو برسد همچنانکه مرگ باو مبرسد  سپس فرمود خدا بعدالت وداد خویش نشاط. اسایش را در یقین ورضا قرار داده. وغم واندوه را در شک ونا خرسندی


جابر بن عبدالله گوید رسولخدا ص فرمود نمیخواهید بهترین مردان شما را بشما بگویم عرض کردیم چرا ای رسولحدا رمود برخی از بهتترین مردان. شما مرد پرهیز کار نا الوده  دست باز با سخاوت زبان ودامن پاک خوش رفتار با پدر ومادر است که عیالاتشا به پناهندگی بدیگران  مجبور نسازد 


امام صادق ع فرمود خدای عزوجل پیغمبرانش را مکارم اخلاق اختصاص داد شما خود را بیازمایید اگر انهادر وجود شما هم بود خداراسپاس کویید و بدانیدکه بودن انهادر شما خیر شماست و اگر در شما نبود از خدا بخواهید و نسبت بانها رغبت جویید سپس انهارا ده چبز شمرد یقین و قناعت و صبر و شکر و خویشتن داری و خلق نیکو وسخاوت وغیرت  و شجاعت  ومروت بعضی ار راویان دیگر این ده خصلت ذکر نموده وراستگویی و امانتداری را هم بدانها افزوده است


امام صادق ع فرمود چون گناه بنده بسیار گردد و خدا بخواهد اورا پاک کند و چیزی از کردار نیک نداشته باشد که انرا جبران کند وکفاره انها شود اورا باندوه گرفتار سازد تا کفاره  گناهانش  گردد.  ونیز انحضرت ع فرمود که رسولخدا ص فرمود خدای عزوجل فرماید بعزت و جلالم سوگند من بنده ای که بخواهم رحمتشک کنم از دنیا بیرون نبرم  تا اینکه هر گناهی کرده است  عوضش را زا بوسیله بیماری در تنش یا در روزیش یا با ترس و هراس در دنیایش و اگر باز هم چیزی بماند مرگ را بد او سخت کنم وبعزت و جلالم  سوگند بنده ایرا که بخواهم. عذاب کنم از دنیا بیرون نبرم تا هر کار نیکی انجام  دا ده عوض کامل راباو بدهم یک بفراخی د. روزیشو یا بسلامت در تنش ویا سودگی خاطر در دنیایش واگر باز هم چیزی باقی ماند مرگ را بر او اسان کنم


حسین بن عطیه گویدامام صادق ع فرمود مکارم ده چیز است اگرمیتوانی انها را داشته باش زیرا گاهی شخصی انهارا دارد و فرزندش ندارد وگاهی در فرزند هست ودر پدرش نیست و گاهئ در برده هست درازاد نبست عرض شد انها چه هستند  فرمود نومیدی حقیقی از انچه دست مردم است و راستی زبان   ادا امانت وصله رحم و پذیرایی ا ز مهمان وغذا دادن بسایل کسیکه از او غذا طلبد وجبران نیکیها ومراعات حق همسایهو مراعات حق رفیق وسر همه مکارم افضل و عالیتر از همه حیا و شرم است زیرا کسیکه در برابر خالق و مخلوق شرم داشته باشد همه این مکارم را انجام مبدهد و همان خصلت حیا بر تمام این مکارم داعی و باعث میشود


 رسول خدا ص فرمود خدای تبارک وتعالی فرماید انها که برای ثواب من عملی میکنند نباید باعمالیکه انجام میدهند تکیه کنند زیرا ایشان اگر در تمام عمر خویش کوشش کنند ودر راه عباتم خودرابزحمت اندازندباز مقصر باشند در عبادت خود بکنه بندگیم نرسند نسبت بانچه از من طلب مبکنند که کرامت و نعمت در بهشت ورفعت بدرجات عالی در جوارم باشد ولی تنها برحمتم  بابد اعتماد کنند و بفضلم امیدوار باشند و بحسن ظن بمن اطمینان کنند انگاه است که رحمتم ایشان را در یاتد ورضوانم بانها برسد و امرزشم بر انهابرسد وامرزشم بر انها لباس کذشت پوشاند زیرا من خدای رحمان ورحمان ورحیم وبدین نامیده شده ام


 امام صادق ع فرمود چون اراده کار خبری نمودی تاخیرش مبنداز زیرا خوای عزوجل گاهی بر بنده مشرف میشود که او مشغول طاعتی است پس می فرماید بعزت وجلالم سوگند که ترا پس از این هرگز عذاب نکنم وچون اداده گناهی کردی انجام مده زیرا گاهی خدا بر بنده مشرف میشود که اومعصیتی انجام میدهد پس میفرمایدبعزت وجلالم که ترا بعد از این دبگر نخواهم امرزیدهرگاه یکی از شمااهنگ کار خیر یا رساندن نفعی بدیگری کرددو شیطان در جانب راست و چپش باشند پس بایدبشتابد که اورااز ان باز ندارند. 


 محمد بن مارد گوید  بحضرت صادق  ع  عرضکردم برای ما حدیثی روایت که شما فروموده اید. چون معرفت. بامامت ما پیدا کردی پسن هر چه خواهی بکن فرمود اری من اینرا گفته ام گوید عرضکردم اگر چه کنند یای کنند یا شراب بنوشند بمن فرمود انالله وانا الیه راجعون بخدا سوگند با ما با انصاف رفتار نکردند که خود ما بکردارمان مواخذه شویم  ولی تکلیف از انها برداشته شده باشد همانا من گفتم چون معرفت بامام خود پیدا کردی هرچه خواهی کم یا بیش کار خیر انجام ده که از تو پذیرفته شود  شرح مجلسی ره گوید انالله واناالیه راجعون اشاره باین استکه چنین افترایی بر ما بکهج فهمی کلام ما مصیبت بزرگی است ودر جمله ان ن اخذنا با لعمل گوید  حاصل کلام امام ع اینست که.تکلیف از ما برداشته نشده  پس چگونه بخاطر ما از انان برداشته شود ویا اینکه ما از عقاب بیمناکیم وتوبه وزاری بسوی خدا کنیم وانها بسبب ولایت ما اسود باشند این انصاف نیست 


امام باقر ع فرمود انچه می دانید بگویید وانچه نمیدارید بگو خدا داناتر است همانا مرد ایه ای از قران بیرون میکشد تا بدلخواه خویش تفسیر کند ودلیل مدعای باطل خویش سازد از این رو بفاصله ای دورتر از میان اسمان و زمین سر نگون گردد ا از معنی حقیقی ایه باین مسافت دور شود 5 برای عالم رواست که چون ازاو سوالی شود که نداند گوید خدا داناتر است ولی برای غیر عالم شایسته نیست که چنین گوید بلکه اوباید صریحا بگوید نمیدانم و اگر او بگوید خدا داناتر است روا نیست  معنی تضمینی این جمله  انستکه من دانایم  اما خدا داناتر است


مفضل گوید امام  صادق ع بمن فرمود ترا باز میدارم  از، دوصفتکه هلاک مردان در انست از اینکه با. روش باطلی دنداری کنی وندانسته بمردم فتوا دهی2 ابن حجاج گوید  امام حضرت صادق ع بمن فرمود از دو صفت بپرهیز که هر کس هلاک شد از ان جهت بود بپر هیز از اینکه طبق رای ونظر خویش  خوبش بمردم فتوای دهی یا بانچه نمیدانی عقیده دینی  پیدا کنی 


فرمود خدای عزوجل فرمایدص گفتگوی  علمی میان بندگانم سبب زنده شدن دلهامرده می گردد در صورتبکه پایان گفتگو یشان بامریکه مربوط بمن است برسد اصول دین باشد یا فروع دین  7 ابو جارود گوید شنیدم امام باقر ع می،فرمود خدا رحمت بنده یی که علم را زنده کند گفتم زنده کردن علم چیست فرمود اینستکه با اهل دین و اهل پر هیزکاری مداکره شو.د  8 رسولخدا فرمود با یگدیگر مذاکره و ملاقات و گفتگو کنید زیرا حدیث صیقل دلهاست  همانا دلها مانند شمشیر زنگار میگیرد و صیقل انها حدیث است 


امام صادق ع فرمود عیسی علیهااسلام میان بنی اسراییل ایستاد و گفت ای بنی اسراییل خبر حکمت را بنادانان نگویید که بایشان ستم کرده باشید و از اهل حکمت انرا باز نداریدکه بانها ستم کرده باشید  مقصود از حکمت حقایق دین است که هر مغزی تحمل درک ان را ندارد مفضل گوید امام صادق ع بمن فرمود ترا باز میدارم از دو صفت که هلاک مردان در انست باز میدارمت از اینکه با روش باطلی دنداری کنی و ندانسته بمردم فتوای دهی

 

 

 

 


امام صادق ع فرماید در کتاب علی ع  خواندم که خدا از نادانها پیمانی برای طلب علم نمیگیرد تا انکه از علما  پیمان گیرد که بنادانانعلم اموزند  زیراکه علم بر جهل مقدم است  یعنی خلقت موجودات عالم مانند لوحو قلم و ملایکه وادم بر خلقت مردم جاجاهل مقدم است  وابتدا خدا از انها پیمان گرفته است سپس از نادانان 2 ،حدیث امام صادق ع در باره این ایه 18 سوره 31  از مردم روی بر مگردان فرماید باید همه مردم از نظر علم پیشت مساوی باشند و از اموختن بین دانش اموز انت فرق نگذاری امام باقر ع فرمود زکاه علم اینستکه انرا به بندگان خدا بیاموزی

.


سلیم گوید شنیدم امیرالمومنین را که از رسول ص خبر داد که انحضرت در سخنش  میفرمود مردم دانشمند دو قسمند دانشمندیکه علم خود را بکار بسته و این رستگار است  و دانشمندیکه علمش را کنار گذاشته و این هلاک شده است همانا دوزحیان از بوی گند عالم بی عمل در اذیتند و میان دوزخیان ندامت و حسرت انکس سخت تر است که در دنیا بنده ایرا بسوی خدا خوانده و او پذیرفته  واطاعت خدا کرده  ببهشتش در اورده است  و خود دعوت کننده را بسبب عمل نکردن و پیروی هوس و درازی رزویش بدوزخ در اورده است  پیروی هوس از حق جلو گیرد و درازی ارزو اخرت را از یاد برد


 ابوهاشم گوید خدمت حضرت رضا ع بودم و از عقل و ادب گفتگو میکردیم حضرت فرمود ای ابو هاشم.عقل مو هبت خدا است وادب با رنج و سختی بدست اید پس  کسیکه در کسب ادب زحمت کشد انرا بدست ارد و کسیکه در کسب عقل  رنج برد بر نادانی خویش افزاید 


حضرت صادق  ع فرمود هیچگاه  پیغمبر  ص با مردم  واز عمق عقل خویش سخن نگفت بلکه میفرمود ما گروه پیغمبران ماموریم که با مردم باندازه خودشان سخن گوییم    16 امیرالمومنین ع فرمود دلهای نادانان طمع ها از جا بر میکنند و ارزو های بی جا در گروشان میگذارند و نیرنگها بدامشان میاندازند   17 جضرت صادق  ع فرمود با عقلترین مردم خوش خلق ترین انها است


امام چهارم ع فرمود اگر مردم بدانند در طلب علم چه فایده است  انرا میطلبیدند اگر چه با ریختن خون دل و فرو رفتن در گردابها باشد خداوند تبارک و تعالی بدانیال وحی فرمود که منفور ترین بند گانم نزد من نادانی است  که حق علما را سبک شمرد و پیرو ی از ایشان نکند  و محبوترین بند گانم پر هیز کاریستکه طالب ثواب بزرگ و ملازم علما پیرو خوبشتن داران و پذریرنده حکما باشد


امام  باقر ع فرمود انکه از شما بدیگری علم اموزید مزد بمقدار مزد دانشجو است با قدری بیشتر پس از دانشمندان دانش اموزید و انرا ببرادران دینی خود بیاموزیدچنانکه دانشمندان بشما اموختگد  3 حدیث او بصیر گوید شنیدم امام صادق ع میفرمود  کسیکه بدیگری چیزی اموزد برای اوست با قدری بیشتر پس از دانشمندان دانش اموزید و انرا ببرادران خود بیاموزید چنانکه دانشمندان بشما اموختند

 

 


امام صادق ع فرمود هرکه مومنی شاد کند ان شادی را برسولخدا ص رسانیده  و هرکه بپیغمبر ص شادی رساند ان شادی را بخدا رسانیده و همچنینن است  کسیکه مومنی را اندوهی رساند  امام صادق ع هر مسلمانیکه بمسلمانی بر خورد واوراشاد کند خدای عزوجل را شاد کرده است فرمود از جمله دوست ترین اعمال نزد خدای عزوجل شادی رسانیدن بمومن است سیر کردن او از گرستگی باشد یا رفع گرفتاری او با پرداخت بدهیش


امام صادق ع فرمود هر مسلمانی که حاجت مسلمانی را روا کند خدای تبارک و تعالی باو خطاب کند ثواب تو بعهده من است و بغیر بهشت برایت راضی نباشم  اسحاق بن عمار گوید امام صادق ع هرکس گرد این خانه کعبه یکطواف کند خدای عزوجل برایش شش هزار حسنه نوبسد و شش هزار گناه از او برزدابد وشش هزار درجه برایش بالا برد و چون نزد ملتز،م ملتزم قسمتی ار دیوار پشت خانه کعبه  است رسد خدا هفتگدر از درهای بهشت برایش گشاید  عرضکردم قربانت این همه فضیلت برای طواف است فرموو اکنون ترا به بهتر از طواف هم خبر دهم روا ساختن حاجت مسلمان بهتر است از طوافیو طوافی وطوافی تا. بده. طواف رسد


امام صادق ع فرمود مردی خدمت پیغمبر ص امد و عرضکردم یاه احسان کنم فرمود بمادرت گفت سپس بکه فرمود بمادرت عرضکردم سپس بکه. فرمود بمادرت عرضکرد سپس بکه فرمود بپدرت 10 و فرمود مردی خدمت رسول خدآ ص و عرضکرد یا رسولله من بجهاد علاقه دارم ونسبت بان با نشاطم پیغمبر ص فرمود پس دراه خدا جهاد کن گه اگر کشته شوی نزد خدا زنده خواهی بود وروزی داده شوی واگر بمیری پاداشت بعهده باشد واگر از میدان جنگ بازگردی از گناهان پاک شوی مانند روزبکه متولد شده ای عرضکرد یا رسول لله من پدر ومادر پیری دارم که بگمان خود بمن انس گرفته اند  واز رفتنم بجهادت کراهت دارند  رسول خدا ص در اینصورت ملازم پدر ومادرت باش سوگند بانکه جانم در دست او ست مانوس. بودن یکشبانه روز انها با تو از جهاد یکسال بهتر است


امام صادق ع فرمود مردی از شمار چه مانع میشود که بپدر ومادرش نیکی کند زنده باشد یا مرده که از جانب انها نماز بخواند و صدقه دهد و حج گذارد وروزه بگیرد تا انچه کرده ثوابش از انها باشد و مانند ان هم برای خود او و تا خدای عزوجل بوسیله بوسیله احسان و صله او خیر و فرا وانی برایش زیاد کند 


امام صادق ع فرمود چون میان دو نفر نزاعی در گیرد دو فرشته فرود ابند و بانکه سفیه و مبیخرداست گویند هرچه خواستی گفتی خودت لایق انچه گفتی هستی وکیفر گفتار تراخواهی دید وبه بردبار گویند صبر کردی و حلم نمودی  اگرحلمت را بپایان رسانی خدا ترا میامرزد و سپس فرمود ولی اگر شخص بردبار جواب اورا پس دهد اندو فرشته بالا روند    مردی بحضرت ابوالسن ع عرضکرد مرا سفارشی نما فرمود زبانت را نگهدار تا عزیز باشی  افسار خود را بدست مردم مده که خوار وزبون شوی 


امام صادق ع فرمود در برابردشمنان نعمتهاصبر کنید ز یرا انکس را در باره تو خدارانافرمانی کرده بهتر از اینکه در با ره او خدا را اطاعت کنی پاداش نخواهی داد 2 1  علی بن الحسین ع فرمود دوست ندارم که در برابر خواری نفسم شتران سرخ مو داشته باشم وجرعه ایی محبوتر از جرعه خشمیکه  صاحبش را مجازات نکنم ننوسیدم 13 امام صادق ع فرمود هیچ جرعه یی بنده ننوشد که نزد خدای عزوجل محبوتر باشد از جرعه خشمی که هنگام گردشش در دل بنوشد بوسیله صبر یا خو یشتن داری   شرح مرااز گردش جرعه در دل هیجان و جوششی است که برای خشمگین دست مبدهد و فکر میکند ایا مجازات کنم یا در گذرم


امام صادق ع یکی از غلامانش پی کاری. فرستاد او دیرکردامام بدنبالش رفت دید خواب است بالای سرش نشست و بادش میزد تا بیدار شدامام صادق ع باو فرمود فلانی بخدا تو این نداری که شب وروز هر دو بخوابی شب برای خود روزت از ان ماست 8 رسول خدا ص. فرمود خدا شخس با حیای خویشتن دار پاکدامنبا مناعت را که از مردم سعوال نمبکنددوست دارد علی بن الحسین ع میفرمو د من خوشم میآید از مردی که هنگام غضب بردباریش اورا در یابد


امام صادق ع گوید خدای عزوجل میفرماید 43  سوره 53 همانا.پایان    و     سر انجام سوی پروردگارت باشد پس چون سخن بخدا رسبد باز ایستید و بمحمدبن مسلم فرمود ای محمد مردم همیشه و از هردری سخن گویند تا انجا که در باره خدا هم سخن گویند چون شما انرا شنیدید بگویید شایسته پرستش جز خدای یکتای بیمانند نیست  مام بافر بزیاد فرمود ای زیاد از گعتگوهای دشمنی خیز بپرهیز که موجب شک شود و عمل را تباه کند و صاحبش را هلاک نماید و ممکن است در ان میان کسی سخنی گوید وامرزیده نشود در زمان گذشته مردمی علمیرا که واگذارشان شده بودند ترک کرد ودر طلب علمی که از ان نهی شده بودند رفتند تا انجا که سخنشان بخدا رسید و سرگردان شدند و کارشان در حیرت و دهشت بجایی رسید که مردی را از پیش او صدا میزدند واو بپشت سرش جواب مبداد واز پشت سرش صدا میکردند و او بپیش رو پاسخ میگفت در روایت دیگر است تا انجاکه در زمین سر گردان شدند


داود رقی از امام صادق ع راجع بقول خدای عزوجل دو عرش خدابر اب بود پرسیدم فرمود در این باره چه میگویند عرض کردم میگویند عرش روی اب بود و پروردگار بالای ان فرمود دروغ گویند هر که این گمان کند خدا را محمول قرار داده واورا بصفت مخلوق وصف کرده است واورا لازم اید که چیزیکه خدارا حمل میکند تواناتر از او باشد عرضکردم قربانت گردم شما برایم بیان کنید فرمود پیش از انکه زمینی یا اسمانی یا جن وانسی یا خورشیدو ماهی باشد خدا دینش وعلمش را باب عطا فرمود  مقصود ازاب ماده ایستکه قابلیت خلق پیغمبران را دارد مرات. چون خدا خواست مخلوقرابیافریند ایشانرا در برابر خویش پراکنده ساختو بانها گفت پروردگار شما کیست نخستین کسیکه سخن گفت رسول خدا ص و امیرالمومنین و ایمه ص بودند  که گفتند تویی پروردگار ما خدا بایشان علم ودین عطا کرد سپس بفرشتگان فرموداینان حاملان دین وعلم من و امینان من در میان خلقم ومسولانند انگاه بفرزندان ادم گفت بربوبیت خداو ولایت و اطاعت این اشخاص اعتراف کنید گفتند اری ای پروردگارما اعتراف نمودیم پس خدا بفرشتگان فرمودگواه باشید فرشتگان گفتند گواهی دهیم واین پیمان برای ان بود که فردا نگویندما از ان بی خبر بودیم یا انکه بگویند پدران. مااز پیش مشرک شدند و ماهم فرزندان پس از انهابودیم ما را بانچه اهل باطل کردند هلاک میکنی ای داود ولایت مادر زمان پیمان گیری برایشان موکد گشته است 


عاصم بن حمید گوید با امام صادق ع در باره انچه راجع بدیدن خدا روایت کنند مذاکره میکردم حضرت این خورشید یک هفتادم نور کرسی است  وکرسی یک هفتادم نور عرش و عرش یک هفتادم نور حجاب و حجاب یک هفتادم نورستر اگرانها راستگویند چشم خودرا بهمبن خورشید وقتیکه در ابر نباشد بدوزد  8 حضرت رضا ع فرمود رسولخدا میفرمود چون مرا باسمان بردند جبرییل مرا بجایی رسانید که جبرییل هیچ گاه بانجا گام ننهاده بود سپس از پیش دیده پیغمبر ص پرده  برداشته شدوخدا از نور عظمت خویش بانحضرت انچه دوست داشت ارایه. فرموددر باره ایه شریفه ودیدگان او را در نیابند  ولی او دیدگانرا در یابد

 

 


امام صادق ع فرمود عدالت شیریتر از عسل ونرمتر از عسل و نرمتر از از کره و خوشبو تر از مشگ است  16 رسولخدا ص فرمود سه خصلت است که هرکه هر سه یا یکی از انها را داشته باشد در سایه عرش خدا باشد روزیکه جز سایه او سایه او سایه ایی نباشته  ا مردیکه بمردم دهد انچه خودش از انها میطلبد  2 مردیکه گامی پیش و گامی پس نگذارد تا انکه بداند خدا بان راضی است 3 مردی که از برادر مسلمانش عیبی نگیرد عیبی نگیرد جز انکه ان عیب رااز خود بزداید زیرا عیبی از خود نزداید جز انکه عیب دیگری برایش هویدا گردد وانسانرا همین بس که بخود بپردازد نه بدیگران


امام صادق ع قرمود سه کس روز قیامت از همه مخلوق بخدای عزوجل نزدیکترند تا از حساب مردم فارغ شود مردیکه قدرتش اورا وادار نکندکه در خشم بر زیر دستش ستم کند و مردیکه میان دوکس میانجی شود وباندازه جوی از یکی علیه دیگری طرفداری نکند ومردیکه حق را کوید چه بسود یازیانش باشد  6 امام صادق ع درحدیثی فرمود سخت ترین واجبات خدا را بر خلقش  بشما خبر ندهم سپس 3 چیز را بیان کردفرمود که نخستینش انصاف دادن مردم  از خود بود


امام صادق ع میفرمود سرور اعمال سه چیز است انصاف دادن بمردم از خود تا انجا که هر چه خشنودت کند مثلش را برای مردم بخواهی و مواسات نمودن با برادرت در مال ویادخدا در هرحال وان گفتن سبحان الله والحمد لله و لا اله الاالله والله اکبر فقط نیست بلکه هر گاه امرخدای عزوجل بتو رو اورد عمل کنی و چون نهی وباز داریش بتو رسد ترک کنی4 امیرالمومنین ع در ضمن کلامی فرمود بهوش باشید هر که از خود بمردم انصاف  دهد خدا جز عزتش نیفزاید


علی ابن الحسین ع فرمود رسولخدا ص در اخرسخنرانی خود میفرمود خوشا حال کسی که خلقش و طبعش طاهر شایسته و اشکار نیکو باشد وزیادی مالش را بدهد وزیادی گفتارش را نگه دارد واز خود انصاف دهد امام صادق ع فرمود کیست که برایم چهار چیز را در برابر چهار خانه در بهشت عهده دار شود انفاق کن واز فقر مترس وسلام را در جهان منتشرکن  بحث وجدل را رها کن اگرچه حق با تو باشد و خودت و خودت بمردم انصاف ده تا محتاج داور  دیگری نباشی 


امام صادق ع فرمود روز خودرا بکار خیر اغاز کنید در اول واخر هر روز بر فرشتگان  گماشته خود نیکی املا کنید تا در اول و اخر روز نامه عمل شما نیکی نوشته شودو در ان میان برای شما امرزش باشد انشاالله  امام باقر ع میفرمود همانا خدا کار خیر را بر اهل دنیا سنگین ساخته مانند سنگینی ان در ترازو هایشان روز قیامت و همانا خدای عزوجل بدی را بر اهل دنیا سبک ساخته مانند سبکی ان در ترازوهایشان روز قیامت


 سولخدا ص فرمود همانا خدا کارهای خیر زود انجام شده را دوست دارد  5 امام صادق ع فرمود چون ارداده خیری کردی تاخیرش مینداز زیرا بنده بقصدثواب خدا در روز گرمی روزه میگیرد و همان سبب میشودکه خدا اورا از اتش دوزخ میرهاند و چیزی را که مآیه تقرب بخدای عزوجل است کوچک مشمار اگر چه یاره یی خرمایی باشد ه انرا در راه دهی و فرمود هرکه اهنگ خیری کند باید عجله کند و تاخیرش نیندازد زیرا بنده گاهی عملی. انجام میدهدکه خدایتبارک و تعالی میفرماید ترا امرزیدم دیگرچیزی علیه تو نمینو یسم  و هرکه  اهنگ گناهی کند انرا انجام ندهدزیرا بنده گناهی میکند و خدای سبحان اورامیبند و میفرماید نه بعزت وجلالم سوگند که ترا پاز پس از این هر گز نیامرزم


امیرالمومنین ع فرمود انسان اگرچه مال وفرزند هرگز نباید از خویشاوند خود واز دوستی و کرامت ودفاع دستی وزبانی انها رو بگرداند انهااز همه مردم گردشرا محکمتر دارند و باو مهربانترند و اگر مصیبتی با رسد یا بدی برایش پیش اید پریشانی اورا سامان دهننده ترند وهر که دست کمک از فامیل خویش باز گیرد از انها بکدست گرفته شده واز خود او دستها بسیار و هر که نرمی و فروتنی کند دوستش از او مودت بیند و هرکه چون دارا شود دست باحسان گشابدانچه را داده خدا در دنیایش جبران کند اخرت برایش چند برابر سازد ونام نیکی که خدا برای کسی در میان مردم میگذارد از مالیکه میخورد وبارث میگذارد بهتر است هر یک از شماکه ثروت مالی پیدا کرد نبابد تکبرش زیاد شود وخود را بزرگ دارد و از خیشاوندان دور شود و هیچیک از شما نباید نسبت به براد یکه چون مال ندارد باو احسان. نمیکنندوازاو دوری کندو هیچیک از شما نبابد از بستن شکست و تنگدستی خویشاوندش بچیزی که اگر نگهدارد سودش ندهدو اگر از ستش دهد زیانش نرساند غفلت کند زیرا گاهی ممکن است خویشاوند بچیزی احتیاج داشته باشد که نزد او اضافه و بیکار باشد

 


علی بن الحسین ع فرمود تمام خیر ونیکی را دیدم که در بریدن طمع از دست مردم است و هرکه هیچ امبدی بمردم نداشته باسد و امرش را درهر کاری بخدای  عزوجل   واکذارد خدایعزوجل در چیز ی اورا اجابت کند 4 امام صادق ع مبفر مود حاجت خواستن از مردم موجب سلب عزت ورفتن حیا گردد و نومبدی از انچه دست مردمست موجب عزت مومن است در دینش و طمع فقریست حاضر واماده  5 احمد بن ابی نصر گوید بامام رضا ع عرضکردم قربانت گردم برایم باسماعیل ابن داود کاتب توصیه یی نویس شاید از او بهره یی ببرم فرمو د  مرا دریغ اید که مانند تویی چنین چبزی طلب کندتو بر مال تکیه کن هر چه خواهی از من بگیر


امیرالمومنین ص میفرماید باید در دلت احتیاج بمردم و بی نیازی از ایشان پیدا گردد. و احتیاچ بانها در نرم زبانی و خوشروییت باشد وبینیازیت ازانها در خفظ  ا.برو ونگهدآری عزتت باشد  شرح عالیترین دستور معاشرت  و بر خورد با مردم را  امیرالمومنین ع در این جمله بیان میکند و حاصلش اینستکه انسان باید دوعقیده داشته باشد یکی انکه در معاشرت بهم نوع محتاجست زیرا  طبعااجتماعی افریده شده و در بقا ی خود بانها محتاجست پس لازم است رم گفتار وخوش برخورد باشددیگر انکه محتاج ونیازمند بانها نیست و باید بخود اعتماد کند و خدا راروزی ده بندگان و مسبب الاسباب داند پس نباید تملق و چابلوسی کند  وخود را خوارو زبون نماید بلکه در عین خوشرویی و شیرین سخنی عزت نفس و مناعت طبع خویش را باید  حفظ کند 


رسولخدا ص فرمود سه خصلت است که هرکه هر سهیا بکی از انها را داشته باشد در سایه عرش خدا روزیکه جز او سایه یی نباشد 1 مردیکه بمردم دهد انچه خودش از انهامیطلبد 2 مردبکهگگامی پیش وگامی پس نگذارد تا انکه بداند خدا بان راضی است 3 مردی که از برادر مسلمانش عیبی نگیرد جز انکه ان عیب را از خود بزدابد زیرا عببی از خود نزداید جز انکه عیب دیگری برایش هویدا گردد وانسانرا همین بس که بخود بپردازد نه بدیگران 


امام صادق ع فرمود چون گناه بنده بسیار گردد وخدا بخاهد اورا پاک کند وچیزی از کردار نیک نداشته باشد که انرا جبران کند و کفاره انها شود باندوه  رفتار سازد تا کفاره گناهانش ردد3 ونیز انحضرت ع فرمود که رسول خدا ص فرمود خدای عزوجل فرماید بعزت و جلالم سوگند من بنده ای که بحواهم رحمتش کنم از. دنیا کنم از دنیا بیرون نبرم تا اینکه هر گناهی کردهاست عوضش را بماند مرگ را بر او سخت کنم   وبعزت وجلالم یا باترس وهراس در دنیایش واگر بازخم چیزب بماند مرگ را بر او سخت کنمو بعزت وجلالم سوگند بنده ای را که بخاهم .عذاب کنم  از دنیا بیرون نبرم تا تا هر کار نیکی انجام داده  عوض کاملش را با بدهم یا بفراخی در. روزیش ویا بسلامت در تنش و یا باسودگی خاطر در دنیا یش و اگر باز هم چیزی باقی ماند مرگ را بر او اسان کنم


ابن ب از حضرت صادق یا حضرت باقر علیهماالسلام حدیث کند که فرمود همانا ادم ع عرضکرد پروردگاراشیطان را بر من مسلط کردی و چون خون که در رگهای من جریان دارد اورا برمن چیره کردی پس برای من هم چیزی مقرر فرما خداوند فرمود ای ادم قرار .دادم برای تو که هر یک از فرزندانت اهنگ گناهی کند بر او نوشته نشود و اگر انجام داد یک گناه بر او وشته شود و هرکه اهنگ کار نیکی کرد اگر انرا انجام نداد یک حسنه برای او نوشته شود و اگر انجام داد ده حسنه برایش نوشته شود عرضکردم پرودگارا برایم بیفزا فرمو د برایت مقرر ساختم که هر یک از فرزدانت گناهی کند سپس برای ان  امرزش خواهد برایش بیامرزم عرصکردم پروردگارا برایم بیفزا برای انها توبه قرار دادم یا فرمود توبه را برای ایشان گستردم تا اینکه نفس باینجا یعنی بگلو گاه رسد عرصکرد پروردگارا مرا بس


اسحاق بن عمار گوید شنیدم از حضرت صادق ع که میفرمود همیشه پدرم میفرمود پناه میبرم بخدا از گناهیکه در نابودی شتاب کنند ومرک ها را نزدیک سازند وخانه ها را ویران کنند انها قطع رحم و ازردن و نا فرمانی پدر ومادر ووگذاردن احسان و نیکی امام باقر ع فرمود رسولخدا فرمود پیوسته غم واندوه گرینبانگیر مومن باشد تا برای او گناهی بجا نگذارند


 حضرت صادق ع فرمود گناهاییکه نعمت ها دگرگون  سازند بدیگران و گناهیکه پشیمانی  ببار اورند کشتن و ادمکشی است وان گناهاییکه بلاها نازل کند ستم است و انهاکه پرده بدرند شرابخواریست  انهاکه روزی را نگهدارند و در نتیجه کم شود است وانها که نابودی شتاب کنند قطع رحم است وانها که دعا را بر گردانند و فضارا تیره وتار کند نافرمانی و ارزدن پدر ومادر است 


ابواصباح کنانی گوید خدمت امام صادق ع بودم بر انحضرت وارد شد و عرض کرد یا ابا عبدالله من از فرزندانمو ناسپاسیشان و از برادرانم و جفا کاریشان نزد شما  شکایت اورده ام با این ساالخوردگی من حضرت صادق ع فرمود ای پیر مرد همانا برای حق دولتی است   برای باطل هم دولتی است وهرکدامیک از ایندو در دولت رفیقش خوار است و همانا کمترین مصیبتی که در دولت باطل بمومن رسدازار کشیدن از فرزندان و جفا کاری برادران اواست و هیچ مومنی نباشد که در دولت باطل اسایشی ببیند جز انکه پیش از مرگش گرفتارشود یا در باره یا در باره فرزندانش ویا  در باره مالش تا خداوند اورا از انچه در دوران حکومت باطل بدست اورده رها سازد و بهره اش را در دولت حق وافر کند پس صبر کند مزده باد تورا


حضرت صادق ع فرمود مومن بهر مرگی میمیرد جز صاعقه زیرا در حالیکه او ذکر خدای عزوجل میکند باو اصابت نکند  یزید بن معاویه عجلی گوید حضرت صادق ع فرمودصاعقه ها بکسبکه ذکر خدا گوید وذاکر است اصابت نکنند، گوید من عرضکردم  ذاکر کیست فرمود انکه صد ایه بخواند شرح مجلسی ره گوبد یعنی در هر  شب وروز صد ایه بخواند ایه بخواند یا در هر یک از شب و روز 


حضرت صادق ع فرمود همانا خدای عزوجل فرماید همانا خدای  عززوجل فرماید  هرکه بسبب ذکر من از درخو است و پرسش از من سرگرم شود  بطوریکه در خواست و حاجت خودرا فراموش کند باو بدهم بهتر از انجه میدهم بانکس که از من د.خواست کند  وذکر من اورا یر گرم تکرده. 2 ونیز انحضت ع فرمود همانابنده ای بخدای عزوجل حاججتی دار  وبه ثناوستایش  بر خدا و صلوات شود پس خدا وند حاجت اورابر اورد بی انکه در باره ان در خواستی کرده باشد 


 اسماعیل جعفی گوید مردی خدمت امام باقر  ع رسید و نوشته ای همراه داشت حضرت فرمود این مخاصم است 1 که پرسش میکند از دینی که میکند از دینی که عمل در ان پذیرفته میشود عرضکرد خدایت رحمت همین را میخواستم امام باقر ع فرمود گواهی دادن باینکه پرستشی جز خدای یکتایی بی شریک نیست واینکه محمد ص بنده و فرستاده اوست و اقرار نمودن بانچه از جانب خدا امده وولایت ما خانوادهو ببزاری از دشمن ما وگردن نهادن  بامر ما و پرهیزکاری  وفروتنی وانتظاد قایم ما زیرا برای او دولتی است که هرزمان خدا بخواهد با ان دولت میاید 1مخاصم یا علم است وتام شخصی است یا وصف است بمعنی مناظره کننده


امام صادق ع فرمود در ظمن،سفارش امبرالمومنین ع باصحابش اینست و بدانید که قران هدایت شب وروز است یعنی در همه احوال واوقات ونور شب تاریکست برای هر سختی و نیازی  راه نجات را در گرفتاری و بلا نشان دهد پس چون  بلایی  فرارسد اموال خود را سپر جانتان سازید وچون حادهه یی پش امدکه بامر دینست وجز با دادن جان مرتفع نشود جان خود را فدای دینتان کنید وبدانیدکه هلاک شده کسی است که دینش تباه شود و غارت زده کسی  است که دینش را بربابند همانا پس از رسیدن به ببهشت نیازی نبست و بعداز دوزخ بی نیازی نیست هر که در دنیاعمل. صالح کند و موستجب بهشت گردد فقیر و نیازمند نیست  وبعداز دوزخ بی نیازی نیست هر چند دستتنگو گرفتار باشد و کسیکه خودرا مستوجب دوزخ سارد بی نیازی ندارد هر چند ثروتمند و مرفه بلش  اسب. دوزخ ازاد نگردد و نا بینایش. بهبودی نیالد


مفضل بن عمر گوید حضرت صادق ع فرمودای مفضل از همه مزدم خوبشتن را بوسیله بسم الله الرحمن الرحیم وبسوره قل هوالله احد نگهداری و محافظت کن انرا از سمت راستت واز سمت چپت و از پیش روبت واز پشت سرت واز بآلای سرت واز زیر پایت بخوان یعنی بشش جهت بخوان و چون بر سلطان ستمکاری واردشدی همینکه نگاهت باو افتاد سه بار انرا یعنی سوره قل هو الله را بخوان وبا دست چب بشمار واز خواندن ان جدا مشووادامه. بده تا از نزدش بیرون  ایی 


حضرت صادق ع برای حفظ ونگهداری از چشم بلا ها فرمود کوزه تازه ای اب ندیده ای بگیر وان را اب کن سپس بر ان سوره انا انزلناه فی لیله القدر را سی بار بخوان سپس ان را اویزان کن واز ان بیاشام ووضو بگیر و هر چه بخواهنددر ان اب بیفزایند ان شالله  شرح یعنی هرگاه ار ان ر. باتمام رفت چناننچه اب روی ان بریزندهمان تاثیر و خاصیت را دارد و بنظر میرسد که عبارت چنین باشد  یز دادفیها مای ان شای ولفظ  الله در احر شای از اضافات نسخه نویسان باشد 


عمار بن موسی گوید حضرت صادق ع فرمود ای عمار ا گر خواهی که نعمت پا بر جا باشد و مردانگیت کامل و بی عیب باشدوزند گیت نیکو گردد بنده های زر خریدو اشخاص پست را در کارهای خود واردمکن زیرا اگر امانتی بایشان سپاری بتو خیانت کنند واگر خبری برایت اورند دوروغ گویندو اگر بنکبت روزگار دچار شوی رهایت کنند و اگر وعده آی بتو دهند وفا نکنند 


حثرت صادق از پدرش علیهماالسلام حدیث کند که پدرم علی بن الحسین.  علیهماالسلام بمن فرمود ای فرزند در نظر داشته با

پنج کس  همنشین نشوی و با انهاگفتگو و رفاقت در راهی نکنی گفتم پدر جان انها کیانند بمن معرفی کن فرمود  زنهار  مبادا با دروغ گو  هم نشین شوی زیرا که او بمنزله سرابی است که دوررا در نظرت نزدیک و نزدیک.را برایت دور جلوه دهدوزنهار از هم نشینی با فاسق و گنکار بپرهیز زیرا که او بیک لقمهیا کمتر از ان ترا بفروشد بر تو باد که با شخص بخیل هم نشین نگردی زیرا  کهاو مال خودرا در سخت ترین نیازمندیهایت از تو دریغ دارد و زنهارمبادا بااحمق هم نشین شوی که او میخواهد بتو سود رساند ولی بواسطه حماقتش زیانت زند و مبادا با انکس که قطع رحم کند رفاقت کنی که من اورا در سه جای قران ملعون یافتم یکجا خدای عزوجل فرماید پس ایا امید ارید که هر گاه بسر پرستی کاری گمارده

شوید فساد در زمین نکنید و قطع رحم کنیم ایشانند که خداوند لعنتشان کرده پس کرشان کرد و کور ساخت دیدگانشان را  سور محمد ایه 22الی23 و نیز دد جاب دبگر فرماید انانکه بشکنند پیمان خداراپس از بستن ان و میبرند انچه را که خدا فرموده پیوند شود و فساد کنند در زمین انهارا است لعنت و برای ایشان است بدی ان سرا ی  سوره رعد ایه 5 2 و نیز در سوره بقره ایه 27 فرماید انانکه پیمان خدا را پس از بستنش بشکنند و ببرند انچه را خداوند دستور پیوندش را داوهکو فساد کنند در زمین ایشانند زیان کاران

 

 


ونیز انحضرت ع فرمود پیغمبر ص بر جنازه سعد معاذ نماز خواند وپس از ان فرمود هفتاد هزار فرشته که در انهاجبرییل ع نیز بود امدند و بر جنازه سعد نماز خواندند من بجرییل گفتم  ای جبرییل بچه عمل سزاوار نماز شما ها شد جبرییل گفت برای خواند نش  قل هوالله احد در همه احوال ایستاده

  نشسته وسواره وبیاده و در هنگامرفتن وامدنش  حسین بن احمد منقری گوید از حضرت موسی بن جعفر ع شنیدم که میفرمود هرکه بیک ایه  از قران اکتفا کند و انرا برای نگهداریاز خود بس داند از شرق تا غرب  همان ایه. اورا بس باشد ا گر با ایمان  و عقیده باشد


ونیز فرمود ع هرکس یکروز تما بر او بگذرد ونمازهای پنجگانه را بخواند ودر ان نمازوقل والله احد نخواند باو شود ای بنده خدا تو از نماز گزران نیستی و نیز فرمود ع هر که ایمان بخدا و روز جزا دارد خواندن قل هوالله احد را دنبالهر نماز واجب از دست ندهد زبرا هر کس انرا بخواند خداوندخیر دنیا واخرت را برای او فراهم کند وپدر ومادر شرا و هرکه از اندو متولد شده بیامرزد 


حضرت صادق ع فرمود هر که صد ایه از قران در شب در نمازی بخواند یعنی در یکی از نمازهایی که در شب میخوا

اند ظاهرا از نماز های نافله ایست که از اول شب تا صبح میخوانند یا جداگانه دو رکعت نماز بخواند و این صد ایه را در ان بخواند خدای عزوجل برای او عبادت یکشب را ثبتت کند و هرکس دویست ایه در غیر از نماز خواند فران در روزقیامت   باخصومت نورزد ودر باره ضایع گذاردنش و روی بر تافتن از ان شکایت از او نکند وهرکه در شبانه روز  در نماز روز شب پانصدایه بخواند خدای عزوجل برای او در لوح محفوظ یک قنطار حسنه بنویسد و قنطار هزارودویست اوقیه است و اوقیه بزگتر از کوه احد است 


حفص بن غیاث گوید از حضرت صادق ع در باره گفتار خدای عزوجل پدسیدم که فرماید وماه رمضان که فرود شددر ان قران سوره بقره ایه 185 ا اینکه قران از اول تا اخر در در ظرف مدت بیست سال نازل شده حضرت صادق ع فرمود همه قران یکجا درماه رمضان بیت المعمورنازل شده سپس در طول بیست سال تدریجان نازل شد سپس پیغمبر ص فرمود صحف ابراهیم ع در شب اول ماه رمضان نازل شده و تورات در شب ششم ماه  رمضان نازل شد و انجیل در شب سیزدهم نازل شد و زبور در شب هیجدهم ما رمضان و قران در بیست سوم ماه رمضان نازل شده است


حضرت باقر فرمودقران خوانان سه گروهند یکی انکه قران خواند و انرا سرمایه کسب خود کند و پادشا هان را بدوشد بمردم بزرگی بفروشند ودیگر مردیست که قران را بخواند و حروف انرا نگهداری کند یعنی سود جویی از ان منتفع گردد ودر سایر اوقات پشت سر اندازد  چنانکه شخص سواره جام ابش را پشت سرش میاویزد و مانند این کلام در کتاب دعا باب صلوات گذشت مراججعه شود خداوند امثال اینان را در قران خوانان زیاد نکند دیگر مردی است که قران خواند وداروی قران را بردل دردمندش نهد و برای خواندن و بکار و دقت وفور در معانش شب زنده داری کند وروزش را بتشنگی بسر برد ودر هنگا،م نمازهایش و جاهای ان بدان قیام کند واز بستر خواب بخاطر ان دوری گزیند و بخاطر این دسته از مردمان است که خدای عزیز جبار بلارابگر دانند و ببرکت ابشان است که خدای عزوجل شردشمنان را با ز داردوبسبب انان است که خدای عزوجل از اسمان باران فرستد پس بخدا سوگند اینهادرمیان قران خوانان از کبریت احمر کمیاب ترند

 دز


حضرت باقر ع فرمود هیچ قطره ای نزد خدا محبوتر نیست از ان قطره اشگی که در تاریکی شب از ترس خدا بریزد و جز خدا چیز دیگری بان منظور نبا شد 4 حضرت صادق ع  فرمو. هر چشمی در روز قیامت گریان است جز 3 چشم چشمی از دیدن ونظربه انچه خداوند حرام کرده بر هم نهاده شده و چشمی که در راه طاعت خداوند بیداری کشیده وچشمی که در دل شب از ترس  خدا گریست است   شرح مجلسی  ره گوید   عین سهرت یعنی. بیش از مقدار متعارف وعادت بیدار بوده و طاعت خدا چون نماز و تلاوت قران و دعا  مطالعه  علوم دینیه ودراه جهاد وحج و زیارتهای دیگر و هرچه برای خدا سبحان اطاخت باشد شامل شود  


امام صادق ع فرمود ای مفضل کسس که تعقل نکند رستگار نگردد و تعقل نکند کسیکه صبرکند پیروز شود دانش سپر بدبختی است  وراستی عزت است ونادانی ذلت فهمیدن بزرگواری و سخاوت   کامیابی و خوش خلقی دوستی اورنده است کسیکه باوضاع زمانش اگاه باشد اشتباهات بر او هجوم نیارد دور اندیشی همان بد بینی است واسطه بین انسان و رسیدن بحقیقت نعمت وجود عالم است ونادان در این میان بد بخت است خدا دوست کسی است که او را شناخت و دشمن انکه خود سرانه خویشرا در زحمت شناساییش انداخت خردمند عیب پوش است ونادان فریبنده اگر خواهی بزرگوار شوی ملایم باش واگر خواهی خوار شوی درشتی کن شریف طینت نرم دل ماند کسیکه ندانسته و ناگاه بکاری در اید بینی خودرا بریدهاست حودرا بنهایت خواری و مذلت انداخته است هر که نداند نفهمدو هرکه نفهمد سالم نماند و انکه سالم نماند عزیز نگرددو هر که عزیز نگردد خرد شود سرزنش شود  کسی که چنین باشد سزاوار است که پشیمان شود 


اسحاق بن عمار گوبد بحضرت صادق ع عرض کردم نزد مردی مبروم وبعضی از سخنم را میگویم او تمام مقصود مرا میفهمد و مرد دیگر نزد او میروم وتمام سخنم را باو میگویم او طبق گفته من جواب میدهد و مردی دیگر نزد آو میروم و سخنم را میگویم او چون مقصو د مرا نمیفهمد  میگوید در باره بگو فرمود ای اسحاق میدانی چرا چنین است گفتم نه فرمود انکه سخن ترا از بعض گفتارت میفهمد  کسی است که نطفه اش با عقل خمبر شده است و انکه پس از اتمام سخنت جوابترا میگوید کسی است که عفلش ودر شکم مادر باو امیخته است وانکه چون سخنش گویی گوید دوباره بگو کسی است که عقلش در شکم مادر باو امبخته. است وانکه چون سخنش گویی گویددوباره بگو کسی است که پس از که پس از بزرگ شدن عقلش باو امیخته شده او است که میگوید دوباره بگو 

  


امام صادق ع از پیغمبر ص نقل میکند که فرمود ای علی هیچ تهیدستی سخت تر از نادانی و هیچ مالی سود  بخش تر از عقل نیست  امام باقر علیالسلام  فرمود چون خدا عقل را افرید باو فرمود پیش بیا پیش امد فرمود بر گرد بر گشت فرمود بعزت وجلالم مخلوقی بهتر از تو نیا فریدم امر ونهی و پاداش و کیفرم متوجه تو است

 


ابن ابی یعفور کو ید از حضرت صادق ع راجع بقول خدا واول و اخر است پریدم و گفتم معنی اول  و فهمیدم واما اخررا شماتفسیرش را برایم بیان کنید فرمود هر چیز جز   پروردگار جهانیان  نابود شود و دگرگون  گردد یا نابودی و دگر گونی از خارج باو راه یابد یا رنگ وشکل ووصفش عوض شود واز زبادی بکمی واز کمی بزیدی گراید تنهااوست که همیشه بیک حالت بوده وباشد اوست اول وپیش از هر چیر واوست اخر برای همیشه صفات و اسما گوناگون  بر او وارد نشود چنانکه بر غیر او وارد شود مانند انسان که گاهی خاک وگاهی گوشت وخون وگاهی استخوان پوسبده ونرم شده استگو مانند غوده خرما که گاهیکبلح و گاهی بسر و گاهی خرمای تازه وگاهی خرمای خشگ است که اسما و صفات  مختلف بران واردشود  خدای عزوجل را بخلاف انست  شرح بلح وبسر دو مرحله از مراحل خرمای نارس است که در فاری اسمی برای ان  نیافتم  مقصود اینستکه خرما شکل ورنگ و مزه اش بمرور زمان تغییر میکند و طبق این تغییر میکند و طبق این تغییر اسمش هم تغییر میکند ولی خدای عزوجل را هیچگونه تغییری نیست 


امام صادق ع راجع بقول خدای عزوجل 273 سوره 2 بهر که حکمت. دادند خیر بسیاری دادند و فرمود مراد بحکمت اطاعت  خدا ومعرعت امام است 12 در باره قول خدای تبارک وتعالی 123 سوره 3 ایا کسبکه مرده بود و ما اورا زنده کردیم وباو نوری دادیم که میان مردم راه رود فرمود مرده کسی است که بچیزی معرفت نداشته باشد و نوریکه با ان میان مردم راخ رود امامی است کخ از او پیروی میکند واینکه فرماید  پمانند کسی است کخ دد ظلمات باشد ونتواند از ان بدر رود کسی است که امام رانشناسد


ابو جمزه گویدامام باقر ع بمن فرمودایااباحمزه هر یک از شما که خواهد چند فرسخی پیماید برای خود راهنمایی گیرد تو که براهنهای اسمان ناد اننتری تا براهای زمین پس برای خود راهنمایی طلب کن وانراهنما غیر از اهلبیت پیغمبر نباشد  زیرا از اسمان وحی در خانه انها نازل شده وراه بهشت و جهنم را دانند

 


 امام صادق ع میفرمود ابن کوا نزد امیرالمومنین ع امد  وگفت ای امیر. مومنان ایه 46سوره 7  بر اعراف مردانی باشند که همه کس را از رخسارشان شناسد یعنی چه فرمود ماییم بر اعراف که یاران خود را بر خسارشان میشناسیم و ماییم اعراف که خدای عزوجل جز از طریق معرفت ما شناخته نشو د و ماییم اعراف که خدا مارا در روز قیامت بر روی صراط   معرفت قرار دهد پس داخل بهشت نشود مگر کسیکه مااورا شناسیم وآو مارا شناسد و بدوزخ نرود جز انکه ماراناشناس جز انکه مااورا ناشناس دانیم واو ما را خدای تبارک وتعلی اگر میخواست خودش را بیواسطه به بندگانش میشناسانید ولی مارا درو جاده وراه طریق معرفت خود قراداد کسانی که

 از ولآیت ما روگردانیده ودیگران را بر ما ترجیح دهنداز صراط مستقیم منحرفند در قیامت از صراط بسر در ایندو برابر نیست و برابر نیست کسانبکه مردم به انها پناه گیرند که ما آهل بیت پیغمبر باشیم با کسانی که خود محتاج پناهند گی بدیگران باشند که پیشوایان عامه باشد زیرا ان مردم پیروان پیشوایان عامه بسوی چشمه های آب تیره اندک که از چشمه ای بچشمه دیگر ریزد و رفتند و کسانیکه سوی ما امدند بسوی چشمه های صافی امدند که ابش بامر پرو دگارجاریست و تمام شدن و خشک شدن ندار د  توصیح علومیرا کهگابو حنیفه وامثال او دارند تشبیه  فرمود بچشمه ابی که تیره اتدک و کم است یعنب اولا علم حقیقی نیست  مخلود بجهل است و ثانیا محدود و متناهی است وبیک سلسله اصطالاحاتی است که دست بدست میگردد و علوم ربانیخودرا تشبیه. بچشمهصاف لایزال  فرمودیعنی انچه ما داریماوالا عین و حقیقت علم است و ثانیارشته اش باقیانوسنا محدود علمحخدا متصل است که بریدن. وتمام شدن ندادد   هرچه از ما بپرسید جواب گوییم کانچه گوییم عین حقیقتو گواقعست

 


امام صادق ع میفرماید ماییم که خدا اطاعت مارا واجب ساخته  مردم راهی جز معرفت ماندارند و بر نشناختن ما معذور نباشندهر که مارا شناسد هر که مارا شناسد مومن است و هرکه انکار  کند کافر است و کسی که نشناسد و انکار هم نکند گمراهست تا زمانیکه بسوی  بسوی هدایتی که خدا بر او واجب ساخته و ان اطاعت حتمی ماست بر گردد  واگر بهمان حال گمراهی بمبرد خدا هرچه خواهد با او کند  شرح  مقصود از کسانبکه ایمه را شناخته  و انکار هم نکردهاند انهایند که عقل وفهم درک مقام امامت را ندارند و در قران در قران از انها بمستضععین تعبیر شده است و همچنین کسانبکه از محیط تعلیمات مذهبی دور افتاده ومقام. امام چنانکه شابسته است بایشان معرفی نگشته در باره این اشخاص هم امید عفو و بخشش هست 


طبری گوید من در خراسان بلای سر امام رضا بودم  بخدمت ایستاده بودم و جمعی از بنی هاشم که اسحاق بن موسی در میانشان بود خدمت نحضرت بودند امام فرمود ای اسحاق بمن خبر رسید که مردم اهل. سنت میگویند ما عقیده داریم که مردم رده ما هستند نه سوگند بخوبشی و قرابتیکه با پیغمبر ص  دارم نه من هرگز این سخن  گفته ام و نه از پدارانم شنیده ام نه بمن خبر رسیده که یکی از انها گفته باشد ولی من میگویم مردم بنده ما هستند در اینکه اطاعت ما بر انها واجبست  در اطاعت فرمانبر ماینددردین پیرو ما هستند هر کس حاضر است بغایبین برساند 


ابن فضیل از امام ع پرسیدم بهترین وسیله تقرب بندگان. بخدای عزوجل اطاعت خدا واطاعت رسول واطاعت والیان امر است امام باقر ع فرمود دوستی ما ایمان و دشمنی ما کفر است 12 اسماعیل بن جابر گوید بامام باقر ع عرضکردم. دین خودم را که خداب عزوجل را بان میپرستم.بشما عرض کنم فرمودبگو عر ض کرد،م گواهی دهم که شایسته پرستشی جز خدای یگانه بی انباز نیست و محمد بنده او و فرستاده اوست وانجه از جانب خدا اورده اعتراف دارم علی امامست وخدا اطاعتش را واجب ساخته وبعد از او حسن امام است ک خدا اطاعنش راواجب نموده وبعداز او حسین امامست وخدا اطاعتش دانسته وبعداز او علی بن حسیم امامست وخدا اطاعتش را واجب کرده همینطور گفتم تا بخود حضرت رسید  سپس عرضکردم تویی امام خدایت رحمت کند فرمود دین خدا  ودین ملایکه او همین است


ابان بن تغلب گوید بامام صادق ع عرضکردم قربانت  خدای تعالی فرماید خودرا بگرد نینداخته 11 سوره 90 حضرت فرمود نمیخواهی بتو حرفی اموزم و افاده کنم که از دنیاو انچه در انست برایت بهتر باشد عرضکردم چرا قربانت  فرمود  ان قول خداست ازاد کردن بنده 13 سوره 90 انگاه فرمودمردم همگی برده دوزخند مگر تو و اصحابت زیرا خدا برکت ببرکت ولایت ما خانواده گردن شما را اتش دوزخ رهایی بحشیده بحدیث 1128 رجوع شود 


 امام صادق ع فرمود یکی از قر یش برسولخدا ص گفت شما که اخرین و پایان پیغمبران هستیبچه سبب  در مقام ورتبه از همه پیش افتادی فرمود زیرا من نخستین کسی بووم که بپر.وردگارم ایمان اوردم و نخستین کسیکه پاسخ گفت زمانیکه خدا از پیغمبران پیمان گرفت  انها را بر خودشان  گواه ساخت که مگرنه اینستکه من پوردگار شما هستم گفتد چرا من نخستین پیغمبری بودم که چرا گفت پس سبقت من بر پیغمبران بواسطه افرار بخدا بود که پیش از همه گفتم


محمدبن سنان گوید نزد امام محمد تقی ع بودم و اختلاف شیعه را مطرح کردم حضرت فرمود ای محمد همانا خدای بارک وتعالی  همواره بیگانکی خود یکتا بود یگانه ای عیر او نبود سپس محمد وعلی فاطمه را افرید انها هزار دوران بماندند سپس چیز های دیگر را افریدوایشان را بر افرینش انها گواه گرفت واطاعت ایشانرا در میان مخلوق جاری ساخت بر انها واجب کرد و کارهای مخلوقرا بایشان واگذاشت پس ایشان راهر چه خواهند حلال کنند وهرچه را خواهند حرام سازند ولی هرگز جز انچه خدای تبارک وتعالی خواهد نخواهند سپس فرمود ای محمد ص اینست ان دیانتی که هرکه از ان جلو رود غلو کند از دایره اسلام بیرون رفته وهرکه عقب بماند ووارد دایره دایره نشود نابود گشته دینش را باطل کرده وهر که بان بچسبدبحق رسیده است ای محمد ص همواره ملازم این دیانت باش


امام باقر ع میفرماید خدایعالی بمحمد ص وحی کرد که ای محمد من ترا  افریدم در حالی که هیج نبودی واز روح خود در تو دمیدم. برای شرافتی که ازخود نسبت بتو  قایل شدم زمانی که اطاعت ترابر همه خلقم واجب ساختم پس هر که ترافرمانبرد مرا فرمان برده و هرکه نافرمانی تو کند نافرمانی من کرده است وان اطاعت را نیز ددباره علیونسلش انهایی را که بخودمخصوص نمودم یازده فرزندمعصوم او واجب ساختم 


وفرمود حکایت ابو طالب حکایت اصحاب کهف که ایمان را نها ن کردند وشرک را اظهار داشتند پس خدا پاداششانرا دو بار بانها داد یک بار انهاداد  یک بار بجهت ایمان اوردن  ویک بار بجهت تقیه کردمن 3 عبدارحمان بن ابی عبدالله. گوید بامام صادق ع عرض کردم منکر امر امامت از خاندان بنی هاشم و دیگران برابرند  فرمود مگو منکر بلکه بگو جاهد از خاندان بنی هاشم ودیگران ابوالحسن علی بن اسمعیل میثمی  گوید من دراین باره فکر کردم قول خدای عزوجل در باره برادران یوسف بیادم افتاد  فعرفهم و هم منکرون 58 سوره 12 یوسف انهارا شناخت وانها یوسف را منکر بودند نشناختند شرح فرق منکر وجاحد اینستکه منکر در بربرابر عارف  وعالم  بکار میرود یعنی کسیکه چیزیرا نشناخته   وندانسته است چنانچه،ایه سوره یوسف که پیاد ابوالحسن،افتاد شاهد انست اما جاحد کسی است که طلبی را فهمیده ودانسته  رد کند  و نپذبرد از این جهت امام ع فرمود نسبت له بنی هاشم که امام را نمیپزیرند باید جاحد گفت نه منکرزیرا امام از خاندان خود انهاست واوراخوب میشناسد اگر کسی از انهاامام را نپذیرد بواسطه خسد و اعراض دنیوی دیگر استکوعذاب و عقاب او  از دیگران. بیشتر باشد زیرا خدا حجت برای او کاملتر وتمامتر کرده که ازان خاندانش قرار داده است و نیز ناسپاسی ایشان از این  نعمت ومنت بزرگ خداوند زشتر و شدیدتراست ویا بجهت اینستکه گناهو خطا از اشراف زشت تر و ناپسندیتر است ولذا خدا لعزشهاییرا بر پیغمبران میگیردواز انها مواخذه میکند که از دبگران،در ،ذشته و بخشبده میدارد


زراره گوید بامام باقر ع عرض کردم بمن بفرمایید. که ایا معرعتگامام از شما خانواده بر تمام،خلق واجبست فرمود خدای. عزوجل محمد ص را بر تمام مردم بعنوان رسول وحجت خداکبر همه خلقش درروی زمین مبعوث فرمود پسهرکه بخدا ایمان اورد وبمحمد رسول خدا ص ایمان اورد و پبروییش کند و تصدیقش نماید معرفت اماماز ما خانواده بر او واجبست و کیبکه بخدا ورسولش ایمان نیاورد واز او پیروی نکند وتصدبقش ننماید وحق خدا درسولش را نشنایدچگونه معرفت ا،مام بر او واجب باش در صورتبکه بخدا ورسولش ایمان نیاوردو حق انها را نشناخته است بلکه بر او واجبست اولا خدا ورسولش بشناسد واز رسول پیروی کند  عرصکردم. پس چه میفرماییددر باره کسی که بخدا ورسولش ایمان اوردو پیغمبر را نسبت بانچه خدا بر او نازل کرده باور دارد بر چنین اشخاص حق معرفت سما لا زمست فرمود اری مگر اینان عامه و اهل سنت بفلان و فلان ابو بکر وعمر معرفت ندارند عرضکردم چرا از سوال حضرت استفاده میشود که هر کس بخدا وریولش ابمان اوردلارمست برای جانشینی پیغمبر و حفظ وترویج شدیعت به پیشوایی معتقد شود چنانچه اهل سنت هم این قاعده را قبول دارند ولی انها در نعیین امام و خلیفه باشتباه رفته اند  امام فرمود مگر عقیده داری که خدا معرفت فلان وعلان را در دل ایشان انداخته است بخدا انرا کسی جز شیطان در دل ایشان نینداخته است نه بخدا حق خدا بمومنین الهام نکند یعنی ای زراره این راه بدان که معرعت ما گوهریست ربانی و توفیقی است الهیکه جز بمردم سالم وپاک فطرت نرسد چنانچه پیروی از پیشوایان نا حق عقیده ایست شیطانی که در اثرخبث باطن نصیب افراد دبگری گردد 

 

 

 


ابو حمزه گوید  شنیدم امام باقر ع میفرمود همانا علی ع دریست که خدا انرا بروی بندگانش گشوده هرکه از ان در وارد شود مومن است و هرکه از ان خارج شود کافر است وهر کس  نه داخل شود و نه خارج شود بیطرف باشد با انحضرت را نشناید در زمره کسانی است که خدای تبارک و تعلی در باره ایشان فرموده است من د.ر باره انها بخواست خود رفتار کنم یا ببهشت وبابدوزخشان برم


امام باقرع فرمود همانا خدای  عزوجل علی  ع را نشنانه ای. میان خود و مخلوقش گماشت هر که اورا شناسد مومن است  وهرکه  انکارش کند کافر است وهر که اورا نشناسد گمراهست و هر که دیگری را همراه او گمارد مشرکست و هرکه با ولایت او را با ولایت او اید ببهشت در اید شرح انکار در صورتی است که انحضرت را بشناسد و مقام امامت وولایتش را بداندوبا وجود ان بواسطه لجاج و عناد نپذیردولی نشناختندر صورتی است که بمقام انحضرت جاهل باشد 


مام ه  باقر ع میفرمو.د بخداکه در اسمان هفتاد صف از ملایکه است اگر تمام مردم روی انجمن کنند که یک صف انها را بشمارند نتوانند و ان فرشتگان همگی ولایت ما را معتقدند  6 حضرت ابوالحسن ع فرمود ولایت  علی علیالسلام در تمام کتب پیغمبران نوشته شده است وخدا هیچ پیغمبری را مبعوث نسازد جز بنبوت محمد ص ووصیت علی ع را نشانه یعنی اقرار باین دو مطلب از طرف خدا بر او واجب است 


ب بن امین گوید امام باقر ع میفرمود خدا از شیعیان ما پیمان ولایت گرفت در حالیکه مانند موران ریز بودند همان روزی که از ذره ها روزیکه همه بشر مانند ذره یعنی مورچه بودند پیمان گرفت و نیز بربوبیت خود و نبوت و محممدص اقرار گرفت راجع بعالم  ذر در کتاب ایمان وکفر بتفضیل بحث میشود 2عقبه گوید  امام باقر ع فرمود خدا مخلوق را افرید  وهر مخلوقی را که دوست میداشت از ماده که دوست داشت افرید انچه را دوست داست از گل بهشت افریدوهر مخلوقیرا که دوست نداشت از ماده ای که دوست نداشت اافریدوانچه را دوست از گل دوزخ افرید سپس انهارا در سابه مبعوث کرد من عرضکردم سایه چیست فرمود نمیبینی که سابه خودت در برابر خورشید  چیزی هست و چیزی نیست که از خود شخصیت و استقلال ندارد و ابن تنظیریست برای عالم مثال  عالم ارواح یا عال، ذر سپس خداپیهمبران را در میان انها مبعوث ساخت تو ایشان را باقرار بخدا دعوت کنند اینست که خدا فرمایدواگر از انها بپرسی کی خلقشان کرده خواهند گفت  خدا 87 سوره 43 سپس خدا ایشان را با قرارنسبت به پیغمبراندعوکگکرد برخی اقرار وبرخی انکارنمودند انگاه بولایت ما دعوتشان کرد بخدا کسی بدان اقرار کردکه خدایش دوست داشت وانکه را دشمن وداشت. وانکه را دشمن داشت انکار کرد اینست گعتار خدا بانچه  از پیش در عالم ذرتکذیب  کرده اند ایمان نخواهند اورد74 سوره 10 سپس امام باقر عفرمو. تکذیب انهاوودر انجا عالم ذر بود شرح  علامه مجلسی ره گوید عقیده محدثین اینستکه چون خدا نیکی و بدی کردار و عقیده بندگانش را میدانست نیکان دا از گل بهشت افرید وبدان را وز گل جهنم تا هر کدام از اندو دسته بلیاقت وسزاواری خود برسند بنا بر این کردار ورفتار انها سبب شد که انگونه خلق شوند نه انکه بر عکس باشدتا جبر لازم اید 


امام باقر ع فرمود چون دختر یزد گرد  در ا نزدعمر اوردند دوشیزگان مدینه برای تماشای او سر میکشیدند  وچون وارد مسجد شد مسجد از پرتوش درخشان گشت  کنایه از اینکه اهل مسجد از قیافه جمال ان دختر شادمان و متعجب کشتند عمر باو نگریست دختر رخسارخود را پوشیدو گفت اف بیروج بادا هرمز وای روز گار هرمز سیاه شد عمر گفت این دختر مرا ناسزا میگوید و بدو متوجه شد امیرالمومنین ع بعمر فرمودتو این حق نداری باو اختیار ده که خودش مردی از مسلمین را انتخاب کند و در سهم غنیمتش حساب کن  مهرش را از سهم بیتالمال انمرد حساب کن عمر باو اختیارداد دختر بیامد ودست خود را روی سر حسین ع گذاشت  امیرالمومنین ع باو  فرمودنام تو چیست گفت جهان شاه حضرت فرمود بلکه شهریار بانو یه باشد سپس بحسین فرمود ای ابا عبدالله از این دختر بهترین شخص روی زمین برای تو متولد شودو علی بن حسینع از او مولد گشت و علی بن الحسین ع را ابن الخیرتینپسر دوبر گزیده میگفتند زبرا بر گزیده خدا از عرب و از عجم فارس وروایت شده که ابوالاسوددیلی در باره انحضرت  شعری بدبن مضمون سروده است  پسریکه از یکسو بخاشم واز یکسو بشاه کسرای میرسد گرامترین فرزندی است که بدو بازو بند بسته اند 


پس بناخوش زایید واز ابستن شدن تا از شیر گرفتنش سی ماه بود و چون بقوت رسید چهل ساله شد گفتپروردگارا مرا وادار کن تا نعمت ترا که بمن و بپدر ومادرم انعام.کرده ای سپاس گزارم عملی  شایسته کنم که پسند تو باشد وبعض از فرزندانمرا شایسته کن اگر او نمیفرمو د بعضی از فرزانم شایسته کن همه فرزندان انحضرت  امام میشدندوامام حسین از فاطمه.  علیها ااسلامو از هیچ زن دیگرشیر نخوردبلکه اوراخد مت پبغمبرص میاوردند و انحضرت انگست بهامش را در دهان میگذارد واو باندازه ایکه دو سه روز شراکفایت کند از ان میمکید پس گوشت حسین ع از گوشت و خون رسولخدا ص روییدو فرزندی شش ماهه متولد نشد جز عیسی بن مربم ع و حسین بن علی ع در روایت دیگر است که امام رضاع فرمود حسین را نزد پیغمبر ص میاوردند و ان حضرت زبانش را در دهان او  میگذاشت تا می مکید و بهمان اکتفا میکردواز هیچ زنی شیر نخورد


  1.   امام صادق ع فرمود جبرییل ع بر محمد ص نازل شد و گفت ای مجمد ص خدا ترا مژده میدهد بمولودی که از فاطمه متولد شود و امت تو اورا میکشند فرمود ای جبرییل سلام بپروردگارم مرا بمو لودیکه از فاطمه متولد وامتم اورا بک شند نیازی نیست جبرییل باسمان بالارفت وسپس فرود امد همان سخن را گفت پیغمبر فرمود ای جبرییل سلام سلام بپروددگارم مرا بمولودیکه از فاطمه متولد شود و امتم.  اورا بکشند نیازی نیست  جبرییل باسمان بالا رفت وسپس فرو د امد وگفت ای محمد ص پروردگارت بتو سلام مبرساند وترا مژده مبدهد که امامت وولایت  ووصیت را در ذریه ان مولود قرار میدهد فرمود راضی گشتم  سپس نزد فاطمه فرستاد که خدامرا بمولودی مژده میدهد که از تو متولد میشود وپس از من امتم اورا میکشند فاطمه پیغام داد که مرا بمو لودی که امت تو اورا پس از تو بکشند فاطمه. پیغام داد که مرا بمولودی که امت تو اوراپس از تو بکشند نیازی نیست پیغمبر پبغام. داد که خدا امامت وولایت ووصیت را در ذریه او قرار داد اوهم پیغام که من راضی گشتم

امام صادق ع فرمود حسن بن علی  علیهمالسالام  در یکی از سفرهای عمره اش همراه مردی از اولاد زبیر بود که بامامتش معتقد بود در یکی از ابگاهها زیر درخت خرمای خشکی که از تشنگی  خشگ شده بودفرود امدند در زیر ان درخت فرشی برای امام حسن انداختند ودر برابرش زبیری زیر درخت خرمای دیگری زبیری سر بالا کرد وگفت اگر  این درخت خرمای تازه میداشت از ان میخوردیم. امام حسن فرمود خرما میل داری زبیری گفت اری حضرت دست بسوی اسمان. برداشت ودعا کرد بسخنی که من  انرا نفهمیدم  پس ددخت سبز شد وبحال خود برگشت. و برگ وخرما بر اورد ساربانی که مرکوب از او کرایه کرده بودندگفت بخدا این جادوست  امام حسن ع فرمود وای بر تو جادو نیستبلکه دعای مستجاب پسر پیغمبر است پس بسوی درخت بلا رفتندو هرچه داشت  چیدند  و انهارا کفایت کرد


 امام باقر ع فرمود چون ا میرالمومنین ع وفات کرد حسن بن علی ع در مسجد کوفه بپا خاست وحمد وثنای خدا گفت و بر پیغمبر ص درود فرستاد  سپس فرمود ای مردم در این شب مردی وفات کرد که پیشینیان بر او سبقت نگرفتند و پسینیان باو نرسند او پرچمدار رسول خداص بود که جبرییل در طرف راست و میکاییل در طرف چپش بودند از میدان بر نمیگشت جز اینکه خدا باو فتح و پیروزی میداد بخدا که که او از مال سفید وسرخ دنبا جز هفصد درهم که ان هم از عطایش زیاد امده بود باقی نگذاشت و میخواست با ان پول خدمتگزاری برایوخانواده اش بخرد بخدا که او در شبی وفات کردکه یوشع بن نون وصی موسی وفات کردو همان شبیکه عیسی بن مریم باسمان بالا رفت وهمان شبیکه قان فرود امد 


مفضل بن عمر گوید امام صادق ع میفرمود چون رسولخدا ص متولد شد سفیدی مملکت فارس وکاخهای شام برای مادرش امنه نمایان شدفاطمه بنت اسد مادر امیرالمومنین خندان  وشادان نزو ابو طالب امد وانچه را امنه گفته بود باو خبر داد ابو طالب گفت از این تعجب میکنی همانا تو هم ابستن شوی وصی ووزیر اورا بزایی 


امام صادق ع فرمود همانارسولخداص فرمود خدا امت مرا در عالم طینت برایم مجسم کرد ونامهای ایشان را بمن اموخت چنانکه همه نامها را بادم اموخت انگاه پرچمداران  خلفا وزمامداران بر من گذشتند من برای علی و شیعبانشان امرزش خواستم وپروردگآرم یک مطلب را در باره شیعیان علی بمن وعده داد عرض شد یا رسول الله ان مطلب چیست  فرمود امرزش برای ایمان اوردگانشان و در گذشت آز گناهان برای کوچک وبزرگشان و اینکه تبدیل گناه بحسنه و ثواب که در ایه  یبد الله سیاتهم حسنات است برای انها


 جابر گوید بامام بافر ع عرضکردم  پیغمبر خدا را برایم وصف کن فرمود پیغمبر خدا ص رنگش سفید مایل بسرخی بود چشمانش سیاه ودرشت ابروانش بهم  پبوسته کف دست وپایش پر گوشت وغیر کوتاه بود واز سفیدی گویا در قالب نقره بود سر استخوانهای شانه اش درشت بود از شدت  انس ومهری که با مردم داشت هر گاه متوجه کسی میشد با تمام بدن متوجه میشد  نه انکه مانند متکبران خود بین بگوشه چشم وابرو بنگرد رشته مویی از گودی گلویش تا سر نافش کشیده مانند خط میان صفحه یی از نقره درخشان بود  زیرا درمیان صفحه محدب نقره خط سیاهی بنظر مبرسد واز این تشبیه معلوم که سایر قسمتهای شکم بدون مو براق بوده است و از گردن تا شانه مانند گلاب پاش نقره ای بود  بینی کشبده یی داشت که هنگام نوشیدن ابونزد،یک  بود اب را پس زند وچون راه میرفت بجلو متمایل میشد مثل آینکه بسرآزیری مبرود مانند پیغمبر خدا ص دیده نشده نه پیش از او ونه بعد از اوصلی الله  علیه واله 

 


 علی بن ابی حمزه گوید ابو بصیر از امام صادق ع پرسبد و من حاضر  عرضکرد قربانت  پیغمبر ص چند مرتبه بمعراج بردند فرمود دو مرتبه  وجرییل اورا در مقا،می نگه داشت و گعت در جایت بایست ای محمد ص زیرا در جایی ایستاده یی که هرگز هیچ فرشته و گفت میفرماید سبوح قدوس منم پردوردگار ملایکه وروح که رحمتم بر غضبم پیشی دارد  پیغمبرص فرمود ار خدایادر گذشت خواهم در گذشترا خواهم  امام فرمود و همچنان بود که خدا عرمایدپیغمبر بمقام قاب قوسن او ادنی رسبد 9 یوره 53 شرح ای حدیث را  بعد از حدیث میدشرح  بحضرت عرضکرد قربانت قاب قوسین او ادنی چیست  فرمود بمقدار فاصله هلالی کمان تا سرش  سپس فرمود ودرمیان اندوحجابی میدرخشید وخاموش میشد و بگمانم فرمود زبر جدی بود پس پیغمبر نور عظمت را از اندازه سوراخ سوزن تا انچهخدا خواهد از کمترین درجه تا بالاترین   مرتبه مشاهده فرمود  خدای تبارک وتعلی فرمود ای محمدص عرض کرد لبیک پروردگارم فرمود کیست برای امتت بعداز هبرشان کیست  عرضکردخدا وانا تر است فرمودعلی بن  ابیطالب است امیرالمومنان وسرور مسلمانان وپشوای روسفبدان دست و پادرخشانان سپس امام صادق ع.بابو بصیر  فرمود ای ابا محمد وبخدا ولایت علی علیه السلام از زمین نیامده   بلکه شفاها از اسمان رسیدهاست 


امام باقر ع فرمود در رسول خدا ص سه چیز بود که در هیچ کس جز او نبود 1 سایه نداشت نور تحتاشعاع خورشید نمیگشت 2 ازراهی نمیگذشت جز انکه هر کس بعد از دو روز و سه روز از انجا میگذشت واسطه بوی خوشش میفهمید پیغمبر از انجا عبور کرده است 3 از هیچ سنگ ودرحتی عبور نمیکرد نمیکرد جز انکه برای او سجده میکرد واین بعنوان احترام بود نه عبادت و معنوی بود نه ظاهری نظیر نظیر تسبیح موجودات خدا را امام صادق ع فرمود چون رسولخدا ص را بمعراج بردند جبرییل او را بجایی رسانید وخود با او نیامد حضرت فرمود ای جبرییل در چنین حالی مرا تنها میگذاری  گفت برو بخدا درجایی قدم گذاشته ای که هیچ بشری قدم نگذاشته و پیش از تو  هم بشری در انجا راه نرفته


رسولخدا ص فرمود بر شما باد بگذشت زیرا گذشت جز عزت بنده را نیفزابد و از دبگر بگذریدتا خداشما را عزیز کند امام باقر ع فرموده پشبمانی از گذشت بهتر واسانتراست تا پشیمانی از کیفر  شرح یعنی اگر شخصی را که بتو ستمی کرده بود بخسیدی و از اودر گذشتی سپس دانستی که ان گذشت مورد نداشته زیرا ان ستمگر متنبه نگشت و از گذشت خود پشیمان شدی این پشیمانی بهتر و اسانتر است از موردیکه ستمگر را مجازات کنی وسپس بفهمی اگر ازاو میگذشتی و اورامیبخشیدی. بهتر بود


رسول خدا ص فرمود شما را به بهترین اخلاق  واخرت رهبری نکنم و پبوستن بکسی که از تو بریده و بخشیدن بکسی که محرومت ساخته گذشتن از کسی که بتو ستم کرده است 4 علی بن الحسین ع فدمود چون روز قیامت شود خدایوتبارک وتعالی پیشینیان و پسینیان را در یک سرزمین گرد تورد سپس یک منادی فرباد کشد اهل فضل کجایند جماعتیاز مردم بر خیزند فرشتگان ایشانرا استقبال کنند و گویند عضل شما چه بوده گوبند ما بکسیکه از ما میبربد مبپیوستیم و بانکه مارا. محروم میکرد عطا میکردیم وازکسیکه بما ستم مینمود در میگذشتیم. سپس بانها گویند راست گفتید داخل بهشت شوید


رسول خدا ص فرمود زمانی برای مردم پیش اید که سلطنت جز بوسیله کشتن ستمگری بدست نیابد و ثروت جز با غضب و بخل پیدانشود ودوستی جز بوسیله ببرون بردن دین وپیروی هوسهوس بدست نیابد پی کسبکه بان زمان برسد وبر فقر ثبر کند با انکه بر ثروت توانایی داسته باشو د و بر دشمنی مردم صبر کند با انکه بردوستی توانا باشد یعنی بتوانداز راه از دست دادن دین و پیروی هوس جلب دوستی کند ولی نکند و بر ذلت صبر کندبا انکهبر عزت توانا باسد خدا ثواب پنچاه صدیق از تصدیق کنندگان مرا باو دهند


امام صادق ع فرمود صبر نسبت بایمان مانند سر است نسبت به تن هرگاه سر برود تن میرود همچنین است هر گاه صبر برود ایمان میرود 6 ابو بصی. گوید شنیدم امام صادق ع مبفرمودازاد مرد در همه احوال ازاد مرداست اگر گرفتاری برایش پیش ایدصبر کند واگر مصیبتهابر سرش ریزد اورا شکسته نکند اگر چه اسیر شودو مغلوب گردد و سختی جایگزین اسایشش شو د چنانکه یوسف صدیق امین صلواتالله علیه  را بردگی و مغلوبیت و اسارت زیان نبخشیدو تاریکی و ترس چاه و انچه بر سرش امدزیانش نزد تا خدا بر او منت گذارد  و ستمگر سرکش را بنده او کرد بعداز انکه مالک او بود خدا اورا برسالت فرستاد و بسبب او بامتی رحم کرد صبر اینچنبن است و خیر در پی دارد پس شکیبا باشد ودل بشکیبایی دهبد تا پاداش ببیند 


اجمد بن محمد عبدالله آز یکی از ایمه ع نقل مکند که فرمود تمام دنیاو انچه در انست از ان خدآی تبارک و   تعلی و پیغمبرش واز ان ماست پس هرکه بر قسمتی از دنیا ظفر یابد باید از خدا پرواکند و حق خدای تبارک و تعلی را از زکات و خمس و خراچ ادا کند  وبابرادرانش نیکی نماید واگر چنین نکند خدا ورسولش وما ازاو بیزاریم 3  عمر بن یزبد گوید مسمع را در مدینه دیدم واو در انسال وجهی را خد مت امام صادق ع برد. و انحضرت نپذیرفته بود من باو گفتم چرا امام صادق  ع وجهی را که برایش بردی بتو رد کرد گفت ان وجه خدمتش بردم  عرض کردم غواصی دریای بحرین بمن واگذار شده من چهار صد هزا ردر هم استفاده کرده ام و خمس ان را که 80 هزار در هم است برای شما اورده ام من نخواستم این وجه را که حق شماست و خدای تبارک تعالی در اموالما قرار داده از شما باز دارم و خود تصرف کنم حضرک فرمود مگر ما وانچه خدا از ان بر اورده حقی جز خمص نداریمای سیار همه زمیناز ان ماست  پس انچه خدا از ان بر اورد متعلق بماست   من بحضرت عرثکردم من  همه ان وجوه را خدمت شما خواهم اوردفرمود ای ابا سبار ما انرا برای تو روا ساختم و حلال. نمودیم مالت را بر گیرونیز هر زمینی که در دست شیعیان مااست برای ایشان حلالست تا زمانیکه قایم ما قیام کند انجضرت قسط خراج را از ایشان بگیردوزمین را در دستشان بافی گذارد ولی زمبنهاییکه در دست غیر شیعانست استفاده ایکه از ان میکنند برای ایشان حرامست. تاا  زمانیکه قایم ما  قیام کند وزمین را از دست ایشان بگیردو انها را با خواری بیرون کند 

 


علی اسباط گوید امام جواد ع بطرف من میامد ومن بسر وپای انحضرت مینگریستم تا اندامش را برای رفقای خود در مصر وصف کنم من در این فکر بودم که انحضرت بنشت و فرمود ای علی همانا خدا در باره امامت حجت اورد چنانکه در باره  امامت حجت اورده چنانکه در باره نبوت حجت اورده وفرموده در کودکی باو حکمت داوری دادیم 13 سوره 19 باز فرمود چون بنیرومندی رسید چهل ساله شد پس رواست که در کودکی بامام  حکمت داوری داده شود چنانکه رواست در سن چهل سالگی باو عطا شود بحدیث 992 رجوع شد


داودبن فاسم جعفری گوید خدمت امام جواد ع رسدم وسه نامه بی ادرس همراه من بود که بر من مشتبه شده بود واندوهگین بودم حضرت یکی از انهارا برداشت وفرمود این نامه زیادبن شلیب است دومی را برداشت. این نامه فلانی است من مات ومبهوت شدم حثرت لبخندی زدو نیز 300 دینار بمن داد وامر فرمود که انرا نزدیکی از پسر عموهایش برم وفرمود اگاه باش که او بتو خواهد گفت مرابه پبشه وری راهنمایی کن تا این پول از او کالایی بخرم تو اورا راهنمایی کن داود من دینارهانزد او بردم بمن گفت ای اباهاشم مرا به پبشه وری راهنمایی کن تا با یول کالابی  بخرم گفتم اری مبکنم و نبز ساربانی از من تقاضاکرده بود بانحضرت بگویم اورا نزد خودبکاری گمارد من خدمتش رفتم تا در بارهاو با حضرت بگویم  سخن گویمدیدم غذا میخوددو جماعتی نزدش هستند برای من ممکن نشد باو سخن گویم حضرت فرمود ای ابا هاشم بیا بخور و پبشم غذا نهاد انگاه بدون انکه من پرسشکنم رآ فرمودای غلام ساربانی را که ابو هاشم اورده نزد خود  نگهدا ر   ونیز روزی همراه انحضرت به بستانی رفتم وعرض کردم قربانت گردم من بخوردن گل ازمند و حریصم در باره من دعا کن واز خدا بخواه  حصرت سکوت کرد وبعداز سه روز دبگرخودش فرمود ای ابا هاشم   خدا گل خوردن را از تودور کرد ابو هاشم گویداز انروز چیزی نزد من مبغوضتر از گل نبود

  


مانیکه حضرت ابو محمد ع نزد صالح بن و صیف ترکی پیشکارواختیار مهدی عباسی در زندان بود عباسییون و صالح بن علی   دیگرانیکه از ناحیه.اهلبیت منحرف بودند نزد صالح منحرف بودند نزد صالح رفتندتا باو سفا رش کنند در باره حضرت سختگیری کند صالح گفت من چکنم دو نفر از نانجیب ترین مردانی را که میتوانستم  پیداکنم ب. او ،گماشتم. اندونفر در اثر مشاهده رفتار حضرت از لحاظ عبادت ونماز وروزه خیلی کوشاشدند من باندو نفر گفتم در اوچه خصلت است گفتندچه می گویی در باره مردیکه روز را روزه می گیر د وتمام شب عبادت میکند نه سخن میگوید نه بچیزی سر  گرم میشود چون باو نگاه میکنیم. رگهای گردن ما می لرزدو حالی بما دست میدهدکه نمی توانیم خود را نگه داریم  چون چنین شنیدندنومبدبر گشتند


الو هاشم جعفری گوید روزی خدمت حضرت ابو محمد ع رسبدم ودر نظر.داشتم که قدری نقره  از حضرت بگبرم تا از نظر تبرک با ان انگشتری بسازم خدمتش نشستم ولی فراموش کردم که برای چه امدم بودم چون خداحافظی کردم وبر خاستم انگشترش را سوی من اند اخت و فرمود تو نقره میخواستی وما انگشتر بتو دادیم نگی میخواستو ما انگشتر بتو دادیم  نگین ومزدش را هم سود بردی گوارایت باد ای اباهاشم  عرض کردم  اقای من گواهی دهم که تو ولی خدا و امام من هستی که با اطاعت از شما دیندا ری خدا مبکنم  فرمود خدا ترا بیامرزد ای اباهاشم 


محمد بن ربیع شایی گوید با مردی از ثنویه قایلین بدو خدا در اهواز مبا حثه کردم سپس به سامره رفتم و بعضی از سخنان او بدلم چسبیده بود روز بار عام خلیفه بود من احمد خضیب  نشسته بودم که حضرت ابو پمحمد ع از اتاق عمومی وارد شد بمن نگریست و با انگشت سبابه اش اشاره فرمود و یکتاست     یکتاست فرد است من بیهوش شدم افتادم 

ت 


رسول خداص فرمود سه چیز است که هر یک نداشته باشد هیچ کارش تمام نیست پر هیزکاری که اورا از نافرمانی خدا باز دارد و خلقی که بسبب ان با مردم بسازد و بردباری که نادانی نادانرا با ان رد کند  2 امام صادق میفرمود جبرییل ع نزد پیغمبر ص امد وعرضکرد ای محمد ص پروردگارت سلام میرساند و میگوید با مخلوقم مدارا کن 4 رسول خدا ص فرمود پوردگارم مرا بسازکاری با مردم امر فرمود چنانکه بانجام واجبات امر فر موده


عبادبن کثیر گوید بامام صادق ع عرصکردم داستان سرایی را دبدم که داستان میسرودهیهات  هیهات  بخطا رفتی استاههم الحعره دد لغت عرب این جمله در موردی گفته میشود که سخن یاوه ونامربوطی از دهن شخصی در اید 2 فرشتگان بزرگواربکه کاد انها نوشتن است که چوگ بنردمی بر خوردندکه از محمدوال محمد یاد کنندگویندبایستید که بحاجت خودرسیدید سپس می نشینند وبا انهادانش امورند. چون بر خیزند از بیمارشان عیادت کنند و بر سر مرده هایشان. حاضر شوند و از غایبشان خبر گیری کنند اینست مجلسی که هرکه دران نشیند شقی نگرد د


ابن ابی حمزه گوید شنیدم امام صادق ع میفرمود شبعبان ما با خود مهربانند چون تنها باشند خدارا یاد کنند همانا یاد ما یاد خداست هرگاه ما یاد شویم  خدا یاد شود و چون دشمن ما باد شود شیطان یاد شود 2 امام صادق ع فرمود بزیارت یکدبگر روید زیرا زیارتشما از یکدبگرزنده گردانیدن دلها شما ویاد نمودن احادیث. ماست واحادیث ماشما را بهم متوجه میسازدپس اگر بانها عمل کنیدهدایت ونجات یابید. و اگر انها ترک کنید گمراه و هلاک شوبدپس بانها عمل کنید و من ضامن نجات شمایم


امام صادق ع میفرمود مردی نزد پیغمبرص امد  عرضکرد یا رسول الله مرا سفارشی کن فرمود چیزیرا بخدا شریک مساز اگر چه باتش سوخته شوی و شکنجه بینی  همواره دلت بایمان محکم باشدوپدر ومادرت را فرمانر و با انها نیکی کن زنده باشند یا مرده و اگر دستور دادند خاندان و مالت را کنار گذار این کارا بکن که ایمانست شرح مرحوم کلینی از کلمه براحسان بوالدین را فهمیده ولی ممکن است احسان بهرکس را شامل این حدیث کنایه از اینستکه احسان بزودی محسن را داخل بیشت کند ودر م معطل نشود


سپس امام صادق ع فرمود و اما قول عزوجل اگر یکی از ایشان یا هردو نهانزد تو به پیری رسیدند بانها اف مگو و تندیشان مکن 23سوره17 بعنی اگر دلتنگ کردندبانها اف مگو واگرترا زدند با انهاتندی مکن فرمود و با نهاسخنی شریف وبررگوار بگو یعنی اگر ترا زدند بگو خدا شمارا بیامرزد ابنست سخن شربف تو و فرمود و از روی مهربانی برای انهاجنبه افتادگی پیش اور یعنی  دیدگانت را بانهاخیره مکن بلکه با مهربانیو دلسوزی بانها بنگر و صدایت را از صدای انها بلندتر  مکن و دستت را با لای دست انها مگیرو بر انها پیشی مگیر 


 ابوولادحناط گوید ار امام صادق ع پرسیدم خداب عزوجل که فرمایدو پدر و مادر احسان کنید 23سوره 17 این احسان چیست فرمودا حسان اینستکه با انها نیکو معاشرت کنی و انها را مجبور نکنی که چیزیراکه احتیاج از تو بخواهند اگر چه بی نیاز باشند بلکه باید اظهار نکرده وظیعه خودرا انجام دهی مگر خدای عزوجل نمیفرمایدو هر گز به نیکی نرسیدمگر از انچه  دوست دارید انفاق کنید92سوده 3


امیرالمومنین ع فرمود انسان اگر چه مال وفرزند داشته باشد هگز نباید از خویشاوند خود واز دوستی و کرامت ودفاع دستی وزبانی انها رویگرداند انها از همه مردم گردش را محکمتر و هرکه دست کمک از فامیل خویش باز گیرد از انهایکدست  گرفته سده واز خود او دستها بسیار و هر که نرمی و فروتنی کند دوستش از او مودت بیند و هر که چون دارا شوددست باحسان گشاید انچه را داده خدا در دنیایش جبران کند ودر اخرت  برایش چند برابر سازد ونام نبکی که خدا برای کسی در میان مردم میگذارد از مالیکه میخورد وبارث می گذارد بهتر است و هر یک از شما که ثروت مالی پیدا کرد نباید تکبرش زیاد شود وخود را بزرگ دارد واز خویشاوندش دور شودو هیچیکازشمانباید نسبت به برادریکه چون مال ندارد باو احسان نمیکند از او دوری کند وهیچیک از شما نباید نسبت به برادریکه چون مال ندارد احسان نمیکند از اودوری کند و هییچیک از شما نباید از بستن شکست و تنگدستی خویشاوندش  بچیزی که اگر نگهدارد سودش ندهد واگر از دستش دهد زیانش نرساند غفلت کند زیرا گاهی ممکن ممکن است خویشاوند بچیزی احتیاج داشته باشد که نزد او اضافه و بیکار باشد  

 


امام باقر ع فرمود چون امیرالمومنین  ع بعزم بصره بیرون رفت در ربذره که مولد و مدفن ابی ذرغفاریست فرود امد مردی از قبیله  محارب خدمتش امد و عرضکردیا امیرالمومنین من از قبیله خود غرامتی رابعهده گرفتم وچون از برخی از انهاتقاضای مواسات وکمک  کردم از سختی وتهیدستی  دم زدند ای امیر مومنان بایشان امر فرما کمک کنند ووادارشان کن با من مواسات کنند  فرمود انهاکجایندعرضکرد دسته یی از انها انجاینده میبینی حضرت مرکب خودرا بسرعت هر چه تمامتر بحرکت اورد و مرکب مانند  شتر مرغ. میرفت جماعتی از اصحاب که پیش را گرفتند بسحختی و کندی باو رسیدند  حضرت بانها رسیده بر انها رسیده سلام و پرسید چرا با رفیق خود مواسات نمیکنند انها از او وآو  از انها شکایت کردند تا امیرالمومنین ع فرمود هر کسی باید با فامیل خود پیوست داشته باشد زیرا با حسان و دستگیری مالی او از دیگران سزاوارترند وهر فا. میلی باید با کسان خود پیوست داشته باشد  اگر روزگار بزمینشان زند و از انها پشت بگرداند زیرا  کسانیکهبا یکدیگر پیوست دارند و  بذل وبخشش میکنند پاداش یافته  وانهایی که از هم ببرند وبهم پشت کنند  وسنگین بارند و سپس مرکب خورا بر انگیخت فرمود برو  حل از اسماه اصواتست که برای راندن شتر بکار میرود 

 


امام صادق ع میفرمود حاجت خواستن از مردم موجب سلب عزت ورفتن حیا گردد و نومیدی از انچه دست مردمست  موجب عزت مومن اسک در دینش و طمع. فقریست حاضر و اماده  5 احمد بن محمد بن ابی نصر گوبیدبامام رضا عرضکردم قربانت گردم  برایم باسماعیل ابن داود کاتب توصیه یی بنویس شاید از او بهره یی ببرم فرمود مرا دریغاید مانند تویی چنین چیزی طلب کند تو بر مال تکیه کن هرچه خواهیز من بگیر


 وفرمود چون یکی از شما خواهد هرچه از پروردگارش سوال  کند باو عطا کتد باید از مردم مایوس شود و امیدی جر چز بخدا نداشته باشد چون خدای عزوجل این را از دلش داند هر چه از خدا خ3واهد باو عطاکند علی بن الحسین صلوات الله علیهما فرمود تمام خیر و نیکی را دیدم  ه در بریدن طمعز دست مردم است و هرکه هیچ امیدی بمردم نداشته باشد و امرش را در هر کاری بخدای عزوجل  واگذا رد خدای  عز وجل در هر چیزی اورا اجابت کند 


 محمدبن عبده گوید بامام صادق ع عرض کردم کار در حال مومن نیست فرمود نه زمانی که روی  شکم ان زنست ایمان از او سلب شود و چون برخاست بر خاست بر گرددوباز اگر بزا برگشت سلب شودعرضکردم او.که اهنگ بر گر شتن ب دارد. پس چرا ایمانش بر مبگردد و مومن گفته میشود فرمود چه بسیار کسانکه برگشتن دارند ولی هرگز بر نمیکردند پس قصد اهنگ گناه مثل خود گناه نیست و ممکن است صغیره یی جبران پذیر باشد   


نعمان رازی گوید شنبدم امام صادق ع میفرموده هر که کند ازایمان خارج شود و هرکه کند از ایمان خارج شود و هرکه می بنوشد از ایمانخارج شودو هر که یکروزماه رمضان را عمدا افطار کنید دانسته وبدون عذر روزههاش  بخورد از ایمان خارج شود بعنی در حالیکه مومن مرتکب اینگناهان است ایمان ازاو سلب میشود و پس از پایان گناه برمیگردد  


مفضل گوید امام صادق ع بمن فرمود. ای مفضل انچه بتو میگویم بشنو وبدانکه خق است انجام ده و به برآدران بزرگوارت خبر ده عرضکردم برادران بزرگوارم کیانندفرمود کسنیکه  درروآساختن حوایج براد ا من خود رغبت دارندسپس فرمودهر کس بک حاجت برادر مومن خودرا روا% کند خدای عروجل روز قیامت صد هزار حاجتاورارواکند که نخستین انهابهشت باشد و دیگرش. انکه خویشان واشنایان وبرادرانش را اگرتاصبی نباشد ببهشت بردو. رسم  مفضل این بود که چون از بکی از براد ر انش در خواست حاجتی میکرباو می گفت ایا نمیخواهی که ا زبرادران  بزرگوارباشی 2 معضل  بن عمر ءوید امام صادق ع فرموده همانا خدای.عز وجل دسته یی از مخلوقش را افریدو ایشانرابرای قضاحوایج شبعیان فقیرما انتختاب فرمود تا در برابر ا ن بهشت را بایشان پاداشده دهد پس اگر توانی از انها باش سپس  فرمود بخدا. مارا پروردگاریست که اوراپرستشکنیموچیزبرا شربک. او نسازبم

 2چعدای 

ادامه مطلب


امام صادق ع در حدیثی طولانی فرماید چون خدا مومن را از گورش در اورد تمثالی با او خارج شود که در جلو اوراه رود هرگاه مومن یکی از هراسهای روز قیامت را ببیند تمثال باو گوید چه خوب کسی بودی تو که از گور همراه من در امدی و همواره مرا بشادی و کرامت خدا مژده دادی تا انرا دیدم سپس گوید تتو کیستی گوید من ان شادی هستم که در دنیابه برادر مومنت دسانیدی خدای عزوجل مرااز ان شادی افریدتاترامژده دهم 


امام صادق ع فرمود خدواند وحی کرد بداود ع که براستی که بنده ای از بندگان من گردانم داود ع عرض کرد پروردگارا کدام است ان حسنه فرمود بر بنده مومن من سرور و خوشحالی وارد سازد سازد اگر چه بیک دانه خرما باشدداود  ع گفت خداوندا سزاوار است کسی ترا شناسد امید خود از تو بر  میگبرد 6 امام صادق ع فرمود کسی از شما چنین مپندار د که  چون مومنی را شادمان ساخت تنها وی را  مسرور بلکه بخدا سوگند مارا خوشحال کرده بلکه بخدا سوگند رسول خدا را شاد نموده


امام صادق ع فرمود خداوند وحی بداود ع کرد براستی که بتده ای از بندگان من جسنه بجا اورد و بسببان بهشت را بر وی مباح گردانم داود ع عرض کرد پروردگارا کدام است ان حسنه فرمود بر بنده مومن من سرور وخوشحالی وارد سازد اگر چه بیک دانه خرماباشد  داود ع گفت خداوند ا سزاوار است کسی را که ترا. شناسد امید خود از تو بر مگیرد  


امام.صادق ع      فرمود هرکه زبانشراست باشد کرارش پاک است   عمروبن ابی امقدام گوید نخستین بار که خدمت امام باقر ع رسبدم فرمود پیش از یاد گرفتن حدیث راستگویی بیاموزد 5 ابی کهس گوید بامام صادق ع  عرضکردم عبد بن ابی یعفور بشما سلام مبرساند فرمود بر تو و بر او سلام باد چون نزد عبدالله سلامش رسان وباوبگو جعفر بن محمد بتو میگوید دد انچه علی نزد رسول خدا ص بمقام رسید بنگر و ملازمش باش. همانا علی نزد رسولخدا ص بسبب راستگویی وادا امانت بان مقام رسید 


امام صادق ع فرمود رسولخدا ص ان. که دوهگین بیرون فرشته ایکه کلید خزانه های زمین دستش بود نزد او امدوگفت ای محمد اینهاکلید های خزانه های زمین است پروردگارت بتو 

میگوید باز کن وهرچه خواهی از زمبن بر گیربدون انکه چیزی ار مفامت نزد من کاسته شود دیولخدا ص فرمود دنیا خانه کسی است که خانه ندارد وانکه عقل نداردبرای دنباجمع میکند  فرشته گفت سوگند بانکه ترا بحق مبعوث ساخته مناین  سخنرا از فرشته ایدر اسمان چهارم شنبدم زمانبکهکلید ها را بمن دادند


امام صادق ع فرمود کسیک که بدنیا زاهد وبی رغبت  باشد خدا حکت رو در قلبش بر جا داردوزبانشرا بان گویا سازدواورابه عیبهای دنیا ودردودوایش بینا گرداند واورا از دنیاسالم بیرون کند و ببهشت دارالسلام. در اورد وامام صادق ع فرمود همه خیر در خانه یی نهاده شده وکلیدش را زهد و بی رغبتی بدنیا قرار داده اند سپس فرمود رسولخدا ص  فرمود مرد شیرینی ایمانرا در قلبش نمییابد تا انکه باکش نباشد که چه کسی دنیارا خورد انگاه امام صادق ع فرمود شناختن شیرینی  ایمان بر دلهای شما حرامست تا بدنیا بر رغبت. شود 


رسولخدا ص. فرمود نرمی میمنت دارد و خشونت نحوست 5 امام باقر ع فر،مود خدای عزوجل ملایم است وملایمت را دوست دارد و پاداش که بملایمت  مبدهد بخشونت وسختگیری نمیدهد  رسولخدا ص فرمود نرمی روی هرچه گذاشته شد انرا زینت داد واز هرچه برداشته شدزشتش  ساحت

 7 پیغمبر ص فرمود در نرمی زیادیوبرکت است وهر که ار نرمی محروم شد از خیر محروم گشت 


رسولخدا ص وگاهی مردمی بد  کردار و نبکو کار نیستند و صله رحم میکنند پس مالشان زیاد  وعمرشان دراز میکردد  تا چه رسد که نیکو کار باشند و صله رحم کنند  امیدالمومنین ص فرمود باارحام خود بپیوندید اگد چه با سلام کردن باشد  که دای تبارک وتعالی فرماید از خداییکه بنام وی درخواست کنبد ونبز از بریدن خوبشاوندبها پروا کنبد که خدا مداقب شماست  سوره 4 


  فضیل گوید بامام صادق ع عرضکردم مردم را بامر امامت دعوت کنیم فرمود ای فضیل چون خدا خیر بنده یی را  ا خواهد بفرشته ای امر کند که گردن اورا گرفته  خواه یا نا خواه اورا داخل امر امامت کند امام صادق ع فرمود این امر امامت خودرا برای خدا قرار دهید نه برای مردم زیرا انچه برای خدا است از ان. خداست عملبکه برای خدا خالص باشد خود او پاداش و ثوابش دا عطا کند و انچه برای مروم باشد باسمان بالا نرودپذبرفته خدا نگردد بر سر دین خود با مردم ستیزه نکنید زیرا ستیزه بیمار کننده دلست هماناخوای عزوجل به پیغمبرش فرمابد تو هر که را دوست داری هدایت نکنی بلکه خدا هر که را خواهد هدایت کند 56 سوره 28و باز فرماید ایا تو میتوانی مردم را بزور وادار کنی که مومن باشند 99 سوره 10 مردم را کنید زبرا مردم از همین مردم تعلیم گرفته اند وشما از رسولخداص و علی ع تعلیم گرفته اند این کحا و ان کجا من از پدرم شنیدم که میقرمود هرگاه خدا برای بنده یی نوشت ولازم فرمو.د که در این امر داخل شود بسوی ان شتابنده تراز مرغ بلانه اش گردد


ثابت ابی سعید گوید امام صادق. ع  بمن رمود شما را با مردم دست بدارید و هیچکس را بمذهب خود نحوانید بخدا که اگر اهل اسمان واهل زمین تصمیم گیرند که بنده ای رو که خداهدایتش را خواسته گمراه کنند نتوانند از مردم دست بداربد وهیچکس از شمااز راه دلسوزی نگوید این برادر منست پسر عموی منست همسایه منست زیرا هرگاه خدای عزوجل خیر بنده ای را خواهد روحش را پاکیزه کند انگاه هر خوبی را بشنود بشناسد وبپذیرد وهر زشتی بکوشش رسد انکار کند سپس خدو دردلش کلمه یی افکند که بسب ان کارش را فراهم سازد یعنی امامت را بدلش القا کند تاکاز برکت راهنمایی اییمه علیهم السلام امر دنیاواخرتش مرتب گردد وسامان یابد  


 کلیب بن معاویه گوید امام صادق ع بمن فرمود از مردم دور شوید انها را بمذهب حق نخوانید همانا خدای عزوجل چون خیر  بنده ای را خواهد در دلش نقطه و اثری گذارد نور هدایت در دلش افکند اورا رها کند او خود بگردش افتد وحق را بجوید سپس فرمود کاش هر گاه با مردم بسخن میپرداختید میگفتید ما از راهیکه خدا رفته رفتهایم و هرکه را خدا  انتخاب کر د ه انتخاب  کرده ایم خدا محمد را انتخاب کرد  ما ال محمد را صلی الله علیه واله انتخاب کردیم 


فضیل بن یسار گوید بامام باقر ع عرضکردم خدای عزوجل در کتابش فرماید و هر که اورا زنده کند گویا همه مردم را زنده کرده کند یعنی اورا از سوختن و غرق شدن نجات داده عرضکردم کسبکه اورا از گمراهی بسوی هدایت برد چگونه  است فرمود این تاویل اعظم ایه است یعنی ایه شامل این معنی. هم هست این معنی مهمتر وعالیتر از معنی اولست 


زمانی که عاصم بن زیاد عبا پوشید وجامه نرم را بیرون کرد و برادرش ربیع بن زیاد شکایت اورا خدمت امیرالمومنین .ع اورد که او همسرش را غمگین نموده و فرزندانش را اندوهناک ساخته حضرت فرمود عاصم را نزد من اورید اورا خدمتش اوردند چون حضرت اورا دید چهره در هم کشید و فرمود از همسرت خجالت نکشیدی بفرزندانت رحم نکردی گمان میکنی که خدا رح، نکردی گمان میکنی که خدا چیزهای خوب وپاکیزه را برای تو حلال کرده و نمیخواهد از انها استفاده کنی تو نزد خدا پست از انی مگر خدا نمیفرماید  خدا زمین را برای استفاده مردم نهاد که در ان میوه و نخل غلاقداراست 11سوره 55 مگر خدا نمی فرماید دو دریا را گذاشت که  بهم برسند میانشان حایلی است  که بهم نکنند تا انجا که فرماید از انها لو لو و مرجان بیرون میشود 22 سوره 55  بخدای سوگندکه بکار بردن نعمتهای خدا را با عمل نزد او محبوتر است از بکار بردن انها را با گفتار یعنی شکر عملی بهتر  از شکر قولی است و شکر قولی انستکه نعمت های خدا را بیاد اورد وبزبان شکر کند در صورتبکه خدای عزوجل میفرمابد واما نعمت  پروردگارت را باز گو 11 سوره 93 بنا بر این شکر عملی لازم تر ومحبوتر است عاصم گفت یا امیرالمومنین پس چرا خود شما بخوراک سخت و پوشاک درشت اکتفا نموده یی فرمود وایوبر تو  همانا خدای عزوجل بر   پیشوایان عدالت واجب ساخته که خود مردم ضعیف و ناتوان گیرند تا فقر وتنگدستی  فقیر را ازجا بدر نبرد  عاصم بن زیاد عبا را گذاشت وجامه نرم در بر. کرد


معلی بن خنیس گویدروزی بامام صادق ع عرضکردم ال فلان بنی عباس و نعمتهایی را که دارند بیاد اوردم و با خود گفتم ا ر این برای شما میبود ما باشما ما هم با شما در عیش وخوشی بودیم فرمود هییات ای معلی اگر چنین میبود وما حکمفرما بودیم بری ما جز نگهبانی شبانه وتلاش روزانه و پوشک ز بر و درشت وخوراک سحت و بی خورش چیزی نبود از این رو ان امر از مابر کنار شد ایا تو دیده یی که هرگز خدایتعالی بردن حقی را جز این نعمت قرار دهد یعنی تع،جب اینجاست که بنی عباس حق مارا غصب کرده بر مسند ما نشسنه اند ولی در حقیقت ظلم انها نسبت بما نعمتی است برای ما زیرا. که زیرا که نگهبانی شبانه وتلاش روزانه را از گردن ما ساقط نموده است  


امبرالمومنین ع فرمود خدامرا پشوای خلقش قرار داد وبر من واجب ساخت که درباره خودووخوراک ونوشابه پوشاکم مانند مردم ضعیف و مستمند  بر خود تنگ گیر. تا فقیر ازفقر من پیروی کند وثروتمند سر کشی وطغیان ننماید توضبح مقصود از امور مربوط بخود کارهای  شخصی وکسب ومملکت داری امامست که مانند متکبران خودخواه نباشد که در همه کارها بنوکران و خدمتگزادان دستور میدهند بلکه مانند فقرا وناتوانان. زندگی کند تا ففرا از او پیروی کنند یعنی بفقر وتنگدستی خود راضی و خرسند شوند وثروتمندانبا خود بگویند اگر ثروت مایه فضیلت بود خدا انرا بپشوای ما عطا میکرد


مهزم اسدی گوید امام صادق ع فرمود شیعه ما کسی است که صدایش از گوشش نکند فریاد نکشد و دشمنیش از بدنش تنها تن خود را برنج اندازد نه دیگران را و مارا اشکار نستایدتا کینه. مخالفین را  برانگیزد با عیبگویما همنشینی نکندو با دشمن ما ستیزه نکند اگر مومنیرا بیند احترام کند  اگر بجاهلی بر خو رد  از او دو ری کند عرضکرد پس تکلیف من با این شیعه نماها چیست فرمود در میان انهاجداشدن خوب  از بد وتبدیل خوب وبد  و امتحان   واقع شودفحطی بر ایشان پیش اید که نابود شوندو بیمارر وبایی انهارا بکشد و اختلافیکه متفرقشان ساز دشیعه ما  سی است  که چون سگ عوعو نکند و مانند کلاغ طمع نورزد واگرهماز گرسنگی بمیرد از دشمن ما چیزی نخواهد


فضیل گوید مام صادق ع فرمود تا زمانیکه مرد روی شکم زن زانیه است روح ایمان از او سلب میشود عرض کردم بفرمایید اگر قصد کند چطور فرمود نه روح ایمانش سلب نشود بگو بدانم اکر قصد ی کند دستش بریده مبشود پس هپمچنانکه با قصد ی دست بربده نمیشود با قصد رنا هم روح ایمان سلب نمیشود و این مفاسد و عقوبات بر انجام فعل مترتب است نه بر قصد ان  13 صباح بن سبابه گوید خدمت امام صادق ع بودم که مخمد بن عبده بحصرت عرضکرد زانی در حال کردن مومن است فرمود نه زمانیکه روی شکم ان زت است ایمان از او سلب شود و چون بر خیزد ایمان باو برگردد  من عرضکردم قصد دارد دو بار کند فرمود چه بسا قصد میکنددوبار کند ولی نمیکند پس با قصد ابمانش سلب نشود


امام باقر ع فرمود همانا خدا بواسطه  یک مومن نابودی را از یک قریه بر میدارد وفرمود بقرایکه هفت مومن در ان باشد نرسد امام صادق ع فرمود مومن دو جور است 1 مو،منیکه بعهد خدا عمل کردند 23 سوره 33 نموده هراسهای دنیا واخرت باو نرسد واز کسانی استکه که شفاعت کند ونیازی بشفاعت دیگران ندارد 2 مومنی که مانند ساقه گیاه است که گاهی کج شود بباطل و شهوات ومتاع دنیا گرابد وگاهی راست ایستد این مومن از کسانیستکه هراسهای دنیا واخرت بیند واز کسانی است که برایش شفاعت شود و او شفاعت نکند  شرح مراد بعهد خدا توحید ونبوت وامامت ومعاداست ومراد بعملی ساختن انها اعتراف و اقرار بانهاست و مقصود از وفا، بشرط خدا بجا اوردن واجبات وترک محرمات که انها را فروع دین بمنی اعم گویند واما در باره هراسهای دنیا سه وجه گفتهاند 1 بلاهای دنیا مانند قحطی ووباو سکرات مرگ 2 اندوو افسوس برای از دست رفتن نعمتهای دنیا 3 مرتکب شدن معاصی و گناهان بنحو مجاز مشاکلت 


رسولخدا ص فرمود  خدای عزوجل فرماید در هر کاریکه انجا مشتنها بدست من است مردد نشدم،مانند ترددیکه در مرگ بنده مومنم دارم من دیدار اورادوست دارم واو مرگ را نمیخواهد پس مرگ را ازاو میگردانیم، مومن بدر گاهم دعا میکند ومن اجابتش مبکنم واو از من میخواهد  من باو عطا میکنم و اگر در دنیا جز یک بنده مومنم نباشد باو از همه مخلوقم بی نیازی جویم و از ایمانش برای او همدمی سازم که بهیچ کس متاج نباشد که از ترس باو پناه برد  شرح  این حدیث میان عامه وخاصه مشهور است وچون تردد بمعنی شک ودودلی است وبر خدای عالم قادر محالست که نسبت بچیزی شک و دودلی داشته باشد علما وخاصه وعامه وجوهی در بیان و توجیه این حدیث گفته اند که مرحوم مجلسی سه وجه از خاصه و سه وجه از عامه نقل میکند وما تنها به ذکر اقوال خاصه اکتفا میکنیم  1 در کلام اضمسار است و تقدیر اینستکه اکر بر فرض محال برای خدا تردد باشددر چیزی مانند مرگ  مومن تردد نکند 2 چون از طریق خاصهو عامه روایت شده که خدایتعلی هنگام مرگ مومن بقدری نسبت باو لطف و کراپت میفرماید ووعده بهشت میدهد که کراهت مرگ از او زایل میشود و بانتقال بسرای جاودانی رغبت پیدا میکند و برسیدن  مرگ راضی و خرسند میگردد پس این موصوع مثل اینستکه کسی بخواهد بدوستش ازاری رساند که پس از ان آورا باستراحت و اسایش دایم کشاند وپا خود فکر کند که چگونه ان  ازار را باو رساند که اورا کمتر بدرد اورد


 ای فضیل بن یسارکسبکه هدف وهمتش یک چیز رضای خدا باشد خدا هدفش را کار گزاری کند وکسیکه همتش بهمه سو متوجه باشد خدا باک ندارد که در چه دره یی هلاک شود یعنی خدا هدایت و تو فیقشرا از او بر گیرد واورا بخود و هوای نفسش واگذاردتا در راه یکی از ادیان باطل جان سپارد


فضیل بن یسار گوید خدمت امام صادق ع  رسیدم در مرضی که اورا لاغر نحیف کرده بود جز سرش باقی نمانده بود فرمود ای فضیل من بسیار میگوبم کسی را که خدا باین امر تشیع اشناکرد اگر بر سر کوهی باشد تا مرگش برسد زیانی نیست  ای فضیل بن یسار مردم راه راست و چب پیش گرفتند وما وشیعیان ما به  صراط مستقیم هدایت شدیم ای فضیل بن یسار اگر میان مشرق و مغرب تمام دنیا از ان مومن باشد خیر اوست واگر اعضایش تکه تکه کنند خیر اواست ای فضیل بن یسارخدا نسبت بمومن جز خیر انجام ندهد ای فضبل بن یسار اگر  دنیا نزد خدای عزوجل باندازه بال مگسی ارزش میداشت  شربت ابی از ان بدشمنش نمی اشامید 


امام باقر ع فرمود کسی را که خدا باین امر تشیع اشنا کرد چه باک دارد از اینکه بر سر کوهی و از گیاه زمین بخورد تا بمیرد 4 کلیب بن معاویه شنیدم امام صادق ع مبفرمود برای مومن سزاوار نیست که از ترس وحشت با براد ر و غیر برادرش مانوس شود مومن از نظر دینش عزیزاست یعنی عزت وشرافت دینش از هر همدمی برای او بهتر وبالاتر ست 


عبدالواحد بن مختارگوید از امام باقر ع فرمود ای عبدالواحد مردی که دارای این عقیده مذهب تشیع باشد هر چه در باره او گویند زیانی باو نرساند اگر چه بگوبند. دیوانه است و اگر بر سر کوهی هم باشدخدا را عبادت کند تا مرگش برسد 2 رسولخدا ص فرمود دای تبارک وتعالی فرماید اگر در روی زمبن جز یک مومن نباشد باو از همه مخلوقم بی نیازی جویم واز ایمانش همدمی برای او سازم که بهیچ کس محتاج نباشد 

 

 


 علی بن الحسین ع میفرمود همانا شناسایی بکمال دین مسلمان  یعنی کمال دینش ترک کردن سخنی است که باو مربوط نیست و کمی مجادله و خویشتن داری وصبر  حسن  خلق  پیغمبر ص فرمود شبیه ترین شما را بمن خبر ندهم گفتند چرا یا رسول الله فرمود نیکو خلق ترین شما ونرم جانب ترین شما یعنی کسیکه مردم از ناحیه او ازار نببند و نبکو کارتربن  شما نسبت بخویشاوندانشوستدار ترین شما برادران دیینش وصابر ترین شما بر حق وخشم فرو برنده ترین شما وخوش گذشترین شما وانصاف دهنده ترین  شما از خوددر حال رضا خشم 


 عمران حلبی گوید بامام صادق چه صفاتی برای مرد پسندیده تر است فرمود وقار بدون هیبت سنگین باشد ومردم از او نترسند و بخشش بدون عوض خواستن و اشتغال.بغیر مال دنیا علی بن الحسین فرمود از جمله اخلاق مومن انفاق بر اهل وعیال است بقدر تنگدستی وتوسعه دادن بقدر توسعه ایکه خدا باو داده است وانصاف دادن بمردم وپبشی گرفتن بسلام بر انها امام باقر ع فرمود مومن از کوه محکمتر است زیرا ز کوه محکمتر است زیرا از کوه چیزی بر گرفته شود ولی از دین مومن بر گرفته نشود


نصربن قابوس گویدامام صادق ع  اطعام دادن بیک مومن نزد من محبوبتر است اار ازاد کردن ده بنده وگزاردن ده حج  عرض کردم ده بنده  وده حج  فرمود ای نصر اگر شما طعامش ندهید میمیرد یا زبونش میسازید ،زبرا او از فشار گرسنگی  نزد ناصبی میرود از او سوال میکند  مردن برابش از سوال کردن از ناصبی بهتر است ای نصر هر که مومنی را زنده کند چنان است که همه مردم را زنده کرده و اگر با و اطعام نکنید اورا. کشته اید واگر اطعامش کنید او را زنده کرده اید 


علی بن السین ع فرمود هرکه مومن را از گرسنگی سیر کند خدایش از مبوهای بهشت خوراند و هر که مومن تشنه ای  را اب دهد خدایش از شراب بهشتی سر بمهر بنوشاند6 اما صادق ع فرمود هر که مومنی را اطعام کند سیر شود هیچ یک از مخلوق خدا اجرا خروی اورا نداند نه فرشته مقرب ونه پیغمبر مرسل جز خداوند پروردگار جهانیان سپس فرمود  از اسباب امرزش اطعام کردن مسلمان گرسنه است انگاه قول خدای عزوجل  تلاوت فرمود و یا اطعام کردن یتیم خویشاوند یا مستمند خاکنشین در روز قحطی و گرسنگی  16 سوره 90


 حضرت صادق ع به بشیر فرمود هر یک از اصحاب ما که فهم دین ندارد خیری ندارد ای بشیر هر مردی از ایشان که از نظر فهم دین بی نیاز نباشد بدیگران نیاز پیدا میکند و چون بانهانیازمندشداو را در گمراهی خویش وارد. کنند واو نفهمد 7 رسولخدا ص فرمود در زندگی جز دو نفر خیری نیست عالمیکه فرمانش برند و شنونده نگهدار انکه چون مطلبی را از دین شنید حفظ   عمل.  نماید امام باقر ع فرمود عالمیکه از علمش بهره برد یا بهره برند بهتر از هفتاد. هزار عابد است


حضرت صادق ع فرمود عبیسی بن مریم بقریی گذشت که اهل ان و پرندها و جاندارانش یکجا مرده بودند فرمود همانا اینها بخشم و عذاب خدا  هلاک شده اندو اگر بمرگ خود بتدربچ مرده بودندهر اینه یگدیگر را بخاک سپرده بودند حواریون عرضکردند یا روح الله از خدا اینان را برای ما زنده کند تا بما بگویندکردارشان چه بوده که باین عذاب گرفتار شده اند تا مااز ان دوری کنیم عیسی ع از پروردگار خود خواست  پس از فضا بدو  ندا شدکه انان را صدا بزن پس شب هنگام  عیسی ع شب همگام بر تپه از زمین بر امد  فرموداب مردم این ده بک تن از میان انهاپاسخ دادبلی ای روح خدا و کلمه اش فرمود وای بر شما کردار شماچه بوددر پاسخ عرضکرد  پرستش طاغوت و دوستی دنیا بهمراه ترس اندک ار خدا 


حضرت صادق ع فرمود در مناجات موسی امده است که ای موسی دنیا خانه کیفر است من ادم را برای. خطایی که ار او سرزد در ان کیفر دادم و دنیا را ملعونه قرار دادم انجه در انست مگر انچه برای من باشد ای مو سی بندگان شابیسته من باندا زه دانششان در دنیازهد ورزیدند  و دیگران بباندازه. نادانیشان بدان رغبت کردندوکسی نیست که انرا بزرگ شماره و چشمش در ان روشن گردد وهیچکس انرا زبون و پست نشمردجز انکه بدان بهره مند شود


ابو بصیر گوید راجع به همین ایه سوره تحریم ایه 8 معنای  ان چیست  فرمود ان گناهی. استکه هر که در ان باز نکردد  عرضکردم کدامیک از ما هست که باز نگرد د عرضکردم  کدامیک از ما هست که باز نکردد فرمود ای ابامحمد همانا خداوند  از میان بنگانشدوست دارد انکس راکه در فتنه گناه واقع شود وبییارتوبه کند. ابن ابی عمیر از برخی از اصحاب  در حدیثی مرفوع که سندش بمعصوم رسد حدیت کردهکه فرمود خدای عزوجل بتوبه کنندگان سه خصلت داده استکه اگر یکیار انهارا بتمامی اهل اسمانها و زمین بدهد بسبب ان همگی نجات یابند یکی این شارت ونویدی است که بانان داده در گفتارش و همانا خداوند دوست دارد توبه کنندگ انرا دوست دارد پاکیزگی جویان را سوره بقره ایه 222 پس هرکه خدا اورا دوست دارد عذابش نکند  


6 حضرت صادق ع فرمودهماناخداوند ووست دارد بنده ای را که در گناه بزرگ باو توجه کند اواز او امرزش بخواهد و مبغوض دارد بنده ای که گناه اندک را خوار شمارد و بان بی اعتناباشد ودر مقام توبه وتدارک ان نلاشد 7 حضرت صادق ع فرمود امیرالمومنین ع فرمود همانا پشیمانی بر گناه وبدی انسانرا بدست کشیدن از ان وامیدارد   1 عباس غلام حضرت رضا علیهالسلام گوید شنیدم انحضرت ع مبفرمود پنهان کننده کار نبک کردارش برابر هفتاد حسنه است واشکارا کننده کاربد مخذولاست وپنهان کننده کار بد امرزیده است


امام صادق ع  فرمود هر که در باره بگوید انچه دو چشمش دیده ودو گوشش شنیده پس او از کسانی استکه خدای عزوجل در باره انها فرموده همانا انانکه دوست دارندفراوان یا فاش شود فحشا در باره انان که ایمان اورده اندایشانرا است  عذابی وردناک سوره نور ایه 18  شرح مجلسی ره گوید مقصود اینستکه مورد ایه تنهابهتان نیست بلکه شامل حقی هم که دبده و شنبده است مبشود  داودبن سرحان گوید از حضرت صادق ع ار غیبت پرسیدم که چیست  فرموداینستکه در باره برادرت در دین او بگو یی چبزیرا که نکرده است  ومنتشر کنی چیزبراکه خداوند بر او پوشانیده بود وحدیدر باره ان اقامه نکرده بود


حضرت صادق ع فرمود هرکه مومنی را سرزنش ند خدا اورا در دنیا و اخرت سرزنش کند خضرت صادق ع فرمود رسولخدا ص فرموده است هر کار زشتی را فاش کند چون کسی استکه انرا انجام داده و هرکه مومنی را بچیزی سرزنش کند نمیرد تا مرتکب ان شود حضرت صادق ع فرمو د هرکه مومنی را بگناهی سرزنش کند نمیرد تا انرا مرتکب گردد ونیز انحضرت ع فرمود هرکه مومنی را دیدار کند بچیزی که اورا سرزنش کند خداوند اورا در دنیا و اخرت سرزنش کند 


حضرت باقر ع خضرت صادق ع فرمود ند نزدیکتر چیزی که بنده بکفر دارد اینست که با مردی عقد برادری در دین بسته باشد ولغزش ها و خطاهای او را شماره کند که روزی اورا بانها سرزنش کند  2 حضرت صادق ع فرمود. رسولخد اص فرموده است ای گروهیکه بزبان اسلام اورده و بدلش ایمان نرسیده و پیوست نشده مسلمانان نکوهش نکنید واز عیوب انان جستجو نکنید  زیرا هر که عیوب انهارا جستجو کند خداوند عیوب اورا دنبال کند و هرکه خداوند عیبش را دنبال کند رسوایش کند گر چه در خانه اش باشد 


 حضرت صادق ع فرمود چون برادران یوسف اورا در چاه افکندند جبزییل ع نزد امد و گفت میخواهی که ازااین چاه بیرون ایی یوسف ،گفت این با خدای عزوجل است اگر خواهد مرا بیرون ارد امام صادق ع فرمود پس جبرییل باو گفت همانا خدای تعالی بتو فرماید مرا با این دعا بخوان،تااز چاه بیرونت اورم یوسف گفت ان دعا کدام است گفت بگو اللهم انی اسعلک بان لکالحمد لا اله انت المنان بدیع السماوات والارض  ذوالجلال والاکرامان تصلی علی محمد وال محمد و ان تجعللی مما انافیه فرجاومخرجا امام صادق فرمود پس داسنانش همان شد که خداونددر کتابش یاد فرموده است 


ابو حمزه  گوید حضرت باقر ع بمن فرمود ای ابا حمزه چرا هر گاه برای تو پیش امدی میکند که تورا بترس و خوف اندازد بیکی از گوشه های خانه ات یعنی بسوی قبله رو نمیکنی پس دو رکعت نماز بخوانی سپس  هفتاد باربگویی   یا بصرااناظرین و یا اسمعالسامعین یا اسرع الحاسبین و یا ارحم الراحمین و هر بار که این کلمات را میگویی حاجت خود را بخواهی اسمای گوید رسولخدا ص فرمود هر کس باو اندوهی یا غمی یا سختی یا بلابی یا دشواری برسد پس بگوید الله ربی ولااشرک به شیعا توکلت علی االحی الذی لا یموت3 هشام بن سالم گوی حضرت صادق ع فرمود هر گاه برای مردیپیش امد ناگواری یا سختی کرد یا امری اورا اندوهناک اخت پس دوزانوی خودرابا ارنجها دستانش . کند و بزمین بچسباند و سبنه خودرا بزمین گذاردبااین حال در سجده برای حاجت خود دعا کند


 رسولخدا ص فرمودچه خوب وزیریست. علم برای ایمان وچه خوب وزریست خوبستن داری برای علم چه خوب  وزیریست ملایمت برای خویشتن داری چه خوب وزیریست بردباری برای ملایمت 4 مردیخدمت رسولخدا امد وگفت یا رسول الله علم چیست گفت سکوت کردن گفت سپس چه فرمود گوش فرا  دادن گفت سپس چه فرمود حفظ کردن گفت سپس چه فرمود  بان عمل کردن کفت سپس چه  ای رسولخدافرمود انتشارش دا دن 


امیراالمومنین ع میفرمود جان خودرابمطالب.شگفت حکمت استراحتدهید زیرا جان همچون تن خسته شود 2 امبدالمومنین ع میفرمود ای دانشجو همانا دانش امتیازات بسباری دارد اگر بانسان کاملی تشبیه شود سرش تواضع است چشمش بر رشگی وگوشش  فهمبدن زبانش راست گفتن حافظه اش کنجکاوی  دلش حسن نیت خردش شناختن اشیا.،و امور دستش رحمت پابش دیدار علما همتش سلامت حکمتش پرهبز کادی قرار گاهش رستگاری جلو دارش عافیت مرکبش وفا ایلحه اش نرم زبانی  شمشیرش رضا کمانش مدارا لشگرشگفت گوی با علما ثروتش ادب پس اندازش دوری از گناه توشه اش نبکی اشامیدنش سازگاری رهبرش هدابت فیقش دوستی نبکان


امام صادق ع فرمود کسی که حدیث مارا برای سوددنیا خواهد در اخرت بهره ای ندارد و هرکه انرا برای خیر اخرت جوید خداوند خبر دنیا و اخرت باو عطافرماید 3 و فرمود هرکه حدیث را برای سود دنیا خواهد در اخرت بهره یی ندارد4 وفرمود چون عالم را دنیا دوست  دیدید اورا نسبت بدینتان متهم دانبد  وبدانید دیاریش حقیقی نبست  زبرا دوست هر چیری گرد محبوبش میگردد و فرمود خدا بداود وحی فرمود که میان من وخودت عالم فریفته دنیا را واسطه قرار مده کهترا از راه دوستیم بگرداند زیراکه ایشان راهن بندگان جویای منند همانا کمترکاری که با ایشان کنم اینستکه شیرینی مناجاتمرا از دلشان برکنم 


و فرمود چون عالم بعلم خویش  عمل نکند اندررزش از دلهای شنوندگان بلغزد چنانکه باران از سنگ صاف بلغزد 4 مردی دمت امام چهارم ع امد واز او مسایلی پرسید وان حضرت  جواب داد سپس باز گشت تا همچنان بپرسد حضرت فرمود در انجیل نوشته است که تا بدانچه دانسته اید  عمل نکرده اید از انچه  نمیدانیدنپرسید همانا علمیکه بان عمل نشو د جز کفر ناسپاسی داننده ودوری اورا


 امام صادق ع فرمود علم با عمل  همدوش است نجات ورستگاری انسان بهر دو مربوط است هر که بداند باید عمل  کندوهر که عمل کند باید بداند علم عمل را صدا زند اگر پاسخش گوبد بماند و گرنه کوچ کند مثلا کسیکه میدانداطاعت حدا خوبست و لازم گویا همان دانستن اورا بزبان حال صدا میزند. و میگویدتو میدانی اطاعت خدا. خوبست اطاعت کن اگر فرمان برد علمش ثابت و بر جاماند وگرنه با شک و شبهه و فراموشی از میان برود


سلیم گوید شنیدم امیرالمومنین را که از رسولخداص خبر میدادکه انحضرت در سخنش میفرمود مردم دانشمند دو قسمند دانشمدیکه علم خودرا بکار بسته واین رستگار است  و دانشمندیکه علمشرا کنار گذاشته و این هلاک شده است همانا دوزخیان از بوی گندعالم بی عمل در اذیتند ومیان دوزخیان ندامت و حسرت انکس سخت تر است که در دنیابنده ایرا بسوی خدا خوانده و او پذیرفته و اطاعت خدا ببهشتش در اورده است و خود دعوت کننده  را بسبب عمل نکردن و پیروی  هوس و درازی ارزویش  بدوزخدر اورده   است  پیروی. هوس از حق جلو گیرد و درازی ارزواخرت  را از یاد برد


امام صادق ع میفرمود هر که بدون بصیرت عمل کند مانندکسی که بیراهیه میرود هر چند شتاب کند از هدف دورتر گردد 2 میفرمود خدا عملی را جز با معرفت  نپذیردومعرفتی نباشد مگر با عمل پس کسیکه معرفت دارد همان معرفت اورا بر عمل دلالت کنند وکسی که عمل نکند معرفت ندارد همانا برخی از ایمان واز برخ دیگرش بوجود اید شرح بعداز این کتاب ایمان  کفر انشا الله بیان میشود ابمان سه جز دارد1 اعتقاد قلبی 2 اقرار زبانی 3 عمل جوارحی و این سه جز ایمان در یکدیگر تاثبر و تاثر دارند چنانچه در این حدیث شریف تاثیر و تاثر اولی را با سومی بیان میکند بدبن نحو که تا کسی درجه اول اعتقاد را که قول لااله الا الله است نداسته باشد  عملی بعنوان تقرب ورضای خدای از او پذیرفته نیست زیرا او کافر است و هنوز در زمره معرفت و خدا شناسی تا بنده تر گردد و بدرجه بلاتزی از معرفت ترقی کند 


امیرالمومنین ع فرمود از جمله حقوق عالمست که از او زیاد نپرسی و جامه ش نگیری و چون براو شدی وگروهی نزد بودند بهمه یلام کن اورا نزد انها بتحیت مخصوص. ،گردان مقابلش بنشین وپشک سرش منشین چشمک مزن با دست اشاره مکن  پرگویی کن که فلانی فلانی بر خلاف نظر او چنین گفته اند واز زیادی مجالستش دلتنگ مشو زیرا مثل عالم مثل درخت خرماست باید در انتظارباشی تاچیزی از ان بر تو فرو ریزد و پاداش عالم اروزه دار شب زنده داریکه درراه خدا جهاد کند بیستر است


امیراممومنین فرمود ای دانشجو همانادانشمند  را سه علامت است علم و خویشتن داری خاموشی و عالم نماسه علامت است با نافرمانی با نا فرمابی نسبت بما فوق خود کشمکش کندو بوسیله چیرگی بزیر دست حود ستم کند واز ستمکاران پستبمانی نماید 2امام صادق ع راجع بقول خدای تنها بندگان دانشمند خدا از او ترس دارند فرمود مراد بدانشمند کسی است که کردارش گفتارشرا تصدیق کند وکسی که کردارش گفتار شرا تصدیق کند وکسیکه چنین نباشد عالم است 


امام رضاع فرمود ازنشانهای فهمیدن دین خویشتن داری خاموشی است 5 امیرالمومنین ع فرمودسفاهت و فربعتگی تا ازمودگی در دل عالم نیست 6 امام ع از عیسی بن مربم نقل میکند که او. گفت ای گروه حواریون مرا بشما حاجتی است انرا بر اوربد گفتند حاجتت رواست یا دوح الله پس بر خاست و پاهای ایشان را بشست انها گفتند ما بشستن سزاوار تریم بودیم. یا روح الله  فرمودهمانا سزاوارترین مردم بخدمت نمودن عالمست من تا این. اندازه تواضع کردم تا شما پس از من درمیان مردم تواضع کنید سپس عیسی فرمو د بنای حکمت بوسیله تواضع ساخته شود نه بوسیله تکبر چنانکه زراعت در رمین نرم میروید نه در کوه 


امام صادق ع از پیغمبر نقل میکند که فرمود ای علی هیچ تهیدستی  سخت تر از نادانی و هیچ مالی سود بخش تر از عقل نیست 26 امام باقر ع فرمود چون خدا عقل را افرید باو فرمود پیش بیا پیش امد فرمود برگرد بر گشت فرمود بعزت و جلالم مخلوقی بهتر از تو نیافریدم امر ونهی و پاداش وکیفرم متوجه تو است 27 اسحاق بن عمار گوید بحضرت صادق ع عرض کردم نزد او میروم وتمام سخنم را میگویم او تمام مقصود مرامیفهمد و مردی دیگر نزد او میروم وسخنم را باو میگویم او طبق گفته من جواب میدهد ومردی دیگر نزد او میروم و تمام مقصود مرا میفهمد و مردی دیگر نزد او میرومو تمام سخنم. را میکویم او چون مقصود مرا نمیفهمد میگوید دو باره بگو فرمود ی اسحاق میدانی چرا چنین است گفتم نه فرمود انکه تمام سخن ترا از بعض  گفتارت میفهمد کسی است که نطفه اش با عقلش خمیر شده است و انکه پس از اتمام سخنت جوابتر ا کسی است که عقلش در شکم مادر باو امیخته است و انکه چون سخنش کویی گوید دوباره بگو کسی کمی است که پس از بزرگ شدن عقلش باو امیخته شده اوست که میگوید دوباره بگو 


حضرت صادق فرمودحجت خدا بر بندگان پیغمبران است  وحجت میان بندگان و خدا عقل است  23 و فرمود پایه شخصیت انسان عقل است وهوش و فهم وحافظه و دانش از عقل سر چشمه میگیرند عقل انسان را کامل کند و رهنما و بینا کننده وکلید کار اوست وچون عقلش بنور خدایی موید باشد دانشمندو حافظ و متذکر و با هوشو فهمیده باشد و از این رو بداند چگونه وچرا و کجاست وخیر خواه و  بد خواه خود را خود را بشناسد وچون انرا شناخت روش زندگی، و پیوست وجدا شده خویش بشناسد و در یگانگی خدا و اعتراف بفرمایش مخلص شود وچون چنین کند از دست رفته را جبران کرده بر اینده مسلط  گردد وبداند ر چه وضعی است وبرای چه در اینجاست و از کجا امده و بکجا میرود و اینها همه از تایید عقل است 24 حضرت صادق ع فرمود عقل راهنمای مومن است 


 ابو هاشم گوید بحضرت رضا ع  بودم و از عقل وادب گفتگو میکردیم  حضرت فرمود ای ابو هاشم عقل موهبت خدا ست وادب با رنج و سختی بدست اید پس کسبکه در کسب ادب رنج و سختی بدست ابد پس کسیکه در کسب ادب زحمت کشیده انرابدست ارد و کسبکه در کسب عقل رنج بردبر ندانی خویش افزابد19 اسحاق بن عماد گویدبحضرت صادق ع عرضکردم  قربانت من همسایه ای دارم که نماز خواندن وصدقه دادن و حج رفتنش بسیار است و عیب ظاهری نداردفرمود عقلش  چطور است گفتم  عقل درستی ندارد ندارد فرمود پس با ان اعمال درجه اش نمیرود


 حضرت صادق ع فرمود هیچگاه پیغمبر با مردم از عمق عقل خویش سخن نگفت بلکه  میفرمودما گدوه پبغمبران ماموریمکه با مردم باندازه عقل خودشان سخن گویبم  16 امیرالمومنین ع فرمود دلهای. نوانانرا طمع ها از جا بر مبکند و ارزوهایبی جا در گروشان میگذارندو نیرنگها بدامشان مبتانندازند17 حضرت صادق ع فرمود با عقلترین مردم خوش خلق ترین انها است


 عبدالعزیز گوید  از حضرت دضا ع راجع بتوحبد پرسیدم عرمود هرکه و قل هوالله احد را بخوانبد و بان ایمان اورد توحید را سناخته است عدث کردم این سوره را چگونه بخواند فرمود چنانکه مردم نمبخوانند وخود خضرت این جمله را افزودچنین است پروردگارم چنین است پروردگارم افزودن این جمله  پس از پایان سوره مستحب است و مانند گفتن و صدق الله العلی العظیم پس پایان قران و گفتن لبیک بعداز و یاایهاالذین امنو میباشد


از امام چهارم ع راجع بتوحیدپرسش شد فرمود خدای عزوجل دانست که در اخرامان مردمی محقق و موشکاف مردمی ایند از اینرو قل هوالله احد و ایات سوره حدید راکه اخرش وهو علیم بذات الصدور است نازل فرمود پس برای خداشناسی غیر از این جوید هلاک است  شرح مرحوم مجلسی ره علت نزول ایاترا برای مردم کنجکاو سه چیز دانسته 1 تا فکر فکر دفیق عمیق انها در معانی این ایات معیار میزانی باشند که افکار خود دا بر انهاعرضه کنند ودرست نادرست انرا باز شناسند ولی پبدا ست که اینسه معنی لازم  موم یکدیگرند و بیک معنی رجوع نند زیرا نادر ایات تعمق نکند انها را معیار قرار دهد وچون معیار قرار دادکباعکار خود تکیه نکنند و مراد از ایات  شش ایه اول سوره حدید سوره 57 قرانست که اینک ترجمه انرا ذکر میکنیم و توضیح و تفسیرش که مناسب این محتصر نیست باهل تعمق وامیگذاریم بعد از بسم الله الرحمن الرحیم چنین فرمابند1 انچه در اسمانها و زمین است تسبیح خدا گویند واو نبرومندو فرزانه است2 پادشاهی اسمانهاوزمین خاص اوست او زنده کند وبمیراند وبهمه چیز تواناست  3 او اول اخر است و اشکار و تنهاست و بهمه  چیز داناست 4  اوست که اسمانخا وزمبن رادر ششروز افرید سپی بعرش پرداخت انچه بزمین فرو رود وانچه از ان برون شودو انچه از اسمان فرود اید و انچه بسویش بالارود همه را خدا میداند هرجا که باشید او باشماست و با شماست و بانچه میکنبدبیناست 5 پادشاهی اسمانها وزمین خاص او است و تمام کارهابخدا بازگشت مینماید 6 شب را بروز اورد  وروز را بشب در اوردواو از درون سینه ها اگاه است 


حماد نصیبی گویداز امام صادق ع در باره قل هوالله احد  پرسیدم فرمود نسبت خدااست به مخلوفش یکتاست مقصود مخلوق بی خلل است همیشگی است نیاز مخلوق باوست اورا دست اویزی نباشد که نگاهش داردبلکه او همه چیز را با دست اویزشان نگهدارد  مجهول را شناسد ونزدکخر جاهلی معروفست  زیرا معرفت حق فطری بشر است و اثار وجودش عالم وجاهلرا فرا گرفته است یکتاست نه مخلوقش در باشند ونه او در مخلوقش محسوس نیست و بلمس در نیاید ودیدگان در کش نکنند بلند است تا انجا که نزدیکست رتبه علم وقدرتش  بقدری بالاست که بهمه مخلوقش از نزدیک احاطه دارد  نزدیکست رتبه علم و قدرتش بقدری بالاست که بهمه مخلوقش از نزدبک احاطه دارد  نزدبکست تا انجا که دور است از شدت ظهورش مخفی است. نافرمانی شودو بیا مرزد  واطاعت شود و پاداش دهد زمینش.  او را فرا نگیرد و اسمانهایش حامل او نگردند او با قدرتش همه چیز  را بر واشته بی پایان  و بی اغاز است  فراموش نکند بیهوده گری ننماید غلط نرود بازی نکند خواستش را منعی. نیست هر چه خواهد فورا پدید اید داوریش در قیامت پاداش است  ستم وجور در ان نیست و فرمانش جاریست فرزند ندارد تا ارثش برند چیزیاز اوجدا نشده تا قسمتی از او بیدبگری  منتقل شده باشد زاییدهکنیست تا شربکش باشند تا پد انش انبازاو بلکه بااتراز او باشند از چیزی نشده تا ان چیر در صفات و خصوصیات شریک  مانندش باشد و هیچکس همتای او نیست 


 امام باقرع فرمود هر که از سنت کند باید بسنت بر گردد  12 امیرالمومنین ع فرمود سنت دوگونه استسنتی است در واجب که عمل بان هدایت وترکش گمراهی وسنتی است در عیر واجب که عمل بان  فضیلت است و ترک ان عیر گناه  تو صیح  دو معنی اخیریکه برای ستت در حدبث ششم گعته شد در اینجامناسب است زیرا که سخن پیغمبر ص گاهی امر بعمل واجب است و گاهی امر بعمل مستحب و همچنین عمل خود انحضرت و گاهی انچام عمل واجبی است وگاهی انجام مستحب  


امام چهارم ع فرمود شربفترین اعمال نزد  خدا عمل بسنت است اگر چه کم باشد 8 ابان بن تعلب گوید از امام باقر ع مساله پرسبده شد و حضرت پاسخ فرمود مرد سایل گفت چنین نگویبد فرمود وای بر تو تو هرگز فقیهی دبده ای فقیه حقیقی زاهد در دنیا مشتاق اخرت چنگ زننده بسنت پیغمبر ص است 9 رسولخدا ص فرمود هیچ گفتاری جز با کردار ارزش ندارد وهیچ گفتار و کردار جز بانیت ارزش ندارد وهیچ گفتار وکردار و نبتی جز با موافقت سنت ارزش ندارد


رسولخدا ص فرمود برای هر امر حقی و حقیقتی موجود است که بسوی ان حق رهبری میکند وبر سر هر امر درستی نوری موجود است پس انچه موافق قر انست اخذ کنید وانچه مخالف قرانست ترک نمایید زبرا قران نو ر است و حقیقت که مردم را بحق وصواب دلالت کند 2 ابن ابی یعفور گوید از امام صادق  ع پرسیدم در باره اختلاف حدیث که انرا روایت کند کسیکه باو اعتماد داریم و کشیکه باو اعتماد نداریم و در مضمون مختلف باشد  فرمود چون حدیثی بشما رسبد واز قران یاقول پیغمبر ص گواهی بر ان یافتید اخذش کنید و گرنه برای اورنده اش سزاوار تراست شما نپیذیرید و بکسیکه نقل میکند بر گردانید


 امام صادق ع فرمود در ظمن انچه خدای عزوجل با موسی ع مناجات فرمود این بود که ای موسی تقرب جویندگان بمن بچیزی مانند پرهیز از محرماتم تقرب نجسته اند همانا من اقامت در بهشتهای جاودان را بانها شریک نسازم یعنی بهشتهای عدن مختص پرهیزگاران از محرماتست  4 امام صادق ع فرمود سحت تر چیزیکه خدا بر خلقش واجب ساخته ذکربسیار خداست  ومقصودم گفتن سبحان الله والحمد لله و لا اله الا الله و ا لله اکبر نبست اگر چه این هم از جمله ذکر است بلکه مقصود یاد اوردن خداست در انچه حلال و حرام فرموده که اگر طاعت خداست عمل کندواگر معصیت است ترک  نماید


 رسولخداص فرمود پس از خودبر امتم از سه چبز میترسم گمراهی بعد از معرفت و فتنه های گمراه کننده و شهوت وشکم و فرج 7 میمون قداح گوید شنبدم امام باقر ع میفرمود هیچ عبادتی بهتر از عفت شکم و فرج یست  امام باقر فرمود هر چشمی روز قیامت گریانست جز سه چشم چشمی که در راه خدا شب را بیدار باشد و چشمی که از ترس خدا گریان شود  و چشمی که از محرمات خدا بسته شود


امام صادق ع فرمود  چون وفات رسول خدا ص در رسید عباس بن عبدالمطلب و امیرالمونین ع را طلب کرد و بعباس فرمود عمو محمد قبول مبکنی که ارث محمد را ببری قرضش را ببری را بپردازی  بوعدهایش وفا کنی اونپزیرفت و گفت ای ریول خدا پدر و مادرم قربانت من. پیر مردم عیالم.  بسیار. مالم اندک است وتو در سخاوت با باد مسابقه گذاشته ایچه کسی طافت وصایت ترا دارد حضرت اندکی سر پایین انداخت و سپس فرمود عباس می پذیری که ارث محمد را ببری وقرضش را اداکنی ووعدهایش را عملی کنی و عرضکرد یدر ومادرم بقربانت پیر مردی عیالمند و نادارم و تو باباد مسابقه داری  فرمود همانا این وصیت بکسی می سپارم که شایسته دریافت انست سپس فرمود ای علی ای برادر  محمد ص قبول داری که وعده های محمد ص را عمل کنی و قرضش را بپردازی ومیراثش را بگیری  در کیفیت سوال حضرت از این دونفر نکته ای لطیف است که خطاب بعباس اولا گرفتن میراث را  میفرمایدو نسبت بعلی ع قرض ووعده را مقدم میذاردتا تلویحا اشاره بطرز فکر ان دو نفر نموده باشدعلی عرضگرد اری پدر ومادرم بقربانت سود وزیانش با من علی ع فرمود من بپیغمبر نظر میکردم دیدم انگشتر خویش از انگشت بیرون کردو فرمود تا من زنده ام این انگشتر این انگشتر بدست کن چون در انگشتم نهادم نطر کردم وارزو بردم که از تمام ترکه ان حضرت همین انگشتر نهادم وبان نظر کردمو ارزو بردم کهاز تمام ترکه ان حضرت  همین  انگشتر را داشته باشم  سپس فریاد زد ای بلال ان کلاه خود و زره و پرچم و پبراهن و ذوالفقار و عمامه سحاب وجامه برد ک کمربند و عصا را بعلی ع فرمایدمن تا این ساعت ان کمر بند را ندیده بودم  قطعه رشته ای اورد که چشمهارا خیره میکرد و معلوم  شد که از کمر بندهای بهشتی است پیغمبر است پیهمبر فرمود ای علی جبرییل این را برایم اورد و گفت ای محمد این را در حلقه های زره بگذار و در جای کمر بند بکمر ببند  سپس دو جفت نعلین عربی طلبید که یکی وصله داشت ودیگری بی وصله بودو دو پیراهن خواست یکی پیراهنی که با ان بمعراج رفته بود ودیگر پبراهنی که با ان بمعراج رفته بودو دیگر پیراهنی که با ان بجنگ احد رفته بود  سه کلاه را طلب کلاه مسافرت وکلاه روز عید فطر و قربان و روزهای جمعه و کلاهی که بسر میگذاشت  و با اصحابش مجلس میکر د سپی ای بلال دو استر شهبا و دلدل ودوشتر عضباو قصوی ودو اسب جناح و حیزوم را بیاور جناح اسبی بود که بدر مسجد بسته بود  و پبغمبر ص برای کارهای شخصی خود مردی را میفرستادکه انرا سوار شود وبتازد و حیزوم اسبی بود که پیغمبر باو میفرمود پیش برو ای حیزوم (برای راندنهر حیوانی در هر لغتی کلمه مخصوصی بکار میبرنددر لغت عربی برای راندن اسب و اقلم گویند مجمع البحرین) ،والاغی راکه عفیر نا داشت اورد  پیغمبر فرمود تا من زندهام اینهارا دریافت کن   امیرالمومنین علیهالسلام. گوبد نخستین چارپایی که مردهمان عفیربود  ساعتی که پیغمبرص  در گذشت. افسارشرا پاره کردو میتاختتا در محله. قبا بر سر چاه بنی حطمه رسید خودرا در ان افکند وهمان چاه گورش گشت و روایت شده که امیرالمومنین. علیه السلامفرمود این الاغ با پیغمبر ص بسخن درامد وگفت پدر و مادرم قربانت پدرم از پدرشو او از جدش و او از پدرش نقل  کردکه او با جناب نوح در کشتی و اخرین ایشان بر ان سوار شودخدا را شکر که مرا همان الاغ قرار داد توضیح قسمت اخر روایت که راجع بسخن گفتن الاغ است بلفظ ورودی نقل شده ومعلوم نیست که چه اشخاصی انرا برای مرحوم  کلینی نقل کرده اند وباصطلاح علم در ایه مرسل ومقطوع است ودر مقام اعتبار بپای روایات مسند نمیرسد


ابن کثیر گوید امام صادق ع در باره ایه شریفه 40 سوره 27 کسی که دانشی بکتاب داشت کسی که دانشی بکتاب داشت اصف بن برخیا بقول مشهور  گفت من ان تخت را نزد تو اورم  پیش از انکه چشمت را بهم زنی انگاه انگشتانش را باز کرد وبر سینه اش گذاشت و سپس فرمود بخدا که همه علم کتاب نزد ماست ولی اصف اندکی از انرا میدانست واز برکت همان مقدار بود که توانست تخت بلقیس را در چشم بخم زدنی سلیمان حاضر کند و خدایتعالی ابن داستان را در سوره  نمل بیان مبکند 


یکی از اصحاب گوید از امام صادق ع پرسیدم که مردی ابله دار جنب شده بود او را غسل دادند و مرد فرمود اوراکشتند جرا نپرسبند همانا دوای نفهمی پرسش  است 2 حضرت صاوق ع بحمران را جع بسوالیکه کرده بود همانا مردم هلاک شدند چون نپر سیدند 3 و فرمود بر در این علم قفلی است که کلید ان پرسش است  4 و فرمود مردم در فراخی و گشادگی نیستند مگر اینکه بپرسند و بفهمندو امام خویش بشناسد و بر انها رواست که بانچه امام گوید عمل کنند اگرچه از روی تقیه باشد


رسولخدا فرمود حوارین بعیسی  علیهالسلام گفتند یا دوح الله با که بنشینم فرمود با کسیکه. دیدارش شما را بیاد خدا اندازد و سخنش دانشتانرا زیاد کند وکردارش شما را باخرت تشویق کند  4 رسولخدا فرمود همنیشنی با اهل دین شرف دنیاو اخرتست  امام باقر ع فرمود نشستن نزد کسیکه باو اعتماد دارم از عبادت دارم از عبادت یکسال برایماطمبنان بخشتر است 

 


امام فرماید لقمان بپسرش گفت  پسر عزیزم همنشین را از روی بصیرت انتخاب کن اگر دیدی گروهی خدای عزوجل  را یاد میکنید با ایشان بنشینکه اگر تو عالم باشی علمت سود بخشد و اکر جاهل باشی ترا بیازموزند وشاید خدا بر انهاسایه رحمت اندازدو ترا هم فرا گیرد و چون دیدی گروهی بیاد خدا نیستند  با انها منشین زبرا اگر تو عالم باشی علمت سودت ندهت و اگر جاهل باشی نادانتر کنند وشاید خدا بر سرشان کیفری ارد وتراهم فرا گیرد2  موسی بن جعفر فرمود گفتگوی با عالم در خاکروبه بهتر از گفتگو ی با جاهل است روی تشکها 


حضرت بمن فرمود ایندونفر رک میشناسی عرصکردم اری اینهااهل بارا رما هستند واز طایفه زبدیه میباسدو عقیده دارند که شمشیر پیغمبر صلی الله علیه و اله نز.د عبد الله بن حسن است فرمود خدای لعنتشانکند دروغ مبگویند  بخدا که عبد الله بن حسن انرا ندیده نه با بک چشم نه با دو چشمش وپدرش هم انرا ندیده جز اینکه ممکن است انرا نزد علی بن حسین دیده باشد گر راست مبگوبند چه علامتی در دسته انست و چه نشانه. و اثری در لبه تیغ انست همانا شمشیر پیغمبر صلی الله علیه اله نزد من است همانا پرچم وجوشن زره وخودپیغمبر ص  نزد من است  اگر راست میگویند در زره پیغمبر صلی الله علیهو اله چه علامتی است خمانا  پرچم ظفر بخش پیغمبر ص نرد من است  همانا الواح موسی وعصای نزد من است  همانا انگشتر سلیمان ب، داود نرد من منست وطشتی که موسی قربانی را در ان انجام میداد نزدمنست همانا اسمی که نزد پیغمبر ص بود وچون در چبهه جنگ  انرا  مسلمانان وکفار میگذاشت چوبه تیری از کفار بمسلمین نمیرسید نزد من است و منانرا میدانم همانا انچه را ،فرشتگان آز اسلحه برای، پیغمبران سابقاوده اند نزد من است وداستان سلاح در خاندان ما همان دآستا تا بوتست در بنی اسراییل بر در هر خاندانیکه تابوت پبدا میشد نشانه اعطا نبوت بود وسلاح بهرکس از ما خانوآده رسد امامت باو داده میشود همانا پدرم زره  رسولخدا ص پوشیدودامنش  اندکی ب.زمیین میکشید ومن انرا پوشیدم همچنان بود گاهی بزمین میکشید و گاهی نمیکشید و احتلاف محسوسی نداشت وقایم ما کسی است که چون انرا پوشد باندازه قامتش باشد انشااله توصیح مرحوم مجلسی فرماید تابوت صندوقی بود برای تورات از چوب شمشاد وطلا کاری شده بحجم سه ذراع در دو زراع چون موسی بجنگی میرفت تابوت در جلو لشگر میبردند تا لشگریان بارامش دل یا بندو فرار نکنند


اما باقر ع فرمود عصای موسی از ان ادم ع بود ه بشیعیب رسید وسپس بموسی بن عمران رسید ان عصا نزد ما است و اندکی پیش نزدم بود و. مانند وقتیکه از درختش باز شده سبز است وچون از او باز پرسی شود جواب گوبد وبرای قایم ما ع اماده گشته  است آو با ان همان کار که موسی مبکرد انجام دهد وان عصا هراس اور است ک ساخته های نیرنگی جادو گرانرا میبلعید وبهر چه مامور شود انجام دهد چون حمله کند هرچه بنیرنگ ساخته اند میبلعد و برایش ووشعبه باز شود که یکی در زمین و دیگری در سقف باشد و میان انها میان دوفکش چهل ذراع باشد ونیرنگ ساخته ها را با زبانش میبلعید چنانچه در زمان موسی ع جادوگران را بلعید 


امام صادق  ع میفرمود بعیسی بن مریم دو حرف داده شد  که با کار میکرد و بموسی چهار حرف و بابراهیم هشت حرف و بنوح پانزده حرف وبادم بیست وپنج حرف داده شد وخدایتعالی تمام این حروفرا برای محمد صلی الله علیه واله جمع فرمود  همانا اسم اعظم خدا هفتاد وسه حرفست وهفتادو دو حرف انبمحمد ص داده شد ویک حرف از او پنهان شد حضرت ابوالحسن عسگری ع میفرماید اسم اعظم خدا هفتاد وسه حرفست اصف یک حرف را داشت وچون بزبان اورد زمین میان او و شهر صبا شکافته شد او تخت بلیقیس را بدست گرفت وبسلیمان رسانید سپس زمین گشاده گشت واین عمل در کمتر از چشم بهم زدنی انجام شد و نزد ما هفتادو حرف از اسم اعظم است ویک حرف نزد خداست که در علم غیب بخود احتصاص داده است 


امام صادق ع میفرمود انچه از خطبه های  پیغمبر حفظ شده اینستکه فرمود ای مردم شما نشانه هابی دارید از قران و سنت و عقل  به نشانه های  خود رسید و شما را پایانی است وان ،کمال استعداد و قابلیت شما ورسیدن ببهشت و رضوان خداست  بپایان، خود برسید همانا مومن در میان دو ترس  کارمیکند  میان زمانیکه از عمرش گذشته و نمیداندخدا با او چه میکند  امرزیده است یا معاقب زمانیکه از عمرش با قی مانده و نمیداندخدا در باره او چه حکم میگند کی میمیردو چه پیش امدی برایش میکند پس بنده مومن باید از خود برای خود یعنی بایدخودرا در طاعت و عبادت بزحمت اندازد تا سودش در اخرت عاید خود او گردد واز دنیا  برای اخرت خود  کسب کند در جوابش پبش از سالخوردگی ودر زندگیش  پیش از مرگ سوگند بانکه جان محمددر دست اوست که پس از گذشت از دنیا از دنیا عذرخواهی و توبه  ممکن نیست وبعداز دنیا خانه یی جز بهشت ودوزخ نباشد


 علی بن الحسین صلوات الله علیهما  فرمود مردی با خانواده اش مسافرت دریا کرد کشتی انها شکست واز کسانیکه در کشتی بودند جز زن انمرد نجات نیافت او بر تخته پاره ایی از الواح کشتی نشست تا بیکی از جزیره های ان دریا پناهنده شد در ان جزریره مردی راهزن بود که همه پرده های حرمت خدا را دریده بود نا گاه دید ان زن بالای سرش ایستاده سر بسوی او بلند کرد و گفت تو انسانی ویا جنی گفت انسانم بی انکه با او سخنی گوید با او چنان نشست که مرد با همسرش مینشیند  چون اماده نزدیکی با او شد زن لرزان و پریشان گشت باو گفت چرا پریشان گشتی زن گفت از این میترسم و با دست اشخره باسمان کرد  مرد گفت مگر چنین کاری کرده یی داده ای  زن گفت نه بعزت خدا سوگند مرد گفت تو از خدا چنین میترسی  در صورتیکه چنین کاری نکرده ای و من ترا مجبور میکنم بخدا که من بپیریشانی ترس از تو سزاورترم  سپس کاری نکرده بر خاست وبسوی خانواده اش رفت وهمواره بفکر توبه وبازگشت بود  روزی در اثناراه براهبی بر خورد وافتاب داغ بر سر انها  میتابید  راهب بجوان گفت دعا کن تا خدا ابری بر سر ما ارد که افتاب ما را میسوزاند  جوان گفت من  برای خود کار نیکی نمبینم  تا اجرآت چیزی از او بخواهم  راهب گفت پس من دعا میکنمو تو امین بگو  گفت امین بگو اری خوبست راهب دعا میکر د و جوان امین میگفت  بزودی ابری بر سر انها سایه انداخت  هر دو پاره یی از روز زبرش رو رفتند تا سر دو راهی رسیدند جوان از یک راه  وراهب از راه دیگری رفت  ابر همراه جوان شد راهب گفت تو بهتر منی دعا بخاطر. تو مستجاب شد نه بخاطر من گزارش خود را بمن بگو   جوان داستان ان زن را بیان کرد راهب گفت  چون ترس از خدا گرفت گناهان ،ذشته ات امرزیده شد اکنون مواظب باش که در اینده چگونه باشی 


امام صادق ع میفرمود هر که از خدا همه چیز را ازاو بترساند و هرکه ازخدا نترسد خدا اورا  همه چیز بترساند 4 وفرمودهر که خدا را شناخت از او بترسد وهر که از خدا بترسد دل از دنیابر کند  5 یکی از اصحاب گوید بامام صادق ع عرضکردم مردمی هستند  که گناه میکنند و میگویند ما امیدواریم برحمت خدا همواره چنینند تامرگشان فرامیرسد  یعنی توبه هم نمیکند  فرمود اینها مردمی باشند که در میان ارزو ها میلولند دروغ گویند اینها امیدوار نیستند هر که بچیزی امیدوار باشد انرا طلب کند وهر که از چیزی بترسد از ان بگریزد  اینها امیدوار نیستند هر که از چیزی بترسد از ان بگریزد ابنها میگوبند بخدا امید وار و از عذابش میترسیم ولی بخدا پشت کرده و بموجبات عذابش که گناهانست رو میاورند 


حارث یا پدرش مغیره بامام صادق ع     عرض کرد  بامام صادق عرض کرد وصیت لقمان بپسرش چه بود فرمود در ان وصیت مطالب شگفتی بود وشگفت تر از همه این که بپسرش گفت از خدای عزوجل چنان بترس که اگر نیکی. جن وانس را بیاوری ترا عذاب کند و بخداچنان امیدوار باش که اگر گناه جن وانس را بیاوری بتو ترحم کند سپس امام صادق ع فرمود پدرم میفرمود هیچ بنده مومنی نیست. جز انکه در دلش دو نور است نور خوف و نور رجا که اگر این وزن شود از ان بیش نباشد و اگر ان وزن شود از این بیش نباشد 


امام صادق ع فرمود در ظمن  انچه خدای عزوجل بموسی بن عمران وحی کرد  این بود که ا،ی موسی بن عمران مخلوقی که نزدم دوست تر از بنده مومن باشد نیافریدم من اورا مبتلی کنم بانچه برای او خیر است و عافیت دهم بانچه برایش خیر است و عافیت دهم بانچه برایش  خیر است انچه شر اوست از او  بگردانم برای انجه خیر  او است ومن بانچه بنده ام را اصلاح کند داناترم پس باید بر بلایم صبر کند ونعمتهایم را شکر نماید و بقضایم راضی باشد تا اورا در زمره صدیقین نزد خود نویسم زمانی که برضای من عمل کند و امرم را اطاعت نماید


بامام رضا ع عرض شدشما چنین. سخنی مبکو یید واز شمشر خون میچکد یعنی با  وجود  اینکه هارون اماده کشتن مخالفین خود است شمادعوی امامت دارید   حضرت فرمودخدا را بیا بانی است  از طلاکه انرا باناتوان ترین مخلوق یعنی مورچه نگهداشته است و اگر شتر حراسانی.اهنگ ان کند بدان نرسد  توضیح  گویا جوابحضرت استعاره. تمثیله ویا مثالیست برای بیان قدرت حق تعالی بر خلاف اثار ظاهری و جریان. عادی که انسان تصور مبکند واینکه برای قدرت خدا ممکن است بمورچه. ظاهر ناتوان نیرو و قوه یی عطا کند که بشتران. بسیار قوی عطا نکند 


 علی بن اسباط گوید شنبدم  امام رضا ع در باره گنجی که خداب عزوجل میفرماید و زیرش گنجی برای انها بوده فرمود در انجا بود بسم الله الرحمن الرحیم در شگفتم ار کسی که یقین بمرگ دارد چگونه میخندد ودر شگفتم از کسی که یقین بتقدیر دارد چگونه اندوهگین. میشود و در شگفتم از کسیکه دنیا و دگر گونیهایش را نسبت باهلش دبده است چگونه بان اعتماد میکند و سزاوار است کسیکه خدارا با عقل شناخته خدا باو عقل داده خدا را در قضا  قدرش متهم نسازد و در روزی رسانیدش اورا بکندی نسبت ندهد عرضکردم قربانت گردم میخواهم این را بنویسم بخدا که خود دست برد تا دوات را پیش من گذارد من دستش گرفتم و بوسیدم و دوات را بر داشتم و نوشتم 


امام صادق ع فرمود سر طاعت خدا صبر است وداضی بودن از خدانسبت بانچه  بنده دوست داشته یا ناپسند داشته باشدو هیچ بنده ای از خدانسبت بانچه دوست یا نا پسند  دارد راضی نباشد جز انکه خیرش باشد در انچهدوست یا ناپسندداشته است  شرح استعاره اوردن سر ا برای صبر ازاین نظر است که عبادات و طاعات بسانی  تشبیه شده و صبر بج  ای سر انسان قرار گرفته یعنی شریفترین عبادات  صبرواست  وبا انچه  ما به فوام و بقا سایر عباداتست صبر است   امام صادق ع فرمود داناترین  مردم بخدا اضی ترین  انها است از خدای عزوجل


صفوان جمال گوید از امام صادق ع دربارهاین قول خوای عزوجل و اما دیوار از ان دو پسر یتیم در ان شهر بود ودر زیرش گنجی متعلق بانها بود 82سوره 18 فرمود همانا ان گنجینه طلا ونقره نبود بلکه چهار کلمه بود1 شایسته پرسشی جز من نیست 2 هر که بمرگ یقین داشته باشد خنده  دندان نما نکند 3 هر که بحساب روز قیامت یقین داشته باشد دلش شادمان  نباشد4 هرکه بتقدیریفین داشته باشدجز از خدا نترسد 


امام صادق ع فرمودامیرالمومنین  ع کنار دیوار خمیده یی نشسته بود ومیان مردم،داوری مبکرد یکی از انها عرض کرد زیرا این دیوار منشین که شکسته امیرالمومنین ع فرمودمرد را اجلش  نگهداراست چون زمان مرگه هر کسی نزد خدا معین همین امر سبب میشود که پیش از ان نمیرد وچون حضرت از انجابرخاست دیوار فرو ربخت  امام صادق ع فرمودو امیرالمومنین ع این گونه کارهاو امثال ان را میکردو همبن است یقین


زراره گوید شنبدم امام باقرع میفرمود خدای عزوجل وصف نشود چگونه اورا توان وصف نمود که خود در کتابش فرمایدخدا را چنانکه شابسته اندازهاو است اندازه نکردند21 سوره 6 پس بهراندازه ایکه وصف شود خود بزدگتر از انست و پیغمبرص نیز وصف نشود چگونه وصف توان کرد بنده ای که خدای عزوجل بهفت اسمان پوشیده گشته و اطاعت اورادر زمین چون اطاعتش در اسمان قرار داده و فرمود ه است وهرچه پیغمبربرای شما اورد انرا بگیرد و از هر چه منعتان کرد باز ایستید 7 یوره 49 و هر که اطاعت این  پیغمبرکند مرا اطاعت کرده هر که نا فرمایی او کند مرا نافرمایی کرده ونیز کاررا باو واگذارد  فرمود بحدیث686 رچوع شود و ما  ایمه هدی نیز وصف نشویم  چگونه توان وصف نمود گروهی را که خدا پلیدی را که شک است از ابشانبر داشته


امام صادق ع میفرمود هر کس برای خدا در حال بیماری یا تندرستی از برادرش دیدن کند که برای نیرنگ ودریافت عوضی نباشد خدا هفتاد هزار فرشته بر او گمارد که از پشت سرش فریاد زنند پاک شدی و بهست برایت خوش باد شما زوارخدا وواردین حضرت رحمانید تا بمنزلش رسد باشد زبرا خدا جواد است و فرشتگان بسیار از او بدرقه کنندتا بمنزلش مراجعت کند8 امام صادق ع فرمود هرکه  در راه خداو برای خدا بدیدن برادرش رود  روز قیامت در میان پارچه هایی از نور بافته گام بر دارد واز هرچه بگذرد برایش بتابدو بدرخشد تا در برابر خدای عزوجل.بایستد سپس خدای عزوجل باو فرماید مرحبا و چون خدا مرحبا گوید عطایش فراوان سازد


 رسولخداص فرمود جبرییل ع بمن خبر داد که خدای عزوجل فرشته ای را بزمین فرستاد فرشته راه میرفت تابدر خانه ای رسید که مردی از صاحبخانهاجازه ورود میگرفت فرشته گفت با صاحب این خانه چه کار داری گفت او برادر مسلمان من است که بخاطر خدای بارک و وتعالی دیدارش میکنم فرشته گفت جز بدین منظور نیامده یی گفت ز بدین منظور نیامداه ام فرشتهکگفت من فرستاده خدا بسوی تو هستم او سلامت میرساندو میفرماید بهشت برایت واجب شد سپس گفت خدای عزوجل میفرماید هر مسلمانی که از مسلمان دیدار کند اورادیدار نکرده بلکه مرا دیدار کرده و بهشت بعنوان ثواب او بر عهده من است


امام صادق فرمود هر که برای خدانه چیز یگر،ر و برای در خواست وعده او دریافت انچه نزد خداست بدیدارش برادرش رود  خدا هفتادهزار فرشته بر او گمتاردکه فریاد زنند هان پاک گشتی و بهشت خوشت باد 2 خیثمه گوید خدمت امام باقر ع رسیدم تا با او وداع کنم فرمود  ای خیثمه هر کس از دوستان ما را میبینی سلام برسان و انها  را بتقوای خدا بزرگ سفارش  کن واینکه توان،گرشان بر فقرشان توجه توجه. کند و قویشان بر ضعیف و زنده انها بر جنازه میتشان حاضر شوند و درمنازل بملاقات یگدیگر روند زیرا ملاقات انها با یگدبگر  موجب زنده ساختن امر ماست خدا رحمت کند بنده ای را که امر مارا زنده دارد ای خیثمه بدوستان ما پیغام ده که ما از طرف خدا  انها را جز بعملشان بی نیازی ندهیم و چاره سازی نکنیم جز باورع بدوستی ما نرسند و پر حسرت ترین مردم روز قیامت کسی است که عدالتی را بستاید و سپس بخلاف ان گراید مانند کسیکه بولایت ایمه علیهمالسلام تظاهر کند و از انها پیروی. ننمایند یا عمل صالحی را بستاید و بان عمل نکند 


رسولخدا ص فرمود خدای عزوجل فرمایدرشگ اورترین دوستان  نزد من مرد سبک حال است که قیو د و تشریفات. ندارد بهره یی از نماز دارد عبادت پروردگارش رادر نهان و باطن نیکو انجام. میدهد در میان مردم گمنامبوده روزیش را بقدر کفاف قرار  داده و بر ان صبر نموده مرگش زود برسد و میراثش اندک وگریهکنندگانش اند  است  2 رسولخدا ص  فرمو د خوشا حال انکه مسلمان باشد و زندگیش بقدر کفاف 3 و فرمود بار خدایا به محمدو ال محمدو دوستان انهاپاکدامنی و بمقدار کفاف روزی کن  و بدشمنان محمد. ال محمدمال و فرزند روزی کن


امام صادق ع فرمود کسیکه بدنیا زاهد وبی رغبت  باشد خدا حکمت را در قلبش برجا دارد و زبانشرا بان گویا سازدواورا به عیبهای دنیا و دردو دوایش بینا گرداند واورا از دنیا سالم بیرون کندو ببهشتداسلام دراور. 2 امام صادق ع فرمود همه خیر در خانه یی نهاده. شده و کلیدش را زهد وبی رغبتی بدنیا قرار داده اند سپس فرمود  رسولخدا ص فرمود مرد شبرینی ایمانرا در قلبش نمی. یابد تا انکه باکش نباشد که چه کسی دنیا را خورد انگاه امام صادق ع ف رمود شناختن شیرینیایمان بر دلها شما حرامست تا بدنیابر رغبت شود


امام صادق ع فرمود از تواضع است که در نشستن بپایین مجلس راضی باشی وبهر که بر خوردی ساام کنی و مجادله رتا ترک کنی اگر چه حق با تو باشد و دوست نداشته باشی که ترا بتقوای بس امام صادق ع فرمود هر که برای خدا دویت داشته دارد  وبرای خدا دشمن دارد وبرای خدا عطاکند از کسانبکه ایمانش کامل است 2 از ص 189 امام صادق ع میفرمود کسانکه برای خدا با یکدیگر دوستی میکنند روز  قیامت  بر منبر های نور مببباشد نور چهره ونور تن و نور منبر هایشان همه چیز را روشن کند بدرجه ایکه بان معرفی شوند  وگفته شود  اینان دوستی کنان برای خدایند


امام باقر ع میفرمود فرشته ای خدمت رسولخدا ص امد و عرض کرد خدای عزوجل را مخیر ساخته که  بنده ورسول ومتواضع باشی یک پادشاه ورسول پیغمبر  بجبرییل نگریست او با دست اشاره کرد  ه تواضع پیش گیر پس پیغمبر ص فرمود بنده و متواضع ورسول را اختیار کردم فرستاده. گفت بااین انتخاب از مفامیکه نزد پروردگارت داری چیزی کاسته نشود امام باقر ع فرمود کلیدهای خزانه های زمین همراه ان فرشته بود ا اگر پیغمبر ص پادشاهی را انتخاب کند باو دهد و کلیدهای زمین معنای حقیقی و استعارب را محتمل است  و بمعنی است و بمعنی اسعماری یا ابزاری مانند خاتم سلیمان و امثال ان مراد است و یا علم و قدرتی که بوسیله ان سلطنت اماده گردد 


 امام صادق ع فرمودخدای تبارک وتعالی  ملایم است و ملایمت  را دوست دارد از ملایمت او نسبت به بندگانش  بیرون ساختن کینها و مخالفت هوسهاودلهایشانست و نیز از ملایمت او نسبت  به بندگان اینستکه امری که میخواهد مردم را ان برکنار کند برای ملایمت بانها ایشان رابا ا ن امر وامیگذارد که طبق عادت رفتار کنند و از بتدا بر انها سخت نمیگیرد تا سنگینی امر ایمان یکباره بر انها نیفتد که ناتوان گردند وچون اراده بر کناری انها کند ان امر را با مرد دیگری نسخ فرماید تا امر اول منسوخ کردد چنانچه در صدر اسلام مردم را بقبله بیت المقدس واگذاشت وچون باحکام اسلام انس والفت پیدا کردند انها را متوجه کعبه فرمو. وبیتالمقدس منسوخ گردید شرح  مقصود از بیرون ساختن کینه ها اینستکه با پیغمبران واوصیایشان  دستور داده نسبت بکفار و منافقین نرمی و ملایمت نمایید و با احسان ودستگیری و خوشرفتا ریلها یشانرابا سلام گرم کنند تا کینه از دلهایشان خارج شو  و ممکن است مقصود این باشد که کینها ی کفار را در گفتارو رفتارشان بمسلمین نشان میدهد تا مسلمین فریب نخورند از نیرنگهاانها بر حذر باشند ویا مراد اینستکه کینه هایی که در دل مردم است بسبب گفتارهایتند وزشت نسبت بانکه از او کینه دارند بتدریچ خارم میشود وگرنه مردم یکدیگر را میکشتند 1 خدایتعالی بکفار ومنافقین ارای وافکار مختلف داد واگر یک رای بودند مسلمبینرا ریشه کن مینمودند


امام باقر ع فرمود برای هر چیزی قفلی است. که انرا بدونگهدارند وقفل ایمان نرمی و ملاطفت است  چه انکه هرکس نرمی را از دست دهد وخشم وقهر و خشونت پیش گیردناچار باعمالی د ست زند که ایمانش از دست برود خدا میان هوس و عقل هر کس پمخالفت انداخت تا هر که خواهد پیروی عقل کند وراه اخرت گیرد


امیرالمومنین ع فرمود ای مردم خدای تبارک وتعالی  پیغمبر بسوی شما فرستاد و قران حقرا بر او نازل فرمود در حالیکه شما از قران و فرستنده قران بی خبر بودبد وهم از پیغمبر   فرستنده او در زمان تعطیلی. پیغمبران   خواب دراز ملتها و گسترش نادانی و سرکشی  فتنه و گسیحتن اساس  محکم و کوری از حقیقت و سر پیچی ستم و کاهش دین و شعله وری اتش جنگ همزبان با زردی گلستان باغ جهان خشکیدن شاخه ها.و پراکندگی برگها. نومیدی از میوه وفرو رفتن ابهای  ان پرچمهای هدایت فرسوده و پر چمهای هلاکت افراشته بود دنی بر خسار مردم عبوس وروی در هم کشیده بود بانهاپشت  گردانیده روی خوش نشان نمیداد  میوه دنیا اشوب و خوراگیش مردار بود نهانش ترس و اشکارش  شمشیر بود  بند از بند شما جدا گشته و پراکنده بودید دیدگان مردم جهان نابینا  وروزگارشان تاریک بود  پیوند خویشی خود را بریده و خون یک دیگر رامیریختید دختران خود را در جوار خود زنده بگور کردند زندگی خوش و رفاه و اسایش از ایشان دور گشته بود نا از خدا امید پاداشی و نه از او بیم کیفری  داستند زنده ایشان کوری بود پلید مرده انهادر اتش و نومید در انهنگام پیغمبر ا کرم ص نسخه ای از کتب اسمانی نخستین بر ایشان اوردکه کتب جلوتر شرا تصدیق داشت. حلالرا از حرام مشکوک  جدا ساخت  این نسخه همان قر انست از او بخوابید تا با شما سحن گوید اوهرگز سخن نگویدولی من از او بشما خبر میدهم در قرانست علم گذشته وعلم اینده تا روز قیامت میان شماحکم مبدهد واختلافات شمارا بیانمبکند اگر از من قرانرا  بپرسید بشما مباموزیم 


امام صادق ع فرمود خدای تبارک و تعالی  در فران بیان هر چیز را فرو فرستاده تا انجاکه بخدا سوگند چیزیاز احتیجات بندگان فرو گذار نفرموده و تا انجا که هیچ بنده ای نتواند بگوید ایکاش این در قران امده بود جز انکه در قران فرو فرستاده است 2 امام باقر ع میفرمودخدای تبارک وتعالی چیزی از احتیاجات امت را وانگذاشت جز انکه

 انرادر قرانش فروفرستاد وبرای رسولش بیان فرمود و برای هر چیز اندازه. و مرزی فرار داد و برای  رهنمایی ان رهبری گماشت برای کسیکه از ان مرز کند کیفری قرار داد 


 اما محمد تقی ع فرمود ای گروه شیعه  با سوره اناانزلنابا اهل سنت مخاصمه و مباحثه کنید تا پبروز شوید بخدا که ان سوره پس از پیغمبر حجت خدای تبارک و تعالی است بر مردم و ان سوره سرور دین شماست بزر گترین دلبل مذهب  شماست و نهایت دانش ماست زیرا کاشف از شب قدر است و در ان شب مکنونات علمی برای ما هویدا مبگردد ای  گروه شیعه  با با ایات وحم و الکتاب المبین  اناانزلناه فی لیله  مبارکه انا کنامنذرین مخاسمه گنید زیرا ای ایات مخصوص  والیان امر امامت است بعد از پیغمبر  صلی الله علیه واله


علی علیه السلام غالبآ میفرمود که هرگاه تیمی وعدوی ابوبکر وعمر  خدمت پیغمبر ص  بودند و انحضرت سوره انا انزلناهرا با خشوع و گریه تلاوت میفرمود میگفتند چقدر در این سوره دلت میسوزد پیغمبر ص میفرمودبرای انچه چشم فرشنگانرا در شب قدر من در مییاید انها مبگفتند و اومگر شما چه دیده و او چه میبیند حضرت برای انها روی خاک مینوشت تنزالملیکه و الروح  فیها باذن ربهم من کل امر  سپس میفرمود پس از  اینکه خدای عزوجل فرماید هر امری دیگر چیزی باقی میماند مبگفتند نه میفرمود میدانید انکههر امری بر او نازل میشود کیست میگعتندتو هستی  ای رسولخدا  میفرمود اری اما شب قدر بعد از من هم میباشد میگفتند  اری میفرمود در شبهای قدر پس از من  هم ان امر نازل میشود یگفتند اری  میفرمود بچه کسی نازل میشود می گفتند نمیدانیم پیغمبر دست بر سر من مبگداشت  و میفرمود  اگر نمدانید  بدانبد  انشخص پس ازمن این مرد است سپس اندو. نفر  شب را بعدازرسولحدا ص میشناختن بواسطه هراس سخنی که در دل انهامیافتاد 


 عبدالاعلی گوید  از امام صادق ع پرسیدم کسیکه چیز یرا نشناید مسولیتی دارد فرمود نه زیرا مواخذه غافل عقلا قبیح است 3 و فرمود هر چه را خدا از بندگان پوشیده داشته از گردن ایشان  ساقط .پس هرکه. چبزی را نداند با کی نیست  بشرط اینکه در تحصیلش مقصر نباشد 4 حمزه بن طیار گوید امام صادقع بمن فرمود بنویس برایم املا کرد از عفبده ماست که خدانسبت بانچه ببندگان داده و بایشان معرفی کرده احتجاج کند بسوی ایشان پیغمبر فرستاده و بر ایشان کتاب نازل کرده که در ان امر فرموده و نهی نموده بنماز وروزه امر فرموده روزی بینالطلوعین در وادی معرس پیغمبر ص دا از انجام نماز  خواب ربود و نماز صحبش  قضاشد خدایش فرمود من ترابخواب برم ومن. ترا بیدار کنم هر وقت از خواب برخاستی نماز بخوان تا مردم  بداننداگر از نماز خوابشان ربود باید چه کند چنان نیست که ایشان گویند چون پیغمبر از نماز حوابش ربود هلاک گشت وهم چنین است موضوع روزه خدایتعلی  فرماید من مربضت مبکنم و من بهبودت میدهم چون شفایت بخسیدم روزه را قضا کن سپس امام صادق ع فرمود همچنین در هر چیز ز اوامر خدا که بنگری هیچکس را در تنگی و فشار نمی بینی کسی را نمی بینی جز اینکه خدا بر او حجت دارد و خدا را نسبت بکار او مشیت است  من نمیگویم مردم هر چه خواهندبکنند چنانکه تفویضی مذهب گوید  سپس فرمود خداست که را هرا نشان دهد ونشان ندهد  پس کار مردم بدست اوست وبخود واگذارنبستند و باز فرمود مردم بکمتر از طاقتشان خارجست از عهده ایشان ساقط است ولی در مردم خیری نیست  زیرا ایشان پس از چنین منت و اتمام حجت و توسعه و سهولت ناسپاسی خدا کنند ودر پرستش و طاعتش ،کوتاهی ورزند سپس ایه 92 سوره توبه را که در باره جهاد است تلاوت فرمود و بر ناتوانان و بیماران و کسانیکه مالی ندادند تا انفاق کنند تکلیفی نیست پس جهاد رااز ایشان برداشت و بعد از یک جمله فرماید  بر نیکو کارانراه اعتراضی نیست  کحدا امرزنده ومبانست و تکلیفینیست  بر کسانکه چون پیش. تو امدند که مرکوبشان دهی گفتی چیزیندارم که شما را بر ان یوار کنم  پس از اینها هم که مرکوب نداشتند جهاد را برداشت 


ابوالصباح گوید از امام صادق ع  قول خدای عزوجل و یا بمردم نسبت خدا از کرمش بانها داده حسد میبرند پرسیدمفرمود ای اباصباح بخدا ما هستیم ان مردم حسد برده شده  5 برید عجلی  گوید امام باقر ع در باره قول خدای تبارک و تعالی و بال ابراهیم کتاب وحکمت و ملک بزرک دادیم فرمود خدا پیغمبرانو رسولانو امامان را از ال ابراهیم قرار داد کتاب و حکمت و ملک بزرگ دادیم فرمود خدا پیغمبران  و رسولات وامامان را از ال ابراهیم قرار داد پس چگونه این مردم  نسبت بال ابراهیم ع این مقام را معترفند ولی در باره قول خدای تبادک وتعالی  ومابال ابراهیم قرار داد پس چگونه این مردم نسبت بال ابراهیم علیه السلام این مقام  معترفند ولی در باره ال محمد ص انکار مبکنند عرض کردم و بایشان ملک بزرگی دادیم چیست فرمود ملک بزرگی  اینستکه امامانرا در ان خانواده قرار داد هر که اطاعت انها کند اطاعت خدا کرده و هرکه نافرمانی انها کند نافرمانی  خدا کرده این است مللک بزرگ


 عمران حلبی گوید بامام صادق  ع عرض کردم چه صفاتی برای مرد  پسندیده تر است فرمود وقار بدون هیبت سنگینباشد و مردم ازاو نترسد  و بخشش بدون عوض خواستن و اشتغال بغیر مال دنیا  34 علی بن الحسین میفرمود  همانا شناسایی  بکمال دین مسلمان  یعنی علامت کمال دینش ترک کردن سخنی است که باو مربوط نیست و کمی مجادله و خویشتن داری و صبر و حسن خلق  علی بن الحسن ع فرمود از جمله اخلاق مومن انفاق  بر اهل و عیال است بقدر تنگدستی و تو سعه دادن بقدر توسعه ایکه خدا باو داده است و انصاف دادن بمردمو پیشی گرفتن بسلام بر انها


  امام صادق ع فرمود در ضمن سفارش امیرالمو منین ع باصحابش اینست بدانید که قران هدایت شب و روز است یعنی در همه احوال و اوقات و نور شب تاریکست  برای هر سختی ونیازی راه نجات را در گرفتاری و بلا نشان دهد پس چون بلایی فرارسد اموال خود را سپر جانتان و چون حادثه یی پش امد که مربوط بامر دینست وجز با دادن جان مرتفع نشود ان خودرا فدای دینتان کنید بدانید که هلاک شده کسی است که دینش تباه شود و غارت زده کسی است که دینش را برباید همانا پس از رسیدن به بهشت نیازی نیست و بعداز دوزخ بی نیازینیست هر که در دنیا عمل صالح کند و مستوجب  بهشت گردد  فقیر و نیازمند نیست هر چند ثروتمند و مرفه باشد اسیر دوزخ ازاد نگردد و نا بینایش بهبودی نیابد 


و چون در دوستی را برابر باشند باهم بایستند رحمت خدا ایشانرا فراگیردو چون برای مذاکره بنشیند برخی از فرشتگان نگهبان انها ببرخی دیگر گویند از اینها کناره گیریم شاید رازی  داشته باشند که خدا بر انها پرده کشیده باشد   عرضکردم مگر خدای عزوجل نمیفرماید بگفتاری دم نزند جز انکهنزد او رقیب حاضر باشد 18 سوره 50فرمود ای اسحاق اگر نگهبانان نشنوند خدای عالم السر بشنود وببیند  15 امام صادق ع فرمود رسولخدا ص. هرگز با مردی مصافحه نمیکرد جز انکه ست خود را ار دست او نمیکشیدتا وقتی که او دست خودرااز دست حضرت میکشید


هشام بن حکم گوبد در مصرزندیقی بود که سخنانی از حضرت صادق ع باو رسید ه بود بمدینه تا با انحضرت مباحثه کند در انجا بحضرت بر نخورد باو گفتند بمکه    رفته است انجا امد ما با حضرت صادق ع  مشغول  طواف بودیم که بما رسبد نامش عبد الملک و کنیه اش او عبدالله  ابو عبدالله بود در حال طواف شانه اشرا بشانه امام صادق ع زد حضرت فرمود نامت چیست گفت نامم عبدالملک  بنده سلطان فرمود کنیه ات چیست گفت  کنیه ام ابو عبدالله پدر بنده خدا  حضرت فرمود این ملکی که بنده او هستی از ملوک زمین است یا ملوک اسمان و نیز بمن بگو پسر تو بنده خدا اسمانست یا بنده خدای زمین  هر  جوابی  بدهی محکوم میشوی او خاموش ماند  هشام گوید بزندیق  گفتم چرا جوابشرا نمیگویی  از سخن من بدش امد  امام صادق ع فرمود چون از طواف فارغ  شدم نزد ما بیا پس از پایان  طواف امام ع  امد و در مقابل انحضرت نشست و ما هم گردش بودیم امام  بزندیق فرنود قبول داری که زمین زیر و زبری دارد گفت  اری فرمود زیر زمین رفته ای گفت نه فرمود پس چه میدانی که زیر چیست گفت نمیدانم ولی گمان میکنم زیر زمین  چیزی نیست  امام فرمود گمان درماندگی  است نسبت بچیزیکه به ان یقین نتوانی کرد سپس باسمان  بالا رفته ای گفت نه فرمود میدانی در ان چیست گفت نه فرمود شگفتا از تو که نه بمشرق رسیدی و نه بمغرب و بزمبن فرو شدی  نه باسمان بالا رفتی و نه از ان گذشتی تا بدانی پشت سر اسمانهاچیست و با اینحال انچه را  در در انها است نظم و تدبیری که دلالت بر صانع حکیمی دارد منکر گشتی مگر عاقل چیزیراکه نفهمیده انکار کند   زندیق گفت تا حال کسی عیر شما با من اینگونه  سخن نگفته است امام فرمود بنا بر این تو در این موضوع شک داری که شایدباشد و شاید نباشد گفت شاید چنین باشد امام فرمود بنا بر این تو در این موضوع شک داری که شابد باشد  وشابد نباشد گفت شایدچنین باشد امام فرمود اب مرد کسیکه نمبداند بر انکه میداندبرهانی ندارد نادانراحجتی نیست اب برادر اهل مصر از من بشنو دریاب ما هرگز در باره حدا شک نداریم  مگر خورشبد ماه وشب و روز را نمی بینی که بافق در ایندمشتبه نشوند باز گشت کنند ناچار و مجبورند 


حسن ظن بمعنی خوشبینی و گمان نیک است در برابرسو ظن که بمعنی بد بنینی و بد گمانی  است خداوند متعال برای تحریک نور امیددر دل بندگان بانها تذکر میدهدکه بمن حسن ظن داشته باشید یعنی چون توبه و اسغعارمیکنبددعا و مسالت  مبنمایید بر من توکل و اعتمادمبکند بدانیدکه چون مقرون بشرایط باشدحاجت  شما اجابت شودواگر مایوس و بدگمان باشیدگناه کبیره یی مرتکب شده اید زیرا در صحت علم وجود و حکمت خدا خدشه کرده اید


 امام صادق ع فرمود قسمتی ار عبادت  ترس از خدای عزوجل است خدا مبقرمابد و تنها بندگان دانشمند  خدا از او میترسند 28 سوره 35 و نیز خدای جل ثناوفرماید واز مردم نترسند واز من بترسید 44 سوره 5 و باز خدای تبارک تعالی فرمایدهرکه از خدا پروا کند برایش راه نچاتی مقر دارند 2 سوره 65 و امام صادق ع فرمود حب جاه شهرت در دل ترسان  و بیمناک نباشد پس کسیکه از خدا ترسد حب ریاست و شهرت ندارد 


رسولخدا ص فرمود خدای  ع. عزوجل  فرماید  برخی از بند گان مومنم کسانی باشند جز با ثروتمندی ووسعت و تندرستی اصلاح نشود  انهابا ثروت ووسعت را وتندرستی میازماییم تا امر دینشاناصلاح شود  وبرخی از بندگان مومنم کسانی باشند که امر دینشانجز با فقر و تهیدستی و ناتندرستی اصلاح نشود انهارا با فقر  و تهدستی میازماییم تا امر دینشان اصلات شود من بانچه امر دین بدگات مومنمرا اصلاح کند  داناتر،  و برحی از بندگانم کسی است که در عبادتم کوشش کند و از خواب وبستر با لذت  بر حیژد ودر شبها  برای  خاطر من نماز شب خواند و خودرا در راه عبادنم بزحمت ندازد من یکشب دوشب اورا  بچرت  اندازم  وبرای نظر لطفی که  نسبت باو دارم ومیخواهم باقیش دارم پس اوتا صبح  میخوابد سپس بر میخیزد  وخودرا مبغوض دارد وسرزنش میکند که چرا امشب از عبادت  محروم شدم در صورتیکه اگر اورا واگذارم تا هر چه خواهد عبادتم کند از انرا ه اورا حود بینی فرا گیرد وهمان  خود بینی فرا گیرد  وهمان خود بینی او را نسبت باعمالش  فریفته سازد  حالتی باو وست دهد که هلاک دینش  در ان باشد بجهت عجب باعمال واز خود راضی بودن بودنش  تا انجا که  گمان کند بر همه عابدان برتری گرفته ودر عبادت از حد تقصر در گذشت در صورتیکه  پیغمبران هم اعتراف بتفصیر  در عبادت میکنند انهگام از مندور شود وخودش گمان کند بمن نزدیک است  پس کسانیکه اعمالی بخاطر  ثواب من انجام میدهد  نباید بان اعمال تکیه کنند زیرا اگر انها هرچه کوشش کنند وخود را بزحمت ا فکنند و عمر خودرا در راه عبادتم بسپرند وباز مقصر باشند وبا عبادت خود بکنه حقیفت عبادتم نرسند نسبت  بکرامت و  نعمت بهشت ودر جات عالی که در جوارم طلب میکنند ولی تنها لایدبرحمتم اعتمادکنند وبفصلم  شاد مان باشند و با حسن ظن بمن مطمیمن باشند در انهنگام رحمتم دستگیر شان شود و رضوانم بانها برسد و امرزشم بانها برسد و امرزشم بر انها لباس گذشت پوشد همانا منم خدای رحمن ورحیم و بدان نامبده ومنصوب شده ام  اسم رحمن رحیم وبدان نامیده ومنصوب شده ام  واسم رحمن ورحیم روب خود گذاشته ام


امام صادق ع فرمود داناترین مردم بخدا راضی ترین  انها است از خدایعزوجل 3 علی بن الحسین ع فرمود صبر وراضیبودناز خدا سر اطاعت خداست وهر که صبر کند وراضی و از خدا راضی باشد نسبت  بانچه در باره  او حکم فرمایدچه دوست داشته و ناخوش دارد  برای او حکم نکند  جز  انچه خیر او باشد  


 رسولخدا ص فرمود بهترین مردم  کسی است که عاشق عبادت شود با عبادت دست بگردن شودو انرااز دل دوست دارد وباتن خود انجام دهدو برای ان فارغ شود بکاردیگر دل مشغول نداردچنین شخصی باک ندارد که زندگی دنیایش بسختی گذردیا باسانی 4 عیسی بن عبدالله بامام صادق ع  عرض کرد قربانت عبادت چیست فرمود نیت خوب داشتن بعبادت از راهی که خدا از انرا اطاعت شود هماناای عیسی مومن نباشی تا انکه ناسخ را از منسوخ تشخیص دهی تا بناسخ عمل کنی ومنسوخ را کنار گذاری  عرض کردم قربانت تشخیص  دادن ناسخ  از منسوخ  چیست فرمود مگر نه اینستکه  با امامب هستی و با حسن نیت باطاعتش تصمیم میگیری  سپس. ان امامدر میگذرد امام دیگری میاید وتو ا حسن نیت باطاعت او تصمیم  میگیری و عرضکردم چرا فرمودهمین تشخیص  ناسخ از منسوخت


 علی بن حسین صلوات الله علهما میفرمود من دوست دارم  که بر پروردگارم وارد شوم در حالیکه. عملم برابر باشد هر روزش از روز پیش کمتر نباشد  حدیث 6امام صادق ع فرمود مبادا عملی رابر خود واجب گردانی و تا 12 ماه از ان دست بر داری  شرح مقصود ایسنکه انجامعملی را پیش خود تصمیم گیری وبدان ملتزم شوی نه انکه از راه نذر وعهد ویمبن  بر خود واجبوگردانی  زیرا شکستن و برهم زدن این امور جایز نیست وهر یک کفاره مخصوصی دارد


امام صادق ع فرمود در تورآت نوشته  است ای ادمی زاد

تنها بعبادت من پرداز تا دلت را از بینیا زی پر کنم ونسبت بخواستت ترا بخودت وانگذارمو بر من استکه نیاز رآ ازتو بردارم  ودلت را از ترس خود پرکنم و اگر برای عبادتم خودرا فارغ  نسآزی دلت را آز گرفتاری دنیا پر کنم.سپس. در نیاز را  را لرویت .نبندم.  وترابا خواستت واگذارم. 4 علی بن الحسین ع میفرمود من دوست دارم که عمل را ادامه. دهم اگر چه کم باشد  


نافع بن ارزق بامام باقر ع عرضکردم بمن بفرماییدخدا  از چه زمانی بوده  فرمود مگر چه زمانی نبوده تا بتو گویم از چه زمانی بوده  منزه باد انکه همیشه  بوده و همیشه باشد  یکتا بی نیاز است همسر و فرزند  نگیرد 2 مردی از پشت نهر بلخ امد و خدمت حضرت رصا ع رسید و عرضکردمن از شما مساله ای میپرسم اکر  چنانچه میدانم جواب گویی بامامنتت معتقد شوم  امام فرمود هرچه خواهی  بپرس عرضکرد بمن بگو پروردگارت  از کی بوده و کجا بوده وچگونه بوده وتکیه اش بر چیست امام فرمود  خدای تبارک ک تعالی مکان  راامکان کردبی انکه خود مکانی  داشته باشدو چگونی را چگونگی  ساخت بی انکه چگونگی داشته باشد و پر قدرت خود تکیه دارد انمرد برخاست و سر انحضرت  را بوسید و گفت گواهی دهم که شایان  پرستش جز خدا نست ومحمد فرستاده اوست و علی وصی پیغمبر و سر پرست دعوت او پس از وی می باشد و شمایید پیشوایان راستگو و تویی جانشین بعدا نها راجع بتوضیح حدیث به صفحه 101 مراجعه شود حدیث 3 بال اول 


تامام صادق  ع .  فرمود کسی از شما چنین میپندارد که چون مومنی را شادمان ساخت تنها وی را مسرور  ساخته بلکه بخدا سوگند ماراخوشحال کرده بلکه سوگند رسول خدا  را شادنموده  ابو اجارود گوید شنیدم از امام باقر ع فرمود براستی که بهترین کارها نزد خدا واردساختن سرور بر مومن است بر مومن وان نمودن  مومن یا ادای قرض اوست


ابی کهس گویدبامام صادق  ع  عرضکردم عبدالله بن ابی یعفور بشما سلام میرساند  فرمود بر تو وبر او سلام باد چون نزد عبدا الله رفتی سلامش رسان و باوبگو جعفر بن محمد ع بتو مبگویددر انچه علی نزد رسولخداص بمقام  رسبد بنگر و ملازمش باش همانا علی نزد رسولخدا ص بسبب راستگویی و ادای امانت بان مقام رسید 6 فضیل بن یسار گوید امام صادق ع فرمود ای فضیل نخستین کسیکه راستگو راتصدیق میکند خدای عزوجل است که میداند که او دراستگو است و خودش هم خودرا تصدیق مبکند  ومیداند راستگو است


امام رضا ع فرموددر یکی از جنگها جماعتی را نزد رسولخدا  بردند فرمود این مردم چه کسانند گفتندیا رسول الله مومنین تند  فرمود ایمان شما در چه پایه است وگفتند بردباری هنگام بلا و و سپاسگزاری زمان نعمت  ورضای بقضاخدا  رسولخدا  ص فرمود اینما صفات خویشتن داران دانشمندانی است که از کثرت دانش بپیغمبران نزدیک شده اند اگر چنانکه. گفتید هستید پس ساختمانی را که در ان ست نمیکنبدنسازیدو چیزی را که نمیخوریدگرد نیاوریدو از خداییکه بسویش باز گشت میکنید پروا نمایید


سولخدا ص. را پیروی کنید و بان انچه از جانب خدا امده  اقرار کنید و از نشانه های هدایت متابعت. نماییدزیرا ایشان های هدایت متابعت نمایید زیرا ایشان  نشانهای امانت و تقوا یند   و بدانید اگر کسی فقط  عیسی بن مریم ع را انکارکندو پیغمبران غیر از او اقرارنماید ایمان ندارد  چراغگاه را جوبید و راه پیمایید و از پشت پرده ها در طلب اثارونشانه باشید یعنی اگر چه در برابر شما پرده های مبتدعین مدعیان نا حق اویخته شده ولی شما د. پس این پرده ها کسانی را قدم جای قدم پیغمبر گذاشته اند میتوانبد پیدا کنید شما ببینید ویزید و هشامو امثالشان  نشان دهنده رفتار پیغمبربودندیا حسین بن علی و فرزندانش علیهم السلام. تا امر دینتانرا کامل ساخته و بخدای پروردگارخویش ایمان اورده باشید


همانا خدا رسولانرا ویزه امر ساخت وسپس انها  را با تصدیق وباور بان در باره بیمهای خویش برگزیده و فرمود هیچ امتی نبوده جز اینکه بیم دهنده یی در میان در میان انها بوده24 یوره 35 هر که ندانست بیراهه رفت و هرکه چشم گشود وتعقل کردهدایت یافت همانا خدای عزوجل فرماید نکته اینست که دیده ها کور نیست بلکه دلهای میان سینه هاکور است 46 سوره 22 و کسیکه نمبیند چگونه راه یابد وکسیکه نمییند چگو نه بینا باشد


 خداب عروجل راههای هدابت را به بندگانس خبر داوه ودر ان راههاب. ایشان  چراغ بر افراشته ودستور داده که چگونه راه پیمانیندوفرموده همانامن امرزنده کسی باشم که توبه کند وایمان اورد و عمل صالح نماید و انگاه هدایت پذبرد83سوره 3 و فرموده و خدا فقط از پرهیز گاران.   می پذیرد پس هرکه خدای عزوجل را نسبت بانچه امرزش فرموده. پرهیزکار باشد همان خدای عزوجل را با ایمان بانچه محمد صلی الله علیه واله اورده ملاقات کند هیهات  هیهات که مردمی از دست رفتندو مردند پیش از انکه هدایت شوند. گمان کردند که ایمان دارند در صورتبیکه ندانسته مشرک شدند هر کس از در وارد خاته شود هدایت یافتهوهر که. راه دیگر پبش گیرد  طریق هلاکت سپرده است خدا اطاعت ولی امر شراباطا عت رسولش پبوسته و اطاعترسولش را باطاعت خود انجا  که  فرماید اطیعوا الله و اطیعوا الرسولو اولامرمنکم پس هرگاه  اطاعت والیان امررا کنار گذارد خدا ورسولش را هم اطاعت  نکرده. است وهمانست اقرا ربانچه از جانب خدا امده گه در هر مسجدی زیور خودرا بر گیردو بجوبیدخانه هایی را که خدا اجازه فرموده  بر افراشته گردندو نامش در انها برده شود31سوره 7 وهماناخدا بشما خبر داده که انها و مردانی باشند که تجارت و داد و ستد ایشانرااز یادخدا عزوجل و گزاددن نمازودادن زکوه باز نداردانهااز روزی که دلها و چشمهادر  دگر گون سود بیم دارند36 سوره 24


امام صادق ع فرمود تا معرفت نیابید صالح نشوید تا تصدیق نکنیدمعرفت نیابید و تا جهار دریرا که نحستینشان جز باخرشان اصلاخ نشود نگیربد تصدیق یابید1 محدثاسترابادی گوید مقصود از چهار در اقرار بخدا وپیغمبر و انچه پیغمبر اورده ومتر جمین انها ایمه معصومین علیهمالسلام است      همراهان سه در گمراه گشته ودر بیراهه دوری افتادند خدای تبارک وتعالی جز عمل صالح را نپذیرد وخدا جز وفای بشروط و پیمانهارا نپذریردو هرکه بشروط خدا وفا کند وانچه را در پبمانش شرح داده بکمال رساند بدانچه نزد اوست برسدو وعده خداراکامل دریافت کند 


امام صادق فرمود مومن را سزاواراست که داری هشت خصلت باشد 1 هنگام شدایدبا وقار باشد  2 هنگام بلا شکیبا باشد 3 در در فراوانی نعمت سپاسگزار باشد بانچه خدا روزیش کرده قانع وخرسند باشد 5 بدشمنانش ستم نکند 6 بارش را بر دوستانش. نیفکند بخاطر دوستانش متحمل گناه تشود 7 بدنش از او در رنج و مشقت باشد واز بسیاری عبادت و قضا حوایج مردم 8مردم از ناحیه او در اسایش باشدهماناعلم دوست مومن است وبرد باری وزیرشو عقل امیر سپاهش یعنی اعضا و جوارحش بفرمان عقلش رفتار کنند و مدارابرادرش واحسان پدرش باشد


امام صادق ع فرمود رسولخدا ص فرمود اسلام است ولباسش حیا وزینتش وقار و سنگینی است و مردانگیش عمل صالح و ستون و پایه اش پرهیز کاری است و هر چیز را اساس و پایه ای است پایه اسلام  محبت ما اهل بیت است رسولخدا ص فرمود همانا. خدا اسلامرا را افرید پس برای او میدانی ساخت ونوری قرار داد و حصاری نهاد و یاوری برایش مقرر کرد  اما میدان اسلام  قران است و اما نورش حکمت   حصارش. نیکی و یاورانش من اهل بیت و شیعیانش میباشیم پس اهل بیتم و شیعیان و یارانشان رادوست داربد. زیرا چون مرا به اسمان دنیا عروج دادندو جبرییل نسب ووصف مرا برای اهل اسمان بیان کردخدا وستی من ودو ستی خاندان وشیعبانم را دردل ملایکه  سپرد و اندوستی تا روز قیامت نزد نها سپرده است سپس جبرییل مرا بسوی اهل زمین فرود اورد ونسب ووصفم را برای اهل  زمین بیان کردخدای عزوجل د وستی من  دوستی اهل بیتم و شیعیانشان را در دل لهای مومنین امت سپردپس مومنین امت سپردپس مومنین امتم در تمام دوران  عمرش  عبادتت روز قیامت  سپرده مرا نسبت به اهل  بیتم حفظ گنند همانا اگر مردی ز امتم در تمام دوران عمرش عبادت خدای عزوجل کنندولی با حالت بغض  ودشمنی اهل بیت و شیعیانم خدارا ملاقات کند خدا دلش را جز بانفاق نگشایدیعنی چون باطن و حقیتش را خدا اشکار کند  مردم  اورا منافق یعنی بی ایمان و. دو  رو بینند


و ار این ببان پبداست.که مراد باسلام در این روایت شریف معنی اخص انست که همان ایمان باشد زبرا اسلام و ایمان مانندلفظ  فقیر و مسکین است که اذا اجتمعا افتر قاو اذا افترقا  اجتمعاو نیز از ذیل روایت پیداست که مقصود اصلی و هدف کلی از این روایت تشوبق مومنین و مسلمین است وبعمل و اینکه اسلام حقیقیقتی بدون عمل صورت نپذیردو اعمال  نیکو فرخنده اسلامست که معرف واقعی اسلامو مسلمین میباشد چنانکه اعمال پلید. و ناشایست کفار و منافقین معرف کفر و نفاق انها است


امام صادق ع از پدرانش از رسولخدا ص حدیث کند که فرمود  سه دسته اند که هم نشینی با انها دل را بمیراندک

وهم نشی با اراذل و فرومایگان گفت و شنود با زنها و نشتن و نشتن با توانگران حدیث 9 از لقمان حدیث شد که به پسرش گفت ای پسر جانم زیاد با مردم نزدیک مشوکه مو جب. دوربت از دلها انها شوی  یعنی چون زیاد رفت و امد با مردم کردی موجب ملال و خستگی انها شود ودر نتیجه مورد بی مهری انان واقع شوی یکسره از انان دوری مکن که  اعننایت نکنند  و خوار و بی مقدار شوی هر جانداری همانند خودرا دوست داردو ادمیزادهم بمانندخود دوستی ورزدکالای خودرا جز در نزد خریدارو جویایش  پهن  مکنو چنانچه مبان گرگ و گوسفند دوستی نباشد هم چنین میان نیکو کار و بدکار دوستی نباشدوهرکه بقیر نزدیک شود پاره ایار ان باو بچسبد هم چنبن خر کس با تبهکاردر زندگی شریک شود از روشهای او بیاموزدوهر که. جدال وستیزه جویی را دوست دارد دشنام خوردو هرکه بجا های بد رود متهم گردد و کسی که بارفیق  بد هم نشین شود در امان نباشد وهرکه زبان خودرا تگه ندارد پشیمان گردد     


و مبادا با انکسقطع رحم کند رفاقت کنی که من اودا در سه جای قران ملعون  یافتم یکجا خدای عزوحجل فرمایید پس ایاامید واربدکه هرگاه بسرپرستی کاری گمارده شوید فساد در زمین نکنید وقطع رحم کنیم ایشانند که خداوند لعنتشان کرده پس  کرشان  کرد و کور ساخت  دیدگانشان را سوره محمد ص ایه 2 سوره 23 و نبز در جای دیگر فرماید وانانکه بشکنند پیمان خدارا پس از بستن ان و میبرند  انچه را که خدا فرموده پیوند  شود  و فساد کنند در زمین انها را است لعنت و برای ایشان است بدی ان سرای  سوره رعد ایه 25ونیز در سوره بقره ایه 27 فرمایدانانکه پیمان خداراپس از بستنش بشکنن وببرند انچه را خداوند دستور پبوندش را داده وفساد کنند در زمین ایشانند زیان کاران 


 حضرت صادق از پدرش ع  حدیث کند که پدرم علی بن الحسین ع  بمن فرمودکه با  ای فرزند در نظر داشته باش که با پنج کس همنشین نشوی و با انها گفتگوورفاقت در راهی نکنی  گفتم  پدر جان انها کیانند من معرفی کن فرمود زنهار مبادا با دروغگو هم نشبن شوی زیرا که او بمنزله سرایی است که دورر ا در نظرت نزدیک و     نزدیک را برایت دورجلوه  دهد وزنهار از هم نشینی با فاسق وگنهکاربپرهیز زیرا که او بیک لقمه یا کمتر از ان ترا بفر وشد و بر تو باد که با شخصی بخیل هم نشبن نگردی زبراکه ا. مال خودرا در سخت تربن نیازمندیاتز تو دریغ دارد وزنهار و مبادا با در غگوهم نشین شوی زیرا که او منزله سرایی است که دو ر درنظرت نزدیک و نزدیک را برایت دور جلوه دهد و زنهاراز هم نشی بافاسق و گنهگاربپرهیز زیراکه او بیک لقمه یا کمتر از ان ترا بفروشد  وبر تو با که با شخص  بخیل هم نشین نگردی زیرا که او مال خودرادر سخت تربن  نیازمندیهایت از تو دریغ دارد وزنها رمبادابا احمق وهم نشین شوی که او میخواهد بتو سود رساند ولی بواسطه حماقتش زیانت زند 


عمار بن موسی گوبد حضرت صادق ع  فرمود ای عماراگر خواهی که نعمت پا برجاباشد و مردانگیت کامل و بی عیب باشد وزندگیت نیکو گردد  بنده های زر خرید واشخاص پست را در کارهای خود وارد مکن زیرا اگر امانتی بایشان سپاری بتو خیانت کنند و اگر خبری برایت اورند دروغ گویند و اگر بنکبت روزگار دچار شوی. رهایت کنند واگر وعده ای بتو دهند بدان وفا نکنند 6 گوید ونیز از ان حضرت ع شنیدم که میفرمود دوست داشتن نیکان نیکان را برای انها ثواب است ودوست داشتن تبهکاران نیکان را برای  فضیلت است ودشمنی تبهکاران با نیکان برای نیکان زبنت است ودشمنی نیکان با تبهکاران خواری ورسوایی است


و نیز از انحضرت ع حدیث. کرده که فرمود شایسته نیست که مرد مسلمان با شخص تبهکار طرح برادری افکند زیرا که او کردار خود را برایش بباراید ودوست دارد که ان مسلمان هم چون او شود و او را نه کار دنیاو نه کار اخرتش کمک نکند و رفت و امدش برای او ننگ است 3 حضرت صادق ع فرمود  شایسته نیست برای مرد مسلمان که با شخص تبهکار و احمق و دوروغکو  رفاقت کند 4 حضرت ابوالحسن ع فرمود عیسی بن مریم ع فرموده همانا  شخص بد کار یدی وی سرایت کند و خم نشین بد انسان را بهلاکت افکند پس بنگر با چه کس هم نشین  گردی


حضرت صادق ع فرمود هر زمان  امیرالمومنین ع بمنبر میرفت   میفرمود سزاور است  از برای مسلمان که از رفاقت با سه کس دوری جوید پر روی،بیباکی که تباهکار است واحمق و دروغگو اماشخص پروری تباهکارا ست کردار خویشتن  رابرای تو بیاراید و دوست دارد که تو نیز مانند او باشی و نه در کار دین تو را کمک کند ونه در کاراخرت و نزدبکی با او جفا کاری و سنگدلی است و وورود و خروج او و رفتکو امدش برای تو ننگست واما احمق پس کار خیری در باره تو انجام ندهد و بجلو گیریش از رسیدن بدی بتو امیدی  نیست  اگرچه خود را بتلاش  اندازد و بسا که بخواهد بتو سودی برساند ولی از روی حماقت و زیانت رساند پس مرگ او به از زندگیش میباشد و خموشی او به از گفارش و دوری او از تو به. از نزدیکی اوست واما  دروغکوزندگی کردن با او بر تو گوارا نشود گفتار تو را بدیگرانباز گوید واز دیگران. بسوی تو ارد هر گاه افسانه را بپایان رساند انرا بافسانه دیگری مانند ان بچسباند ودر نسخه وافی و مطها است  یعنی بکشاند  تا بدانجا که راست گوید ولی کسی باور نکند و میانه مردمانرا بدشمنی  پراکنده سازد ودر سینه ها  تخم کینه افشاند وبرویاند از خدای عزوجل بپرهیزید و خود را بپایید


ابو عدیس گوید حضرت باقر ع  ای صالح ظاهر اینست  که صالح تام ابو عد یس بوده پیروی کن ار کییکه تورامبگریاندو اندرزت میدهدو پیدوی مکن از انکه تورا بخنداند و گو لت زند و بزودی هم ی  بر خوا در ایید وبدانید شرح فیض ره گوید یعنی چون بر خداک تعالیدر ایید صدق این گفتار و حقیقت  ان اشکار گردد ولی اکنون در زیر پرده های غرور و خود بینی پنهان است


حضرت صادق ع فرمود امیرالمومنین ع فرمود باکی نیست بر تو که با شخص خردمند همنشین شوی اگر چه کرم جوانمردی وجود و بخشش اورا نپسندی و از این ناحیه نفعی از او نبری  ولی از خرداد منتفع شو واز اخلاق بدش بپر هیز   وهیچگاه هم نشینی با شخص کریم را از دست مده اگر  اگر  چه از خرد او سودی بری ولی با خرد خود از کرم از کرم او سود ببروبگریز  هر چه میتوانی از هم نشینی با شخص پست و بی خرد


محمد بن مسلم گوید حضرت بافر ع فرمود با هر که امیزش داری اگر توانیدست عطایت را بسرانهاکشی و بانهاخیری برستنی بکن 2 ابی الربیع شامی  گوید وارد شدم بر حضرت صادق ع دیدم که اطاق پر از جمعیت است از خراسان و شامی  وسابر بلاد و من جایی که بنشینم نیافتمو حضرت  صادق ع تکیه کدده بودروی دو پا نسشت و فرمودای شیعه ال محمد اگاه باشیدکه از ما نیست انکس که هنگام خشم. نتواند خود داری کند از ما نیست  کسبکه باهم نشین خود خوش رفتاری نکند و با هم خوی خودخوش خلقی نکند و بارفیق خود رفافت نکند و همسایه خود رفاقت تکندو باهمسایه خود خوش همسایگی نکند و باهم خوراک خود مراعات خوراک خودمراعات خوراک مراعات خوراک نکند ای شیعه ال محمد ص تا بتوانیداز  خدا بپرهیزبد و لا حول ولاقوه الا لالله 


حضرت صادق ع فرمود هر کس ده بار یا رب بادب کوید بدو  گفته شود بله حاجتت چیست  2 محمد بن حمران گوید اسماعیل فرزند امام صادق ع بیمار شدپس حضرت صادق ع باو فرمودبکو یارب یارب ریرا هر کس ان را بگوبد باو ندا شو د بله حاجتت چبست  1 حضرت صادق ع فرمود هرکه هر دوز ده لار لگوید اشهد ان لا الهالا الله  وحده  لاشریک له الها واحدا احداصمدا لم تخذ صاحبه. ولا  ولدا خداوند برای او چهل و پنج هزارحسنه بنویسد و چهل و پنج هزار سیه از او محو کند که ده. بار گفته است در ان روزبرای اوپناهگاهی محکم در برابر سلطانو شیطان باشد و هیچ گناه کبیره ای پیرامون اورافرانگیرد


عبدالکریم بن عتبه  گویداز حضرت صادق ع شنیدم که میفرمود هرکه پش از زدن افتاب و هن پیش غروب افتاب ده بار لااله الا الله وحدهلا شریک له   له الملک وله الحمد  یحی  ویمیت و بمیت و یحیی وهو حی لا یموت بیده الخیر و هو علی کل شی   قدیر  کفاره گناهان انروزش گردد   2 امام صادقع فرمود رسواخدا  ص. فرمود هرکه نماز صبح بخواند و پبش از انکه زانو ها راحرکت دهد یعنی از انحال که در وقت سلام نماز داشته تغییر نکند ده بار بگوید لا اله الا الله وحده  لا شریک له الملکو له الحمد.  یحی. ویمیت و یمیت ویحی   وهو لا یموت بیده الخیر  وهو علی کل شی ن قدیر ودرنماز مغرب نیز  چنین کند هیچ بنده ای خدای عزوجل را بکرداری بهتراز کردار او دیدارنکندمگر انکس که مانند کاراو بدرگاه خدای عزوجل  کاری اودده. است


 رسولخدا ص  فرمود  هرکه لا اله الا لله  بگوید برایش درختی در بهشت  کاشته شود که از باقوت سرخ باشد بن ان درختدر مشگ سعبد است و میوه اشاز عسل شیرین تر واز برف سفیدتر واز مشگ خوشبو تر است در ان درختها  است  مانند های دوشیزگانکه در زیر هفتاد پیراهن بر امده باشد ورسول خدا ص فرمود بهترین عبادت گفتن لا اله الا لله است  حضرت صادق ع فرمود بهای بهشت گفتن و لا اله الله و الله اکبر است  حضرت صادق ع فرمود جبرییل ع  برسول خدا گفت خوشابحال هر کس از امت تو که بگوید لا اله الا الله وحده وحده


 واز حضرت ابی الحسن ع روابت شده که فرمود هر گاه یکی ز شما  بر دشمن نفرین کند بگوید الهم اطرقه ببلیه. لا  اخت لها و ابح حریمه یعنی بار خدایا واورا ببلای شبانه که مانند ندارد دچار کن و دشمن براو چیره ساز 3 ولید بن صبیح گوید  از انجضرت ع شنددم  که میفرمود سه کس هستند که دعای ،انها بخودشان بر گردد باجابت نرسد  1 مردی که خداوند مالی ارزانی داشته واو بیجا و بیمورد خرج کرده و سپس بگوید خدایا بمن روزی ده که باو گفته شود ایا بتو روزب ندادم 2 مردی که برهمسر خود با اینکه به او ستم کندنفرین کند که باو  گفته شود ایا کار جدایی و طلاق. اورا بدست تو ندادم 3 مردیکه در خانه اش بنشینید و بگوید پروردگارم بمن. روزی بده که باو گفته شودایا برای تو راه پیدا کردن روزی را قرار ندادم  شرح  مجلسی  ره در جمله و هو لها ظالم گوید یعنی ان مرد بسبب ان  نفرین نسبت بان زن ستمکار است زیرا نفرین او بر ان زن با اینکه قدرت بر خلاصی از اواز راه  دیگر داردظلم و سنم است 


 حضرت صادق ع میفرمود سه کس سلام نکند کسی که همراه جنازه رود و کسیکه بنماز جمعه میرود ودر حمام شرح فیض ره گوید زیرا که این اشخاص خاطرشان مشغول وبخود سرگرم. هستند پس باکی بر انها نیست اگر سلام نکنند ونیز انحضرت ع فرمود از فروتنی و تواضع این استکه بهر که بر خورد کردی سلام کن حضرت باقر ع فرمود امیرامومنین. ع بمردمی گذر کرد وبر انها سلام کرد وبر انها سلام کردانها در جواب. گفتند و علیکالسلامورحمه الله و برکاته و مغفره ورضوانه پس امیرالمومنین ع بدانها فرمود در باره ما از انچه فرشتگان بپیدرمان ابراهیم ع گفتند نگذرید انها گعتند و رحمه اللهو برکاته علیکم اهل البیت


 ابن قداح گوید حضرت صادق ع فرمود هرگاه یکی ار شما ها سلا م کند باید بلند سلام کند ونگوید من سلام گویدباید و جواب مرا ندادند زیرا شایدسلام کرده و انها نشنبده اندوچون یکی از سماها جواب سلام گویدبابد بلند جواب دهد دمسلمانی نگوید که من سلام کددم و بمن حواب ندادند سپس فرمود علی ع همیشه میفرمود خشم نکند و کسیراهم بخشم نیاورد سلام را اشکار گویید وگعتار تان را خوش کنید در شب نماز بخوانید انگاهبکه مردم در خوابند مقصود نماز شب است تا بسلامتی ببهست روید  سپس ای گعتارخداب عزوجل را برای مرد، خواند و السلام المون المیهمن سورا حسر ایه 23  یعنی خدایی که سالم. از هر گونه عیب ونقصی است و تمان دهنده و نگهبان است و منظور امام از استشهاد باین ایه اینست که سلام بکی از نامهای خدا است 


ونیز فرمود که رسولخداص فرموده ه رسول خدا ص فرموده است دوستی کردن با مردم نیمی از خرد است 6 حذیفه بن منصور گوید  شنیدم ار حضرت صادق ع که میفرمود هر که دست ازارش را از سر مروم بردارد فقط یکدست از انها از واشته ولی در مقابل دستها بسیاری از ازار او خوداری کنند  7  امام صاوق ع فرمود که حضرت مجتبی ع فرمو.د خویش نزدیک  انکس است که مودت ودوستی اورا نزدیک کرده باشد اگر چه خویشاوندیش دود باشد  بیگانه ک دور کسی است که دوستی اورا دور کرده است واز نظر دوستی  بیگانه باشد  اگرچه خویشاوندبش نزدبک باشد و چیزی از نزدیک باشد و چیزی نزدیک تر از دستبه پبکر انسان نیست و همبن دست خیانت کند و بریده  مبشود و اثر ان محو گردد


 حضرت باقر ع فرمود عربی از بنی تمتم نزو پعغمبرص عرضکرد بمن سفارشی کن پس از جمله سفارشهابش باو اینبود ه با مردم دوستی کن تا مردم ترا دوست بدارند 2 حضرت صادق عفرمود خوشرفتاری ومدارا کردن با مردم یک سوم  خردمندی است 3 ونیز فرمود که رسولخدا ص فر،ود سه چیز است که دوستی انسانیرا با برادر مسلمانش صفا دهد 1  همیشه  باخوسرویی با او بر خورد کند 2 هرگاه در مجلسی بر او بنشیند  برایش جا باز کنند  3 بان نامیکه بیشتر انرا دوست دارد اوا بخواند و صدا کند 


حضرت صادق  ع فرمود با بدعت گذران هم صحبت نشوید وهم نشین نگردیدکه در نظر مردم چون یکی از انها شوید  رسولخدا ص فرمود انسان هم کیش دوست ورفیق خویش   11 عبید بن زراره گوید حضرت صادق فرمود بپرهیزاز دوستی با احمق زیرا که تو هر چه از جانب او شادتر باشی او ببدی رساندن بتو نزدیک تر است  گویا مقصوداینست که هر چه بدوستی او خوشال تر باشی جطر زیان رساندن او  بواسطه حماقتش بتو نزدیکتر شود


محمدبن مسلم گوید حضرت باقر ع  فرمود ای محمدبن مسلم گناهان مومن که از ان توبه کند برای او امرزیده است وباید   برای  اینده پس از توبه و امرزش کار نیک کند  هر اینه بخدا سوگند این فضیلت نیست مگر برای امل ایمان عرضکردم  پس اگر بعداز توبه و اسغفاراز گناهان باز گناه  کند دوباه توبه کندچگونه. است فرمود ای محمدبن مسلم ایاباورداری که بنده مومناز گناهخود پشیمان  شودواز ان امرزش خواهد و توبه کند و خداوند توبه اش را نپذیرد عرضکردم اگر چند بار این کار کرده گناه می کند پس توبه کند واز خدا امرزش خواهد تین چگونه است فرمود هر انگاه که مومن باسغفا.ر   توبه باز گردد خداوند نیز بامرزش او بر میگردد و گناهش را بیامزرد  و بدرستیکه خداوند امرزنده و مهربان است توبه میپذیردواز کردارهایبد در گذرد پس مباداتو مومنان را از رحمت خدا دور  سازی


حضرت صادق  ع  همانا خدای عزوجل فرماید هر که بسبب ذکر من از. در خواست وپرسش از من سر گرم شود بطوری که در خواست و حاجت خود را  فراموش  کند باو بدهم بهتر از انچه  میدهم بانکس که از من درخواست  کند  وذکر  من اورا سر گرم نکرده ونبز انحضرت ع فرمود همانا بنده ای. بخدای عزوجل حاجتی دارد و به ثنای و ستایش بر خدا و صلوات بر محمدو وال محمد شروع کند تا اینکه حاجت خودرافراموش کند و سر گرم نای بر خدا وصلوات شود پس خداوند حاجت اورا بر اودد بی انکه در باره ان در خواستی کرده باشد


و نیز حضرت ع  صادق ع شیعیان ما انهایی  هستند که هر گاه تنهاباشند ذکر خدا بسیار کنند و 3 ونیز اانحضرت ع فرمود رسولخداص فرمود هرکه ذکر خدای عزوجل را بسیار کند خداوند اورا دوست دارد وهرکه  ذر ذکر خدا را بسیار کند وبرای او دو براعت یعنی منشور ازادی نوشته شود یکی بر امت از دوزخ و دیگری براعت از نفاق ودروریی  4 حضرت صادق ع فرمود  تسبیح فاطمه زهرا ع از جمله ذکر بسیاری است که خدای عزوجل فرموده است وخدا را یاد کنید یاد کردن بسیر سوره احزاب ایه 41  و نیز مانند  این حدیث راسعید اعرج از انحضرت ع روایت کرده است  5 ونیر امام صادق ع فرمود هر که بسیار ذکر خدای عزوجل را کند خداوند اورا در بهشتش در کنف رحمت خود جا دهد


و بتحقیق رسولخد ص فرموده ایا شمارا اگاه نکنم به بهتربن کارهایتان که در درجاتشما از همه کارها بالاتر و نزد خداوند از همه پاکتر ا وپاکیزه تر است و برای شما از دینار طلا ودرهم نقره بهتر واز ایتکه با دشمن خودتان بر حود کنید و جهاد کنید وشما انها را بکشبد وانها شمارابکشند خوبتر است عرضکردند چرا فرمود ان بسیار ذکر خدا کردنست سپس فرمود مردی خدمت پیغمبر ص فرمود هر که زبانی گویای بذکر خدا باو داده شده است خیر دنیا و اخرت با داده شده ودرباره گفتار خدایتعالی  و منت منه که فزونی جویی سوره مدثر ایه 6 فرمود پعنی انچه کار خیر برای خدا کردی انرا بیش مشمار

 


 حضرت باقر ع فرمود د هر که قران در حال ایستاده در نمارش  بخوانند خداوند بهر حرفی از ان صدحسنه برای او بنویسدو هرکس انرا در نمازش نشسته بخوابد  خداوند بهر حرفی  پنجاه حسنه برایش  بنویسد وهرکه قران را در غیرار نمازش بخواند خداوند بهر حرفی ده حسنه برایش بنویسد ابن محبوب گوید من مانند همین حدیث را از معاذ بن مسلم یکی از راویان حدیث  شنیدم. 2 حضرت صادق  ع فرمودجل باز میدارد تاجری را که در  بازار مشغول بتجارت است  


مرازم گوید  حضرت صادق ع بر شما باد بنماز در مسجدها  وبه نبکی به همسایگان و ادای شهادت و حاضر شدن در تشیع  جنازه ها زیرا شما ناچارید از  زیستن با مرد. و براستی کسی نیستکه تا زنده است ازمردم بی نبار باشد و ناچار مردم باید ا همدیگر سازش داشته باشند 2 معاویه بن وهب  گوبد ع عرضکردم چگونه برای ما با مردمی که با امیزش دارند گواهی برسود و زیانشان. بدهید و بیمارانشان را  عیادت کنید در جنازه مردهاشان خاضرشویدو در مراسم تشییع و دفن و کفن انهاشرکت کنید

ه

ادامه مطلب


 یونس بن عمارگویدکه حضرت صادق ع فرموددفترها در روز قیامت سه دفتراست دفتری که نعمتها در ان ثبت شده و دفتریکه کارهای نیک در انست  ودفتری که کارهای بد در ان ثبت  است پس دفتر کارهای نیک برابر کنند  نعمها همه کارهای نیک  را فراگبردو در خود فرو برد  وفتر کارهای بد بجا ماند پس ادمبزاده مومن را برای حساب بخوانیدو قران در  بهترین  صورتی پیش رویش در ابد و گوید بار  پرودگارا من قر انم و این بنده مومن تو است که خودرا برای خواندن من  بتعمب میانداخت. شب خود را با اهنگ خوش و هموار خواندن من درار مبکرد و دیدگانش در هنگام نماز شب اشگریزان بود چنانچه مرا خشنود ساختی اوراهم حشنود کن فرمود پس خداب عزیر جبار فرماید ای بنده من دست راستت را باز کن و خداوند انرا از رضوان خود و دست چپش را از رحمت خود پر کند  سپس باو گفته شود این بهشت برای تو مباح است پس قران بخوان وبالا برو پس هر گاه بک ایه بخواند یک  رجه بالا رود توضیح  مجلسی ره گوید شابد پر کردن دست راست وچب کنایه از دو چندان کردن دفتر حسنات کارهای نیکو محو کردن دفتر سیات باشد یا گنایه از دادن نامه ورود بهشت بدست  راستش و نامه برابت از دوزخ بدست چپش باشد یا مقصوداز تمامی ای کلمات تمثیل برای بیان منتهای اکرام و اتمام خدای عزوجل می باشد

 


حضرت باقر ع فرمودروز قیامت قران ببهترین صورت بیاید وبر مسلمین گذر کند انها گویند این مرد از ما است از ان بگذردو نزد پیغمبران اید انها نیز کویند از ما است از ما است از انها نیز بگذردو نزد فرشتگان مقرب اید انان هم گویند از ما است تا ابنکه بدرگاه پروردگار عزت رسد وب. گویدپروردگارا فلانکس پسر فلان را من در دنیا روزهای گرمش را بتشنگی کشانده وشبهایش را به بیداری و فلانکس پسر فلان را نه روزهایش را به تشنگی بردم  ونه شبش را به بیداری  پس خدای تبارک و تعالی. فرمایدانان. را  ببهشت ببر ودر جایگاههای خودشان جای ده پس قران بر خیزد و انان گیز دنبالش بر وند و بهر مومنی بگویدقران بخوان و بالا برو حضرت فرمود پس هر کدام قران میخوانند وبالامیروند تا هر مردی از انها بمنزلی که برای او مقرر شدهکبرسد ودر ان فرود اید


مسمی گوید همینکه داود بن علی که از جانب خلفای عباسی حاکم مدینه بود مفلی بن خنیس را که ازاد کرده امام صادق ع گفتو از نزدبکان انحضرت بود کشت ان حضرت ع فرمود هر اینه نفرین کم بدر گاه خدا بر کسیکه ازاد شده من معلی را کشته ومال مرا ربوده است داودبن علی گفت  ایا مرا بنفرین خود  تهدید  میکنی حماد که راوی حدیث است کوید مسمعی گعت. معتب خادم امام صادق ع برای من حدیث کرد که امام صادق ع در انشب پپیوسته در رکوع و سجود بود پس همینکه   سحر شد شنیدم که در سجده  میعرمود  بار خدایا ار تو به  نبروی نیرومندت و بجلالت سختت که. همه افربده هایت در برابر ان خوارنددر خواست کنم که لر محمدوخاندان  رحمت فرستی واوراهم اکنون الساعه بگیری معتب گوبد ان حضرت سر از سجده برداشتو فرمود من خدارا بدعایی خواندمخدای عزوجال فرشته ای فرستاد که با میلی و اهن چنان بر سر او زد که مثانه اش از ان ضربت. شکافت و مرد


امام باقر ع فرمود همانا خداوند بتدگان خاصی داردکه از بلا انها را نگهدارد پس عافیت انان را زنده بدارد ودر عافیت روزیشان دهد ودر عافیت بمیراند  ودر عافیت بمیراتدو با عافیت در بهشت  انانرا ست دهد 2 اسحاق بن عمار گویداز حضرت صادق ع  شنیدم که میفرمود خدای عزوجل خلقیراافرید که از بلا بدانها دریغ دارد و انها را در عافیت افریده ودر عاقیت زنده  داشته ودر عافیت بمیراند و با عافیت ببهشتان برد. ونبز از حضرت صادق ع فرمود برای خدای عزوجل خواصی از بندگان هستند که بنعمت خود انانرا خوراک دهد و بعافیت خود بدانها بخشش کند وبرحمت خود انان را ببیهشت  برد بلاها و فتنه ها بر انها  بگذراند وهیچگونه زیانی بانان نرساند

 


  محمدبن مسلم از یکی از دو امام باقرووصادق ع حدیث کند که فرمود در میزان و ترازوی اعمال در قیامت  چیزی ستگین تر صلوات  بر محمدوال محمد ص نبست و همانا مردی باشد که اعمالش را در میزان گذارند و سبک باشدپس  ثواب صلوات در اید و انرا. در میزان  نهد پس بسبب ان سنگین ان سنگین گردد بر کمه دیگر بچرید 17 عبد السلام بن نعیم گوید بامام صادق ع عرضکردم  من وارد خانه کعبه شدم و هیچ دعایی بخاطر نداشتم 


ابو بصیر  گوید  از حضرت صادق ع  پرسیدم معنای.اینکه همه  صلواتم را بری شما قرار دهم چیست فرمود یعنی پیغمبرص را  مقدمه و جلو هر حاجتی قرار میدهد و از خدای عزوجل  چیزی در خواست ک تکتد تا بنام پیغمبر ص ابتدای کند و صلوات بر او فرستد سپس حاجات  خودرا  از خدا در خواست کند شرح  فیض ره ر شرح خویث 3 گوبد  مقصوداز صلوه معنای لغوی ان انست که دعا باشد معنای گفتار ان مرد به پیغمبر  اینست که هرگاه بدر گاه  خداوند در بار حاجتی  دعا میکنم  اول  بشما  دعا  میکنم وانرا ربشه و پایه   قرار  میدهم  سپس انچه برای خود خواهم روی ان فراردهم  همین است  معنای انچه از تفسیراین خدیث بیابدکه اشاره. بحدیث. 4 است 


  حضرت صادق ع فرمود هرکه دعایی کند ونام پیغمبرص را نبرد ان دعا بالا  سرش چون پرنده ای بچرخد و چون نام پیغمبر ص را برد دعا بالا رود 3 ونیز انحضرت ع فرمود مردی نزد  پیغمبرص امد عرضکرد ای رسولخدا ص من یک سوم.   صلواتم رارا برای شما قرار دهم نه بلکه نیمی از صلواتم را مخصوص شما گردانم نه بلکه تمامی ان را از ان شما گردانم رسولخدص فرمود در این   صورت خرج  وموونه. دنیاو اخرتتو کعایت شود  شرح این حدیث از زبان امام ع در حدیث 4 بیاید


ابو عبیده حذا ی گوبد شنیدم از حضرت با قر ع که میفرمود همانا خدای تعالی بتوبه و بازگشت بنده خود فرهناک تر است  از مردی که در شب تاری شتر و توشه خود را گم کند و انها را بیابد پس خدا بتوبه  بنده اش ازچنین مردی در انحال که راحله  گم شده را پبدا که شا دتر است شرح چزری در نهایه پس از نقل. حدیثی  گذشته گوید فرح  در اینجا و در امثال ان کنابه از خوشنودی و سرعت پذیدش. پاداش نیکو داشتن است زیرا  اطلاق  ظاهر  فرح  بر خدای تعالی جایر نیست

           


ابو بصیر گوید از حضرت صادق ع از تفسیر گمتار خدای عزوجل پرسیدم که فرماید همانا انانکه پرهیز گاری کردند و هرگاه شبطان رخگذری خود را بدانهاسابد یاد اور شوند وبناگاه بینا شوند سوره اعراف ایه 201 فرمود او بنده ای است که اهنگ گناه کند سپس یاد اور از خدا شود و خود داری کند پس اینست گفتارش که فرمابد و یاد اور شوتو و بنا گاه بینا شود

                      


حضرت باقر ع فرمود  رسول خدا ص فرمود من نخسخین کسی هستم که روز قیامت بر خدای عزیز جبار وارد. شوم باکتابش واهل بیتم   سپس امتم  وارد شوند پس از بپرسم چه کردید با کتاب خداو اهل بیتم  5 حضرت صادق ع فرمود همانااین  قران. کتابی  است که در ان است جایگاه نور و هدایت  چراغها شب تار   پس شخص تیر بین باید که در ان دقت کند برای پر توش نظر خویش را بگشاید زیرا که اندیشه کردن زندگانی دل بینا است چنانکه انکه جویای دوشنی است در تاربکی ها بسبب نور راه پبماید


ابو بصیر گوید شنیدم از حضرتصادق ع که. میفرمود  همانامومن دعا کند واجابت دعایش تا روز جمعه یا روز قیا مت بتاخیر افتد 7 ونیز انحضرت ع  فرمود همانا بنده. ایکه دوست خدا است در پیش امدی که برای او رخ داده  دعا کند و خدا بفرشته ایکه موکل باو یابان دعا  است فرمابد حاجت بنده مرا بر اورد ولی در دادن ان شتاب مکن زیرا که میل دارم صدا و اواز اورا بشنوم. و همانا بنده ای دشمن خدابنده ای دشمن خدا بدرگاه خدای عزوجل در باره. اتفاقی که برای او پیش امده دعا کند پس بفرشته موکل بر او یا بر ان دعاگفته. شودحاجتش را بر اورد و دادن ان شتاب کن زیرا من حونش ندارم اواز و صدایش را بشنوم فرمود 


حضرت صادق ع فرمود هر کس  گناهی کند هفت ساعت از روز در باره انها باو مهلت دهند پس اگر  سه بار گفت استغفرالله لا اله الا هو الحی القیوم ان گناه بر او نوشته نشود  شرح مجلسی ره. گوید این ذکر استغفارکه در این حدیث  است بیان فرد  اکمل است و گرنه. سایر اخبار بنحو اطلاق است و ذکر  مخصوصی برای استغفار بیان نکرده اند  و نیز انحضرت ع فرمود بنده مومن چون گناه کند خداوند اورا هفت  ساعت مهلت دهد  پس اگر از خدا امرزش خواست چیزی بر او نوشته  نشود و اگر این ساعتها گذشت و امرزش نخواست یک گناه بر اونوشته شود وهمانا مومن پس بیست  سال بیاد گناهش افتدتا از خدا امرزش خواهد و خداگناهش را بیامرزد وکافرهمان ساعت انرا فراموش کند 


 محمدبن مسلم گوید حضرت باقر ع فرمود ای محمدبن مسلم گناهان مومن که از ان توبه کند برای او امرزیده است و بابد برای اینده پس از توبه و امرزش کار نیک کند هر اینه بخدا سوگند این فضیلت نیست مگر برای اهل ایمان  عرضکردم پس اگر بعد از توبه و اسغفار از گناهان باز گناه کند خود پشیمانود و از ان امرزش. خواهدو توبه کند و از خدا امرزش خواهد این چگونه است فرمود هر انگاه که مومن باسغفارو توبه باز گردد خداوند نیز بامرزش او بر میگردد و گناهش را  بیامرزد  و بدرستیکه خداوند امرزنده و مهربان است  توبه  را میپزیردو از کردارهای. بد  در گزرد  پس مبادا تو مومنان را  از رحمت خدا دور سازی 


 عبدالله بن موسب جعفر  گوبد از پدرم موسی بن جففر ع پرسیدم از دو فرشته موکل بر انسان که ایا هرگاه بنده قصد  گناه کند یا  قصد کار نیک میدانند فرمود بوی مبال و بوی عطر  یکی است گفتم نه فرمود همانا  بنده چون. اهنگ کار نبک کند نفسش خوسبو بیرون. اید پس فرشته دست راست بعرشته بفرشته دست چبپ. کویدبر خیز ودنبال وکار خود رو زیرا این بنده اهنگ.کار خوب کرده  و هنگامیکه ان  کار خوب را انجام داد زبانش قلم او باشد و اب دهانش مرکب. او وان را برای او ثبت کند و هرگاه اهنگ گناه کند نفسش بد بو بیرون اید پس فرشته. دست چب بدست راستی، گوید توقت کن ودست نگهدار وچیزی ننوویس  زیرا او اهنگ گناه  کرد چون ان گناه را بجا اورد زبانش. قلم او است  و مرکبش اب دهان او وان گناه را ثبت کند 

 ر


نقل کند که این ایه دلالت داره  بر اینکه انسان بد نیت گناه هم که در دلکند مواخذه شود ونیز کلامی از سید مرتضیو ثصاحب  تفسیر کشاف در تفسیر ایه شریفه  واذ همت طایفتان. منکم. ان  تفشلا والله ولیهما سوره ال عمران. ایه 123  بهمین مضمون نفل کند ودر اخر کلام نتیجه. گیرد که این اخباری که در این باب امده است  مانند همبن خبر و خبر بعد ار این دلالت ندارند بر اینکه عزم بر گناه کناه. نیست. جز این نیست که دلالت دارند بر اینکه کسی که عزم بر گناهی مانند شرب حمر یا مثلا کرد ولی ان گناه را انجام ندادبر او نوسته نشود  و نه ابنکه یکسرهگناهی نکرده بلکه گناه هست ولی. نوشته نشود و ان عفو شده است  


 تا انجاکه گوید  ظاهر از این حدیث این است که فرقی در نکردن گناه با اهنگ ان میان انجایی که از ترس خدا نکند یا برای حفظ ابروو ترس از مردم نیست و ان گناه بر او نوشته  نشودو نیز  ظاهر اینستکه ینکه  قصد گناه مواخذه نداردمخصوص بمومنین است پس منافاتی یا بعضی اخبار دبگر  ندارد  مترجم گوبد شاهد بر اینکلام حدیث 2 است که بیاید  سپس کلامی از شهید ره و شبخ بهایی قده  نقل میکند که ملخص ان اینست که شهید ره قرمودند است  قصد گناه تا مرتکب  ان گناه نشودنه عقابی دادد و نه مذمتی و شیخ بهایی در شرح این کلام.گفته است فرض شهید ره  ابنست که نیت گناه گرچه خودش گناه است ولی چون اخبار در عفو ان رسیده است عقاب و مذمتی بر او نیست  گرچه استحقاق اندوراداردو گر نه حرام بودن عزم وقصد بر گناه در نرد ما و چنین نزد عامه شکیدر ان نیست سپس برخی از کلام. عامه و خاصه. را در ابن باره در تفسیرایه شریفه وان السمع والبصر والفواد کل اولیک کان عنه پمسولا سوره اسرا ایه 36 نفل کند 


محقق طوسی در تجربدگمته است اراده کردن کار قبیح قبیح است  تفضیل این کلام اینست که انچه. در نفس.  است بر سه گونه اند  خاطراتی که  بی احتیار ابد در دل. مسفر نگردد و گفتیم. که انها مواخذه نداردو خلافی  در این باره مبان امت نیست خاطراتی که با اختبارایدو ا هنگ کند این همان حدیث نفس اختیاری است که کاری را بکند با نکندکه حدیث. گوید اگر کار نیک باشد و نکند یک حسنه دارد واگر بگند ودر این هم خلافی. نیست3 عزم و تصمبم مهیا شدن بر انجام. کاری کردن یا نکردن و در این اختلاف است  وبیشتر اصحاب  بخاطر ظاهراین اخیبار گفته اند مواخذه ندارد  بیشترستیان و متکلمین و محدثبن گفته اند مواخذه دارد لاکن نه.مواخذه بان گناهی که تصمبم انجام انرا بلکه  مواخذه بهمین تصمیم و عزم بر گناه


امام صادق ع فرمود دل میان سینهو گلو کاه لرزانست تا پایمان. بسته شود   چون بایمان بسته شد قرار گیرد اینست.  گفار خدای عزوجل دو انکه ای مان بخدا ارد دلش راه یابد ارام گددد سوره تغابن ایه 11 5 ونیز حلبی از انخضرت. حدیث کند که فرمودبراستی دل در درون انسان مضطرب ولرزانست  و حق را جستجو کند و چون بدان رسد ارامش پبدا کند  قرار گیرد سپس این ایه را تلاوت فرمود و انکس دا که خداوند بخواهد رهنماییش کند  سیته اش را برای پذیرفتن  اسلام بگشاید تا انجاکه فرماید و چنانکه. گویی باسمان بالا رود سوره انعام ایه 125 شرح تمام ایه اینست که و ان کس را که خواهد که گمراه سارد سینه اش تنگ و گرفته کند چنانچه گویی باسمان. بالارود ودر این تشبیه که خداوند فرموده.  وجوهی گفته اندیکی اینکه معنای ان اینست که چون اورا با سلام دعوت کنند پذیرش ان برای او مانند اینست که اوراببالا رفتن باسمان تکلیف  کرده اند  دیگراین که مانند اینست. که.  قلبشرا باسمان. کشند بخاطر اینکه دست کشبدن از روش باطل  و مذهب خودش برایاو بسیارسخت و شوار است


 ابو بصیر ازحضرت ع باقر یا حضرت صادق ع  حدیث کند که فرمود همانا اهل مکه اشکارا بخداوندکفر ورزیدند واهل مدینه از اهل مکه خبیث ترندهفتاد بار خبیث ترند  5  ابو کرحضرمی بحضرت صادق ع عرضکرد م  اهل شام بدترند یا اهل روم فرمود مردمان. روم کافرندولی با ما دشمنی نکنند  واهل شام هم کافرندهم باما دشمنی. کنند 6 فضیل بن یسار از حضرت صادق ع حدیث کند که انحضرت فرمودبا انها  یعنی مرجثه همنشبن  نشوید خدا انها وملتها مشرکانرا لعنت کند در هیچ چیز  خدارا پرستش نکنند. تو ضیح فیض ره گوبد مقصود از مرجعه همان معنای. اول از دو معنا است. که گذشت  وان ابن بودکه مرجعه انانند  که علی ع را چهارمین  خلیفه دانند زیرا انهایندکه ملتهای زیدی هستند


زراره گوید امام باقرع  بمن فرمود چه گویی در باره  اصحاب اعراف و هرضکردم  اینها نیستند جز اینکه یا مومندو یا کافر ند اگر بدوزخ روند کافرند فرمود نه بخدا سو گند نه مومنند و یا کافرند اگر مومن بودند ببهشت میرفتند چنانچه مومنان بروند واگر کافر بودند بدوزخ میرفتند جنانچه  کافران روند ولی اینان. مردمانی هستندکه کارهای نیک وکارهای بدشان رابرابر بود و کردارنیک انها را ببهشت یا از اهل د وزخ  فرمود انهارا واگذار همانجا که خداواگذارده یعنی کارشان با خدا است من عرضکردم ایا کار انها را بتاخیر اندازی  فرموداری بتاخیر اندازی  فر مود اری بتاخیر ااندازم چنانچه خداوند کارشان. رابخودو سر انجام نا معاومی واگزار کرده اگر خواهد برحمت. خود انها را ببهشت برد واگر خواهد  انانرا بسبب گناهشان. بدوزخ کشد وستم بانها نکرده است  پس  عرضکردم ایا کافری ببهشت رود فرمود نه عرضکردم ایا بجز کافر کسی بدوزخ رود گویدفرمود نه مگر اینکه خدا خواهد  ای زراره. من گویم. انچه خدا خواهدو تو نمیگویی انچه. خدا خواهد هما چون. بزرگ شوی از این حرف بر گردی و عقده. های دلت باز شود


 حضرت باقر ع  مرجون لا مراللهو انانکه با مید خدایند مردمانی هستند که مشرک.  بودند  پس. حمزه. و جعفرو مانند. اینها از مومنینرا کشتند سپس همانها بعداز این کارشان  مسلمان  شدند وخدا را بیگانگی شناختند و شرک. راکردند ولی نیاوردند.تا در زمره مومنین باشند و بدل ایمان نیاوردندتا بهشت بر انها واجب گردد و کافرنشدند تا اتش دوزخ بر انهالازم شود. پس اینان بر همین حال.  بامید خدایند


 حضرت باقر ع در گفتارخدای  عزوجل و دیگران که بامبد. خدایند سوره توبه ایه 106فرمود اینها. مردمی   مشرک  بودند    که مانند  حمزه.و جعفرونظایر. ایشانرا از مومنین کشتند سپی همانها مسلمان شدند پس خدا را بیانگی. شناختند  شرک رارها کردند و بدلهایشان ایمان را نپذیرفتند  تا از مومنین باشند وبهشت بر انها واجب گردد وبرانکا رشان  نیز نماندندتا کافر. باشدو اتش دوزخ بر انهالازم  باشد پس انها واجب گردد و بر انکارشان نیز نماند ند تا کافرباشندواتش. دوزخ بر انها لازم باشد پس انهابر ممین منوال هستتد یا خدا عذابشان کند و یاتوبه شان را بپذ یرد


حضرت باقر ع فرمود هرکه  درمکه قران رااز این جمعه. تا جمعه  دیگر ختم کندیا در کمتر ازاین زمان یا بیشتر باشد ولی ختم و پایانش در روز جمعه باشد. برای او اجر و حسنه نوشته شود از اولبن جمعه ای که در دنیا بوده تا اخرین جمعه ای که در دنیا  هست و اگر در روزهای.   دیگر نبز ختم کند چنبن است  واین اجر برای او هست


بشربن غالب  اسدی از حضرث حسین بن علی  ع حدیث. کند که فرمود هر کس یک  ایه از کتاب خدای عزوجل را در نمازش در حال ایستاده  بخواند در برابر هر حرفی خداوند  صد حسنه برایش بنویسدو اگر در عیر از نمار بحوابد بهر حرفی ده. حسنه بنویسد  واگرفران،  گوش دهدبهر حرفی یک حسنه برایش بنویسداگر فران  را  شبانه ختم  کند فرشتگان تا صبح. برای او رحمت فرستندو یک دعای مستجاب شده نزد  خداوند دارد و این دعا یا ختم فران برای او بهتر. است  ار انچه  میان زمین  اسمان. است  گوید من عرض.کردم این پاداش انکیسی. است که همه  فران دا بخواندو اگر کسی همه. انرانخواندچه پاداشی دارد. فرمود  ای برادر اسدی خداوند بخشنده  و   بززرگوارو کریم. است هر چه از قران   بلد باشد و بخواند خداونداین پاداش را  باو میدهد


 حضرت قرانباقر ع  فرمود هر که  قراندر حال. ایستاده در نمازش بخواهد خداوند به حرفی پنجاه حسنه برایش  بنویسد وهر که قران در غیر از نمازش بخواند بهر حر فی. ده.  حسنه. برایش بنویسند   الن محبوب گویدمن مانند همبن حدیث  رااز معاد بن مسلم یکی از راویان حدیث   شنیدم  2 حضرت صادق ع فرمود چه باز میدارد تاجری را که در بازار مشغول.بتجارت است از ابنکه چون شب هنگام  بخانه باز میگردد نخوابد تا یک سوره از قران بخواند  بجای هر ایه که میخواند. برایش ده حسنه نوشته شودوده. گناه.از او محو گردد


پیغپبر.ص فرمود خانه های خود را بتلاوت.  قران روشن کنید و انهارا گورستان. نکنید   چنانچه یهود  ونصاری کردند در کلیسا ها و عبادتگاه های خود نماز کنند ولی خانه های خویش را معطل گذارده اندو در انهاعبادتی. انجام ندهند زیراکه هرگاه.در خانه بسبارتلاوت قران شد خیر و برکتش  زیاد شودواهلان بوسعت رسند و ان خانه برای اهل اسمان درحشدگی داردچنانچه ستارگان اسمان برای اهل زمین میدرخشد


امام صادق ع فرمود نه بخدا سوگند  این  امر خلافت هر گز در دودمان ابو بکر و عمر نگردد ونه هرگز در بنی امیه ونه درفرزندان  طلحه وزبیر باز اید برای انکه اینان قران را بیکسو نهادند و سنتهارا باطل کردند و احکام الهی را تعطیل کرده و مهمل گذاردن ورلخدا ص  فرموده قران راهنمای  وگمراهی  است و بینایی از هر کوری است و سبب گذشت از لغزشها است و روشی درهر تاریکی. است. و در پیشامدها و بدعتها پرتوی است ونگاهدارنده از هر هلاکتی است و ره جویی در هر گمراهی  است  و بیان کننده هر فتنه. و اشتباهی است وانسانیر از دنیای پست و بسعادتهای. اخرت رساندو. در انیست کمال. دین شما و هیچکس. از قران. رو  گردان. نشود. جز   بسوی اخرت 

 


امام صادق ع فرمو د در سفارش امیرالمو منین ع بیارانش بود که بدانید همانا قران را هبر روز است  وپرتو. افکن شب تار اگر چه  انکس که که در صدد راهنمایی شدن وکسب نورش باشد در سختی و نداری باشد زیرا فقر و فاقه.   اورا از ان باز ندارندبلکه رغبتشان در اینباره. افزون کنند. از فیض ره7  حضرت صادق ع از    پدرانش ع حدیث کند که مردی از دردسینه به پبمغمبر ص شکایت. کرد  حضرت  ص فرمود بوسیله قران شفا بجوی زیراخدای عزوجل فرمایدو این قران.شفا   است برای انچه در سبنها است سوره یونس  ایه 57


 سماعه گوید از حضرت صادق ع شنبدم که میعرمود بر طاعت خداصبر کنید واز نا فرمایی. خدا شکیبایی ورزید و خودرا بصیر وادار کنید  زیرا جز این  نیست که دنیا   ساعتی  است چون انچه گذشته است پس. اکنون بز ان ساعتی که دران هستی. صبر کن  که اگر صبر کردی  بزودی موردرشگ دیگران واقع شوی شرح مجلسی ره در جمله پایان حدیث گوید یعنی پس از مرگ ر حال نیکی قرار گیری که مردمان بر تو غبطه  برند و ارروی ان حال تو را کنند و تلخی صبر هم از کامنت بیرون رفته و پایات. یافته


ونیز امام صادق ع فرمود مردی بابی ذر نوشت  ای اباذر چیزی از علم چیزی از علم بمن تحفه بده در جوابش نوشت  همانا علم بسیار است ولی اکر بتوانی بانکه دوسش داری بدی نکنی انرا بکن  انمرد گعت ایا. تا کنون کسی را دیده ای که بانکه دوسش دارد. بدی کندگفت اری  تو خودت را از همه کس بیشتر دوست داری و چون نا فرمابی خدا کنی بدان بدی. کنی بدای بد کرده ای


حضرت باقر ع خدای عزوجل از مبان. بندگان.  مومنش ان بنده ای را دوست داردکه بسیار دعا. کند پس بر. شما بدعا از هنگام سحر تا زدن افتاب زیرا ان هنگامی است که درهای اسمان در ان باز گردد و روزیها در ان تقسیم شود وحاجتهای بزرگ بر اورده شود 10 عمر بن اذینه گوید  شنیدم از حضرت  صادق ع که میعرمود همانا در شب ساعتی است که درک نکند انرا بنده مسلمانی که در ان نماز گزادده وخدای عزوجل را در ان ساعت بخواند و بدرگاهش دعا کند جر اینکه اجابت شود و دعایش مستجاب گردد  واین ساعت در هر شب هست عرض کردم خدایت خبر دهد بفرمابید ان چه ساعتی از شب  است فرمود هنگامی که نیمی ار شب بگذرد  شش یک از اول نیمه شب  توضیح  رغبت بمنای میل و شوق ورهبت بمعنای ترس و بیم وتضرع یعنی فروتنی کردن  وتبتل. بمعنای بریدگی و انقطاع   بدر گاه خداوند و ابتهال بمعنای زاری کردن است. ومعنای دیگر انها در ضمن انها را بکشی و این موقع اشگ. ریختن است و سپس دعا کن


 حضرت صادق ع فرمود سه کس. هستند که گر چه یکنفرباشند  ولی در باره  انها بصیقه جمع مانندصیقه شمادر فارسی جواب  داده شود  یکی در جایبکه کسی  عطسه زند که باو  گفته شود و پر حمکم الله یعنی  خدا بشما رحمت فرستد که در اینجا اگرچه  کسی  اگر چه کسی  دیگر با اونباشد بصیقه. جمع گفته شود ودیگر مردی که که بمردی کخ بمرددیگری دعا کندکه مبگوبد و عافا کم الله یعنی خداوندشما را عافیت  بخشدو نگهبانان  دیگراز ایشان. که با انسان هستند.  میباشد چنانچه فیضو مجلسی رحمهما الله فرمودند


حضرت  صاد ق ع فرمودانکه اغاز  بسلام. کند بخدا ورسولش نزدیکتر است  9 حسن. منظر گوید شنیدم حضرت صادق  میفر مود   هر کس را بگوید. السلام علیکم  حسنه و هرکه  را لگوبد والسلام. علیکم و رحمتالله بیست حسنه است  وهر که را بگوید  والسلام علیکم  ورجمت الله وبرکاته  سی. حسنه. است 


 حضرت باقر ع فرمود بدرستیکه خدای عزوجل د ست دار.د اشکار کردن سلام. 6 حضرت صادق ع فرمود. بخبل کسی است که از سلام. کردن  بخل  کند 7 ابن قداح  گوید حضرت صادق ع فرمود هر گاه یکی از شما ها سلام کند باید بلند سلام کند  و نگوید من سلام کردم و جواب مرا ندادندزیرا شابد سلام کرده و انها نشنیده اند. جون یکی از شماهاجواب سلام گوید باید بلند جواب دهد ومسلمانی. نگوبدکه من سلام. کردم و بمن جواب ندادند سپس فرمو دعلی ع همیشه میفرمودخشم نکنید  کسی را هم  بخشم نباوربد سلام را اشکار گویید و گفتارتان راخوش کنید در شب نماز عز بخوانید. وانگاهیکه. مردم در خوابند مقصود. نماز شب. است تا بسلامتی ببهشت روید سپس ای گفتارخدای. عر وجل را برای مردم خواند  اسلام امومن المیهیمن  سور ایه 23   یعنی خدای عزوجل. را برای مردم خواند  السلام الممو من المهیمن یعنی خدایی که سلام یکی از نامها خدا است


 مفضل بن عمر گو ید حضرت صادق  ع  فرمود ای مفضل از همه مردم خویشتن رک بوسیله  بسم الله الرحمن الرحیم وبسوره قل  هوالله احد نگهداری و محافظت کن وانرا از  سمت راست واز سمت چب واز پیش واز پس  چب و از پبش رویت واز پشت  سرت واز بالای سرت واز زیر پایت.  بخوان  یعنی بشش جهت بخوان وچون بر سلطان.  ستمکاری وارد شدی. همینکه نگاهت باو افتادسه  بارانرا  یعنی سوره. قل هوالله را بخوان. وبا دست چب بشمار و از خواندن ان جدا مشو  وادامه. بده. تا از نزدش. بیرون.  ایی 


 معاوبه بن وهب شنیدم. حضرت  صادق ع میفرمود چون بنده  توبه نصوح کند خداوند او رادوست دارد ودر دنیا واخرت بر او پرده پوشی. کند. فرمود هر از گناهان که  دو فرشته موکل  براو برایش نوشته انداز یادشان ببرد و بجوارح  واعضای بدن او وحی فرماید که گناهان اورا پنهان کنید وبه قطعه های زمین که در انجا ها گناه کرده وحی  فرمایدکه پنهان کنید و به قطعه های زمین که. در انجاها گناه  کرده وحی فرماید که پنهان دار انچه گناهان که بر روی تو کرده است پس دیدار کند خدارا هنگام  ملاقات او و چیزیکه بضرر او بر گناها نش  شگواهی دهد نبست  شرح  مجلسی  ره  گوید در نهایه گفته است که  درحدیث ابی بن  کعب  امده از پئ 


حضرت صادق برای.  حفظ و نگهداری از چشم. و بلا ها فرمود. کوزه. تازه اب ندیده ای  بگیر و ان، را اب کن سپس بر ان سوره انا انزلناه فی لیله القدر را سی بار بخوان سپسان را. اویزان. کن واز ان بیاشام ووضو  بگیر و هر چه بخواهنددر ان اب بیفزاید ان. شاالله. شرح یعنی هر گاه اب ان رو  بانمام رفت چنانچه اب روی ان بریزند همان تاثیر وخاصیت را اضافات نسخه نویسان باشد و از شرح مجلسی ره نیز برای حدیث چنین بر اید  زیرا فرمایدو مای ان شاالله ای کلمانقص ماوه یصب  علیه ماو یصب علیه ماو. اخر سپس نظیر انچه ترجمه. ترج

ادامه مطلب


شرح حنین نام دره وسیعی است میان مکه وطایف که در انجا در سال هشت هجری میان لشکر اسلام قبیله  هوازن و ثقیف. که مردانی مشر گ  جنگجو بودند.  جنگی واقع شد وانجنگرا بنام ان مکان. جنگ. حنین نامیدند ودر اغاز جنگ  لشکر اسلام بواسطه دلیری. شهامت. دشمن گریحتند مسلمانان ازپی  عزیمت شدگان. رفته  رفته  وپس ار جنگ وگریزهای مختصری  مختصری  مسلمین تموا زیادی از انان بغنبمت  گرفتندواز مردان ون کودکان انهاششهزار. نفر   باسیری   بردندو در میان. اسبران  شیما دختر حلیمه  وخواهر  رضایی رسولخداص لود ان حضرت  و مسلمانان  بیشتران اسیران رابسبب وساطت. شبما ازاد  کردند واموال را تقسیم  کردند


بسا تو هم ودکه میان اینجا وانچه گذشت  که دعاهای پنهانی ثوابش بیشتر است منافات است و ممکن است بدو وجه جواب داده شود. اول اجنماعدر اجابت موثر تر است. گرچه ثوابش کمت  است   دوم این درجاتی است که از ریا و خود نمایی مامون باشد. وانچه در ان باب گذشت در صورتی است از ریا ایمن نیست و نیز حضرت صادق  ع فرمود  هیچ. گاه چهار نفر باهم اجنماع  نکرده اند که برای مطلبی  بدرگاه  خدا جز ابنکه با اجابت ان دعا از هم جداشده. اند 3 و نیز انحضرت ع فرمود هر گاه پیش امدی پدرمرا غمناک میکرد  ن  وکودکانرا جمع  میکرد سپس دعامیکرد وانها امین میگفتند. ونیز انحضرت ع فرمود دعا  کننده.  و امبن گو در مزدو اجر شریکند


حضرت صادق ع  فرمود هیچ چهل نفر  مردی برای دعا نزد هم اجتماع نکنندو خدای عزوجل را در کاری نحوانند  و دعا نکنند جز اینکه خداوند  دعای انها را مستجاب کند  پس اگر چهل نفر نبودند  و چهار نفر بودند نزدهم جمع شوند و ده. بار خدای عزوجل را بخوانند دعایشان  را اجابت کند واگر چهار نفر  هم نباشند یک نفر باشد. چهل مرتبه   خدا را بخواند پس خدای عزیزجبار برای. اواجابت کند تو ضیح پیش ار این گذشت  که دعا کردندر پنهانیهفتاد برابر یا بیشتر. از دعاهای  اشگار  است  مجلسی ره وعده کرده که میان دسته  از روایات  را در این جا جمع کند و از روی در اینجا گوید


 حضرت صادق ع  رسولخدا ص فرمود  وهرکه برمن صلوات  فرستدخدا و فرشتگان  بر او صلوات  فرستدهر گه خواهد کم فرستد و هر که خواهد بیش ونیز  انحضرت ع فرمودرسولخدا ص  فرمود  صلوات برمن و بر اهل بیت من  نفاق را میبر د و نیز  حضرت صادق ع فرمود هر که.  صدبار بگویدیا رب صلی.  علی محمد وال محمد  صد بار از او بر اورده.شودکه. سی. حاجت از. حاجات دنیا و باقی از اخرت ونیز انحضرت ع. فرمود هر دعایی که خدای. عزوجل بدانخوانده شود واز رفتن.  باسمان محجوبست. تا صلوات بر محمد. ال محمدفرستاده. شود


حضرت ع فرمود هر که دعایی کند و نام پیغمبر ص رانبرد ان دعابالای سرش چون پرنده ای.  بچرخد. و چون. نام پیغمبرص را برد  دعا بالا. رود  3 کنیز ان حضرت ع فرمود مردی نزد پبغ مبر. ص امد عرصکرد ای رسولخدا من یک سوم.  صلوانم را  برآی شما قراردهم نه بلکه نیمی از صلوانتمرا مخصوص شما گردانم. نه بلکه تمامی ان را از ان  از ان شما گردانم رس لخداص. فرمود در ابن صورت خرج و مونه دنیا و اخرت تو  کفایت شود 


حضرت صادق. ع فرمود هماناچون  خداوند خوبی. بنده. ای بدی خواهد  واو گناهی کند خدا دنباش نعمتی باو دهدتا استغفاررا از یاد او ببرد و بان حال ادامه دهد  و اینست. گعتار خدای. عزوجل.  بتدریچ واهستگی انها را        غافلگیر کنیم از راهیکه. ندانند سوره اعراف ایه 182  یعنی بسبب  دادن. نعمت هنگام ارتکاب گناهان


 حضرت صادق ع فرمو دامیرالمومنین فرمود دست  برداشتن. از گناه  اسانتر از طلب توبه است و بسا شهو. ترانی. یکساعت که اندوه درازی بجای گذارد  و مرگ دنیا را رسوا  کرده وبرای.  هیچ خردی شادی. نگذاشته شرح  مجلسی ره گوید و ایسر من  طلب لتوبه اشاره  باینست که شرایط قبول شدن توبه  بسیار است و اینکه فرمود  مرگ دنیا را رسوا کرده  و برای انست که  مرگ پرده از بدیها ان وگول زدنها و بی وفاییهای ان برداشته. است


  ابن ابی یعفور گوبد  شنیدم از حضرت. صادق ع که میفرمود خدای عز وجل فرماید همانا بنده ای از بندگان ومو من  من گناهی بزرگ. کندکه مستو جب کیفر و عقوبت من در دنیاو یادر اخرت شود و من  انچه. صلاح اخرت او در انست برایش  منظو رکنم پس در عقوبت دنیانش شتاب کنم. تا اورا بدین گناهکیفر دهم ویااینکهاندازه. کیفراورا معین. کنم و بدان  حکم کنم  وان را بدون اجرا موقوف گذارم و اجرای انرا بمشیت خود واگذارم وبنده  من نرا نمیداندو بارهادر باره  اجرای ان مردد. گردم. سپس خوداری کنم  واجرا نکنم زیرا بد امدن اوراخوشخوش نداردو از بد حال کردن اوکناره گیریکنم و بگذشت و ندبده گرفتن ان گاه بر او منت نهم وبلاخره انرا ببخشم  زیرادوست دارم  نمازهای نافله بسیاری که ببسب انها در شب وروز بمن تقرب می. جست پاداش دهم. پس ای بلا را از او بگردانم با ینکه ان را مقدر کرده وبدان حکم   کرده بودمو موقوف گذارده بودم. و اجای ان بستگی بمشیت من داشت سپس باین اکتفا نکنم و اجر بزرگ نزولاین بلایی که از ان معاف شده است برایش بنویسم و ذخیره کنم  ومزدش را وافر کنم با اینکه خود او بدان اگاه نیست  زیرا  ازار ان بلا باو نرسیده است  ومنم خداوند کریم ومهر بان و رحیم


ونیز حضرت صادق ع فرمود  همین ک چهار. چیز شابع شد همراه  انها چهار چیز دیگر شایع شد همراه انها چهار چیز  دیگر پدیدار گردد  هرگاه شایع شد زله پیدا شود و هرگاه حکم حکم بناحق شایع شود باران بند اید و هر گاه  پیمان با کفاری که. درذمه اسلامند شکسته شود طبق مقررات ا انها رفتار نشود دولت بدست مشر کین افتد  و بر مسلمین حکو مت کنند و هرگاه زکاه داده نشد فقر و احتیاج پدیدار گردد  مجلسی ره گوبد اینکه پیمان شکنی باذ میان سبب غلبه تانها شود برای انست که چون بنقض عهد مخالفت با خداوند کنند بجهت  اظهار تسلط خدا نیز خلاف  مفقصودشان را پیش اورد چتانچه منع از زکاه بخاطر ثرمند شدن پس خدا برکت. انرا مییبرد وانه را نیاز مند کند


حضرت صادق ع فرمود گناهانیکه نعمت ها دگر گون سازند بدیگران است وگناهانیانیکه پشبمانی   ببار. اورند کشتن وادمکشی است  ان گناهانی که بلاها نازل کند ستم است و انها که پرده.را بدرند شرابخواریست و انهاکه روزی را نگهدارند  و در نتیجه کم شود است و انها هکه در نابودی  شتاب کند. قطع رحم است  وانهاکه. وعا را  بر گردانند و فضا را تیره وتارکندنا فرمانی ک ازردن پدر ومادر است


عتبه بن عابد گوید مردی نزد حضرت صادق ع امد و از نزدیکان و خویشان خود بانحضرت شکایت کرد حضرت بوی فرمود خشمت را فرو نشان بکن یعنی  دایمان خشمت نسان  ودر صدد انتقام بر مبا عرضکرد انها میکنند انچه میخواهند و میکنند. وشما بمن دستورفرونشاندن خشم مبدهی. فرمود ایاتو هم. میخواهیمانند اناگ باشی تا خدا تو جهی بشا نکند. شرح مجلسی ره  گوید یعنی خدا رحمت از همه شما در دنیا  و اخرت باز دارد وامااگربا انهاپیوند کردیو صله رجم کردی یا این که باز گردتد ودست   از ازارتو  بردارند. پس ر رحمت حق    شامل شما گرد د  تو بان سزاروار تری و حظت  بیشتر   است یا اینستکه باز گشت  نکنند  پس  حق  مخصوش تو گردد و هبچ  انتقامی برای تو بهتر از این نیست


عمبره گوید. از حضرت صاوق ع شنبدم که میفرمود. مردم بشناسایی ما و مراجعه بماو تسلیم شدن برای مامورند سپس  فرمودو اگر چه روزه بگیرندو نمازگزارندو گواهی دهند که  معبودی.جز  خدایگانه  نیست. ولی پیش خود بنا  گذارندکه. بما. مراجعه نکنند بهمان   سبب  مشرک گردند. 2 ابواسحاق خراسانی. گوید امبرالمو منین ع در خطبه اش میفرمود تردید در باره  دین و احکام ان بحود راه ندهیدتا بشک افتید پس کافر شوید


برید.  عجلی گوبد از حضرت بافر.ع پرسید،م از کمترین. چیزی که بنده بدان مشرک  گردد  کوبد فرموده. هرکه بهسته  بگوید سنگ ریزه و بسنگریزه بگو ید هسته و بان متدین گردد   شرح فیض علیه الرحمه.  گوبد یعنی بقلب خود اعتقاد بان. پبدا کند و انرا دین خود قرار دهد و سر اینکه. شرک است انست که به پیروی هوای نفس بر گردد و صاحب این عفیده اگر چه خدارا عبادت کند ولی هوای نفسر را هم اطاعت کندو در اطاعت برای خداشربک.  قرار داده است


  ابو حمزه از حضرت علی بن الحسین. ع حدیث کندکه فرمود همانا منافق  انکس است که از کاری نهی کند ولی ود او از ان کار دست نمی کشد و فرمان میدهد بدانچه خود نمیکند و چون بنماز ایستد  اعتراض عرضکردم ای فرزند رسولخدا اعتراض چیست  فرمودرو براست. وچب گردانبدن و چون. رکوعکند خودرا مانند گوسفند بزمبن. اندازد یعنی بعداز رکوع نایستد و بهمان حال بسجده رود روزش را. شب. کند ک اندوهی.جز خوردن شام. ندارد با ابنکه روزه.هم نبوده و چون بامداد کند اندوهی جز خوابیدن نداردبا اینکه شب. را  بیدار نبوده اگر برای تو حدیثی گوبد دوروغ. گوید و اگر نزدش چیزی بامانت. گذاری بتو خیانت کند اگراز او پنهان باشی تو را غیبت کند و بد گویی کند واگر بتو وعده بدهد وفانکند


ابان بن تغلب گوید شنیدم حضرت صادق ع  میفرمود  هیچ بنده ای نیست که گناهی  کند از ان پشیمان گردد  جز  اینکه پیش از  انکه طلب  امرزش کند  خدا گناهش را بیامرزد و هیچ بنده ای   نیست که خداوند بر او نعمتی. ارزانی دارد و بداند که ان نعمت از طرف خدا است جز اینکه خداوند  پیش از انکه او سپاسگزاری  انراکند اورا بیامررد   1 عباس غلام   حضرت رضا ع کوید  شنبدم انحضرت  ع  میفرمود  پنهان. کننده  کار نبک کردارش برابر  هفتاد  حسنه است و اشکار کننده ان کار بد مخذول است و پنهان کننده کار بد امرزیده است 


 حضرت. صادق ع  فرمودهمانا. خداونددوست دارد بنده. ای را که در  گناه بررگ او توجه کند و از او امرزش بخواهد و مبغوض دارد بنده ای را که گناه. اندک. را خوارشمارد وبانبی اعتنا باشد ودر  مقا م  توبه وتدارک  ان نباسد 7 حضرت صادق  ع فرمود امبدالمومنین علیه السلام. فرمود همانا   پشبمانی  بر گناه و بدی  انسانرا بدست کشیدن ار ان  وا مبدارد


معاویه بن عمارگوید شنبدم حضرت صادق ع میفرمود هر اینه. بخدا سوگند  هیچ بنده  با اصرار بگناه و ادامه ان  از گناه. بیرون نرود و هیچ. بنده ای از گناه بیرون  نرود جز باقرار و اعتراف   بان  یونس بن یعقوب گوید که شنیدم حضرت. صادق ع  میفرمود هر که گناهی کند وبداند که خدا بر او مطلع هست که اگر خواهد اورا عذاب کند و اگر خواهد اورا بیامرزد خداوند. بهمین اگاهیش اورا ببامرزد اگر چه اسغفار هم نکند. شرح  مجلسی ه  در جمله و فعلم. ان الله  مطلع  علیه  گوید  کوید شاید مقصود علمی است که در نفس اثر گند و ثمره اش  عمل باشد  یعنی دنباله این عمل باشد ودست از گناه بر دارد و گرنه هر مسلمانی  باین امر اعتراف دارد  وهر که منکر ان باشد کافر است و هرکه بر این علم بیندیشدو ادامه دهد گناه. از او سر نزند مگر بندرت  واگر گناهی هم سر زد دنبالش پسیمان و نرسان است و در حقیقت تایب است واگرچه  بزبان طلب امرزش نکند


امام باقر ع فرمودنه بخدا ی.  سوگند خداوند از مردم  جز دو خصلت  نخواسته است  یکی اعتراف بنعمتهای او تا نعمت را بر ایشان بیعزابدو دیگر اعتراف بگناهان تا انها را برای. ایشان. بیامرزد3 برخی از اصحاف عمروبن عثمان  از حضرت صادق  ع حدیث کند که شنیدم ان  حضرت میفرمود همانا مرد  گاهی گناه کند و خدا  بوسیله ان اورا ببهشت برد   عرض کردم خداوند بسبب گناه اورا ببهشت برد  فرمود اری وهر اینه او گناهکند وپبوسته از ان ترسان   است وبر خود خشمناک است پس خداوند باو ترحم کند و اورا. ببهشت برد    تو ضیح مجلسی ره گوید ابن حدیق دلالت کند بر اینکه گناهی که باعث. خضوع کرددبهتر از طاعتی است که. موجب عجب  گردد


ابو  حمزه گوید از حضرت علی اب الحسین ع  سنیدم که میعرمود رسولخدا ص فرموده. همین. عیب.برای مرد بس.است  که ببیند از مردمان چیزی را که در خود نبیندو هم نشین خود را. بیازارد بچیزی. که بکار او نخورده. 3. حضرت باقر ع  فرمود  این عیب برای  مرد بس است که از عیبهای. مردم چیزی را جستجو کند و در صدد فهمبدن ان برایدکه  از دیدن ان در خود نا بینااست  یا چیزی را بر مردم عیب گیرد کهدر خود او هست و نتواند از ان عیب بیرون ایدو بحال. دیگری   در ایدیا. همنشین خود را بچیزی که  بکارش. نخورد. ازار. دهد   


 ابن منذر گوبد خدمت حضرت   صادق ع  از وحشت   ترس. و اندوهاز تنهایی. یاداور شدم فرمود ایا شما را اگاه نگنم بچیزی که هر گاه انرا  بگوبیدنه در شب و نه در روز  از تنهایی  نترسبد وال  ابنست وبسم  الله و با لله و توکلت   علی الله وانه من یتوکل علی الله  فهو  حسبه  ان الله بالغ امره قدجعل الله لکل شی. قدرا اللهم اجعلنی. فی امایک و فی منعک.   پس فرمود بما. رسیده که مردی سی. سال ابن دعا را میخواند ویک. شب. ترک کرد همان. شب اورا. عقرب گزید


 یقین چهار شعبه  دارد 1 زیرکی روشن بینی 2 رسیدن بحایق 3 عبرت شناسی4 روش پیشینیان پس هرکه روشن. بین شود حقیقت شناس گردد  هر که که بحایق رسد عبرت   شناس شود و هرکه عبرت شناس باشد   سنت وروش را بعهمد وهرکه سنت  شناسد مثل اینستکه با پیشینان بوده و شده و بطربقه ایکه درستتر است هدایت شود ونگاه کند هرکه نجات. یافته بچه وسبله نجات یافته وهر که هلاک  شده برای چه هلاک شده و هماناخدا هر که هلاک نمود تنها بسبب نا فرمانبش هلاک نموده  وهرکه. را نجات  بخشبده  بسبب اطلاعتش بوده


امام باقر ع فرمود امیرالمومنین ع را از ایمان سوال کردند فرمود  خداب عزوجل ایمان را بر چهار پایه قرار داده 1. صبر 2 یقین  3 عدالت 4 جهاد   و صبر بر چهار شعبه دارد اشتیاق و ترس وزهد و مراقبت   انتظار.  پس هرکه اشتیاق بهشت داشته باشد هوس رانها راکنار گذارد و هر که دوزخ بیم دارد از چیز های حدام رو گرداند و هر که در دنیازهد  ورزد و بی رغبت شود  مصبت براو اسان شود وهر که منتظر مرگ باشد بانجام دادن نیکیهاشتاب کند 


ورسولخدا ص را پیروی کنید و بانچه از جانب خدا امده اقرار کنبد ار نشانه های هدایت متابعت نمایید زیرا ایشان نشانه های امانت. و تفوایند و بدانید تگر کسی فقط  عیسی بن مریمع را انکار کند وپیغمبران غیر از او اقرار نماید. ایمان  ندارد چراغگاه را جوییدورا ه پیمایید و از پشت پرده. ها در طلب اثار  نشانه باشبد  یعنی اگر چه  در برابر. شما پرده های  مبتدعین و مد عیان نا حق  اویخته. شده ولی شما در پس این پرده ها کسانی را که قدم جای قدم پیغمبر گذاسته اند. میتوانبد پیداکنید   ببینید یزید و هشام وامثلشان نشان دهنده. رفتار. پیغمبر لودند یاحسین بن علی و فرزدانش علیهمالسلام. تا تا امردینتان را کامل ساخته وبخدای پروردگار خویش ایمان. اورده باشبد


همانا خدا رسولانرا ویژه. امر خود  ساخت وسپس انها  راباتصدیق   و باور بان بیمهای. خویش بر کزیده و هرمود  هیچ امتی نبوده جز اینکه ببم دهنده ایدر میان انها بوده24 سوره35 هر  که ندانست یراهه رفت و هرکه چشم گشود وتعقل کرد هدایت یافت همانا  خدای عزوجل  فرماید نکته اینست که دیده هاکور نیست بلکه میان. سینه ها کور است46 سو ره22 و کسیکه نمیبیند. چگونه  راه یابد وکسیکه بیمش نداده اند. چگونه بینا باشد


خدای عزوجل راهای  هدابت را به بندگانش خبر داده ودر ان راههابر ایشان چراغ بر افراشته  ودستور داده  که چگونه راه پیمایند و فرموده ه. و ایمان مانا من امرزینده کسی باشم که توبه کند وایمان اورد و عمل صالح نماید وانگا هدایت 83 سوره  3 وفرمود و خدا فقط از پر هیز گاران میپذید پس هرکه خدای عزوجل را نسبت بانچه امرش  فرموده پرهیز کار باشد همان خدای عزوجل را با ایمان بانچه  محمد. صلی الله  علیهو اله اورده ملاقات. کند. هیهات. هیهات که مردمی از  دست رفتند ومردند پشاز انکه هدایت شوند و گمان کردند که  ابمان دارند در صورتیکه ندانسته مشرک شدند. هر کس از دروازه خانه شود هدایت یافته  وهرکه راه دیگر پیش گیرد  طریق. هلاکت سپرده است خدا اطاعت ولی امرشرا باطاعترسولشرا باطاعت خود انجا که فرماید  اطیعوا الله و اطیعو االرسول. و اولی واولی الا مر  منکم   پس هر که اطات  والیان امر را کن ار گذارده خدا و رسولش را هم اطاعت نکرده است وهمانست. اقرار بانچه از  جانب امده که در هر مسجدی زیورخودرا. بر گیرید و بجویبدخانه هایی را که اجازه فرموده  بر افراشته.   گردند  نامش ر انخا برده شود 31سوره 7همانا خدا بشما خبر داده که انها و مر دانی باشند. که تجارت وداد وستد ایشانرااز یاد عزوجل وگزادن نماز ودادن زکوه باز ندارد انها. از دوزی که تجارت و دادوستد  ایشانرا از یاد خدا عزوجل وگزادن نماز و داون زکوه بار ندار د انها از روزی که دلها وچشمها   دکر شود. بیم دارند 36 سوره24


  امام صادق ع  فرمود ه تامعرفت نیابید.  صالح. نشوید وتا  معرفت نیابید صالح شوید  وتا تصدیق نکنید معرفت نیابید  تا چهار  دیرا که. نخستینشان جز با خرشان  اصلاح نشو د. نگیرید تصدیق نیابید. محدث استرابادی.  گوید مقصود از چهار  در  اقرار  بخدا و پیغمبر و انچه پیغمبر اورده و مترجمین انها. یعنی  اییمه معصومین علیهم السلا،م   است همراهان سه در گمراه. گشته  در بیراهه دوری افتادند و خدای  تبارک وتعالی جز عمل صالج را نپذیرد وخدا جز وفا بشروط و پیمانهارا نپذرید هرکه بشروط خدا وفا کند وانچه ا در پیمانش شرح داده بکمال رساند بدانچه نزد اوست برسد ووعده. خدا را کامل دریافت کند 


 امام صادق ع فرمود  مومن  را سزاواراست که دارای هشت خصلت باشد 1 هنگام شدابدبا وقار 2 هنگام بلا شکیبا باشد 3  در فرواتی نعمت  سپاسگذار باشد 4 بانچه خدا روزیش کرده قانع  وخرسند باشد و بدشمنانش ستم نکند 6. بارش رابر دوستانش نبفکند بحاطر  دوستانش متحمل گناه نشود. 7 بدنش از او در رنج و مشقت باشد از بسیاری عبادت و قضای حوایج مردم  8 مردم از ناحیه او در اسایش باشندهمانا علم دوست مومن است. و بردباری. وزیرشو عقل امیر سپا هش     یعنی. اعضا و جوارحش بفرمان عفلش  رفتار کنند مدارارادرش واحسان پدرش.  باشد 


   رسولخدا ص  فرمود ای علی همانا این دین متین  محکم است ودر او با نرمی واردشو و عبادت پروردگارت را مبغو ض خود مگردان. زیراخسته. کننده مرکوب یعنی کسبکه در راندن مرکوب زیاد دوی کرده نه مرکوب.  باقی، گذاشته ونه مسافت پبموده پس عمل کن تا پیری راه دوریست یا مقصود اینستکه با زیادی روزه و بیدار خوانی خود را لاغر و تحیف مکن و پرهیز کن مانند کسبکه مبترسد فردا بمیرد یعنی نسبت به پر هیز ار محرمات. خیال کن فردا. میمیری و کوچکترین انهارا هم  بخوداجازه مده   مگو وفت  مردن توبه خواهم کرد 


 امام صادق ع فرمود من در طواف بودم که پدرم  بر من  گذشت من جوان بودم.  ود ر عبادت کوشا پدرم  مرا.دید  که عرق ازمن سرازیر است  بمن. فرمود ای جعفر ی پسر حان هماناچون خدا بنده ای را دوست دارد اورا. ببهشت در اورو  و با عمل اندک از او راضی شود شرح مجلسی ره گوید چون خدا بنده ای بسبب عقاید و اخلاق نیک ورعایت  سرایط عمل که یکی از انها تقوی دوست دارداوراببیشت ببرد و حاصد اخباری که در این باب رسبده  اینیتکه.  سعی وکوشش در کیفیت. عمل بهترز سعی در  کمیت است وسعی. در تصیح عقاید واخلاق مهمتر از سعی در بییاری عمل است


  شرح   این روایت دلیل است بر اینکه عذابهاییکه در قبر  برای برای گنهکا ان.  خبرداده. شده به پیکرجسما نیش  وا دد. نمیشود بلکه به مثالیش. واردشو د. زیرا پیکردرگو ررفتهپس از مدتی خا ک شود در صورتیکه گزبدگ انگشت. ابهام تا روز قیامت معین شده است  9 امام صادق ع میفرمود هر کس در راه حاجت   برادر  مو منش گام بر دارد تا انروز روا کند ومقصودش ثواب خدا باشد   خدای عزوجل  برایش  مانند یک حج و یک عمره پذرفته وروزه دو ماه حرام با اعتکاف انها در مسجد الحرام بنویسد و هر کسبه نیت روا ساختن گام برداردولی ر اورده نگردد   خدا برایش مانند یک حج پذریر فته نویسد  پس در کا خیر. رغبت کنید 


 امام صادق ع فرمود  مردی  خدمت پیغمبر ص امد عرض کرد  بکه احسان کنم فرمود به مادرت گفت سپس بکه فرمود بمادرت عرض کرد سپس بکه فرمود بمادرت  عرضکرد سپس بکه فرمود بپدرت  10 و فرمود مردی خدمت رسولخدا  ص امد و عرضکرد یا رسول الله منن بجهاد  علاقه دارم و نسبت ان با نشاطم  پیغمبرص  فرمود پس در راه خدا جهاد کن گه اگر کشته شوی نزد خدا زنده خواهی بود وروزی  شوی و اگر بمیری پاداشت بعهده خداباشد و اگر ازمیدان جنگ باز گردی از گناهان پاک شوی  مانند روزیکه.   متولد شده ای عرضکرد یا رسول الله ص من پدر ومادر  پیری. دارم که بگمان خود بمن انس  گرفته. اند واز دفتنم بجهاد کراهت دارند ریولخدا ص فرمود در انصورت ملازم پدر و مادرت باش   سوگند بانکه جانم در دست اوست  مانوس بودن یکشبانه دوز  ا انها  باتو از جهاد یکسال  بهتر است


 امام صادق ع فرمود مردی از شما را چه مانع میشودکه بپدر. ومادرش نبکی کندزنده باشد یا مرده که از جانب انها نماز بخواند  وصدقه دهد و حج گذارده و روزه بگیرد تا انچه کرده و ثوابش.از    انهاباشدو مانند ان هم برای خود او و تا خدای عزوجل بوسیله احسانو صله او خیرو فراوانی. برایش زیاد کن    8ممربن خلادگوید بامام رضاع عرض کردم. هر گاه پدر ومادرم مذهب حق را نشناسد. دعاشان کنم  فرمود  برای  انها دعا کن   واز جانب انها صدقه بده و اگر زنده باشندو مذهب حق را نشناسد با انها مدارا کن زیرارسولخداص خدا مرا  برحمت فرستاده نه بیمهری و نا فرمانی


امام صادق. ع فرمود در ضمن انچه خدای  عزوجل. بموسی ع  وحی فرموداین بود ای موسی مراچنانکه. سزاوار است. شکر گزار عرض کرد پروردگارا ترا چگونه  چنانکه سزاوار  است شکر گزارم در صورتیکه هر شکری که ترا نمایم ان هم نعمتی  است که تو بمن عطا فرموده یی فرمود ای موسی اکنکن که دانستی ان شکر  گزاریت هم از من است  مرا شکر کردی چنانکه سزاوار من است 28 امام صادق ع فرمود در هر صبح وشام ده بار بگو بار خدایا هر نعمت و یا عافیتی که نسلت  بدین یا دنیا در این صبح دارم از جانب تو است  تو یکتایی و شریک نداری پروردگارا از حمد برای تو و شکر برای تو است از جهت نعمتی که بمن دادی تا راضی گردی و هم بعداز رضایت   زیرا اگر تو چنبن گو یی شکر نعمت خدا را بر خود در انروز و انشب  اداکرده باشی 


امام. صادق ع فرمودهر گاه یکی از شما نعمت خدای عزوجل را بیا اوردباید برای شکر خدا چهره روی خاک گذارد واگرسوار است باید پیاده شود و چهره  روی. خاک گذارد واگراز بیم شهرت نتواند پیاده شود چهره روی کوهه زین  گذار د. و اگر. نتواند چهره بر کف دست. گذارد  سپس خدا را بر نعمتی که باو. داده حمد کند. 26 هشام  بن احمر گوید همراه خضرگ ابوالحسن. ع اطراف مدینه سیر میکردیم نا گاه حضرت از بالای.  مرکب زانوخم کرد و بسجده افتاد و مدتی طول داد. سپس سر بلند کرد و سوار شد من عرض کردم قربانت گردم یجده طولانی کردی  فرمود بیاد نعمتی افتادم که خدا بمن عطا فرموده دوست داشتم پروردگارم. را شکر گزارم


 امام صادق ع فرمودرسولخدا ص برای سعر کوتاهی بر شتر ماده. خویش سوار بوددر سفری. بر شتر ماده خویش  نشسته راه میپیمود. ناگاه فروو امد و پنج سجده کرد چون سوار شداصحاب  عرضکردند. یا رسول الله.  شما را دیدیم  کاری کردی که تا کنون نکرده بودی  فرموداری جبرییل ع پشم امدوازجانب خدای عزوجل ب،ن مژده هایی داد من برای هر مژده یک سجده. شکر. برای. خدا نمودم


امام. صادق ع هر بنده ییکه. گرفتا رو درمندیرا ببینید و بگویدحمد حدایییرا که انچه ترا بدان مبتلی ساخت از من.بدان  مبتلی ساخت از من بگردانید و بسبب عافیت مرا بر تو برتری داد بار خدایا مرا از انچه گرفتارش  ساختی بر کنار دار خدااورا بان. بلا گرفتار نسازد 22 وفرمود چون مرد گرفتاری  دیدی خدا بر تو نعمت داده بود  بسلامتی از ان  بگو بار خدایا من مسخره نمیکنم و نمیبالم  بلکه.  ترا نعمتهای بزرگت نسبت بخود میستایم 


امام. باقر  ع کاملترین مردم از لحاظ. ایمان  وخوشخلق  تربن انهاست  2 رسولخدا ص. فرمود روز قیامت درترازوی  کسی چیزی بهتر از حسن خلق. گذاشته  نمیشود 3. چهارچبز در هرکه باشدایمانش کاملست و اگرسر تا پایش گناه باشد نقصی باو نرساندو انها راستگویی ورد امانت  حیا و حسن خلق است   4 امام صادق ع فرمودمومن  بعداز انجام واجبات   پیش خدای عزوجل عملی  محبوبتر  از این نیاورد که مردم را از لحاظ خلقش در وسعت گذارد  یعنی تنگ. خلق نباشد 


 اماوقتی این سوال را از عالم اخلاق میکنبم میگوید رکن دوم کمال نفس. انسان عفت است و ان نگهداری. نفس است از حرص واز   نسبت بتمام شهوات. محسوس. ومطبع  شهوت نبودن و بیانات. دیگری که نظیر این ذکرمیکندولی  همگی ناقصو گیج کننده و مبهم و مختلف ایت خوانندگان  محترم دو رکن دیگر  ایمانرا که عدالت و جهاد است در این روایت شریف بیندیشیدو سپس با کلمات   علما اخلاق ودانشمندان  دیگر بشرمفایسه کنند و بقطریی از بهار  عظمت رهبر ان  دینی خود پی برند بسی تعجب کردم زمانی که دیدم. محقق فاضل ابن میثم بحرانی سخن علما اخلاق را در شرح این  روایت شربف در کتاب  نهجالبلاله وذکر نموده وسپس در مقام تطبیق کلام  امیرالمونین ع. با سخنان انهابر امده  ومیگوید فعبرعن الحکمه بالیقین    وعنالعفه بالصبر مثل اینکه سخنان ناقص کو مبخم ابشان را صحیح و متقن و پایه ای  استواردانستهو میخواهد کلام امیرالمومنبن صلوات الله. علیه را با ان سخنان وفق دهد و برابر کند در صورتیکه این. الثرا من الثریا


 یکی دیگراز اصول  فضایل را از امیرالمونین ع سوال میکنیم او. میفرمایدپایه دوم ایمان صبر است  و صبر یعنی.  بردباری و خویشتن داری و استبلا و تسلط کامل بر نفس  پس کسیکه خودرادر برابر  پولو رشوه زن زانبه و محرمات دیگر بفروشد و عقلو دین خویش از کف دهد صبر ندارد ونیز کسبکه از هوسرانیهای مکروه و مرجوح  چشم نبوشدو عنان نفس محکم نگیرد صابر. نیست و باز کسیکه در. برابر مصیبات وبلاهای دنیا جزع و بیتابی ها. ا غاز کند و مالک نفس خود نباشد صبر ندارد  علاوه بر  اینها کسیکه در برای رضای خدا در راه انجام کارهای نیک وشتاب بسوی انها ببدار حوابی ورنج و خرج تحمل نکند  صابر نبست  صابر واقعی  کسی است که در برابر این چهارامر چون کوه استوار وباوقار باشد و چشمک ردنهای  عاشفانه و باغ سبز. و یرخبکه نشانش میدهند  وهبچ گونه. جنبش و تکانی در او حاصل نکند


کسیکه میحواهد بداندعلت ترقی یک ملت چیست  اولا  بایدزیرکی وروش بینی داشته باشد پس  اشخاص کند فهم خرف و کودن. نبایدتوقع درک این معنی کنند ثانیا بایدطریق  رسبدن بحفابق را که استنتاج  مطلوب از روی. مقدماتست بداندواز طرز استدلال. اگاه باشدتا در وادی مغالطه نیفتد ثالثا باید عبرت شناس باشد یعنی دقایق و نکاتیکه در رفتارو کرداردبگران می بیندو  نتیجه خوب یا بدی که بر انها مترتب  میشود بتواندتشخیص دهد  رابعااز روشو طریقه پیشینیان که در ترفی قدم نهاده اند اگاه. باشد و بعلاوه همه این مطالب را صد درصدباور کند


امیرالمونین صلوات الله فرمود بر هر بنده یی چهل پرده کشبده تا وقتی چهل گناه. کبیره  مرتکب شود چون مرتکب چهل کبیره شد پرده ها از او برداشته. شود انگاه خدا بان فرشته ها وحی فرماید که بنده ام را با بالهای خود بپوشانید  فرشتگان اورابا بالهای. خودبپوشانند. سپس ان بنده کار زشتی را نگذارد جز انکه مرتکب شود تا انجا که با ارتکاب زشتکاری میان مردم ببالد  انگاه فرشتگان گویند پرورد گارا این بنده تو هر عملی را مرتکب میشود و ما اگر وما از کرداراو خجالت میکشیم خدای عزوجل بانهاوحی فرماید  بالهای خود را از او بردارید چون وچون کارش بدینجا  کشد  اغاز. دشمنی با. ما. خا نواده. گذارد و انگاه است که پرده او. در زمین. دربده شود  سپس  فرشتگان گویند پروردگارا این بنده تو پرده را دریده ماند ه است خدای عزوجل بانها وحی   فرماید اگر خدا باو نیاز و توجهی  میداشت بشما  دستور. نمیداد بالها ی خود را از او بردارید شرح  مرحوم مجلسی. ره. در بیان پرده های چهلگانه شش قول نقل میکندکه گویا بهترش. اینست انها کنایه از الطاف خداوند سبحان نسبت به بنده خویش است که سبب ترک  معصیت. می شود وار تکاب.  هر گناه  کبیره ای عاصی رامستحق منع. یکی از ان. الطاف  مینماید ولی بازهم اورا رسوا نکند و بعرستگان دستور. پرده پوشب و ابرو  نگهداری. اودهد تابانجا رید که. شاعر گوید لطف. حق. باتو مدارا ها کند     چونکه. از  حد  بگذرد. رسوا.  کند


عبید بن زراره گوید از امام صادق ع راجع بکبایر  پرسیدم  فرمود  انها در کتاب علی ع هفت است 1 کفر بخدا  ادم کشی 3 نافرمانی پدر مادر 4خوردن ربا بعد از دانستن  5 خوردن مال. یتیم بنا حق 6. فرار از جهاد7 تعرب  بعداز هجرت  عرضکردم انها. بزرگتربن. گهانانند فرمود اری  عرضکردم گناه.  خوددن.یک درهم از مال بناحق. بزرگتر است ترک نماز فرمود ترک نماز عرضکردم شماکه ترک نمازرااز کبایر نشممردی فرمود نخستین چیزی که بتو ،گفتم چه بود. عرض کردم کفر فرمود تارک. نماز کافر است یعنی بدون. علت وعذر


  رسولخدا. ص  فرمود نبود زمانیکه  جرییل نزد من اید جز ان انکه غالبا میگفت ای محمد ازو دشمنی  مردم بپرهبز  5 امام صادق ع فرمود جبرییل به پیغمبر  گفت  از گفتگو  و ستیزه با مردم. بپرهیز   7 امام صادق فرمود از بر انگیختن شر بپرهیزید زیرا دشمن دل را مشغول کند و مو جب. نفاق شود و کینه ها پدید ارد 10 رسولخدا. ص فرمود هیچکاه نبود  که جبرییل  نزد من ابد جز انکه  مرا موعظه مبکردو اخرین  سخنش بمن این بود که ار دشمنی با مردم بپر. هیز زیرا که ان عیب  نهفته را اشکار کند وعزت را ببرد

ه


داود رقی گوید شنیدم امام صادق ع میفر فرمود از خدا پروا کنید  بر یگدبگر حسد مبرید  همانا از جمله  مقررات دینی  عیسی بن مریم گردش در شهرها بوددر یکی از گردشها مردی کوتاه قد که غالبا ملازم عیسی  ع و اصحاب انحضرت بود همراهش شد  چون عیسی بدریا رسبد با یقین درست فرمو د بسم الله وبر روی اب راه رفت  چون مرد کوتاه قد عبسی. را دید که بر روی اب میگذرد او هم با یقین درست گفت بسم الله وبر روی اب براه اب  افتاد براه افتادتا بعیسی بن. ه رسید ان،اه خود بینی اورا گرفت با خود گفت این عیسی  روح الله. است که. بروی. اب میرودو من هم روب اب میروم پس. او  را برمن چه فضلیتی باش   انگاه در اب فرو زفت  از عیسی  فریاد رسی خواست عیسی دستش را گرفت  ازاب بیرون اورد و باو گفت  ای کوتاه فد چه گفتی که در اب فرو رفتی گفت. من گعتم این روح الله  است که روی اب راه. میرود من هم روی اب داه مبروم مرا خود بینی فرا گرفت  عیسی باو فرمود خودرا در جایی گذاشتی که خدایت در انجا نگراشته  پس خدا. بسبب این. گفتار ترا مبغوض داشت واز انچه. گعتی  بسوی خدای عزوحل توبه کن. امام. ع فرمود انمرد توبه کرد و بر تبه ایکه خدا برایش. قرار داده برگشت  پس از خدا. پروا کنید و بر. یکدیگر. حسد نبرید


 امام صادق  ع فرمود  افت دین  حسد وخود بینی وبالیدن  است 6 رسول خداص فرمود خدای عزوجل بموسی بن عمران  ع  فرمودای پسر عمران ع بر انچه از فضل خود بمردم داده ام  حسد مبر و چشمت. را. دنبال ان دراز مکن ودلت را پی ان. مبر  ریرا حسد برنده از  نعمت من  ناراحت است واز تقسیمی که مبان بندگانم کرده ام. جلو  گیر است.  و کسیکه چنین باشد من ار او نیستم واو از من نیست   میان من واوارتباط واشنایی نباشد


  رسولخدا ص فرمود هرکه سه نفر از مسلمین را اطعام کند خدا اورا از سه.  بهشت در ملکوت اسمانها اطعام کند  1 فردوس 2. جنت عدن 3. طوبی و ان درختی است که از جنت عدن بیرون ابد  و پر وردگار ما انرابدست خود کاشته. است   یعنی انرا تنها  بقدرت خود بدون وساطت  فرشته اسباب دیگری  افریده است  4 امام  صادق ع فرمود مردی نیست که دوتن از مومنین را بخانه خود برد و بقدر سیری انها بخوراند جز انکه این عملش. بهتر از ازاد کردن یک بنده باشد


امام صادق ع فرمود  در کتاب علی ع که سخت ترین مردم  از لحاظ  بلا کشبدن پیغمبرانند سپی اوصبا انها. هرکه ار مردم نمونه انهاست  بتر تیب و مومن. فقط بان دازه اعمال نیکش مبتلا شود پس هرکه دینش و عملش نیکو باشد بلابش سخت است واین  برای انستکه خدای عزول دنیا را پاداش. مومن وکیفرکافر نداده. است و هر که. دینش نادرست وعملش ضعیف  باشدبلایاندکست  بلا بمومن. پرهیز گار از با ران بزمین. شیب زودتر میرسد 


امام صادق ع  فرمود مومن مبان دوترس.قرار دارد گناهیکه انجام. داده.  و نمیداند. خدا در باره او چه میکند 2. عمربکه باقی مانده  نمیداندچه مخا لکی  گناهانکه مایه هلاک او است مرتکب میشود پس هر صبح و هردم ترسانست و جز ترس اصلاحش نکند. زیرا ترس موجب. شودکهاز گنان. گذشته. توبه کنو ودر. اینده بیشتر بطاعت وعبادت پر دارد امام صادق ع فرمودپدرم مبفرمود. هیچ بنده مومنی نیست  جز انکه در دلش  دو. نور است نور ترس و نور. امید اگر ابن وزن شود ار ان افرون نباشد. واگر ان وزن شودار ابن افزون نباشد

 

 


امام. صادق ع فرمود  خدا از مومن پیمان جهار بلاپیمان. گرفته  گرفته که اسانترین  سخت ترین انها بر مومنی هم. عقیده او باشد وبر او حسد ورزدیا منافقیکه ار او دنبال گیری کند تا نقطه ضعفی بدست اورد یا شیطانی از جن یا انسکه اورا گمراه. کندیا کافری که چنگ با او را خواهد پس بااین گرفتاری ها مومن چه اندازه. عمر کند از ایمانش باقیماند  امام صادق ع فرمود مومن نتواندخودرا از یکیاز سه چیز برهاندوگاهی هر سه بر او گرد ایند یا دشمنی کسیکه در خانهدر بست با اوست و ازارش رساند یا همسابه بیرون خانه ازارش دهد یا کسیکه در میان راهی که بسوی.  کارش میروداورا ازار  میدهدو اگر مومنی بر سر کوهی باشد خدای عزوجل  شبطانی بر انگبز د که اورا ادیت کند و خدا از ایمانش برای او مونسی قرار دهد که از وحشت بکسی پناه نبرد


امام.  صادق ع شنیدم. پدرم میفرمود مردی بیابانی خدمت رسولخدا ص  امد و عرضکرد و عرض کرد. من صحرا نشینم  چون نمی توانم همیشه از خدمت شما استفاده کنم  کلمات جامعی   بمن بیا موزد  فرمود دستورات میدهم که غضب مکن مرد عرب در خواست خود را سه. بار تکرار کرد و همان جواب راشنید تا انمرد بخود امدوگفت دیگر سوالی نمیکنم  رسولخداص  جز بخیر مرا  دستور نفرموده زیرا همان غضب نکردن مرااز دشنام و تهمت و ازار مسلمان وچاقوکشی و ادم کشی و کناهان دیگر. باز میدارد سپس فرمود پدرم میفرمود سختتر. از غضب چه چیز است همانا مرد همانا مرد غضب میگند ودر اثر ان مرتکب قتل نفسی که خدا. حرام. کرده. میشود زن پاکدامنرا متهم میسازد


امام. صادق ع باصحابش میفرمود از خدا پروا کنبد و براددانی خوش  رفتار باشید در راه خدا باهم. دوستی کنید و پیوستگی داشته.  باشید و مهر ورزبد بدیدار وملاقات یگدیگر   روید و امر ولایت. مارا مذاکره کنید وانهارا زنده دارید 2 وفرمودبا یکدبکر پیوستگی.  و خوش. رفتاری  و مهر وورزی داشته باشید وبرادرانی نیکو کار باشید  چنانکه خدای. عزوجل  دستورتان داده 3. و 4  وفرمود با یکدیگر  پبوستگی و خوش. رفتاری و مهر ورزی.   و عطوفت  داشته باشید  فر مود. با یگدیگر پیوستگی  و خوش. رفتاری و مهر و عطوفت داشته باسید فدمود بر مسلمبن  سزاوار است که کوشا باشند در پیوستن باهم. کمک کردن بر مهرورزی باهم. و مواسات با نیازمندان و عطوفت نسبت. ببکدیگر تاچنان باشد که خدای  عزوجل. دستورتان   فرموده که رحما.   بینهم


ابو اسماعیل  گوید بامام باقر ع  عرضکردم  قربانت  گردم نزد ماشیعه بسیار است   فرمودایا توانگر. بفقیر توجه میکند و ایا نیکو کار از بدکردار درمیگذرد. و با یکدیگر مواسات میکنند. عرضکردم نه  فرمود انهاشیعه. نیستند. شیعه کسی استکه چنان کند12. امام باقر ع  میفرمود اصحاب خودرا بزرگ دارید و احترام کنید و بیگدیگر رو ترش نکنید زیان نزنید ورشگ نبرید از بخل بپرهیزیزید تا از بند گان مخلص خدا باشید  13 مام باقر به سعیدبن حسن فرمود ایا یکی  از شما نزد برادرش  میاید و دست در کیسه او میکنند وهرچه احتیاج دارد بر میدارد و او  جلو گیرش نمیشود و عرضکردم  چنین کاری در میان. ما سراغ ندارم امام ع فرمود پس چیزی نیست  عرضکردم پس چیزی نیست  عرضکردم پس هلاک  است  یعنی  معذب شوند  فرمود هنوز عقول ان مردم کامل  نشده و اداب دینی خودرا فرا  نگرفته اند


مالک جهنی گوید  امام باقر ع  فرمود ای مالک گمان. مبر که شماشیعیان در باره.ما مبالغه مبکنید هماناخدارا نتوان. وصف کردو چنانکه خدارا نتوان وصف کرد ما را نیز نتوان وصف نمود و چنانکه مارا نتوان وصف نمود. مومن رانیز نتوان  وصف نمود زیرا. مومن ا مومن ملاقات.  مبکند وباودست میدهد. پس. همواره خدا بانها توجه فرماید و گناهان ازرخسارشان.  مانندبر گه درخت فرو ریزد تا از یکدیگر جدا شوند پس چگونه  وصف کسیکه چنین. باشد توان کرد


پس هرکس چنین باشد در پیشگاه خدای عزوجل قرار گیر د و کسانیکه در  درجه پایین تر باشد از نور انها پرتو گیرندو اماکسانبکه در جانب راست. رحمت خدایند و اینها همان کسانند که در پیشگاه خدابند  یادسته. دیگری باشد مانند انها. اگر کسانیکه در درجه پایین تر هستند ایشانرا به ببیتتد خوشی  زندگی بر انها گوارا و تلخ گرددبجهت فضیلتی که برای انها می بینند ابن  ابی. یعفور با انکه در جانب راست خدابند چگونه نمی بینند دیده. نمیشود فرمود ای پسر ابی یعفور انها بنور خدا پوشیده شده.اند مگر این حدیث بتو.نرسیده که رسول خداص  میفرمود برای خدا مخلوقی است در جانب راست عرش در برابرخداو جانب راست او که رخسارشان از برف سپید تر واز خورشید فروزان تابان تر است

کسی. که میپرسنداینها کیانند  در پاسخ گفته   میشوند اینها کسانی  هستند که در جلال خدایا یکدیگر دوستی کرده اند  یعنی دوستی انها  با یگدیگر  بجهت عظمت. و احترام. خدا بوده نه بجهت اغراض. دنیوی 

                                                                        


 ابن یعفور گریست و عرضکرد چگونه با او دوستی خالص.  داشته. باشد فرمود ای پس ابی یعفو ر چوگ با او باین  درجه.  از دوستی باسد نچه در دل دارد برایش توضیح میدهد پس و  اگراو. مسر ور باشداین  هم مسر ور میشود  اگر اندوهگین باشد اندوهگین شود پس اگر بتواند باو گشایشی. دهد و گشابش. میدهد وگرنه برایش  دعا میکند   سپس امام صادق ع. فرمود سه چیز از ان شماست و ان دوستی و ناخوشی  و مناصحتی. است. که ذکر شد و سه چیز از ان ما و ان شناختن شما فضیلت ما راست و گام. برداشتن دنبال ما و منتظر بودن.  عاقبت. ما که فرج و گشایش مسلمین در انست بقیه دارد


ابان بن تغلب. گویدبا امام. صا دق ع  طواف میکردم مردی از ااز صحاب بمن برخورد در خواست کرد همراه او بروم که. حاجتی دارداو بمن اشاده کر د و من.کراهت داشتم. اما.صادق. ع. را رها کنم وبااو بروم. باز در میان طواف. بمن اشاره کرد  امام. صادق ع اورادیدبمن فرمود ای ابان این تو را میخواهد عرضکردم اری فرمود  او کیست گفتم مردی از  اصحاب ماست  فرمود. او مذهب  عفیدهتو رادارد. عرضکردم اری فرمودنزدش.  برو    عرضکرم  طواف را بشکنم  فرمود. اری گفتم اگرچه طواف. واجب باشد فرمود اری  ابان گوید  همراه او رفتم و سپس خدمت حضرت. رسیدم. وپرسبدم حق مومن  بمن  خبر ده  فرمود ای  ابان این موضوع  را کنار گذار. وطلب مکن عرضکروم چراقربانت. گردم سپس  همواره. تکرارکردم. و باو اصرار نمو دم. ای ابان نیم. مالت را باو. میدهی  سپس.  بمن نگریست و چون دید که چه حالی بمن دست داد ای ابان مگر نمیدانی که خدای عزوجل کسانیرا که   دیگران را بر خود  ترجیح داده اندیادفرمود انجا که فرمود ه. است و یو ثرون علی انفسهم و لو کان. بهم  خصاصه  عرضکردم چرا قربانت   فرمود اگاه. باش که چون تو نیمی از مالت را باو دهی اورابر خود  ترجیح  نداده ایی  بلکه تو  واو برابر  شده ابد ترجیحاو بر تو زمانی. ایستکه از نصف  دیگر باو دهی. 


امام.باقر ع میفرمودبخداکه محبوترین. اصحابم نزد    من پرهیر گارتر و فقیه تر و حدیث را نهان دارتر. انهاست. بدترینومبغوض ترین اصحابم نزد من. کسی است ه هرگاه حدیثی را شنودکه بما نسبت دهند  واز روایت کنندانرا نپذیرد  وبدش اید و انکار ورزد وهرکه رابان معتقد باشد تکفیر  کند در صورتیکه. او. نمیدان. شاید ان حدیث از ماصاد ر.شده. بما منصوب باشد و اوبسبب انکارش از ولایت ما خارج شود


امام صاوق ع فرمود  اهل ایمان برادد بگدیگرندو فرزندان  یک پدر مادر باشند چون از مردی رگی زده شود  دیگران برایش بیدار خوابی کشند چنانچه گاهی مومنی را شب خواب نبرد   سپس معلوم شودکه بیکی از برادران. ایمانیش بلایی رسبده است   جابر چعفی  گوید در برابر امام باقر ع بودم که گرفته شدم  بجضرت  عرضکردم گاهی. بدون اینکه مصیبتی بمن رسد یا ناراحتی بسرم ریزد. اندوهگین  میشوم تا انجاکه خانواده. ودوستم  اثرش را در زخسارم مشاهده  کنند فرمود


 رسولخدا ص فرمود هر که صبح کند و بامور  مسلمین  همت نگمار.د مسلمان.نیست  2. رسولخدا ص  عابد ترین مردم کسی ا ست که نسبت بهمه  مسلمین  خیر خواه تر و پاکدلتر باشد  امام صادق ع میفرمود بر تو باد که برای خدا نیبت بمخلوقش خیرخواه باشی که هر گز. خدا را بعملی  بهتر از ان ملاقات. نکنی4 وفرمود هرکه بامور مسلمبن  اهنمام. نورزد. ورزد مسلمان نیست   


امام صادق میفرمود  هرگاه یکی از شما  اهنگ. کار خیری کند  نباید تاخیرش  انداز د  زیرا بنده. گاهی. نماز میخواند یا روزه میگیرد  و باو گفته میشودپس ازاین هر چه خواهی  بکن که خدا ترا امرزید یعنب گناهان گذشته ات امرزیده  شد در اینده  مواظب باش ببین چه خواهی کرد شرح مقصود از این دوایت ایتستکه عبادتیکه موجب. امررزش بنده و تقرب اکاملش بجناب حق متعال میشود از او مستور و پوشیده است  ونمیداند چگونه. عملی است. از اینروباید نسبت  بهر. کاد خیر  وعمل نیکی که تصمیم گرفت فوری  اقدام کند و تا خبر نیندازو  که مبادا ان عمل موجل  امرزشش. باشدو ازاو قوت  شود  چنانکه پیغمبرص  فرماید ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات. الا فتعر. ضوالها. برای پروردگارشما در. دوران. عمرتان نسیمهای رحمتی. است  بهوش  باسید  وحودرا در معرض انها در اورید


رسولخداص خدای عزوجل فرماید رشک اورترین دوستانم نزد من مدد سبک. حال است که. قیود تشریعات ندار د. بهره. یی. از نماز داردعبادت. پروردگارش را در نهان  وباطن نبکو انجام میدهد در میان.مردم گمنام بووه روزیش را بقد ر. کفاف فدارداده. وبر ان صبر نموده مرگش زود برسد میداثش اندگ و گریه. کنندگانش  اندک است  2 رسولخدا ص فرمود خوشا حال انکه مسامان باشدو زنگیش بقدر. کفاف 3.  و فرمود بار خدایا  به محمد. ال محمد ص دوستان انها. پاکدامنیو بمقدار  کفاف  روزیکن  و بدشمنان محمد وال محمدمال و فرزندش.  روزب کن 


مردی بامام صادق ع شکایت کرد که طلب روزی میکند و بدست میاورد ولی قانع نمیشود  نفسش با او برای بیشتر نزاع مبکند و عرضکرد  بمن چیزی بیاموزکه از ان منتفع. شوم امام فرمود اگر اندازه کفابت بی نیازت کند کمتر چبز دنیاخوراک سیر کنندهو جامه ساتر بی نیازت کند و اگر انداره کفایت بی نازت نکند  هرچه در دنیاهست بی نبارت نکند چنانکه. تشبیه. دنیا. به. کرم ابریشم و اب دریا در سابق بیان شد. 11. امییرامومنین ع  فرمود  هرکه از دنیابمقداری که بسش باشد  راضی شود کمترین چیز دنیا کفایتش کند و هرکه. باندازه ایکه بسش باشد راضی نشودچیزی از دنیا کفایتش  نکند


عمروبن هلال گوبد  اما باقر.مبادا  ببالادست خود چشم  بدوزی که در این باره انچه خدای عزوجل به پبغمبرش. ص فرمود بس است از مالها و فرزندانشان خوشت نیابد در شگفت نشوی  56 سوره 9 و فرمود دیدگان خوبش را  بانچیز ها که رونق زندگی دنیاست و بگروهی  از ایشان بهره دادیم نگران  مساز131. سوره 20. و اگر در باره این موضوع  شک و ترددی. یافتی  زندگی  رسولخدا ص را بیاد اور که خوراکش جو  حلوایش خرما و اتش گیره اش. شاخ درخت. خرما بود اگر.پبدا مبکرد


 امام باقر ع فرمود همانا خدای  عزوجل میفرماید  بعزت. وجلال و عظمت و علو و بلندی مقامم. سوگند که هیچ بنده یی خواست مرا برخواست. خود اختیار نکند جز انکه زندگیش را روبراه کنم  از تباهی نگهش دارم و اسمانها وزمین را ضامن را روزیش سازم و خودم پشت سر تجارت هر تاجری برای او باشم یعنی دل. تجار را متوجه او کنم تا با او دادو ستد کنند وسود برد یا انگه خودم  بجای تجارت هر تاجری باو. سود. رسانم


در صدر اسلام نسبت بکسانی بودند که از مکه و ابادیهای دیگر کفر نشین  بمدینه  و مرکز اسلام هجرت نموده بودندبر گشتن انه با مسلمین دیگر ببلاد کفر تعرب بعد از هجرت میگفتند و یکی از گنا هان کبیره و بمنزله ارتدادبوده. ولی. در اعصار  ایمه ع.  ودوران. غیبت تعرب اینستکه مسلمانی. در بلادکفر بوده ودر انجا ور اظها ر  اسلام  وتعلم احکام. ممنوع  ومعذور باشداقامت. اودر انجااز گنا هان کبیره  است وبرخی ار علما تعرب را تممیم داده و حتی شامل. کسی  دانسته اند که مشغول   تحصیل علمی شو و سپس. ترک ان کند


ابن محبوب. گوید یکی. ازاصحاب نامه یی نوشت. بمن داد کهبحضرت ابوالسن ع  دهم در ان نامه پرسیده بودکبایر چند تا ست و چیست  حضرت  نوشت  کبایر  کسی که از انچه. خدا بر ام بدوزخ تهدید کرده دوری کنید کردا ر های بدش  پوشیده میشود اگر مومن باشدو هفت گناهیکه موجب دوزخ  میشود  1 ادمکشی حرام  نه کشتن قاتل   مهاجم. و مانند  2. نا فرمانی پدر ومادر بدرجه عاق انها شود ربا خواری  4 تعرب  بعداز هجرت  5 متهم  ساختن ن پارسا ب 6 خوردن مال یتیم 7 فرار ار جهاد 


 امام صاوق ع در باره. قول. خدای عزوجل اگر ازگناهان کبیره یی که نهی شده  ایددودری کنید بدیهای شما را بپوشانم وشما  را بمنزل ارجمندی وارد کنم 31 سوره 4  فرمود گناهان کبیره انهاییستکه خدای عزوجل دوزخ را برای. انها  واجب ساخته شرح در بیان تعریف شماره گناها،ن  مبان علما تختلافی است که در اخر  این باب  انشا الله ذکرمیکنیم  بیضاوی در تفسیر ابن ایه  گفته است  اگر از ،گناهان کبیره دوری کنبد. گناهان صغیره. شما را مبارزبم  محو مبکنبم  شمارا ببهشت و وعدگاه. ثواب وارد مبکنبم یا  شمارا محترمانه وارد میکنبم 


 حضرت صادق ع فرمود برای مومن سراوار نیست  که در مجلسی  بنشیند که خداوند فرمانی شود و ان مومن قدرت بر  بخمزدن ان مجلس نداشته باشد  2 جعفری گوبد شنبدم حضدت ابوالحسن  ع  بمن فرمود چرا مینگرم که تو نزد عبدالدحمن بن یعقوب. هیتی  جعفری عرضکرد او دایی من است حضرت فرموداو در باره خدا  سخن نا همواری گوبد خدارا بصورت اجسام و اوصاف ان وصف کندپس یا باو همنشین شو و ماراواگزار یابا مابنشین و اوراترک کن عرضکردم او هرچه میخواهد بگوید بمن چه زیانی دارد  وفتبکه من نگوبم انچه را که او گوید  ابوالحسن ع فرمودایا نمی ترسی  از اینکه باو عذابی نازل گردد و هردوی شمارافراگیرد ایا ندانی داستان انکس را که از یاران موسی ع بود پدرش از یاران  فرعونپس هنگامیکه لشگر فرعون در کنار دریا بموسی و یارنش رسید ان پسر از موسی جداشد که پدرش راپند دهد و بموسی و یارانش ملحق سازد و پدرش  براه. خود در لشگر فرعون  میرفت و این جوان بااو در باره مذهبش  ستیزه میکرد تا ایتکه  هردوبکناری از دریا رسیدند و همینکه لشکر فرعون غرق شدند اندو نیز باهم غرق شدند حبر بموسی ع رسید فرموداو در رحمت خدا است  ولی چون عذاب نارل کردد از اتکه نردبک گنهکار است دفاعی نشود

 

 

 


از حضرت  صادق ع حدیث شده  که رسولخدا ص فرمود هرکس خوسنودی مردم را بحشم خداجوید خداوند ستایش کننده اورا. نکوهش کننداه اش قرار دهد  شرح شابدمقصود  اینستکه.  انکس که بخاطر او و خوشنودش این کار را انجام داده و توقع  مدح از او داشته است خداوندچنان. کندکه هم او نکوهش کندیا مفصود این استکه. جلوی رو مدحش وپشت یر مذمتش نمایند 3 حضرت صادق ع فرمود مردی بحسین علیهالسلام نوشت  مرابا دو حرف  پند بده  انحضرت  در جواب نوشت  هرکه امری را ا نافرمانی خدا بجویدانچه امید دارد  زودتراز دستش برود واز انچه مبگریزد زووتر. بسرش اید


محمد بن مسلم گویدشنیدم. حضرت بافر. ع  میفرمود بنده خدا  روز قیامت محشور شودو با اینکه دردنیا دستش بخونی الوده نشده  وخونی نریخته. باندازه یک حجامت یا بیشترخون باو بدهند و بگویند این سهم تو است از خون فلانکس عرض میکند پروردگارا تو خود میدانیکه هماناجان مرا  گرفتی ود انحال من خون کسی را نریخته. بودم   هیچ خونی بگردنم نبود خداوند فرماید اری تو از فلانی روآیتی چنین  وچنان  شنیدی و بضرر او باز گوکردی پس زبان  بزبان بفلان جبارو ستمکار رسیدو بدان روایت اورا کشت  و این بهره تو ار خون اوست


 مفضل بن عمرگویدحضرت. صادق ع فرمود هد مومنی   میانه او و مومن دیگر حجابی باشد خدای عزوجل میان او و بهشت  هقتاد هزار دبوار بلند بکشد که بین هر دو دیوار هزار سال راه مسافت باشد  صفحه 72 حدیث 4 علی بن جعفر از برادرش موسی بن جعفرع حدیث کند و گوید شنیدم که میفرمودهرکه مردی از برادران ایمانیش باو  رو کند ودر پاره از گرفتاریایش باو پناه اوردواو پناهش ندهد با اینکه  قدرت بر ان داردبتحقیق پیوندخودرااز از خدای عزوجل بریده است


 حضرت صادق ع فرمود رسولخداص فرموده است خدای عزوجل فرماید و هیچ  بنده این نباشد که من بخواهم  اورا ببیهشت ببرم  جز انکه اورا پس ببلایی در تنش دچار کنم پس اگر ان کفاره گناهنش شد که پاک.شود وگرنه هنگام مرگش بر او سخت گیرم. تا نزد من اید و گناهی بر او نبآشد  سپس اورا ببهشت برم وهیچ بنده ای  نباشد که بخواهم اورا بدوزخ برم جز انکه تنش را سالم کنم  پس  اگر بدان سبب انچه از من خواهد بپابان رسد حسابش پاک  شود که اورا بس باشد و گرنه در اخر کار مرگ را بر او  اسان کنم  تا نزد من اید وهبچ کددار ببکی تزد من نداشته باشد  نداشته  باشدسپس اورا بدوزخ  برم 

 


وهرکه ار ان. پبس افتد وانرا پشت سر خود قراردهد بدوزخش کشاند و قران راهنمایی است که ببهترین راهاراهنمایی کند و کتابی است که در انست تفضیل وببانو تحصیل بد ست اوردن حقایق و انست. جدا کننده. مبان حق و باطل. شوخی و سر سری نیست برای انظاهری. است و باطنی. پس  ظآهرش  حکم و دستور. است. و باطنس علم و دانش. ظاهرش. جلوه. وزیبایی  دادد وباطنش ژدف. و عمیق. است و ستارگانی داردو ستارگانش هم  ستارگانی داردانچه ترجمه شوه بنابر نسخه ای ونجوم است و در برخی از نسخه هاو تخوماست  وان بمعنای پایانهر چیزی است شگففتیهایش  بشماره در نیایدو عجایبش که. نگردد در انست چراغهای هدایت  وجایکاه نور حکمت و راخنمای معرفت  است برای  انکس که بشناسد صفات را مجلسی ره گوید یعنی. صفاتی که موجب مغفرت است یا صعت شناسایی واستنباط را پس باید  شخص تیز بین دفت نظرکند دقت نظررا تا بدرک صفت ان ادامه دهد که نجات بخشد  انکس را که بهلاکت افتاده ورهایی بخشد انراکه راهرهایی نداردزیرااندیشیدن است که زندگانی دل بیناست  چنانچه انکه جوبای.روشنی است در تاربکیها بویسیله نور راه راپیماید بر شما باد که نیکو برهیدو کم اننظار برید 


حضرت صادق ع  ار پدرانش  علیهماالسلام  از سولخد ص حدیث  فرمایدکه. انحضرت ص فرمود ای مردم شما اکنون در دنیاو خانه سازش و صلح هستبدوشما در سر راه سفر هستید وبشتاب شما را خواهند برد   و شمامی نگریدکه شب وروزو خورشیدو ماه هرتازه ایرا کهنه کنندو هر دوریرا نردیک سازندو هر وعدهای را بسر رسانند پس اسباب. ووسایل زیادی فراهم کنیدبرای  ابنکه گذرگاه درازی درپیش است فرمود پس مقدادبن اسود بر خاست و عرضکرد ای رسولخدا. خانه  سازش یعنی چه. فرمودخانه ای که.  رساننده است  انسانرا از علایق. دنبا جدا کند  پس هر گاه  اشوبها چون شب تاربک شمافرا گرفت  بقران. رو اوریدو بدان چنگ زنید زیرا ان است شفیعی که  شعاعتش  پذیرفته است در باره کسی که بدان عمل کند وگزارش دهنده است.  از بدیهاکه  گفته اش  درباره انکس که بدان عمل نکرده تصدیق شده است و هرکه. انرا پیشوای خود کرد ببهشتش رهبری کندو بقه دارد 


زیرا همینها بودند که اوقات مختلف شب وروز انرا تلاوت میکردند ودرنهان و میان میخواندندش  واما اینکه هنگامی که  اودا ببینند خدایرابه بردباری و کرم و رحمت  توصیف کنند برای  انست که خودرا در جنب او ناقص  قاصر درباره پرسش او می بینند که از اوامید گذشت ورحمت کرم  دارندو اما اینکه قران  حجت خدابر خلق اوست برای انستکه برای ایشان انچه لازمه خیر و خوبی است با فرمان. دادن بان و انچه موجب بدی است  با قدغن. کردن از ان اورده     تا انجا که گوید و سخن گفتن قران عبارت است از الغا. ان در گوش چیزیرا که از ان عخم معنی شود واین است معنای حقیفی وواقعی سخن گفتن ودر ان شرط نیست که از زبان گوشتی صادر کرددو هم چنین است سجن گعتنن. نماز  زیدا کسی که نماز را انطور که شاید. انجام دهد ان نماز اورا باز دارداز پبروی دشمنان دین و غاصبین حقوق پشوایان ایین و ایمه و اوصسیا معصو مین انان که هرکس  انها را شناخت خدای را شناخته و هرکه انهارا یادکردخدایرایاد کرده است

 


شرح  در بیان و تو ضیح این حدبث شریف و معنای  سخن  گفتن و مصورشدنش در قیامت ونبز سخن گفتن نماز که در ذیل حدیث است مجلسی فیض حمهما آلله بیابانی  دارند ومآ در اینجا بیان فیض ره را نتخام  نمودیم در نیت مومن انست که خدا راانطور که  سز وآر  پر ستش است بپر ستد و گتاب اوراانطور که سزاوار  انست بخواند. ودرخواندن. و تامل در ایات ان شبش را ببامداد رساند و بدن خویشتن را در باره تلاوتش در نمازها بتعب افکند جر اینکه انطور که خواهد ابتکار ها برای او فراهم نشود انطو  ر که شایدوباید نتواند و خلاصه. کردارش دراینباره با انچه در دل اوست وفق ندهد و سازس نداردبلکه  عمل او نازلتتر و پاین تر از نیت اوست جنانچه در حدیث امده که نیت مومن به  از کردار اوست بنا براین فران

 برای هر طایفه ای بصورت خود انها تجلی. کند بااین تفاوت که در زیبایی وچمال. بهتر از خودانها است وان.صورت همان ایت که اگر  مطابق انچه در نیت ودل انها بوده از ایتکه بفران. عمل کند و کوشش بسیار در انجام فرامین ان  نمایدهر اینه برای انها همین صورت بود و اماجهت  اینکه اورابشناسند انطورکه بایداین است که اینان انطورکه باید بدلخواه خود ومطابق نیتشان انجام وطیفه در برابر قران نکردند و انطور که سزاوار بود رفتارننمودند و ففط بوصف و نشانه اورابشناسد


 فاطمه علیها و علی بعلهاالسلام  پنج سال  بعداز  رسولخدا  متولد شد وزمانی وفات کردکه 18 سال و 75 روز  داشت و بعداز  یدرش. ص زندگی کرد امام صادق ع رمود فاطمه ع بعداز پیغمبر ص 75 روز نده بود واز مرگ پدرش اندوه سختی اورا گرفته بودجبرییل نزدش میامد واو رادر مرگ. پدرش. نیکو تعزیت میگفت  خوشدلش میساخت و از حال. پدرش مقام اوو انچه بعداز وی برای ذریه اش پیش میاید گزارش میداد و علی. علیهمالسلام انهارا مینوشت  2 موسی ابن جعفر ع فاطمه ع صدیقه بسیار راست گو و معصوم و شهیده بود ودحتران پبغمبران حایض  نمیشوند


 امام صادق ع فرمود چون امیرامومنین ع را غسل دادند از جانب خانه صدا امد که اگر شما جلو تابوت را بگیریداز گرفتن دنبالش بگیربد از گرفتن جلو ایوده  ایوده باشید  11 امام صادق ع مبفرمود  چون امبرالمومنین ع  وفات کرد امام حین و امام حسین علیهمااسلام با دو مرد دیگر   جنازه اش را بیرون بردند  چون از شهر کوفه خارج شدندکوفه بدست راست خود قرار دادند  وراه چبانه  صحرا و عید گاه. گورستان  را پیش گرعتند تاان را پفری  رسانیدند. ودر انجا دفنش  کردند و قبرش را هموار نموده  مراجعت کردند


امام باقر  ع فرمود چون امیرالمومنین ع وفات کرد حسن بن علی ع در مسجد کوفه بپاخاست وحمدو تنای خدا گفت وبر پیغمبر ص درود فرستاد   سپس فرمود ای مردم در اینشب مردی وفات کردکه پیشینیان باونرسنداو پرچمدار. رسولخداص بود که جبرییل در طرف راست و مبکاییل در طرف چپش بودند از مبدان.جنگ     برنمیگشت جز اینکه خدا باو فتح و پیروزی میداد بخدا که او از مال. سفید  سر خ دنیا حز هفتصد درهم که ان هم از عطایش زیاد امده بوده باقی  نگذاست و میخواست با ان پول خدمتگزاری برایخانواده اش بخرد بخدا که او در شبی وفات کرد ه یوشع بن نون وصی موسی وفات کرد و همانشبیکه عیسی بن مریم. باسمان بالا رفت و همان شبیکه  فران فرود امد

 

دنیا 


 امام صادق ع فرمود امیرالمومنین ع دایهی هایی  در قبیله بنی مخزوم داشت جوانی از انها خدمتش امدو عرضکرد دایی جان برادرم مرده و من در مرگش سخت غمگین شده ام  حضرت باو فرمود مبخواهی اورا ببینی عرضکردم اری  قبرشرا بمن نشان ده  پس خارجشد و برد رسولخداص را بکمر  بست چون نزد قبر  رسیدلبهایش بهم میخورد سپسا. پایش. بقبراورداو از فبر  بیرون امد و بزبان فارسی سخن گعت مبگفت  امبدالمومنین ع  فرمود مگر وقتی تو مردیاز عرب نبودی گفت چراولی بروش فلان فلان مردیماز این رو زبان مادگرگون شد 


صفوان جمال  گوید من و عامر وعبدا لله بن جذاعه ازدی خدمت  امام صادق ع بودیم عامر بحضرت عر ضکرد قربانت گردم مردم گمان میکنند امیرالمو منین ع در رحبه میدان کوفه یا جلو خان مسجدش دفن شده است فرمود چنین نیست  عرض کردم پس کجا دفن  شده  فرمود چون وفات نمود امام حسین ع اورا برداشت و پشت  کوفه نزدیک تپه بلند دست چب غری و دست داست حبره اورد ودر مییان تپه های کو چکیککه ریک سفبد  داشت بخاک سپرد راوی گویدسپسمن بانجارفتم و محلی را فکرکردم که قبر انحضرتست انگاه خدمت امام امد م و باو گزارش دادم بمن فرمود درست فهمیدی خدایت رحمت کند تا سه بار 


که گمانش را نداشتن بر کافران عذابی ریزان و رباینده و برای مومنان پشتیبان  سنگر بودیبخدا همراه نعمتهای خلاف مصیبتهایش پرواز کردی افریده شدی و بهطایش  یعنی عطای الهی کامیاد   گشتی. سوابقش را احرازکردیو فضایلش را بدست اوردی شمسیرحجت و دلیلت کند. نبو د و دلت منحرف  نگشت وبصبرتت  ضعیف نشدهراسا،ن. نگشتی و سقوط نکردی تو مانند کوه بودی  ه طوفان نجنباندو همچنان بودی که پیغمبز ص فرمود رفاقت  و دارایی خویش امانت تگهدار ترین مردمست و باز چنان بودی  ه فرمود از لحاظ بدن ضعیف ودر انجام امر خدا قوی است نزد خود فروتن و نزد خدا عظمت داشتی در روی زمین بزرگ و نزد مومنین شریف بودی هیچکس را در بارهتو راه عیبجویی. نبود و هیچ گو یندهیی  نسبت  باو  راه خرده گیری  نداشت وکسی از تو طمع حق پوشی  نداشت و برای هبچکس نرمی ومجامله  نداشتی  هرناتوان و زبونی نزد تو نوانا وعزیز بود تا حقش را برایش  بستانی وهر توانای عزیز ندت ناتوان وزبون بود تا حق را از او بستانی و در اینم ضوع خویش و بیگانه نزدت برابر بود.  شان شخصیت حق. وراستی و مدارا بود،  گعتارت حکمت و ثابت و فرمانت خویشتن  داری ودور اندیشی ورابت دانش و تصمیم. بودنسبت  بهر چه کردی وهر اینه راه راست روشن گشت و امر مشگل اسان شد واتشها خاموش گشت ودین بوسبله تو راست  شد و اسلام قوت بافت وامر خدا ظا هر شد اگر چه کافران دوست نداشتند واسلام واهل  ایمان  از برکت  تو پا برجا شدو بسیار بسیارپیشی گرفتیو جانشینان خودرا برنج بسیارافکندی  زیرا هرچه بکوشند تا از تو پیروی کنندنتوانند تو بزرگتر از انی که مصیبت با گریه چبران. شودمرگ تو در اسمان بزرگ  جلوه. کرد و مصیبت تو مردم راخرد کدد  فا نا لله و انا الیه راجعون ما بقضا خدا راضی و نسبت بفرمانش  تسلبم بخدا  سوگند مسلمین هر گز کسی رامانندتو از دستند ندهند تو برای مومنین پناه و سنگر ومانندکوهی  پا.برجا. بر کافران خشونت. و خشم بودی خدا ترابپیغمبرش برساند ومارا از اجرت محروم نسازدو بعداز توگمراه نگرداند. مردم همه خاموش بودند تا سخنت تمام شد او گریست   واصحاب پیغمبر ص   گریستند سپس هرچه جستند اورا نبافتند


 مفضل بن عمر گوید شننیدم امام صادق ع میفرمود چون رسولخد ص متولد شد سفیدی مملکت فارس وکاخهای شام برای مادرش امنه نمایان شد فاطمه بنت اسد مادر  امیرالمومنین ع خندان وشادان نزد ابوطالب امد و انچه را امنه گفته  بود باو خبر ابوطالب گفت از این تعجب میکنی همانا توهم ابستن شوی ووصی ووزیر اورا بزایی 4 اسید بن صفوان مصاحب رسول خداص واله گوید روزیکه امیرالمومنین  ع.وفات کرد گریه شهر را بلرزه در اورد  ومردم مانند روز وفات پیغمبر ص دهشت زده شدند مردی گریان وشتابان. انا لله وانا اله داجعون  گویان پیدا شد و می گفت  امروز خلافت نبوت بریده  گشت تا بدر خانه ابکه امرالمومنین ه در ان بود. ایستاد و گفت خدایت رحمت کند. ای ابوالحسن تو در گرویدن  باسلام ازهمه مروم پیشتر ودر ایمان با اخلاصتر واز نظیر یقین محکمتر واز خدا ترسانتر واز همه مردم رنجکشتر و رسولخداص حافظتر و نسبت  باصحابش امبن تربودی مناقبت از همه برتر و سوابقت از همه شریفتر و درجه ات از همه رفیقتر  پیغمبر ص از همه نزدیکتر و از نظر روش  اخلاق وطریقه و کردار از بانحضرت شبیه تر  مقامت شریف تد  واز همه نزدش گرامیتر   بودی. خدا ترا از جانب اسلام و پیغمبر  مسلمبن پاداش خیر دهد توانا بودی هنگامیکه اصحاب پیغمبر نا توانی کردن و بمیدان امدی زمانبکه خواری وزبونی از خود نشان دادندوقیام. کردیم. مو قعبکه سستی ورزبده و بروش رسولخدا چسبیدی  انگاه  که اصحابش اهنگ انحراف کردند خلیفه بر حق بر حق او بودی بی چون و چرا و بنزاع بر نخاستی ودر برابر زبونی منافقانو خشم کافران وبد امدن حسودان وخواری فاسقان ناتوانی نشان ندادی زمانبکه همه سست شدندتو بامرخلاف قیام کردی وچون از سخن گفتن ناتوان. شدند سخن گفتی و چون  توقف کردند در پر تو نور خدا گام برداشتی انگاه از تو پیروی کردند و هدایت یافتند و تو از همه نر. گو تر و خدارافرمانبری دارتر عافبت اندیشتر و سخن تر  ودرست گوی تر وبزرگ  رای تر و پر دلترو با یقین بیشترو کردار نیکو تر و باموراشناترا بودی  تو بخدادر ابتداو انتها ریس وبزرگ دین بودی ابتدا زمانی بود که مردم پراکنده شدند  بعد از وفات پیغمبر ص و انتهازمانی بود که سست شدند  بعد از فتل عثمان   برای مومنان پدر مهربان زمانیکه تحت سرپرستی تو در امدند بارهای گرانی را ه که انهااز کشید نش نا توان شدند  بدوش گ فتی و انچه را از اموردین. تباه ساختند محافظت نمودی و انچه را از احکام و شرایع رخا کردندرعایت. فرمودی وزمانیکه زبونی کردند بگرد اوردن دنیاحریص شدند دامن بکمرزدی بلندی گرفتی زمانیکه بیتابیکردند و صبر نمودیزمانیکه شتاب کردند هر خونی راکه میخواستندتو گرفتی برای مسلمین از کنارخونخاهی کردیو از برکت تو بخیراتی رسبدن 


روزی بر سولخدا ص عرضکرد من میخواهم  این کنیز خود راازاد  کنم  حضرت باو فرمود اگر چنبن کنی خدا در برابر  هد هضوی از او یک عضو . ترا از اتش  دوزخ ازادکند پس جون. بیمار پیغمبر صوثبت کر د وسفارش نمود خادمش ازادکند و زبانش بند امده بودلذابپبغمبر  ص اشاره کر د.  و پیغمبر وصیتش  پذیرفت خادمش را ازاد کند و ربانش بند امده بود  لذا. بپیغمبرص   اشاره کردو پیغمبر ص وصیتش را پذیرفت پس روزی پئغمبر نشسته که امیرالمومنین ع گریان واردشد پیغمبر   ص باو فرمود چرا گریه میکنی وگفت مادم  فاطمه وفات وفات کر باونگریست گریان انگاه بزنها دستور داد غسلش دهد  فرانمود چون ازفارطغ شدبد کاری نکنید تا بمن خبر دهیدا نها چون فارغ شدند  انحضرت را اگاه ساختند دسواخداص پیراهنی را که در  زیرمیپوشیدو ببندش میچسبید بیکی از انهاداد تا در ان کفنش کنند و بمسلمان فرمود هر گاه  دیدبد من کا ری کردم که پیش از این نکرده بودم  از من بپرسید چرا این کار  کردی چون ن ز غسل و کفنش بپرداختند پیغمبر ص در امد جنازه را روی دوش کشید و همواره زیر جنازه بود تا بقبرش رسانید سپس چنازه را گذآشت و خود داخل قبد شدودر ان دراز کشبد انگاه بر خاست و چنازه  را با دست خود گرفت و داخل قبز کرد سپس  خم شد و مدتی  طولانی با او سر گوشی میکرد می. فرمود پسرت پسرت  پسرت  پس برخاست وروی قبر  را هموار  کر د میفر مودلا اله الا الله با ر خدایا  من اورا بتو میسپارم  انگاه مراجعت فرمو د مسلمین عرضکردند شنا را دیدیم کارهایی  کردید که پیش. ا ز این نکرده بودیدفرمود امروز  مهربانی ابو طالب از دست دادم فاطمه اگرچیز خوبی نزدش بود مرا بر خود و فرزندانش مقدم میداشت من از روز قیامت یاد کردم و گعمم  مردم بر همه محشور شوند او گعت وای از این رسوابی  من ضامن شدم که  خ دااورا با لباس محشور کند واز فشار قبر یاداور شد، او گفت ای از ناتوانانی من ضمانش  کردم که خداکارگزاریش کند  از اینجهت اورادر پیراهنم کفن کردم ودر قبرش خوابیدموسر بگو. شش گذا دمو انچه از اومبپرسیدند تلقینش کردم  چون اورا  از پروردگارش پرسیدند جواب داد. وچوناز پیغمبزش پرسیدم اما چون از.ولی وامامش پرسبدند بلکنت افتاد. من گفتم  پسرت پسرت  پیرت

 


امام صادق ع فرمود فاطمه بنت اسد مادر امیرلمومنین  نخسنتین  زنی بود که پیادهاز مکه بمدینه بسوی پبغمبرص مهاجرت و از همه مرد،م نسبت. بپغمبرص مهربانتر بود. ازپیغمبرشنبد که مبفرمود مردم  روز قیامت مادر زاد. محشو ر شوند پس گفتوای از ابن ریوایی پیغمبر ص باو فرمودمن از خدا مبخاهمکه ترابا لباس محشو ر کند و نیراز انحضرت شنیدکه فشارقب رایاد اود می شدفاطمه. گعت. وای. از ناتوانی پیغمبر ص باو فرمود من از خدا می خواهم که تورادر انجا. اسوده دار 


 امرالمومنین  ع سی سال بعداز عاالفیل متولد شد بکشنه 21 ماه رمضان سال چهل هجری دختر اسد بنت اسد نزد ابوطالب امد تا اورا بولادت پیغمبر ص مزده دهد ابو طالب  گفت یک سبت صبر کن  من هم تورا بشخصی مانند او غبراز مفام نبوت  مژوه خواهم. داد امام صادق ع فرموو سبت 30 سال. است و فاصله میان پیغمبر ص گو امرالمومنین عسی سال لود   2  امام صادق ع فرمود  فاطمه بن اسدنزد ابوطالب امد تا اورا. بولادت. پیغمبر. ص مژوه دهد  ابوطالب گفت بگ سبت صبر من هم تورا بشخصی مانند او غیراز مقام. نبوت مژده خواهم. داد   امام صادق ع فرمودسبت 30 سال است وفاصله مبان پیغمبرص وامیرالمومنین ع سی سال بود


 احمد بن محمد بن ابی نصر گوید از حضرت رضا. ع راجع بقبر  فاطمه علیها السلام پر سبدم فرمود  در خانه خود بخاک  سبرده شد  سپس چون بنی امیه  مسجد را توسعه دادند جزه مسجد شد  شرح  مجلسی ره گوید فول اخیر که از این روایتاستفاده میشود   صحیحترین افوالست  زیرا  اخبار بسیاری بدین مضمون وارد شده ومن انهارا در کتاب بحار ذکر  نموده ام. امام  صادق ع میفرمود اکر خدای تبارک و تعالی امرالمومنین ع را برای فاطمه نمیافرید در روی زمین از ادم گرفته تاهر بشری بعداز او  همسرب برای او نبود


موسی بن جعفر ع فرمود رسول خدا ص نشسته بود که. رشته ایکه 24 چهره داست واردشد پیغمبر ص فرمود محبوبم جبرییل من تورا هیج گاه باین صورت ندیدهام فرشته گفت من جبرییل نیستم ای محمد مرا خدای عزوجل فرستاد تا نور را جفت گیری گردانم فرمودکه را باکه گفت فاطمه را با علی وچون فرشته پشت کردانید میان دوشانه اش نوشته بود  محمد رسول خداست  علی وصی اوست  پیغمبر از کی این جمله میان وشانه تو نوشته شده  عرضکرد بیست و دوهزار سال پیش از خلفت ادم


امام باقر ع فرمود  چون فاطمه نام علیهنچما السلام متولد  شد خدا بفرشته ای وحی کرد تا بزبان محمد صلی الله علیه واله که اورا فاطمه نام گذارد  سپس فرمود من ترا از جهل باز گرفتم و بعلم پیوستم  با علم از شیر باز گرفتم  واز خون حیض باز گرفتم انگاه امام  باقر ع فرمود بخدا سوگند که خدا اورا با علم از شیر واز. واز خون حیض در عالم  میثاق باز گرفت  7 پیغمبر ص بفاطمه ع فرمود  بر خیز وان سینی را بیرون ار او بر خاست و سینی را اورد که در ان نان روغن مالیده و گوشت پحته بود  پیغمبر ص با علی فاطمه وحسن وحسین 13روز از ان می خوردند  سپس ام ایمن حسین ع رادید چیزی از ان نان و گوشت با خود دارد باو گفت این از  فرمود  چند روز است که ما ا این غدا را میخوریم  ام ابمن نزد فاطمه امد وگفت ای فاطمه هرچه ام ایمن. دارد بفاطمه وفرزندانش متعلق است اما فاطمه هر چه دارد بام ایمن از ان چیزی نمیرسد  فاطمهگقدری از ان را برای او اورد وام ایمن از ان بخورد وعذای. ان سینی. تمام شد  پیغمبر باو فرمود اگر بام ایمن نمبیخوراندی تا روز قیامت تو وذریه تو از ان میخوردند انگاه امام باقر ع فرمود ان سینی نزد ماست وقابم ما ع درزمان خود ان را بیرون اودد


مفضل گوید  بامام صادق عرضکردم کی فاطمه را غسل داد فرمود  امبرالمومنین من این مطلب را از گفته انحضرت بزدگ شمردمو تعجب کردم فرمود  گویا از انچه بتو خبر دادم داتنگ شدی عدضکردم چنین است قربانت فرمود دلتنگ. مباش زبرااو صدیقه معصوم است وچز معصوم است وجز  معصوم نبایداوراعسل دهد. مگر نمبدانی که مریم را  جز عیسی غسل نداد5 امام بافر و امام صاوق علیهما السلام فرمودندچون ان مردم کردند انچه. کردنددر خانه را اتش زدند علی ع را بمسجدبردند. فاطمه ع گریبان عمر را گرفت واوراپیش کشیدو فرمود همانا   بخدا  ای پسر خطاب اگر من از رسیدن بلا به بیگناهان کراهت نداشتم مفهمیدی. که خدارا سوگندمی دادماورا زود اجابت کننده مییامییافتی.یعنی من نفرین میکردم و بزودی بلانازل میشدو ترا وبیگنا هان را شامل. میگشت ولی نمیخواهم بیگناهان باتش. تو بسوزند                            


سلام برشماوداع کننده ایکه نه خشمگین استونه دلتنگه  زیر اگر ارانجا برگردم بواسطه دلتنگم نیست. اگر بمانم بواسطه بد گمانی بانچه خدا بصابران. وعده فرمودند نباشد وای وای باز هم برد باری مبارکتر و حوش نمارتر است ا،گر چیرگی دشمنان زور گو نبود که مر اسرزنش کنند یآقبر فاطمه ع را بشناسند و نبش کنند  اقامت ودر نگهدر انج را چون معتکفان  ملازمت  مینمودم. ومانندزن بچه مرده بر این مصیبت بزرگ شیون می گردم. در برابر نظرخدا دخترت پنهان بخاک سپرده شدوحقش پایمال گشت واز ارثتش جلو گیریشد با انکه دیر زمانی تگذشته و یادتو  کهنه نگشته بود ای رسول خدا شکایت من تنهابسوی تنها بسوی خداست وبهترین دلداری از جانب تو است ای رسولخدا چون در مرگ تو صبر کردم. یا برای گفتار تو  درباره سپر دورود خدابر تو وسلام ورضوانش بر فاطمه باد


 حسین بن علی ع فرمود چون فاطمه وفات کرد امیرالمومنین ع اورا پنهان  بخاک  سپرد و جای قبرش را ناپدبدکرد سپس بر خاست وروبجانب قبر رسولخدا ص کرد وگفت  سلام بر تو ای رسولخدا از جانب من واز جانب دخترت و دیدار کننده ات و انکه در خاک رفته وازمن جدا شده ودر بقعه تو امده  وخدا زود رسیدن اورا نزد تو برایش. برگزیده  ای رسولخد شکیبایبم  از فراف محبوبه ات کم شدهک خود داریم از سرور ن جهان نا بود گشته جز ابنکه برای من در پی رویاز سنت تو که دد فراقت کشبدم جای دلداری باقی است زیرا من سر ترا در لحد ارامگاهت نهادم وجان مقدس تواز میان گلو وسینه من خرج سد یعنی هنگام جان دادن سرت بسینه من چسبیده بود  اری در کتاب خدا برای من بهترین پذیرش و صبر بر ابن مصیبت  است انا لله و انا الیه راجعون همانا امانت پس گرفته شدو گروگان در یافت گشت و زهرا از دستم ربوده شد ای رسول خدا دیگر چه اندازه این اسمان نیلگون و زمبن تبزه در نظرم زشت جلوه میکند اندوهم همیشکی باشد   وشبم در بیخوابی گذر  درغمم پیو سته در دلست  تا خدا خانه ای را که تو در ان اقامت  داری برایم بر گزیند بمیرم و بتو ملحق شوم  غصه ای دارم ل خون کن و اندوهی دارم هیجان انگیز  چه زود میان ما جدایی افتاد تنهابسوی خداشکوه میبرم 


 علی بن الحسین ع در سال38 متولد شد ودر سال 95 در گذشت  و 57 سال داشت و مادرش  سلامه دجتر  یزد گرد پسر شهریارپسر شیرویه پسرخسرو پرویز است و یزدگرد اخرین سلطان فارس است قبل از اسلام امام باقر ع فرمود چون دختر یزدگردرا  نزد عمر اوردند دوشیزگان مدینه برای تماشای او سر مبکشیدندو چون وورد مسجد شدمسجد از پرتوش در خشان گشت کنایه از اینکه اهل مسجد از قبافه و جمالان دخترشادمان و متعجب گشتند عمر باو نگریست  دختر رخسا ر خود را پوشیدو گفت اف بیروج باداهرمز   وای روزگا هرمزسیاه شد عمد گفت ابن دخترمرا ناسزامبکویدو بدو متوجه شد   امیرالمومنین ع بعمرفرمودتو این حق را نداری باو اختیار دهکه خودش. مردی. از مسلمینرا انتخاب  کند  ودر سهم غنیمتش حساب کن  مهرش را ازسهم بیت المال. انمرد حساب  عمرباو اختیار داد دختربیامدو دست خودرا روی سر حسین ع گذاشت امیرالمومنین  ع  باو فرمودنام تو چیست  گفت جهان شاه  حضرت فرمو دبلکه شهر بانو یه باشد     شرح. امیرالمنین ع با این جمله اسم اورا تغییر داده و یا انتخاب این اسم  را باو. تلقین فرمود و یا باو فرمود که تودو نام داری و شهربانویه ویا انتخاد این را تلقین فرموده که تو دونام داری  وشهر بانو یه  ار جهانشاه. بهتر است


 شخصی برای زن کلبیه چند پرنده. سیاه زنگ. هدیه فرستاد تا بوسیله انها بر سوگواری حسین ع کمک شوداو چون انهارا دیدگفت اینهاچیست گفتند هدبه ایست که فلانی فرستاده است تا بر سوگواری حسین علیهالسلام کمک شوی  او گفت ما که عروسی نداریم اینها را برای چه میخواهیم  سپس دستور داد تا انها را خانه بیرون کردندچون از خانه بیرون شدند اثری از انها احساس نشد مثل اینکه میان  اسمان  وزمین پرواز کردند  بعداز رفتن انهااز خانه اثری د. خانه از انها. دیده نشد.  توضیح این روایت چنانکه  مرحوم مجلسی ره  گوید از نظر لفظو معنی دارای تشویق واضطرابست 


امام باقر ع فرمود چون نصرت خدا  برای  حسین بن علی علیه السلام فرود امد تا انجا که مبان اسمان  وزمین قرار گرفت اورا در انخاب نصرت با دیدار خدا مخیر ساختند او دیدار خدا را انتخاب کرد 9 مصقله گوید شنبدم امام صادق  ع میفرمود و چون حسین  ع کشته شد همسر کلبیه  انحضرت یعنی دختر امر والقیس ومادر سکینه  برایش سوگواری بیا کرد و خود گریست و ن و خد متگزدان او هم گریستند تا اشگ چشمشان خشگ شد وتمام گشت ان هنگام یکی ار کنیزانش را دید میگریدو اشک چشمش جاریست  اورا طلبید وگفت  چرا درمیان ما تنها اشک چشم تو جاریست او گفت من چون بسختی ومشقت میافتم  سویق شربت   مخصوصی  میاشامم او هم دستور داد غذاو سویق  تهیه کنند وخودش از ان خورد و نوشید و بدیگرانهم خورانید و نوشانبد و گفت مقصودم  از این  عمل  اینستکه برای گریستن بر حسین  علیه السلا.م نیرو پیدا کنیم


امام صادق ع راجع بقول  خدای  عزوجل ابراهیم نگاهی بستارگان کرد وگفت من بیمارم 88 سوره 37 فرمود ابراهیم  حساب کردو انچه  بحسین ع وارد مبشود از اوضاع کواکب فهمید سپس گفت من بیمارم از انچه بحسین ع وارد میشود امام صادق ع فرمود چون کارحسین چنان شد که شد ااصحاب و جوانهاش گشته شدند وخودش تنها ماند  فرشتگان بسوی خدا شیون وگریه برداشتند  وگفتند یا حسین برگزیده و پسر پیغمبرت چنین رفتار کنند  پس خدا شبح وسایه  حضزت قایم  علیهماسلام را بانها نمود و فرمود با این انتقام اورا میگیرم


پس بناخوشی اورا ابستن شد وبناخوشی زایید واز ابستن. شدن تا ازشیر گرفتنش سی ماه بود وچون بقوت رسید وچهل ساله شد گفت پروردگاررا مرا وادار کن تا نعمت. ترا که بمن  بپدر و مادرم انعام کرده ای  سپاس گزادمو عملی شایسته کنم که پسند تو باشد  بعضی از فرزندانم را شایسته کن اگر او نمی  ححفرمود بعضی را شایسته کنم که پسند تو باشد و بعضی همه فرزندان. انحضرت امام میشدندوامام حسین از فوطمه علیهم السلام و از هیچ زن دیگری شیر نخورد بلکه اورا خدمت پیغمبر ص می اوردند وانحضرت  انگشت ابها مش را در دهان را دردهان او میگذارد واو باندازه ایکه دو ز وسه روزشرا کفایت کند  از ان میمکد پس گوشت حسین  بن علی علیهما السلام از گوشت و خون رسولخدا ص رویید وفرزندی شش ماهه متولد نشدجز عیسی بن مریم  وحسین بن علی علیهمالسلام در روایت دیگر است که امام  رضا ع فرمود حسین را نزد پیغمبر ص میاوردند و ان حضرت زبانش را  در دهان او می گذاشت تا میمکید و بهمان اکتفا میکرد واز هیچ زنی شبر نخورد


 امام صادق ع فرمود جبرییل  بر محمد ص نازل شد  وگفت  ای محمد خداترا مزده مبدهد بملودی که ا ز فاطمه متولد شود وامت و اورا بعداز تو بعداز  میکشند فرمود ای جبریبل حبرییل  باسمان  بالا رفت وسپی فرمود امد وهمان سخن  کفت پبغمبر فرمود ای جبرییل سلام بپروردگار،م  مرا .بمولودی  که از فاطمه متولد شود وامتم اورا بکشند نیازی، نیست جبرییل باسمان بالا رفک و سپس فرود امد وگفت ای محمد پرودگارت بتو سلام مبرساند وترا مژده میدهد که امامت وولایت ووصیت را در ذریه ان مولود قرار میدهد فرمود. راضی گشتم  سپس  نزد فا طمه فرستاد که خدا مرا بمولودی مژده مبدخد که از تو متولد میشود و پساز من امتم  اورا میکشند  فاطمه پیغام داد که مرا بملودی که امت تو اوراپس از تو بکسند نیازی نیست  پیغمبر پبغام داد که خدا امامت وولایت ووصیت را در ذریه او قرلر داد  او هم پیغام داد که من راضی گشتم


  امام صادق فرمود چون فاطمه ع بحسین  ابستن شد  جبرییل. نرد پیغمبر ص امد   و عزصکردم همانافاطمه  ع پسری  خواهد  زایید که امتت او بعداز تو مبگشند چون فاطمه ع  بحسین ع ابستن شد خوشحال نبودو چون  رایید از زانید نشه. هم خوشحال نبود. سپس امام صادق ع فرمود در دنیا مادری دیده نشده که پسری بزایدو خوشحال نباشد ولی. فا طمه خوشحال نبود  زیرا دانست.او کشته خواهد شد واین. ایه در باره او نازل شد ما انسانرا بنبکی نمودن نسبت بپیدر ماردرش سعارش نموده ایم  مادرش. اورا بنا خوشی بادار شد و بنا حوشی. زایید و بارداشتن واز شیر گرفتنش سی  ماه بود 15 یوره 46


  3 شیخ  کشف الغمه  پنجم شعبان سال  چهارم  وحضرت روزفاطه ع 50 روزبعواز ولادت اماحسن  باو ابستن ش.  6 ابن خشاب  فاصله میان او و برادرش 7 ماه و ده روز بود. شهبد. اول در دروس اخر ر  بیع الاول سال سو م.  هجری  و بعضی گفته اند در روز پنجشنبه سیزدهم ما رمصان  8 شبح اب نما در پنجمجمادی الاولیومدت حملش 6 ماه بوده سپس مجلیی ره  گوبد  شیخ  طوسی از انجهت ولادت  انحضرت را در اخر ربیعالاول دانسته که ولادت  اما م. حسن در نبمه رمضان و فا صله میان او و برادرش با ششماه  ده روز نزدش قابت  ومسلم بوده است  ولی ولادت امام حسن ع در ماه رمصان  بروایت معتبری مستندند.  نمیاباشد 


حسین علی علهما السلام.  در سال سوم هجری متولد شد ودر ماه محرم سال 61 هجرت در گذشت و 57 سال وچند ماه داشت  عبیدا لله بن زیاد لعنته  الله. در خلافت یزید بن معاویه  لهنته الله علیه  وقتی حاکم کوفه انحضرت دا شهبد کرد و فرمانده و فرمانده لشکر یکه با او جنگید و اورا کشت  عمر بن سعد لعنته الله بود ودر کربلادر روز دوشنبه دخم محرم اتفاق افتاد مادر انحضرت  فاطمه ع دختر پیغمبر ص است 

  امام صادق ع فرمود  حسین بن علی ع در روز عاشورا. بدورد زندگی گفت. و 57 سال داشت  2 و. فرمود میان حسن و حسین علبهمالسلام بک طهر  فاصله شد   فاصله میان تو لدشان 6 ماه و ده روز بود شدح علامه مجلسی ره راجع بتاریخ ولادت ووفات امام. حسین هع و. فاصله میان انحضرت   با برادرش امام حسن علیه السلام  اقوالی بدین ترتیب ذکر میکند 1 شبخ در تهذیب ولادتش در اخر. ربیعاالاول سال سوم بوده  2 مرحوم طبرسی در اعلام الوری  روز سه شنبه با پنجشنبه  یوم شعبان و یا پنجم شعبان سال چهارم ده ماه و 20 روز بعداز  تولد برادرش بوده 

 


امام صادق  ع فرمود سالی حسن بن علی ع پیاده بمگه رفت و پاهایش اماس کرد  یکی ار غلامانش  عرض کرد  اگر سوا ر شوی این اماس فرو نشنید  فرمود نه وقتی باین منزل  رسیدیم سیاه پوستی پبش تو اید وروغنی همراه دارد تو از اوبخر و چانهنزن  غلام عرضکرد.  پدر ومادرم قربانتما بهیچ منزلی واردنشدیم که کسی انجاباشد واین دوا را بفدوشد  فرمود چرا ان مرد در جلو تو است نزدیک ان منزلی پس یک میل  2 کیلو متر راه رفتندان سپاه پوست  پیدا. شد اماحسن ع بغلامش فرمودنزد این مرد برو وان روغن را از او بگیر و بهایش باو بده  سیاه پوست  گفت  ای غلام این این روغن را برای که مبخواهی  گفت برای حسن بن علی ع گفت  مراه،نزد او ببر پس براه افتادواو را خدمتش اورد  او بحضرت عرضکردم پدرو مادم قربانت من نمیدانستمکه شما باین روغن  احتیاج داری اجازه بفرماببدبهایش را نگیرم زیرا من غلام شما هستم ولی از خدا بخواهید که بمن پسری سالم بدون نقص که دوست شما اهل بیت روزی کند زیرا من وقتی از نزد همسرم امدم که دردزاییدن  داشک  حضرت فرمود  بمنزلت برو که خدا پیری. سالم بتو عطا فرمودهو او از شیعیان ماست


ابو بصیرگوید من همسایه ای که پیرو سلطانی بود و از راه رشوه و غصب وحرام  مالی را  بدست اورده بود مجلسی برای ن اوازه خوان اماده میساخت و هگی نزدش انچمن میکردند خودش هم  می. مینوشید من بارها بخودش شکابت بردم و گله کردم ولی او دست بر نداشت چون پافشاری زباد  ردم  بمن گفت من مردی گرفتارم و تو مردی. هستی  بر کنار و با عافیت  اگر حال مرا بصاحبت  امام صادق ع  عرضه کن  امیدوارم خدا مراهم بوسیله تو نجات بخشد  گفتا. او در دلم        تاثیر کرد چون خدمت امام صادق ع رسیدم حال او رابیان کردم. حضرت بمن فرمو دچون.  بکوفه باز گردینزد تو اید باو بکو جعفر بن مجمدمیگوی  تو انچه را بر سرش هسی واگذا ر. من بهشت را از خدا برای تو  ضمانت مبکنم چون. بکوفه  باز گشتم او و دیگران. نزد امدند من اورا نزد خود نگاه داشتم تا منزل خلوت  شد انگاه باو گفتم ای مر د من حا ل ترا بحضرت ابی  عبدا لله جعفر بن محمد امام صادق ع عرضکردم بمن فرمودچون بکوفه باز گشتی نزد  تو ابد باو بگو جعفربن محمد میگوید  انچه را بر سرش  هستی  اگذار من بهشت دا ازخدا برای تو  صمانت میکنم او گریست و گفت ترا بخداامام  صادق بتو چنین گفت من سو گند یاد کردم که او بمن چنین گفت گفت ترا بس است  یعنی همین اندازه بد عهده  تو بود وباقی بر عهده من   سپس برفت و بعداز  چند روز نزد من رستاد ومرا بحواست  چون برفتم  پشگ در خانه خود نشسته است بمن گعت ابا بصیر هرچه در منزل بیرون کردم بصاحبانش رسانبدم ودر خدا دادم. حتی لباسهایم و اکنون چنانمکه میبینی ابو بصیر من نزد دوستانمرفتم وپوشاکی  برایش گرو اوردم  چند روز دیگر گدشت دنبالم فرستادکه من بیمار نز. من بیا من نزدش رفتم و برای. معالجه در رفت و امد بودم تا مرگش فرا رسیدنزدش نشسته بودم که جان میداد. زمانی بیهوش شد بهوش امد وگفت ابا بصیرصاحبت برای ما وفاکرد. امام صادق ع بضمانت خود وفا کردو سپس در گذشت ورحمت خدا بر اوبا د چون حج گزاردم  نزد امام صا دق ع رسیدم و اجازه او خواستم  چون  خدمتش رفتم  هنو ز یک پایم در صحن خانه و یک پایم در راه روبود که از داخل اتاق بی انکه چیزی بگویم فرمود ای ابابصیر ما برای رفیقت وفا کردیم

 


توضیح یعنی ما میدانیمو یقین که بلاها و مصیبانی که بر ما وارد میشود در برابر چشم خداست و اواز همه انها اگاه و مطلع است دقیقا بحساب انها رسیدکی میکند وانتقام مارامی گیرد وپاداش و بزرگ مادا عنایت. می کند از این رو سیدالشهدا حسین بن علی ع چون در روز عاشورا کودک  شیر  خوارشدا هدف. تیر ساختند فرمود هون ما نزل بی انه بعین الله یعنی هر مصیتی که بر من میرسد  چون خدا ان دا میبیند. تحملش برایم  سبک اسان است ولی شیعیان ودوستان ما که این بصیرت و دانش راندارندو صبر کردن انها بر شدایدو بلاها سخت ودشوار است چنانکه حجامت و عمل جراحی برای مرد عاقل و فهمیده اسانتر و گوارا تر است  تا برای کودک غافل  ونادان 


امام صادق ع در سال 83 متول متولد شد ود. ماه شوال سال148  در گذشت 65 سال داشت ودر قبرستان  بقیع  که پدرش  وجدش و حس بن علی علیهم السلام  مدفون بودند بخا یک  سپرده شد  مادرش ام فروه دختر قاسم بن  محمد بن ابی بکر است و مادر ام فروه. اسما دختر عبدالرحمن بن ابی بکر است امام  صادق ع فرمود  سعید بن مسیب وقاسم بن محمد بن ابی بکر. ابو.خالد کابلیاز موثقین اصحاب  علی بن اوحسین  ع بودند و مادر  من دختر  همین قاسم ا ایمان و ثقوی و نبکو کار بود وخدا هم  نیکو گاران. رادوست دارد. مادرم گفت که پدرم باو عرمود ای ام فروه  من در هر شبانه روز هزار بار  برای گنهکاراناز شیعیان  خدا را مبخوانم و امرزش میخواهم زیرا ما دانایی بثوابوپاداش. بر مصیبایی که وارد میشود صبر. میکنیم ولی انها بر انچه نمیدانند صبر  میگنند 


 هشام دستور  حضرت را بزندان برند ان رعت با زندانیان سخن میگفت  همه زندانیان از جان و دل  سنجش  را پذیرفتنه باو دل داوند زندانیان نزد هشام امد وگفت یا امیرالمومنین من از اهل  شام بر تو هراسانم و میترسم که ترا از ابن مقام عزل کنند سپس گزارش را باو داد هشام دستور داد انحضرت و اصحابش را بر استر نشانده  توسط کاروان پست  بمدینه  برگردانند و فرمان داد که در بین راه بازار ها را بروی انها ببندند واز خوراک و اشامیدنی جلو گیرشان باشد  مقصودش  از این دستورها توهین و توبیخ انحضرت  بود  پس  سه روز را رفتند و هیچگونه خوراک واشامیدنی  بدست نیاوردند تا انکه بشهر  مدین شهر شعیب  پیغمبر  رسیدند مردم در شهر را بروی انها  بستند اصحاب  حضرت از گرسنگی وتشنگی باو شکایت بردند امام ع بر کوهی که بانها مشرف بود بالا رفت و باصدای فرمود ای اهل شهریکه مردمش  ستمکاربد  من بقیه اللهم  خدا میفرماید  و بقیت الله برای شما بهتر است اگر ایمان دارید ومن تگهبان شما نیستم 86 سوره 11 در میان  شیخی سالخوره بود نزد مردم شهر  امد وگفت ای فوم بخدا که این ندا مانند دعوت شعیب پیغمبر  است اگر در بازارهارا بروی این مرد باز نکنید  از بلای سر وزیرپا گرفتارسوید این بار مراتصدیق کنید و فرمان برید ودر اینده  تکذیبم کنید من خیر خواه شمایم مردم شتاب کردند و بازارهارا بروی  حضرت  اصحابش گشودند خبر ان شیخ بهشام بن عبدالملک رسید  دنبالش فرستاد  واورابرد و کسی ندانست که کارش بکجا رسبد  امام صادق  ع فرمود محمد بن علی. باقر در 57 سال،ی بسال 114 در گذشت و بعداز علی بن الحسین ع 19 سال و2 ماه زندگی کرد

       

 

 

 

دای 

 


ابوبکر. حضرمی گوید  چون امام باقر  ص ع را بشام سوی هشام بت عبداملک بردند  بدر بارش رسی  هشام باصحاب خود وجضا ر مجلسی که از بنی امبه. بودند چون دیدید من محمد بن علی را توبیخ کردم  وساکت شدم  شما  یک بیک باو رو اورید و توبیخش کنید.شپس بحصرت امام باقر ع وارد شد بادست  بمهگان اشاره کرد و فرمود السلام. علیکم همگان را مشمول سلام خود ساخت و بنشت چون هسام بعنوان خلافت سلام نکرد  وبی اجازه نشست کینه وخشم او افزون گشت پس باو رو اورد   توبیخ میکرد از جمله  سخانش این بود   اب محمد بن علی همیشه مردی ازشما. خاندان میان مسلمبن احتلاف انداخته وانها را بسوی خود دوت کرده واز روی. بیخردی کم دانشی کرده او امامست  هرچه دلش  خواست  انحضرت را توبیخ کرد چوگ خاموشش. حاصران یکی پس ازدیگری تا نفر اخر.  بحضرت  رو اوردندو توبیخ  می کردن  چون همگی ساکت شدندحضرت بر خاست  و فرمو د. ای مردم بکجا میروید  وشیطان میخواهد. شمارا بکجاانداز.  بعنی حفیقت کجا و شما کجا خدا برای سعادت خود شما پیروی کردن از مارا از شماخواسته شما با ما مخالفت  ودشمنی. میکنید خدا بوسیاه ما خانواده  پیشینان شما را هدایت کرد وپسینیان شما هم از بدکت ما هدابتشان پایان بابد یعنی در ظهور امام قایم ع اگر شماسلطنتی. شتابان  وزد گذر داریدما سلطنتی دیرس  و جاودان داریم که بعدازسلطنتی نباشد زیرا ما اهل پا یان وانجامیم و خداب عزوجال میفرمایدو سر انجام از ان پرهیز.گار است 125 سوره 7 هشام دستور داد حضرت را بزندان برند 

 

 


محمدبن مسلم گوید روزی خدمت امام باقر ع بودم که یک جفت قمری امدند وروی دیوار نشسته طبق مر.سوم  خود بانک می کردند وامام باقر ع ساعتی بانهاپاسخ  میگفت  سپس  امادن. پریدن گشتند وچون روی دیواردیگری پریدند  قمری نر یکساعت بر قمری ماده بانک میکرد سپس اماده پریدن شدند من عزصکردم قربانت گردم داستان این پرنده گان چه بود  فرمود ای  پسر مسلم هر پرنده  و چار پا  جانداری راکه خدا افریده است نسبت بما شنواتر و فرمانبر. دارتر از انسان  است این قمری بماده خود بد گمان شده واو سوگند یا کرده بود کل نکرده است  وگفته بود  بداوری محمد بن علی راصی هستی پس هردو بداوری من راضی گشته و من بقمری نر گفتم که نسبت خود ستم کردهای او تصدیقش کرد


ابو بصیر گوید  خدمت امام باقر ع رسبدم و عزضکردم شما و ارث یغمبرید فرمود اری عرضکردم پیغمبر ص وارث انبیابود هر چه انها مبدانستند میدانست فرمود اری عرضکردم شما میتوانید مرده را زنده کنید و کور مادر زاد وپیس را معالجه کنیدفرمود اری باذن. خدا  سپس فرمود ابا محمد پیش بیا من نزدیکتر رفتم  و انحضرت دست  بچهره ودیده من مالید که من خورشبدو اسمان وزمین و خانها و هرچه در شهر بود. دیدم انگاه بمن فرمود می خواهی که اینچنین باشی ودر ودز قیا مت در سود زبان بامردم شریک   باشی یا انکه بحال اول بر گردی و یکسر ببهشت روی گفتم میخواهم.  چنانکه بودم برگردم باز دست من کشید و بحال اول برگشتم سپس من این حدیث را بابن ابی عمیر گفتم او گفت من گواهی میدهم که این موضوع درست است چنانکه روز روشن درست است 


وبر تو حسد خواهند برد سپس جابر در هر بامداد پسین نزد  این کودک میرود در صورتبکه او اخربن کس از  اصحاب رسولخدا ص است  چیزی گذشت که علی بن الحسین ع درگذشت انگاه   محمد بن علی با حترام  مجالست جابر با پیغمبر ص نزدش مبرفت  و مینشست واز خدای تبارک وتعالی برای انها حدیث میکرد اهل مدینه گفتند ما جسور تر از این را ندیده ایم زیرا با این کودکی از جانب خدا  حدیث میگوید چون دیدچنین میگویند از پیغمبر ص حدیث گفت اهل مدینه گفتند ما دروغگو تر از این مرد را هر گز ندیده ایم از کسی بما حدیث  ه اورا ندیده است چون دید چنین میگوبد از جابر بن عبد  الله حدیثشان گفت انگاه تصدبفش کردند در صورتیکه جابر خدمت او میامد واز او دانش میاموخت 


 ابواصباح گوید روزی امام صادق ع از مادرش یاد کردو.گفت او صدبقه. بسیار  رایتگو و در خانه  ودر خاندانامام حسن ع زنی او دیده نشد  2 امام صادق ع فرمود جابربن عبدالله انصاری.اخرین کس از اصحاب پیغمبر ص بود که زنده مانده بودو او مر دی بودکه تنها بما اهلبیت. متوجه  بود در مسجد پیغمبرمی نشست  عمامه سیاهی دورسر میبست و فریاد میزد یا باقرالعلم   یاباقرالعلم  اهل مدینه  میگفتند جابر هذیان مبگوبد مبگفت نه بخدا من هذیان نمیگویم بلکه من از پیغمبر ص  شنیدم میفرمود تو بمردی از خاندان من میرسی که هشام و هممایل من است و علم را میشکافد و توضیح  و تفریح و تشریع میکند اینست  سبب انچه مبگویم  راوی گوید  روزی جابر از یکی از کوچه ها مدبنه که در ان مکتب خانه یی بود مبگذشت و محمد بن علی ع. برای کاری انجا بود زیرا در هیچ روایت و تاریخی نرسیده که امام برای دانش اموزی  بمکتب رود چون جابر نگاهش باو افتاد گفت ای پسر پیش بیا او پیش امد  سپس گفت بر گرد او بر گشت  جابر گفت سوگند بانکه جانم در دست اوست شمایل این مس. شمایل پیغمبر است ای پیر اسم تو  چیست گفت اسمم  محمد بن علی  بن الحسین است  جابر  بسوبش رفت وسزش. رابوسی ومیگفت پدر و مادربقربانت  پدرت رسولخدا ص سلامت میرسانبد. چنبن میگفت  محمدبن علی بن الحسین هراسان بسوی پدر امد وگزارش را بیان. کرد زین العابدین   ع فرمود پسر جان راستی جابر چنبن کاری کرد   گعت اری فرمود.  پسر جان در خانه بنشین ریرا او بر خلاف تقیه رفتار کرد چون دشمنا و مخالفین.ترا خواهند شناخت ومنزلت و کرامت ترا نزد خدا پیغمبرحواهند دانست


 حضرت ابیجعفر  امام باقر ع در سال 57 متولد شد و  سال 114 در گذشت و 57  سال داشت و در بقیع مدینه پهلوی  فبر  پدرش  علی بن الحسینع  مدفون گشت و مادرش ام عبدالله دختر حسن ابن علی بن ابیطالب علیهماالسلام وعلی ذریتهم الهاویه  1 امام باقر ع مادرم زیر دبواری نشسته بود نا گاه شکاف  خورد و صدای ریزش سختی بگوش رسبد مادرم با دست اشاره کرد و گفت نه بحق مصطی خدا بتو اجازه فرود امدن ندهد ودیوار در هوا معلق ایستاد تا مادرم از انجا  گذشت سپس پدرم ع صد دینار دینار از جانب او صدقه داد 


 مرد نصرانی گفت اولین اخرین این مردان  معرفی کن فرمود او صاف بیگدیگر شباهت دارند و ممکن نیست  شخصی را با بیان اوصافش  کاملا  مشخص  و ممتاز  ساخت ولی من سومی ان قوم  یعنی امام حسین ع را برای تو معرعی میکنمکه چه کسی از نسلاو ظاهر میشود مقصود حضرت قایم ع است واوصاف اودر کتابها یی که بر شما نازل شده هست اگر تغییرش. نداده و تحریفش. نکنید و کفر نورزید ولی از قدیم ابن کاراکرده ابد نصرانی گفت  من انچه را میدانم از شما پنهان نکنم و بشما دوروغ نگویم شمارا تکذیب  نکنم و شما راست ودروغ گفتار من میدانیدبخدا سوگند که خدا از فضل و نعمت خود بخشی عطا کرده  که بخاطر هیچکس خطور نکند و کسی نتواند پنهانش کند و کسی هر چند درو غگو هم باشد نسبت بان دوروغ  نتواند گفت هر چه من در این باره  گویم است ودرست و چنانستکه بیان   فرمودی  انچه فرمودی درست است  ومطابق واقع  موسی بن جعفر ع هم اکنون بتو  خبری دهم که جز اندکی از خوانندگان کتب  اسمانی ندانند بمن بگو اسم مادر مربم چه بودو در چه روزی  روح عیسی در شکم او دمبده شد ودر چه ساعت از روز بود و د.ر چه روزی مریم ع را زاییدودر چه ساعت از روز بود. نصرانی گفت نمیدانم  موسی بن جعفر ع فرمود اما مادر مربم نامش مرثا بود که در لغت وهیبه می باشد و اماروزیکه  مریم بار دار گعت روز جمعه هنگام ظهربود وان روزیلود که روح الامین  جبرییل. از اسمان فرود امد و برای مسلمین عیدی مهمتر از ان نیست خدای تبارک وتعالی ومحمد صلی الله علیه واله سه شنبه بود ودر چهار ساعت و نیم از روز بر امده سپس فرمود نهری را که مریم عیسی را در کنار ان زایید  میدانی کدام نهر بود گفت نه فرمود ان نهر فراتست که درختان انگور و خرما در کنار انست  هیچ نهری از لحاظ درختان انگور و خرما با فرات برابر نبست و اما روزبکه زبان مریم بسته شد و قیدوس پادشاه یهود انزمان فرزندان و پیروان خودرا طلبید تا اورا یاری کنند ال  عمران را بیرون لرو تا بمریم بنگرند و انها انچه را خدا در کتاب تو انجیل و کتاب ما قران بیان کدده  کفتند فهمیده ای گفت  اری همبن امروز خوتنده ام فرمود بنابر این  از مجلس بر نخیزی تا خدا ترا هدایت کند


فرمود حم سوگند بکتاب روشن که انرا در شبی مبارک  نازل کروه ایم که ما بیم دهنده ایم در انشب هر امری محکمی را فیصل دهند 4 سوره44   تفسیر باطنیاب ایات چیست فرمود اما حم محمد ص  است وان در کتابی است که بر هود نازل گشته و از حروفش کاسته شده  یعنی در کتاب هود از محمد به حم تعبیر شده ودو حرف  دان از نظر تخعیف یا جهت دیگری  افتاده است واما کتاب روشن امیرالمومنین ع است واما شب مبارک فاطمه علیهماالسلام است و اما اینکه فرماید در انشب هر امر محکمی را فیصل دهند یعنی ان فاطمه خیر بسیاری زاید وبیرون دهد و ان مردی حکیم  ومردی. حکیم  مردی حکیم است   یعنی امام حسن  وامام حسین و زینالعابدین علیهم السلام اند و امامان دیگر هم باینها عطف میشوند


گفتم نه بلکه من با تن ومال خود توانایی مسوفرت دارم فوری برو بیثرب  گفتم  یثرب را نمیشناسم گفت برو تا برسی بمدینه قبیله بنی غنم بن مالک بن نجار را بپرس که نزدیک در مسجد مدینه ترا نزدشان می فرستم سختگیر  است و خلیفه سختگیر تر انگاه نشانی بنی عمرانوبن مبذول را که در بقیع بیر  است بگیر و سپس بپرس موسی بن جعفر  کیست و منزلش کجاست وایا بسفر رفته یا حاضر استا ر بسفررفته بودنزدش  برو که مسافرت او از راهی که اکنون سویش   میروی  نزدیکتر  است انگاه باو خبر من با پرود  رگار خود بسیارمناجاتمیکنم و از او میخواهم که مرا بدست شما مسلمان کند  مرد نصرانی ایستاد و بعصای خود تکیه کرده این داستانرا که در خواب دیده بود بیان کرد سپس  گفت اقای من اگر  بمن اجازه دهی تکفیر کنم و بنشینم عرمود اجازه میدهمکه بنشیتی  لی اچازه نمیدهم که تکفیر کنی پس بنشست وکلاه نصرانیت  از سر بگرفت  انگاه عرضکرد قربان اجازه سخن  مبدهی فرمود اری تو فقط برای ان امده یی  نصرانی گفت جواب سلام دفیقم بده مگر شما جواب نمیدهی امام فرمود جواب رفیقت اینستکه  خدا هدایتش کند و اما. سلام زمانی است که  بدین ما در اید  نصرانی گفت اصلحک الله من اکنون از شما سوال مبکنم فرمود بپرس  گفت  بمن  خبر ده ز کتاب خدایتعلی که ان را بر محمد نازل کرده و بدان سخن گفته و بدان سخن گفته  و انرا بانچه بابد معرفی کرده بقیه دارو


یعقوب بن جعفر بن ابراهیم گوید  خدمت موس بن جعفر ع بودم که مردی نصرانی نزد انحضرت امد ما در عریض وادی مدینه  بودیم نصرانی عرضکردم من از شهری دور و سفری  پر مشقت نزد شما امده ایم و 30 سالت ه از پروردگارم در خواست میکنم که مرا ببهترین دینها وبسوی. بهترین  وداناترین  بندگان خود هدایت کند تا انکه  شخصی در خواب من امد و مردی را که در علیا دمشق  است بمن معرفی کرد من نزدش رفتم و بااو سخن گفتم او گفت من از تمام همکبشان خود داناترم ولی از من داناترهم هست من گفتم مرابکسیکه از تو داناتر است رهبری کن  زیرا مسافرت برای  من دشوار وسنگین نیست من تمام انجیل و مزامیر داود وچهار سفر از تورات و ظاهر تمام قرانرا خوانده ام  دانشمند بمن  گفت اگر علم نصرانیت را میخواهی من از تمام عرب و عجم بان داناترم و اگر علم یهودبت خواهی باطی بن شر حبیل سامری ور این زمان داناترین مردمست و اگر علم اسلام وتورات و انچیل و زیور و کتاب هود و هد کتابی که بر هر پیغمبری  درز مان تو وزمانهای دیگر نازل  شده و هر خبری که از اسمان نازل. شده که کسی انرا دانسته یا ندانسته ودر انست بیان هر چیز و شفا برای. جهانیان و رحمت  برای رحمت چوومایه بصیرت کسیکه خدا خیر اورا خواهد و انس با خق است اگر چنین شخصی را میخواهی ترا بسویش رهبری کنم اگر توانی باپایت نزوش رو و اگر نتوانی با سر زانو و اگر نتوانی با کسبدن نشبنگاهو اگد نتوانی با چهره بزمین کشیدن 


 امام صادق  ع فرمود حمیده از پلیدیها  پاکست  مانند شمش   طلا و فرشتگان  همواره اورا نگهداری کردند  تا بمن  رسبد  بجهت کرامتی که خدا نسبت بمن و حجت پس از من فرمود 3 ابو خالد زبالی  گوید چون موسی بن جعفرع را در نخستین بار در نخستین بار نزد مهدی عباسی میبردند در زباله منزل رد من با او سخن میگفتم حضرت مرا اندوهگین  دید  فرمودای ابا خالد چرا ترا  اندوهگین  نباشم در صورتیکه شما بسوی طغیان گر. میبرند و نمیدانم چه .بسرت میاید فرمود. مرا باکی نیست  چون فلان ماه و فلان روز رسد در یک میلی خودرا بمن برساند پس از ان ن کاری جز شمردن ماهها وروز ها نداشتم تا انروز که امام فرموده بود  فرارسید خود را بسر یک میلی رسانیدم و انجا بود.م تا نزدیک بود  خورشید غروب کند شیطان در دلم وسوسه کرد و ترسیدم در انچه  امام  فرموده شک کنم که نگاه یک سیاهی را دیدم از طرف عراق  پیش امد من به پیشوازشان رفتم دیدم حضرت ابوالحسن  موسی بن جعفرع در جلو قافله بر استری  سوار است  بمن فرمود اهای اباخالد بازهم بگو ای ابا خالد عزضکردم لبیک یابن رسول الله. فرمودشک نکن زیرا شیطان دویت داردکه تو شک کنی من عرض کردم خدا را شکر که شما را از چنگه انها خلاص کرد فرمود مرا بار دیگر بسوی  انها باز گشتی استکه از چنگاشان  خلاص نشوم ودر زندان سند بن شاهک  جان سپارم


 پدر عیسی بن هبدالرحمن  گوبد ابن عکاشه خدمت امام باقر  ع  امد و امام صادق  ع نزدش ایستاده بود قدری  انگور برایش اوردند  حضرت فرمود پبر مرد ساخورده  کودک خردسال انگور را دانه دانه. میخورد وکسیکه میترسدسیر  نشود سه وچها ر دانه مبحوردو تو دوانه. دودانه  بخور که مستحب است  سپس ابن عکاشه بامام بافر ع عزضکرد چرا برای ابو عبدالله امام صادق ع زن نمیگبربد. او که بسن ازدواج رسیده   امام باقر ع که در برابر  کیسه پول سر بمهری بود فرمودبزودی برده  فروشی از اهل بربر میاید ودر میمو،ن  منزل مبکند بااین کیسه پول دختری برده برایش. میخریم. مدتی  گذگشت تا انکه ما روزی خدمت  امام باقر ع رسبدیم بما  فرمود میخواهید بشما خبر دهم از ان برده  فروشیکه  بشما   گفتم امده است بروید وبا  این کیسه پول ازاو دختری بخرید ما نزد برده فروش امدیم او گفت هرچه  داشتم فروختم مگر دو دخترک بیمار که یکی انها از دبگری بهتره است امید بهبودیش  بیشتر است  گفتیم انها را بیاور تا ببینم  چون اورده  گفتیم  این  نبکو تر را نزدیک. ببهبودی را چند می فروشی کفت بهفتاداشرفی گفتیم  احسان کن تخفیفی بده گفت از 70 اشرفی کمتر نمیدهم گفتیم اورا بهمین کیسه پول میخر،م هر چه بود ما نمیدانیم در ان چقدر است مردی گه س  وریشش داشت نزد او بود گفت باز کنید و بشماربد برده فروش گفت با نکنبد زیرااگر از 70 اشرفی دو جو 1 حبه  لوزن دوجو و بک شصتم. دبنار است  پیر مرد گفت نزدیک بیایید ما نزدبکش  رفتیم و مهر کیسه را باز کردیمو اشرفی هارا شمردیم بی کم وزیاد70 اشرفی بود  دختر را تحویل   گرفتیم و نزد امام باقر ع  بردیم  جعفر نزدش ایستاده بود امام باقر ع  سر گذشت مارا بخود خبر داد  سپس خدا را سپاس وستایش کرد وبدختر  فرمود  نامت چیست گفت حمبده  فرمود  حمیده باشی در دنیا ومحموده     حمبده و محموده   ستوده وپسندیده  در اخرت بگو بدانم دوشیزه هستب یا بیوه گفت دوشیزه ام فرمود چگونه تو   دوشیزه. ای  ور صورتیکه هر دختری که دست برده فروشان اعتد  خرابش میکنند  دختر گفت او نزد من مبامد ودر وصعیکه شوهر با زنش  مینشیند  مبنست ولب خدا مرد سروریش سفیدی را بر او میسلط. میکردو اورا چندان سیلی میزدکه ار نرد من بر میخاست او  چند بامن چنین کردوپیرمردهم چند بار با او چنان کرد سپس فرمود ای جعفر ابن دحتر را نزد خود برو بهترین شخص روب زمین یعنی موسی بن  جعفر   علیهما السلام از او متولد شد


ابوالحسن موسی بن جعفر بسال 128 و بقولی در 129 در ابوای  منزلی است مبان مکه و مدینه متولد شد ودر ششم ماه رجب سال 183  بسن 55 سالگی در گذشت  وفاتش بغداد ر زندان. سندی بن شاهک بوده. وهارونالرشید انحضرت را در بیستم  شوال سال 179 از مدینه بیرون برد و هارون در ماه   رمضان زمانیکه از عمره باز میگفت بمدینه امد سپس هارون. بحج رفت وان خضرت را با خود برد انگاه از راه بصره  باز گشت ک امامرا نزد  عیسی بن جعفر زندانی کردباز اورا ببغداد فرستاد ونزد سندر بن شاهک زندانی کرد انحضرت در زندان سندی در بغداد در گذشت ودر قبرستان قزیش بخاک یپرده ش مادرش ام ولدک نامش حمیده بود


  ابو جعفر  گوید ابو عبدا لله جعفر  بن محمد ع در 65 سالگی بسال 148 در گذشت   بعداز مام باقر ع 34 سال زندگی. کرد  8 یونس بن یعقوب گوید  شنبدم موسی بت جعفر ع میعرمو دمن پدرم را در دوجامهشطوی که لباس احرامش بود و نیز با یکی  از پیراهنهای  خودش و عمامه  علی بن الحسین ع و بردیکه  انرک بچهل  دینار خربده بود کفن کرد توضیح شطا نام قریه  ایست نزدیک   مصر که پارچه هایی را که در انجا میبافند شطوی مینامندو برد بضم باه  پارچه راه راهی بود که بدوش میانداختند ونوع  خوبش  رادر یمن میبافته اند


 صفوان بن یحی گوید  جعر بن  محمد بن اشعش بمن گفت میدانی، سبب وارد شدن ما در مذهب تشیع وشناسایی ما بان چه بود با انکه نزد ما هیچ یادی از ان نبود و بانچه مردم شیعیان داشتند ما معرفت نداشتیم  گفتم داستانش چبست  کفت  ابو جعفر  ابوالدوانیق  یعنی منصور دوانیقی  دومین لیفه  عباسی ودانق یکدانک درهم است که تقریبا یک پشیز میشود واین لقب را مردم از نظر  خست و بخلش باو. داده اند  زبرا برای کندن نهر کوفه از مردم سری  یکدانق گرفت بپدرم ابو محمد ن اشعث  گفت ای محمد مردی خردمند برایم بجوکه بتواند  از جانب  من پرداخت کند پدرم گفت اورا برایت  یافته اماو فلان شخص پسر مهاجر است که دایی من است گفت نزد منش بیاور من داییم را نزد او بردم.  ابو جعفر باو  گفت ای پسر مهاجر آین پول را بگی. و بمدینه برو نزد عبدا. لله بن حسن بن حسن و جماعتی از خاندانش که جعفربن  محمد هم میان انهاست وبانها بکو من مردی غریب و از اهل خراسانم که  گر وهی از شیعیان. شما در انجایند  واین پول را بروی شما فرستاده اندو بهر یک از انها پول بده و چنین چنان شر ط کن یعنی. بگو  اینکه بر خلیفه بشورید و قیام کنید ما پشتیبان  شما هستیم و نظیر این سخنان چون پو لهارا گرفتند بگو من فرستاده پیغام اورم دوست دارم رسیدی از دستخط شما داشته باشم پسر مها جرپولها را گرفت و بمدینه رفت سپس نزد ابوالدوانیق باز گشت  محمد بن اشعث هم نز.د ا. بود  خلیفه کفتچه خبر اوردی  گفت نزد انها رفتم و پولها را پرداختم این رسید هایی است که بخط خودشان   نوشته اند غیر جعفر بن محمد که من نزدش رفتماو در مسجد پیغمبر  ص  نمار میگزارد پشت سرش نشستمو گفتم هستم تا نمازش راتمام کند  انگاه انچه باصحابش گفتم باو باز خواهم گفت  شتاب کر د نمازش را بیایان  رسانید و متوجه من شد و فرمود ای مرد از خوا پروا کن  واهل بیت محمد ص را مغریب که انها بدولت  بنی مروان سابقه نزدیکی دارند چون از انها ستم بسپاریددیده اند همگی محتاح  ونیازمندی پول ترا قبول مبکنند من گفتم موضوع. چیست  اصلحک الله او  سرش را نزدیک من اورد  وانچه میان وتو رعته باز گفت مثل اینکه سومی ما بود ابو جعفر دوانیقی گفت ای   پسر مهاجرا هیچ اهل بیت  پیغمبری  نباشد  جز انکه  محدثی در میان  انهاست  محدث خاندان ما در این زمان  جعفر بن محمد است این بود  دلیلی که سبب  عقبده ما باین مذهب تشیع گشت   راجع بمعنی محدث لحدیث  703. 707 رجوع شود


اسحاق بن عمارگوید شنیدم موسی بن جعفر ع بر مرگ مردی را بخود او گفت من با خود گفتم مگر او میداند هر یک از شیعیانش کی میمرند  حضرت با قیا فه ای خشمگین متوجه من شد و فرمود ای اسحاق  رشیدهجری علم منایاو بلایا مدگ ومصیبات مردم را مبدانست بدانستن ان سزاوار ترم سپس فرمود ای اسحاق  هرچه خواهی بکن که عمر  تو گذشته وتادو سالدیگر  وبدو سال میمبری وبرادران. خانواده ات اندکی پس از تو  اختلاف کلمه پیدا کنند  و بیگدیگر خبانت ورزند تا انجا که دشمن  شماتتان کند بانکه در دل تو چنان گذشت  که من چگونه مرگ شیعیانم را میدانم  من گفتم من از  انچه  در دلم گذشت از خدا امرزش  میخواهم  سپس  مدتی پس از این  مجلس نگذشت که اسحاق مرد و خاندان عمار دست نیاز باموال مردم گشودند و مفلس شدند یعنی قرض می کردند و نمیتوانستند  بپر دازند


راهب  گفت گواهی دهمکه شایسته  پرستش خدا نیست و محممد ص فرستاده  خداست  و هر چه از جانب خدا اورده  حق است  شما بر گزیدگان  مخلوق خدایید شبعیان شما پاکیزه و جایگزین نا فرمانانندو عاقبت نیک الهی از ان انهاست و ستایش مخصوص پروردگار جهانیانست  موسی بن جعفرع جبه خز و پیراهن قومی که درقاین میبافته اند  وروپوش وکفش و کلاهی  بخواست و باو عطا فرمود و نمار ظهر را خواند وباو فرمود  ختنه کن گفت در هفتمین روز  ختنه کرده ام  


موسی بن جعفر بن ع باو فرمود رفیفی که ملاقاتش کردی تدا نصیحت کرده است راهب گفت قربانت اس او چه بود  فرمود او متمم بن فیروز و اهل فارس میباشد واز کسانی است که بخدای  یکتای  بی شربک ایمان اورده واورا با پاکدلیبقین پرستش نموده وچون از قوم خودترسیده از انها فرار کرده وپروردگارش باو حکمت بخشیده.و براه مستقیمش هدایت فرموده واز پرهیزگارانش قرار داده و میان او بندگان با اخلاسش شناسایی بر قرار ساخته واو در همه سال مکه را بعنوان حج زیارت کندو اول هر ماه عمره گزارد وبفضل  ویاری خدا از منزلش که در هند است بمکه میابد خدا سپاسگزارانراایگونه پاداش میدهد  انگاه راهب  مسایل بسیاری از امام پرسید وحضرت همه را جواب فرمود سپس  از راهب  مطالبی .رسید و او هیچ پاسخی نمیدانست انگاه راهب گفت بمن خبر ده ان 8 حرفیکه از اسمان فرود امد و چهار ان در هوا بماند ان چهار حرف که در هوا بماند بر که نازل شد چه شخصی تفسیرش کند فرمود او قایم ماست. که خدا بر او نازل کند واو هم تفسبرش نماید. و انچه بر  صدیفین   پیغمبران و هدایت شدگان نازل نکرده بر او نازل کند انگاه راهب دوحرف از ان چهار حرف را که در زمین است بمن بفرما فرمود هر چهار حرف را تو میگویم. اما اولش. هیچ  شایسته پرستشی جز خدای یکتا بی شریک باقی نیست  دوم محمد  رسول خداست  با اخلاص  سوم ما اهلبیت او هستبم جهارم شیهیان ما از ماوما از رسولخدا و رسول خدا از خداست بوسله   یعنی بوسیله پیروی و فرمانبر داری شیعیان ما از دسته ما میشوندو ما از پیغمبر و او از خدا


گفتم من از شهری دور نزد تو امدهام ودریا ها پیموده و متعرض غم واندوه وترسها گشته و در صبح  وشام از همه چبز نومید و تنها برسیدن باین حاجت امیدوار بوده ام  گفت من عفیده دارم زمانبکه مادرت بتو باردار گشته فرشته ای بزگوارنردش حاضر  شده و فکر میکنم که پدرت چون خواسته ت نزدیکی کند غسل نموده و با پاکی نزدش رفته  است وگمان. دارم که سفر چهارم تورات را که بهتربن اسفار ان مشتمل  .برحالات خاتم الاتبیاست هنگام شب زنده داری خود مطالعه کرده و عاقبت بخیر گشته است از راهی که امده یی بر گرد و برو تا بمدینه محمدصلی الله و اله. که انرا طیبه گوبندبرسی ونام ان شهر در زمان جاهلیت یثرب بوده است سپس متوجه موضعی شو که بقیع نام دارد انگاه نشانی خانه ای را که به دار مروان معروفست بگیر ودر انجا منزل کن وسه روز بمان تا مردم ندانند کار مهم و یا شتابی داری سپس بپرس ان پیر مرد سیاه پوستی که در خانه اش بوریا میبافتند  بر در انخانه میبافند و نام بوریا در شهر انه خصفاست  کجاست  گویا مقصو د از این پیر مرد فضل بن سواراست  با ان پیرمرد و مهربانی و ملاطفت کن و باو بگو مرا ان همنشینت که در گوشه خانه ایکه دران چهار چوب کوچک است میشنیند نزدت فرستاداز او بپرس فلان نفلانفلانی موسی بن جعفر علوی ع کیست و پاتوقش کحایت و من هم اورا تو معرفی میکنم  گفت چون اورا دیدم چکنم گفت از گذشته و اینده ومسایل دینی گذشتگان و باقیماند گان ازاو بپرس

 

 

 

 


امام کا ظم ع فرمود بداستان مرد هندی باز گردد راهب گفت من این نامهارا شنیده ام ولی حقیقت و تفسیرش را نمیدانم و نیز نمیدانم انها کدامست و چگونه میباشد ودعا کردن با انها چگونه استپس براه افتادم تا بسبذان هند رسبدم و نشانی ان مرد پرسیدم بمن گفتند او در کوهی صومعه ای ساخته و در سال جز دوبار بیرون نیاید ودیه نشود  وهندیان دارندکه خدا برای او در صو معه اش چشمه ای شکافته و ایجاد کرده و بدون شخم و بذر افشانی برای کاشته شود ومحصول دهد من در خانه او رعتم و سه دوز انجا بودم نه در را کوبیدمونه دستی بان زدم روز چهارم خدا درا  گشود زیرا گاویکه هیزم  بار داشت و ش از بسیاری شیر کشیده میشد ونزدیک بود جاری شود بیامد ودر را فشار داد در باز شد من پشت سرش واردشدم  انمردرا دیدم ایستاده باسمان مینگرد و میگرید و بکوها مینگرد و می گرید  گفتم   سبحان الله چه اندازه نظبر تو در این روزگار کمیابست او گفت  بخدا که من جز یکی از حسناتو نیکیهایمردبکه اورا پشت سرت  ذاشتی موسی بن جعف. ع نیستم گفتم بمن خبر داده اند که تو یکی از اسما خدارا میدانی که بوسیله ان در بکشبانه روزبه بیت اامقدس میر وی و بمنزلت بر مبگردی  گفت بیت المفدسرا میشناسی که در شا، است نمیشناسم  گفت  مقصودم ان بیت المقدس  نیست بلکه ان خانه مقدسی است که خانه ال محمد است  گفنم من تا امروز هر چه شنبده ام  همان بیت المفدس بوده  گفت ان جای  محرابهای پیغمبرانست و انرا حظبر ه المحاریب جایگاه محرابها میگفتند تا انکه زمان فاصله  محمد و عیسی صلی الله علیهما رسیدو بلا بمشرکین نزدیک شد و کیفر و سختی خانه های شبا طین در امد و انهاان نامهارا تغیییر و تبدیل دادندو جابجا کردندو همین است  معنی  قول خدای تبارک وتعلی که بطن ایه در باره ال محمد و یک مثلی  است و انها جز نامهایی  نیست که شما و پدرانتان نام گذاری کرده اید و خدا برای ان هیچ دلیلو ایه اینازل نکردهاست 23 سوره 53


 سپس او مسلمانی نبکو شد و از قبیله  بنی فهر زنی گرفت  اما کاظم  ع از صدقه علی بت ابیطالب ع 50 دینار مهرش داد و برای او نوکر گرفت ومنزلش  داد ودرانجابود تا امام  کاظم  ع را از مدینه بردند واو 28 شب پس از بیرون بردن  حضرت در گذشت حدیث 5  یعقوب بن جعفر گوید  خدمت موسی بن جعفر ع بودم که مردو زن راهبی از اهل نجران یمن  خدمتش امدند  و فضل بن سوار برای انها اچازه رسیدن خدمت امام را گرفت  امام فرمود فردا انها رانزد چاه ام الخیر بیاور  فضل گوید فردا ما انجاحاضر شدبم دیدیم  ان قوم هم امدند امام دستور داد حصیر ها لیف خرمایی  انداختند. خود نشست  ومردم هم. نشتند ابتدازن راهب  مسایل بسیاری پرسید که امام  ع  همگی را پاسخ فرمود   سپس  انحضرت  چیز هایی از او برسبدکه پاسخ  هیچیک از انهارا نتوانست بگوید ان زن اسلام اورد  و انگاه مر. راهب  پیش امد و سیوال مبکرد وامام همه را جواب می فرمود


ایشان اولیاخدا و یاران دین بودند مردم را بکا ر خیر ترغیب.   نموده وامر میفرمودندمن بخردسال و بزر گسالشان. بهر کس از انها  که. یاد کردم ویاد تکردم ایمان اوردم و بخدای تبارک و تعالی. پروردگار جها نیانست ایمان اوردم سپس ر صلیب طلابی راکه بگردن داشت برید و بشگست و گفت از قبیله قیس بن ثعلبه میباشد واوهم مانند تو در نعمت  اسلا م است با یگدیگر مواسات و همسایگی کنید و من از حق اسلامی شما دریغ نخواهم کرد او گفت اصلحک الله  بخدا که من ثروتمندم ودر محل خود 300 اسب نر وماده  وهزار شتر دارم. حق شما در مال من بیش از حق من است بگردن شما امام فرمود تو ازاده شده خدا ورسولش هستی و نسب ونژادت بحال خود باقیست


 مامون بحضرت  عرضه داشت که امر خلافت بعهده. د ولی  امام رضا ع خوداری فرمود  خ مامون گفت پس باید ولایت عهدی بپذیری  امام فرمو می پذیرم با شروطیکه از تو میخواهم مامون گفت هر چه خواهی  بخواه  امام رصا  ع نوشت  من در امر ولایت عهدی وارد میشوم  بشرط انکه امر ونهی نکنم کو فتوای و حکم ندهم و نصب و عزل ننمایم و هیچ امری را که بر جاست دگر گونش نسازم و از همه این امور مرا معاف  مرا معاف داری مامون همه ان شروط  پذیرفت. یاسر خادم گوید چون عید قربان فرارسید مامون بسوی ام ع کس  فرستاد و در خواست کردان  حضرت برای عید  حاضر. شود و نماز گزارد و خطبه  بخواند  امام رضا ع پیغام داد شروطی  را کهمیان من وتو در پذرفتن امر ولایت  عهدی بود خودت میدانی  بنا بر این بود که من از اینگونه  امور معاف باشم  مامون پیغام با اینعمل دل مردم ارامش یابد و فصیلت شما رابشناسند سپس بارها انحضرت باو جواب رد  میدادو او پافشاری میکرد تا انکه  حضرت فرمود یا  امیرالمو منین  اگر مرا از این امر معاف داری خوشتر دارم واگر معاف دادی خوشتر دارم   همچنانکه پیغمبر و  و امیرالمو منین ع برای نماز  عید بیرون میشدند بیرون میشوم  مامون گفت  هر گونه  خواهی  بیرون شو   ودستور داد. سرداران  تمام  مردم صبح زود در خانه امام رضا حاضر باشد  یاسر خادم گوید مردان و ن و کودکان در میان راه  پشت بامها بر سر اه امام رضاع نشستند و سرداران ولشکریاندر خانه انحضرت. گرد امدند چون خورشید طلوع کرد امام ع غسل نمود و عمامه سفبدی که از  پنبه بود بسر کذادد  وبکسرش دا روی سبنه و سردبگر  میان دو شانه انداخت و دامن   بکمر د وبهمه پیروانش دستور داد چنان کنند


یاسر خادم وریان بن صلت  گوید چون خلیفه معزول امین پسر هارون در گذشت وامر خلافت برای مامون مسقر شد نامه ای بامام رضا ع نوشت و انحضرت را بخراسان   طلبید امام  رضا ع بعللی تمسک میفرمودو عذر میخواست مامون پیوسته بانجضرت نامه مینوشت تا انحضرت دانست ه چاره یی نداردو او دست بردار نیست لذا از مدینه  بیرون شد و ابو جعفر امام نهم ع  هفت ساله مامون بحضرت نوشت راه کو هستان وقم رادر پیش نگیر  بلکه ازراه بصره و اهواز و فازس بیا شاید مقصودشاین بود که انحضرت از راهی بیابد که شیعبانش کمتر باشد وار ناراحتی. امام اگاه نشوند تا انکه بمرو دسبد


 ابراهیم بن موسی گوید راجع  بطلبیکه  از امام رضاع داشتم اصرار و پافشاری میکردم و اوامر وعده میداد یک روز که باستقبال والی مدینه میرفت من همراهش بودم نزدیک قصر فلان رسبد و در سایه درختان فرودامد منهم فرود امدم و شخص سومی با ما نبود  عرضکردم  قربانت  عید  نزدیک است  بخداکه من درهم و غیر درهمی ندارم حضرت با تازیانه بسختی زمین را خراش داد  سپیس دست برد وشمش طلایی از انجا برداشت و فرمود اینرا بهره خود ساز و انچه دیدی پنهان دار


 یکی از اصحاب  گوبد سالیکه هارون حج گزارد امام رضا ع از مدینه  بققصد حج  بیرون شد تا بکوهی رسید که دست چپ  راهست وقتی بجانب مکه. روی روی و بان کوه فارع قطعه قطعه شود ما معنی این سخن نفهمیدیم  چون از انجا پشت کردو هارون رسید در انجا بار انداخت جعفر بن یحیی برمکی که در در بار هارون. دولت و شوکت بزرگی داشت بالای ان کوه رفت  ودستور دادبرای او در انجا  مجلسی بسازند چون از مکه باز گشت بالای ان کوه رفت ودستور دادخرابش کنند و چون بعراق باز گشت امر هارون قطعه قطعه شد. توضیح داستان جعفر برمکی که مورد توجه و عنایت خاص هارون ارشید بود تا انجاکه خواهرش عباسه را بازدواج او در اورد و سپس بر او غضب کرد و بباسر خادمش دستور داد اورا بکشد وطایعه برامکه را ربشه کن کرد در کتب تواریخ مشهور است  مجلسی  ره در کتاب  مراتالعقول ص 409 ابن تاریخ را از مروج الذهب  مسعودی باختصار نقل میکند 


چون نزدیک. خانه اش رسیدم ان حضرت پیدا شد بر الاغی سوار بود و پیراهن و ردایی در بر داشت چون نگاهم بامام افتادز انحضرت خجالت کشیدم حضرت  بمن رسید و ایستاد و نگاه کرد من سلام ماه رمضان بود گفتم   خدا مرا قربانت کند  غلام شما طیس از من طلبی دارد وبخدا که مرا رسوا کرده من من با خود گمان میکردم باو میفرماید از من بدارد وبخداکه من نگگفتماو چقدراز من میخواهد و نه نامی بردم بمن فرمود بنشین تا برگردم من بودم تا نماز  مغرب را گزاردم وروزه هم داشتم سینه ام تنگی کرد و خواستم بر گردم که دبدم خضرت پیدا سد و مردم گردش بودند گدایان بر سر راهش نشسته بودند واو بانها تصدیق میداد از انها گذشت تا داخل شد سپس  بیرون امد و مرا بخواست من نزدش رفتم و داخل منزل شدیم او بنشست  من هم نشستم من شروع کرد، و از احوال ابن مسبب که امیر مدینه بود وبسیاری از اوقات در باره او با حضرت سخن میگفتبم  سخن گفتیمجون فارغ شدم. فر،ودگمان ندارم هنوزافطار کرده باشی عزضکردم نه برایم غذایی طلبید  پیشم گذاشت  بغلامش فرمود تا همراه من بخورد من وغلام  خوردیم  چون فارغ شدیمفرمود تشک را بردار و هرچه  زیدش  هست بر گیر چون بلند کردم اشرف هایی در انجا بودمن برداشتمدر استبنم نهادم   حضرت دستور داد چهارتن از غلامانش  همراه من بیابند تا مرا بمنزلم  رسانند من عرضکردم  قربانت پاسبان وشبگرد این مسیب  امیر مدینه گردش مبکند ومن دوست ندارمکه مرا همراه غلامان شما. ببینند فرمود راست گفتی خدا ترا براه هدایت بردبانها دستور داد هر وقت من گفتم بر گردند  چون نزدیک منرلم  رسیدم ودلم ارام شد انها را بر گردانیدم  و بمنزلم رفتم و چراغ  طلبیدم وباشر فیها نگریستم دیدم48 اشرفی است  طلب ان مرد از من 28 اشرفی بود در میان یک اشرفی جلب نظرم کرد و مرا از زیبایییش خوش امد اورا بر داشتم و نزدیک چراغ بردم دیدم اشکار  وخوانا روی ان نوشته  است 28 اشرفی طلب انمرد است  وبقیه  از خودت  بخدا که من  نمیدانستم. 


صفوان بن یحیی گوید چون موسی بن جعفر ع در گذشت و امام رضا ع از امامت خود  سخن گفت ما بر او بیمناک شدیم بحضرت عرض شد شما امر بزرگی را اظهار  کرد ه اید واز این طغیانگر هارون بر شما میترسم فرمود او هر چه خواهد تلاش  کند بر من  راهی ندارد نتواند بمن  و نتواند بمن اسیبی  رساند  3 پسر منصو.ر گوید شبی خدمت  امام ذضا ع رسیدم و او در پستو خانه بود پس دستش  را بلند کرد مثل یاینکه در خانه ده چراغ باشد  روشن و منور  گفت انگاه مرد دیگری اجازه تشرف گرفته خضرت دستش را بینداخت باو اجازه داد 4 غفاری گوید مردی از خاندان ابی رافع غلام پیغمبر ص که نامش  طیس بود از من طلبی داشت  مطالبه داشت مطالبه میکرد و پافشار مینمود مردم م اورا کمک میکردند  چون چنین دیدم نماز صبح در مسجد پیغمبر  ص  گزارددم وبامام  رضا.ع که در عریض بود رو ی اوردم


 هشام بن احمر گوید موسی بن جعفر  بمن فرمود میدانی کسی از اهل مغرب بمدینه امده است گفتم نه فرمود چرا مردی است امده است بیا برویم پس سوار شد من هم سوار شدم ورفتیم تا نزد انمرد رسیدیم  مردی بود از اهل مدینه که پرده همراه داشت من گفتم بردگانت را بما نشان ده  او هفت کنیز  اورده که موسی بن جعفر در باره همه انها فرمود این  را نمیخواهم سپس  فرمود باز بیاور گفت من جز یک  دختر برده بیمار ندارم فرمود تو چه زیانی دارد که اورا نشان دهی او امتناع کرد حضرت هم بر گشت  فردا فرستاد و فرمود باو بگو نظرت نسبت بان دختر چند است  بهر چند که گفت تو بگو از ان من باشد  من نزد او امدم  گفت ان دختر را از این مقدار کمتر نمیدهم گفتم از ان من باشد گفت از تو باشد ولی بمن بگو مردیکه دیروز همراه تو بود کیست گفتم مردیست از طایفه بنی هاشم گفت از کدام  بنی هاشم گفتم بیش ازاین نمیدانم  گفت من داستانم ین دختر را برایت  بگویم  اورا از دورترین تقاط مغرب خریدم زنی از اهل کتاب بمن بر خورد و گفت این همراه تو چکار میکند  گفتم اورا برای خود خربده ام  گفت سزاوار  نیست که نزد مانند تویی باشد این دختر. سزاوار است نزد بهترین مرد روی زمین باشد  وپس از مدت کوتاهی ه نزد او باشد پسری زاید که در مشرق و مغرب زمین زمین  مانندش متولد نشده است  من ان دختر را نزد امام بردم  دیر زمانی نگذشت که امام رضا از او متولد شد 


 حضرت ابوالحسن امام رضاع درسال 148 متولد شد ودر ما صفر سال 203 بسن 55 سالگی در گذشت در تاریخ  عیعانحضرت اختلافست ولی این تاریخ درست تر است انشا الله  انحضرت در قریه یی از شهر طوس سناباد تا نوقان یک جیغ راهست وفات  یافت ودر انجا مدفون گشت  مامون انحضرت را از راه بصره و شیراز  که. شیعانش کمتر بودند بمرو حرکت داد چون مامون انحضرت از مرو بیرون  امد و رهسپار بغداد گشت انحضرت  را همراه خود برد ولی امام در ان قریه وفات کرد مادرش ام ولد و نامش اماالبنین  است  


علی بن جعفر گوید  عمره رجب را گزارده ودر مکه  بودیم که محمد بن اسماعیل ودر مکه بودیم که محمد بن اسماعیل نوه امام صادق ع که طایفه اسماعیله بپدر او منتبسند نزد ن امد و گفت عمو جان من خیال رفتن بغداد دارم ودوست دارم که با عمویم ابواحسن یعنی موسی بن جعفر ع خدا حافظی کنم دلم میخواهد  تو نیز همراه من باشی من با باو بطرف برادرم که در منزل حوبه بود رهسپارم شدیم اندکی از مغرب گذشته  بود من در زدم  برادرم جواب داد ودر را باز کرد  و فرمود  این کیست  گفتم علی است فرمود اکنون میابم و برای تطهیر باندرون رفت  او وضو را طول میداد من گفتم شتاب کنید  فرمود  شتاب میکنم سپوس بیامد و پارچهکرنگ کرده یی  بگردنش بسته بود م پایین  استانه در نشست  علی بن جعفر گوید  من بجانب او خم شدم  وسرش را بوسیدم و گفتم من  برای کاری امده ام که اگر تصویب فرمایی از توفیق خداست و اگر غیر از ان باشد ما خطای بسیار داریم فرمود چه کار است  گفتم این برادر زاده شماست که میخواهد که با شما خدا حافظی کند ک ببغداد رود فرمود بگو بیاید من اورا که در کناری ایستاده بود صدا زدم او نزدیک امد و سر   حضرت  را بوسید و گفت قربانت مرا سفارشی کن پند و موعظه بفمرما فرمود سفارشت میکنم که در باره. خون من از خدا بترس او پاسخداد هر که بد شما خواهد خدا بخودش رساندباز سرش را بوسید و گفت ای عمو  مرا سفارشی  فرمود سعارشت  میکنم  که درباره خون من از خدا بترس باز او بز بد خواهش نفرین کرد و بکناری رفت من سوی او رفتم برادرم بمن. فرمود علی اینجا باش من ایستاده ام حضرت بان درون رفت و مراصدازد من نزدش  رفتم کیسه ایکه صد دینار داشت برداشت بمن داد و فرمودبپسر برادرت بکو  این پول را در سفر کمک خرجش سازدمن انرا گرفتمو در حاشیه عبایم گذاشتم باز صد دینار دیگر داد  وفرموداین راهم باو بده  سپس کیسه دیگری داد و فرموداین راهم باو بده من گفتم قربانت  اگر بدانچه فرمودی از او میترسی چرا اورا علیه خود کمک میکنی  فرمود هر گاه من باو بپیوندم واو از من ببرد خدا عمرش قطع میکند سپس یک مخددریی که سه هزار درهم خالص داشت  وفرمود ای راهم باو بده من نزد محمد رفتمو صد دینار اول اورا باو دادم  بسیار خوشحال شد  و عمویش را دعا کرد سپس کیسه دوم و سوم را دادم چنان خوشحالی کرد که من گمان کردم باز میگردد  و ببغداد نمیرودباز سبصد درهم  را باو دادم  ولی او راه خود پیش گرفت و نزد هارون رعت و بعنوان خلافت با و سلام کرد و گفت من نمیکردمکه در روی زمیین  دو خلیفه  باشد تا انکه دبدم مردم بعمویم موسی بن جعفر ع  بعنوان خلافت سلام میکنند هارون صد هزار در هم برایش فرستاد ولی خدا اورا ببیماری ذبحه   خنازیرو خناق. مبتلا کردکه نتوانست بیک درهمش ن،اه کند ودست رساند ابو بصیر گوید موسی بن جعفر ع در 54 سالگی بسال 183 در گذشت و پس. از امام جعفر صادق ع 35  سال زندگی کرد


علی بن خالد گوید داستان او مرااندوهگین کردو بحالش رقت کردم و دلداریش دادم وامربصبرش نمودم سپس صبح زود نزدش رفتم دیدم دیدم سربازان و سرپاسبنانو زندانیان و خلق الله انجمن کرده اند  گفتم  چه خبر  است گفتند مردیکه ادعا نبوت کرده بود و اورا از شما اورده. بودند دیشب در زندان. گم شده  معلوم نیست بزمبن فرو رفته. یاپرنده یی  اورا ربوده است2 عبد الله بن گوید زرین گوید من در مدینه شهر پیغمبرص مجاور بودم وامام جواد ع هرروز هنگام ظهر بمسجد  میامد در صحن فرود میشد و بطرف پیغمبر. ص مبرفت بانحضرت سلام میداد  سپس بجانب خانه فاطمه علیهما السلام   بر مبگشت و تعلینش را میکند میابستاد شیطان  بمن وسوسه کرد وگفت چون فرود امد  برو و از خاکیکه  بر ان قدم میگذارد بر گیر  در صورتیکه  امام باین امر  راضی نبود و اسحباب  چنبن  کاری از هیچ معصومی روایت  نشده است  

من در  بانشار تا این کار را انجام دهم  چون ظهر شد حضرت بیامد و بر اولاغش سوار بود ولی در محلیکه  همیشه فرو مبامد پایین نشد بلکه. روی سنگی که در مسجد بود فرود امد انگاه وارد شد وبر پیغمبر ص  سلام داد سپس بجاییکه نماز  میگذشت  رفت وچند روز چنین کرد


 چون سال اینده.شد باز بیامد و مانند سال گذشته با من رفتار کدددر انجا چون تز مناسک فارغشدبم و مرا بشام باز گردانید و خواست از من جدا شود. باو گفنم تقاضا. میکنبم  بحق کسیکه ترا بر انچه من دیدم توانا ساخته که بمن  بگویی تو کبستی فرمود من محمد بن علی موسایم  اینخبر شهرت یافت تا بگوش محمد بن عبدالملک زیات وزیر معتصم که پدرش    روغن. زیت فروش  بوده رسید او نزد من فرستاد و مرا گرفت و در زنجیر کرد  و بعراق فرستاد. من باو گفتم گزارش داستان خودرابمحمدبن عبدالملک برسان ا. هم چنان کردوهر چه  واقع شده بود در گزارش خودنوشت محمد در پاسخ  نوشت بهمان کسیکه ترا در یک شب از شام بکوفه واز کوفه بمدینه بمکه واز مکه بشام برد رد بگو از زندانت خارج کند  بقیه دارد


 علی بن خالد گوید محمد که زیدی مذهب بود گفت من در سامر بودم که با خبر شدم مردی در اینجا  زندانی است که اوراکت بسته از طرف شام اوره اند مبگویند ادعای نبوت  کرده است  علی بن خالد گوید من پشت در  زندان رفتم و با  در بانان و پاسبانان مهربانی کردم تا توانستم حودرا باو برسانم اودا مردی فهمیبده دیدم باو گفتم ای مرد ا داستان تو چیست  گفت من مردی بودم که در شام  جاییکه نامش موضع راس الحسن است عبادت میکردم  در انمیان که مشغول عبادت بودم  شخصی نزد من امد گفت بر خیز برویممن همراه او شدم گاه خودرادر مسجد کوفه دیدم بمن گفت این مسجد را میشناسی گفتم اری مسجد کوفه است پس  او نماز گزارد منهم با او نماز گزاردم و بر پیغمبر صلوات فرستاد باز  در همان اثنا که  همراه او بودمخود را در مکه دیدم. پبوسته مناسکش را انجام میداد و منهم همراه او انجام مناسک میکردم  که ناگاه خود رادر جایی که عبادت خدا مبکردم در. شام  ویدم


انحضرت در ماه رمضان سال 195 متولد شد ودر اخر ذیعفده  سال 220 در گشت و 25 سال  و2 ماه 18 روز داشت و در شهر بغداد در گورستان. قریش  کنار  قبرش موسی بن جعفر ع  بخاک سپرده شد معتعصم عباسی انحضرت  را در اغاز  سالیکه وفات نمود  به بغداد روانه کرد مادرش ام ولد ونامش سبیکه نو بیه بود و بر خی گفته اند نامش  خیزران بود و روایت شده که او از خاندان ماریه مادر ابراهیم بن رسول الله ص بوده است  


 یکی از اصحاب گوید  پول زیادی نزد امام  رضا اوردم ولی حضرت از ان شادمان نگشت  من اندوهگین  شدم  و با خود   گفتم  چنین پولی  برایش  میاورند  او خوشحال  نمیشود   امام فرمود ای غلام  افتابه لگن  بواور  سپس روی تختی نشست  ودستش را گرفت  و بغلام فرمود  اب بریز  راوی گوید همینطور  طلا  بود که از میان. انگشتانش در طشت  میریخت  سپس من متوجه من شد  فرمود کسیکه  چنین  است  بپولیکه  تو برایش اورده یی  اعتنایی ندارد 11 محمدبن سنان  گوید  علی بن موسی علیهماالسلام که در سال 202 در گذشت  و پساز مو سبنی بن جعفر20 سال و 2 ماه کمتر زندگی کرد


 و شای گوید  نیز  مسافر  بمن گفت من با امام رضا ع در منی  بودیم یحیی بن خالد که برای گردو خاک  سرش پوشیده  بود  از انجا گذشت  حضرت  فرمود بیچاره ها نمیدانند امسال  چه  سرشان میاید یعنی از گردوخاک سر میپوشندو خبر ندارند که امسال بچه خاک سیاهی  مینشینند و شگفت تر از ان هارون و من است که این چنینیم و دو انگشت  خو د را بهم چسباند مسافر گوید  بخدا من  معنی سخن امام  را نفهمیدم تا زمانیکه  اورا پهلوی هارون  دفن کردیم


وشاه از مسافر نقل میکند که چون هارون بن مسبب  خواست بامحمد بن جعفر بچنگ امام رضا ع بمن فرمودنزد او برو و بگو  فردا بیرون نرو که اگر بروی شکست میخوری و یارانت کشته می شوند واگر پرسید تو از کجا میدانی بگو من در خواب  دیده ام مسافر گاوویدرفتم  ید من نزد او و گفتم قربانت فردا بیرون  نرو و که اگر بیرون روی شکست میخوری  ویارانت کشته  می شوند واگر پرسید تو از کجا میدانی  بگو من در خواب  دیدم  مسافر گوید من نزد او رفتم و گفتم قربانت فردا بیرون نرو که اگر بیرون روی  شکست  میخوری ویارانت  کشته میشوند بمن گفت تو از کجا اینرا دانستی گفنتم در خواب دیده ام جواب داد ان بنده با نشسته خوابیده که چنین خوابی  دیده  است  سپس بیرون رفت و شکست خورد و یارانش کشته  شده اند 


یاسر گفت سربازان وافسران و هواخاهان  فضل در خانه مامون  انچمن کردند  میگفتند  این مرد یعنی مامون  اورا اورا غافلگیر کرده و کشته است و ما باید از او خونخواهی  کنیم و اتش اورده بودندتا خانه اورابسوزانند مامون بامام رضا ع عرضکرد اقای من اگرصلاح  میدانند بسوی این مردم روید و متعرقشان کنید یاسر گوید امام رضا ع سوار شد و چون از در خانه بیرون شدیم  و بمن فرمود سوار شو من سوار شدم و چون از در خانه بیرون شدبم حضرت مردمرادید که فشار میاورند پس با دست خود اشاره کرد پراکنده شوید پراکنده شوید یاسر کفت بخدا  انمردم چنان روی ببازگشت  کذاشتندکه بالای یکدیگر میافتادندو بهر اشاره فرمود دوید  برفت


مامون بحضرت نامه یی نوشت ودر خواست کرد حضرت در پاسخ  او نوشت در خواست کرد حضرت در پاسخ او نوشت من فردا بحمام نمیروم  وعقیده ندارم تو و فضل هم فردا بحمام روید مامون دو مرتبه دیگر بحضرت نامه نوشت  امام رضا ع باو نوشت یا امیرالمومنین من فردا حمام نمیروم زیرا دیشب پیغمبر ص در خواب بمن فرمود ای علی فردا فردا حمام نرو و من عقیده ندارم که تو و فصل هم  فردا بحمام روید مامون بحضرت نوشت شما راست مبگویی و پیغمبر ص هم راست فرمود من فردا حمام نمبروم و فضل خود بهتر داند


خبر بمامون رسید  فضل بن ذوالر یا ستین باو گفت یا امیرالمو منین اگر امام رضا با این وضع  بمصلی  محل نماز عید  رسد مردم فریفته او شوند  و صلاح اینستکه از او بخواهی برگردد  مامون بسوی  حضرت کس فرستاد ودر خواست بر گشتن کرد  اما رضا کفش خود را طلبید سوار شد و مراجعت فرمود 8 یاسر خادم گوید چون مامون از خراسان بعزم بغداد بیرون رفت و فضل ذوالریاستین هم بیرون رفت ما نیز همراه امام رضا  ع بیرون شدیم در یکی نامه یی برای فضل بن سهل از برادرش حسن بن سهل امد که من از روی حساب نجوم بتحویل سال نگریستم ودیدم تو در انروز با امیرالمنین و امام رضا ع بحمام روی، و حجامت کنی وروی دشت خون بریزی تا نحوست ان از تو دور گردد و در این باره بمامون هم نامه یی  نوشت و از او خواست که از امام این تقاضارا بکنید


 ابراهیم بن محمد گوید سعید دربان  بمن گفت شبانه بمنزل حضرت رفتم و با نردبانی که همراه داشتم به پشت بام بالا رفتم  انگاه چون چند پله پایین امدم در اثر تاریکی ندانستم چگونه بخانه راه یابم نا اگاه مرا صدازد که سعید همانجا باش تا برایت چراغ اورند من پایین امدم  حضرت دبدم جبه و کلاهی  پشمی در بر دارد وجانمازی  حصیری اوست یقین کردم نماز میخواند بمن فرمود اتاقها در اختیار تو من وارد شدم و بر رسی کردم وهیچ نیافتم در اطاق خود حضرت  کبسه پولی با مهر مادر متوکل بود و کیسه سر بمهر دیگری بمن فرمود جا نماز هم بازرسی کردم. شمشیری ساده در غلاف در زیر ان بود وانها را نزد متوکل رفتم چون نگاهش بمهر مادرش که روی کیسه پول بود دنبالش فرستاد او نزد  متوکل امد 


ابراهیم بن محمد طاهری گوید  متوکل عباسی در اثر دملیکه در اورد بیمار شد و نزدیک بمرگ سید کسی هم جرات نداشت اهنی ببدن او رساند وزحمتش را عمل کند مادرش نذر کرد اگر او بهبود یافت از دارایی خود پول بسیاری خدمت حضرت ابوالحسن علی بن محمد امام هادی ع  فرستد فتح بن خاقان ترک وزیر و نویسنده متوکل بمتوکل گفت ایکاش نزد این مرد امام هادی ع میفر ستادی زیرا حتمااو را ه معالجه ایکه سبب گشایش تو شود میداند متوکل شخصی را نزد حضرت فرستاد واو مرضش را بحضرت توضیح داد پیغام اورنده بر گشت و گفت دستور داد در ده روغن را گرفته وبا گلاب خمیر کنند وروی زخم گذارند چون این معالجه را بانها خبر داد ند همگی مسخره کردند  مجلسی کسب را پشگل زیر دست پای گوسفند هم معنی کرده فتح گفت بخدا که او نسبت بانچه فرموده داناتر است درده روغن را حاضر کردند و چنانکه فرموده بود عمل کردند وروی دمل گذاردند متوکل را خواب ربود وارام گرفت سپس سر باز کرد وهر چه داشت از چرک وخون بیرون امد مژده بهبودی اورا بمادرش دادند او ده هزار  دینار نزد  حضرت  فرستاد  ومهر خودرا بر ان  کیسه پول بزد   متوکل چون از بستر مرض بر خاست  بطحایی علوی نزد او سخن چینی کرد که برای امام هادی پول اسلحه  میفرستند متوکل بسعبد دربان گفت شبانه بر او حمله کن  هرچه پول و  اصلحه نزدش بود بردار و نزد من بباور  ابراهیم بن محمد


  اسحاق جلاب گوید برای امام هادی  ع  گوسفندان بسیاری خریدم سپس مرا خواست و از اسطبل منزلش بجای وسیعی برد که من انجا را نمیشناختم  ودر انجا گو. سفندان را بهر که دستور داد تقسیم کردم  برای  پسرش ابو چعفر  مادر او و دیگران دستور داد و فرستاد انگاه روز ترویه بود که از حضرت اجازه گرفتم ببغداد نزد پدرم بر گردم بمن نوشت  فردا نزد ما باش و سپس برو من هم بما ندم وچون روز عرفه شد نزد حضرت بودم وشب عید قربان هم در ایوان خانه اش حوابیدم هنگام سحر نزد من امد و فرمود ای اسحاق بر خیز من بر خاستم و چون چشم گشودم   خودرا در در خانه ام در بغداد دیدم خدمت پدرم رسیدم و گرد رفقایم  نشستم  و بانها  گفتم روز عرفه در سامره بودم  وروز عبد ببغداد  امدم  


و فرمان فرمان او بود این پبشرفت برایش نامبارک بود پس اندکی سکوت نمود انگاه فرمود مقدرات و احکلم خدا ناچار باید جری شود ای خیران واثق در گذشت ومتوکل بجای او نشست وابن زیات هم کشته شد عرض گردم قربانت چه وقت فرمود شش روز پس از بیرون امدن تو از سامرا یعنی چهار  پیش  2 صالح بن سعید گوید خدمت امام هادی ع رسیدم و عرضکردم قربانت در هر امری در صدد خاموش کردن نور شماو کوتاهی در حق شما بودند تا انجا که شما را در این سرای زشت وبد نامی که سرای گدایان نامند منزل دادند فرمود پسر سعبد تو هم چنین فکر میکنی  سپس با دستش اشاره کرد و فرمود بنگر من نگاه کردم بوستانهایی دیدم سرور بخش و بوستانهایی با میوهای تازه رس که در انها دخترانی نیکو وخوشبوی بود مانند مروارید در صدف  و پسر بچگان و مرغان و اهوان ونهرهای جوشان که چشم خیره شد ودیده ام از کار افتاد انگاه فرمود ما هر کجا باشیم اینها برای ما مهیاست ما در سرای گدایان نیستم 


حضرت در نیمه ذیحجه سال 212 متولدشد  و بروایتی در ماه رجب214 ودر 26 جمادی الاخر سال 254 در گذشت و بروایتی ر ماه رجب سال 254 فات نمود سنش بروایت اول 40 سال 6 ماه و بروایت دیگر از نظر. تولد 40 سال بوده است  متوکل عباسی.انحضرت را همراه یحیی بن هرثمه بن اعین از مدینه به سامرا اورد و در انجا وفات نمودودر خانه خود مدفون گشت مادرش ولد و نامش سمانه بود. خیران اسباطی گوید در مدینه حضرت ابو الحسن  امام دهم  علیه السلام رسید،م  بمن فرمود وز واثق چه خبر داری عرضکردم قربانت  وقتی از او جدا شدم با عافیت بود من از همه مردم دیدارم باو نزدیکتر است زیرا ده روز پیش اورا دبده ام وکسی در مدینه نیست که اورا بعدازمن دیده باشد فرمود اهل مدینه مبگوینداو مرده است چون بمن فرمود مردم مبگوبند  و شخص معینی رانام نبرد دانستم مطلب همانست واثق مرده و حضرت بعلم غیب  دانسته توریه میفرماید سپس فرمود جعفر  متوکل عباسی  چه کرد عرضکردم. از او جداشدم  در حالی گه در زندان  بود و حالشازهمه مردم بدتر بود  فرمود او فرمانروا شد ابن زیات وزیر واثق  چه کرد عرضکردم قربانت مردم با او بودند


مطربی گوید امام رضا ع  در گذشت و 4 هزار درهم بمن بدهی بدهی داشت با خود گفتم بمن بدهی داشت با خود گفتم یولم از بین رفت  سپس امام جواد ع برایم پیغام داد که فردا نزد من   وسنگ و ترازو با خود بیاور من خد متش رفتم فرمود ابوالحسن در گذشت و تو از او 4 هزار درهم طلبداری گفتم اری جا نمازی که زیر پایش بود بلند کرد زیرش دینار بسیاری بود انها را  بمن داد تا با ترازو وزن کنم و برابر 4 هزار درهم خود برگیرم  12 محمدبن سنان گوید محمدبن علی امام جواد ع در گذشت در حالیکه 25 سال3ماه 12روز داشت ووفاتش در روز سه شنبه  ششم ذیحجه سال 220 بود پس از پدرش 19سال 25 روز کمتر زندگی کرد


ابو هاشم جعفری گوید در مسجد  مسبب همراه امام حواد ع نماز گزاردم  انحضرت در جای قبله  مستقیم  بدو ن انحراف و تمایل یادر وسط صف برای مانماز گزارد  یعنی برای ما امامت فرمود و راوی یاد اور شد که در ان مسجد درخت سدری بود خشگ و بی برگ  حضرت حضرت اب طلبید زیر درخت وضو گرفت سپس اندرخت در همان سال زنده شد وبرگ و میوه داد 


محمد بن سنان گودید خدمت امام علی النقی ع رسیدم  فرمود ای محمد برای ال فرج پیش امدی شده است  گفتم اری عمر بن فرج که والی مدینه بود وفات کرد  حضرت فرمود الحمدو. لله و تا 24 بار شمردم ک این جمله را تکرار  کرد عرضکردم اقای من اگر میدانستم این خبر شما را مسرور میکند پا بر هنه ودوان خدمت شما میامدم فرمود ای محمد مگر نمیدانی او که خدایش لعنت کند بپدرم محمد بن علی چه گفته عرضکردم نه فرمود در باره موضوعی پدرم با او سخن میگفت او در جواب گفت بگمانم تو مستی پدرم فرمود خدایا اگر تو میدانی که من امروز را برای رضای تو روزه داشتم مزه غارت شدن و خواری اسارت را باو بچشان بخدا سوگند که پس که که پس از چند روز پولها  و داراییش غارت شد وسپس اورا باسیری گرفتند و اینک مرده است خدایش رحمت نکند خدا ازاو انتقام گرفت  و همواره انتقام دوستانش را از دشمنانش مبگیرد


علی بن ابراهیم گوید پدرم گفت گروهی از شیعیان از  شهر های دور امدند و از امام جواد اجازه تشرف گرفتند           خدمتش رسیدند در یک مجلس 30 هزار مساله  از او پرسیدندحضرت بانها جواب  گفتو در ان زمان ده ساله بود   شرح چون پاسخ دادن به 30 هزار مساله در یک مجلس عاده ممکن نیست لذامرحوم  مجلسی ره هفت توجیه برای این روایت ذکر میکند که ماکه سه تای ان را در اینجامتذکر میشویم 1 این یدد را حمل بر مبالغه و اغراق باید نمود زیرا شمردن 30 هزار مساله جزیی معلوم میگشته 3 مقصود از یک مجلس یکدوره محالس معین که در چند روز و  چند جا تشکیل شده شده است 8 علی بن حکم گوید دعبل بن علی خزاعی  شاعر ومداح و معروف خدمت امام رضا ع رسید  حضرت دستور باو چیزی صله و و عطایی دهند او گرفت ولی حمد خدا نکرد امام باو فرمود چرا حمد خدا نکردی دعبل گوید سپس  خدمت امام جواد ع رسیدم و انحضرت دستور داد بمن عطایی دهند من گفتم الحمد لله  حضرت فرمود  اکنون ادب شدی  یعنی از تذکری که پدرم بتو داد


ن  محمد بن هاشمی گوید بامداد روزیکه امام جواد  ع  بادختر مامون عروسی کرده بود خدمتش  رسیدم  و دران شب دوایی خورده بودم که تشنگی بمن دست داده و من نخستین کسی بودم که خدمتش  رسیدم و نمیخواستم  اب طلب کنم  امام بچهره من نگاه کرد و فرمود بگمانم تشنه یی  عرض کردم  اری  فرمود ای. غلام یا فرمود.  ای کنیز  برای ما اب اشامیدنی  بیاور من با خود  گفتم اکنون  اکنون ابی مسموم میاورند  از اینجهت اندوهگین شدم غلام  امد و اب اورد  حضرت چهره من تبسمی  نمود فرمود ای غلام اب را بمن ده  ان را گرفت و اشامبد سپس بمن داد من هم اشنا میدم باز  تشنه شدم ودوست نداشتم اب بخواهمباز هم امام مانند ار اول کرد  و اشامید  سپس بمن داد و تبسم فرمود


مجلسی علیه الر حمه از اکمال الدین صدوق روایتی نقل میکند که ابو الادیان خادم و نامه رسان اما حسن عسگری ع امر انحضرت بمداین رفت وروزیکه بسامره برگشت امام وفات کرد بود ابوالادیان جعفررا دید  که اماده نماز خواندن بر امام شد ناگاه  کودکی را دیدپیش امدعبای  جعفر را کشبد فرمود عمو  عقب بایست که من بنماز،خواندن بر پدرم از تو سزاوارترم مرات ج 1 ص422  حدیث 2 محمد بن اسماعیل  گوید حضرت ابومحمد امام یازدهم ع  قریب 20 روز پیش از مرگ المعتز اسحاق بن جعفر زبیری نوشت در خانه ات بنشین تا حادثه ای پیش اید چون بریحه کشته شد اسحاق  بحضرت نوشت حادثه پیش امد اکنون چه دستور میفرمایی  حضرت  نوشتاین  پیش امد که تو گمان کرده یی نیست   پیش امدی دیگری هست سپس کار المعتز بدانجا رسید ه رسید  و نیز همین  گوید بمرد دیگری نوشت عبد الله بن  محمد  بن داود کشته میشود واین نوشته ده پیش از کشته شدنش بود چون ر وز دهم رسید او کشتهش 


 چون دفنش کردند سلطان و مردم بجستوی فرزندش بر خاستند و در منزلها و خانها تفتیش کردند  بسیا ر کردند واز تقسیم میراسش دست نگه داشتند و کسانیکه بپاسداری کنیزی که احتمال ابستن بودنش را میدارد گماشته بودند و همراه انجا بودند نا معلوم شد ابستن نبود انگاه میراسش میان مادر و برادرش وجعفر تقسیمکردند و مادرش ادعای وصیت اورا داشت ونزد قاضی هم ثابت شدو سلطان  باز هم در جستجوی فرزند انحضرت بود  زیرا خبر فرزند داشتن انحضرت که از امام صادق  ع باو رسیده بود نزدش قطعی و مسلم بود سپس جعفر نزد پدرم امد گفت مقام و منصب برادرم بمن بده من سالی 20 هزا.ر دینار برایت  میفرستم پدرم باو تندی کرد و بد گفت و باو گفت ای احمق سلطان بروی کسانیکه بامامت پد.رت  برادرت معتقدند سشمشیر  تا انها را از ان عقیده بر گرداندو نتوانست اینکار را عملی کند زیرا مرد،م از روی اخلاص  صمییمت  بانها معتعد بودند پس اگر شیعیان پدر و براورت ترا امام میداند نیازی بسلطان و غیر سلطان نداری که منصب انها را بتو دهند واگر نزد شیعیان  این منزلت را نداری بوسیله ما بدان نخواهی رسید  و چون جعفر چنین سخنی. گفت  پدرم اورا پست و سست عقل دانست و بیرونش کرد وتا زنده بود اجازه نزدش اید مااز سامره بیرون امدیم و سلطان باز هم در جستجوی خبر فرزند حسن بن علی ع بود 


 همه این اشخاص انجا بودند تا تنحضرت وفات کرد  وشهر سامره. یکپارچه ناله شد سلطان ماموری  خانه حضرت فرستاد که اتاقها را بازرسی  کرد وهرچه در انحا بود مهر و موم نمود و در جستجوی فرزند او بودو نیکه ابستنیرا تشخیص مبدادند اورندوکنیزان انجضرت را بازرسی کردندیکی از انهاگفت در اینجاکنیزی است که ابستن است اکرادر اتاقی نگه داشنندوتحریر خادم و اصجابش را  با چندزن بر او گماشتند  سپس اماده تجهیز انحضرت شدند وبازارهارا بستند وبنی هاشم وسرلشگران و پدرم ومردم دبگر جنازه اش بودند در انروز سامره مانند روز قیامت شده بود چون از تجهیز فارغ شدند سلطان دنبال برادر خود  ابو عیی بن متوکل فرستاد ودستور داد بر جنازه  نماز  بعخوانچون جنازه اماده نماز شد ابو عیسی پیش امد و پرده ا از روی  حضرت  برداشت واو را بعلویان وعباسیان بنی هاشم و سرلشگران و نویسندگان    قضات ومعدلان کسانیکه بعدالت حکم میکنند  نشان داد و گفت این حسن بن علی محمد بن الرضا است که باجل خود ودر بستر خود مرده  و  از جمعی.  خدمتگزاران امیرالمومنین و مردم ثقه مانند فلام فلان و از قضات هم مننو فلان فلا،ن بر بالینش حاضر بوده اند ولی بقول مرحوم مجلسی اینکارها بیشتر دلالت دارد که همان سلطان امام را کشته و مسموم. ساخته است انگاه رویش را پوشید  ودستور جنازه را بردارند جنازه را بر دارند جنازه را از وسط منزل برداشته شد و درخانه ایکه  پدرش دفن  شده بود بخاک سپرده شد


وکردار و گفتار اورا نسبت بوی زیاده از حد دانستم پس از ان اندیشه یی جز پرسش از حال او و جستجوی در باره او نداشتم از هر یک از بنی هاشم وسران و نویسندگان و قضات و فقهاو مردم دیگر که میپرسیدم اورا در نهایت احترام و بزرگواری و مقام لند و سخن نیک و تقدم بر تمام فامیل و بزرگترانش معرفی میکردند سپس مقام و ارزش او در نظرم بزرگ شد  زیرا هیچ دشمن و دوست اورا ندیدم جز انکه از او به نیکی یاد میکرد و مدحش مینمود یکی از حضار مجلس که اشعری مذهب بود  گفت ای ابابکر از برادرش جعفر چه خبر داری  و گفت  جعفر کیست خالش را بپرسی و اورا همدوش حسن بن علی ابن الرضا سازی او متجاهر  بفسق و الوده و بی ابرو و دایم الخمر و پست ترین مردی که. دیده ای دیده ام میباشد  و پرده در خود و بیوزن و سفیه است  در زمان وفات حسن بن علی سر گذشتی از سلطان  اصحابش پیش امد که من تعجب کردم وگمان نمیکردم چنان شود و ان سر گذشت این بود که چون ابن الرضا بیمار شد بپدرم خبر دادند که او بیمار استت پدرم فوری سوار شدو بدارالخلافه رفت وزود برگشت و پنج تن از خدمتگزاران امبرالمومنین معتمد  عباسی که همگی از  ثقات و خواص بودند و نحریر  خادم مخصوص خلیفه همدر میان انها بود   همراهش بودند  پدر م  بانها دستور داد که در خانه حسن بن علی باشند و از حالش خبر گیرند  وبچند تن از پزشکان هم پیغام داد که شبانه روز در منزلش باشند و بقاضی القضات پیغام که نزد او بیاید  و باو دستور داد که ده تن از اصحابشرا که نسبت بدبن و امانت  و پرهبز کاری انها اطمینان دارد احضار و بمنزل انحضرت فرستد تا شبانه روز در انجا باشد


 ودستش را گرفت و روی مسندیکه خودش نشسته بود اورا نشانید و پهلوی او نشست و متوجه اوشد و بااو.  بسخن پرداحت و حود را قربان او میکردمن از انچه از انچه از پدرم میدیدم در شگفت بودم که دربان امد و گفت موفق باشید برادرو سر لشگر خلیفه عباسی امده است وهر گونه موفق نزد  پدرم میامد دربانان و افسران مخصوصش جلو میرفتند واز در خانه تا مسند پدرم بصف میایستادند تا او بیاید و  برود پدرم  روبابی محمد داشت و باو سخن میگفت تا نگاهش بغلامان  مخصوص موفق افتاد و انگاه گفت خدا مرا قربانت کند اکنون هر  اه بخواهید میتوانید تشریف ببرید وبدربابانش گعت اورا از پشت صف ببرید تا ان مرد یعنی موفق اورا نبیند او بر جاست و پدرهم بر خاست و بااو معانقه کرد وبرفت  من بدربانان و غلامان پدرم گفتم وای بر شما این چه شخصی بود که اورا با کنیه بپدرممعرعی کردبد و پدرم با او چنین رفتار کرد  گفتند او از اولاد علی است و اورا حسن بن علی  مینامند و ابن الرضا معرفی میشود شگفتم افزون شت ودر تمام ان روز پریشان و نا ارام بودم و در باره او و انچه از رفتار پدرم نسبت باو دیده بودم میاندیشیدم تا شب شد و عادت پدرم این بود که نماز عشا را میگزارد سپس برای مهای مورد نیاز وانچه اید بعرض سلطان برسد جلس میکرد چون نمازش گزارد وجلوس کردم ودر برابرش نشستم در حالیکه دیگری نزد او نبود  بمن گفت احمد کاری داری گفتم اری پدر اگر اجازه دهی سوال کنم گفت پسرجان اجازه دادم هر چه خواهی بگو گفتم ای پدر مردیکه امروز صبح دیدم نست باو احترام و بزرگداشت  تعظیم نمودی و خود وپدر و مادرت قربانش کردی که بودگفت پسر جان او امام رافضیان است او حسبن علی  است که بابن   معروفست  انگاه ساعتی سکوت کردو سپس  گفت پسرجان  اگر امامت از خلفا بنی عباس جدا شود هیچکس از بنی. هاشم جز او سزاوار ان نیست او برای فضیلت و پاکدامنی ورفتار و خویشتندار ی و پر هیر کاری و عبادت و اخلاق شریف و شایستگی سزاوار خلافت میباشد اگر  پدرش را می دیدی مردی بود. روشنفکر نجیب با فضیلت باانچه از پدرم  شنیدم ناراحتی و اندیشه و خشم بر او افزون گشت  بقبه دارد

 


 انحضرت در ماه رمضان. و طبق نسخه دیگردر ماه بیع الاخر بسال 232 متولدشد  ودر روز هشتم ربیع الاول سال 260  بسن 28 سالگی در گذشت در خانه خودش که پدرش هم د

ر انجا دفن شده بود  بخاک سپرده شد مادرش ام ولدونامش حدیث یا سوسن  بوده است 1 احمد بن عبیدالله خاقان که دشمنی سختی با علی و اولادش داشت متصدی املاک و خراج شهر قم بود روزی در مجلسش از علویان و مذاهبشان.سخن بمیان امد او گفت من در سامره مردی از اولادعلی را از لحاظ ووقارو پاکدامنیو نجابت و بزرگوادی در خانواده خودش و بنی هاشم مانند حسن بن علی بن محمد ابن ند ندیدمنشناختم که خاندان خدش و بنی هاشم و سر لشگران ووزیران و همه مردم اورا بر سالخوردگان و اشراف مقدم بدارند زیرامن روزی بالای سر پدرم ایستاده بودم و ان روزی بود که برای پذیرفتن مردم مینشست نا گاه دربانا نش در امدند و گفتند ابو محمد ابن دم در است پدرم باواز بلند گفت اجازه اش دهید من تعجب کردم از اینکه در محضر پدرم مردی رابکنیه معرفی کردنددر صورتیکه جز خلیفه وولیعهد و نماینده  نزسلطان  نزداو بکنیه معرفی نمیشد  سپس مردی گندمگونو خوش اندام.نیکو رخسار خوش پیکر تازه جوان با جلالت و هیبت وارد شد چون نگاه پدرم باو افتاد بر خاست و چند قدم استقبالش کرد بانکه گمان ندارم چنین کاری را نسبت بهیچ بنی هاشمیو سر لشگری بکندچون نزدیکش رسبدبا او مصافحه کردو صورت و سینه اش بوسبد


زیدبن علی بن حسین بن زید گوید من بیمار شدم و شبانه پزشکی برای معالجه امد ودوایی برایم نسخه کردکه در شب بیاشامم و تا چند روز انرا داشته باشم برای من ممکن نشدکه دوارا در انشب تهیه کنم  هنوز پزشک از در بیرون نرفته بودکه نصر خادم امام هادی امام دهمع با شیشه ایکه همان دوا در ان  بود وارد شد وگفت حضرت ابوالحسن  بتو سلام میرساندو میعرمایداین دوارا در اینچند روز داشته باش من انرا گرفتم واشامیدم  و بهبودی یافتم علی گوبد زید بن علی.بمن گفت کسیکه امام را یرزنش کند و طعنه زند این روایت با امامت و فضیلت ایمه را نمیپذیرد در صورتیکه دلالت روشنی بر علم غیب امام دارد کجایند غالیان در باره ابمه که این حدیث را بشنوند  ودلیل  وعقیده خود دانند که علم غیب خود دانند که  علم غیب ذاتی امامست در صورتیکه چنین نیست و انهاعلم غیب را با الهام خدا میدانند التماس دعا اخر ماه رچب الحقیر سید جسین


 پعقوب بن یاسر گوید متوکل  باطرافیانش میگفت موضوع ابن امام هادی ع  مرا خسته ودر مانده کرداز میگساری  همنشینی. با من سر باز میزند نمیتوانم در این باره از او فرصتی بدست اورم تا اورانزد مردم  خفیف و سبک کنم و الوده و گنهکار نشان دهم  انها گفتند اگر باو راه نمیابی برادرش موسی مبرقع هست او اهل ساز واواز است میخورد و میاشامد  و عشقبازی میکند متوکل گفت دنبالش بفرستبد اورا بیاوربد تا اورا در نظر مردم بجای ابن الرضا جا بزنیم و بگوببم. ابن همین است چون موسی برسید حضت ابولحسن امام هادی ع در محل پل وصیف ه جای ملاقات وارذین بود باو بر خورد وبراو سلام کردو حقش را ادا نمود سپس قرموداین مرد متوکل ترا  احضار کرده تا ابرویت ببرد وارزشت بکاهد مبادا نزد او اقرارکنی که هیچگاه شراب اشامیدنی موسی گفت اگر مرا بان دعوت کند چاره ام چیست فرمود ارزش خودت را پایین نیاورو ان کار را مکن که میخواهد رسوایت کند موسی نپذیرفت و حضرت  سخنش تکرار فرمود چون دید موسی اجالت نمیکند فرمود این مجلسیکه  متوکل برای تو فکر کرده مجلسی است که هرگزتو با اوگرد هم نیاییدموسی سه سال در انجا در انجا بود هر روز صبح میرفت باو میگفتند منوکل امروز کار دارد وشب بیاشب میامد مبگفتندمست است  صبح بیا صبح میامد میگفتند دوا اشامیده است تا سه سال بدین منوال گذشت و متوکل کشته شد و ممکن تچنشدبااو انجمن کند


امیرالمنین عقیده دارد عبدالله بن محمد را از تولیت چنگ و نماز در مدینه پیغمبر صلی الله عزل کند زیرا چنانکه تذکر داده بودی داده حق شما را  نشناخته و ارزشت را سبک  گرفته  وشما را بکاری متهم ساخته و نسبت داده یعنی دعوای خلافت که امبرالمومنین منصب و ماموریت عبدالله را بمحمد بن فضل داد واورا باحترام و تعظیم و شنوایی از شما و اینکه با این رفتار تقرب بخدا و امیرالمومنین   جوید دستور داد امیرالمومنین مشتاق دیدار و تحدید عهد با شما ست شما هم اگر دیدار و اقامت نزد اورا تا هر مدتی که خواهی حرکت کن وهر کس را که دوستداری از خانواده و غلامان و اطرافیانت همراه بیاور  مسافرت با مهلت و ارامش باشد هرزمان خواهی گوچ کن و هر زمان خواهی بار انداز وهرگونه خواهی راهپیما و اگر دوستدآری یحیی بن هرثمه پیشگار امیرالمومنین و سربازانیکه همراه او است پشت پشت سرت بیاین ودر گوچ کردن وراه پیمودن دنبال شما باشندباختیار و دستور شماست هر گونه خواهی حرکت کنید تا نزد و شرافتیپسندیده تر ندارند. و امرالمومنین نسبت بایشان دلسوزتر و مهربان وخوش رفتارتر و خاطر جمع تر نیست انشا الله تعالی واسلام علیکم و رحمه الله و برکاته نویسنده ابراهیم بن عباس وصلی الله علی. محمد و اله و برکاته 


ابی یعقوب گوید شبی محمد بن فرج  را پیش از مرکش در برابر امام هادی ع دیدم حضرت باو نگریست  و او فردا بیمارشد چند روز کهبیماریش گذشت  بعیادتش  رفتم سنگین شده بود بمن خبر داد که امام برای او پارچه فرستاد ه و او انرا در همان پارچه کفن کردند ابن یعقوب گوید امام هادی ع همراه ابن  خضیب دیدم ابن خضیب بحضرت عرضکردراه برو قربانت گردم فرمود تو چلوتری چهار روز بیشتر نگذشت که چوبهای شکنجه را بپای ابن خضیب گذاردند و سپس خبر مرگش رسید واز او روایت شده که چون این خضیب در  باره خانه ایکه از انحضرت مطالبه میکرد پافشاری نمود امام برایش پیغام داد با در خواست از خدای  عزوجل ترا بروزگار مینشانم که اثری از تو بجا نماند  سپس خدای عزوجل هم اورا در همان ایام گرفتار ساخت 7 یکی از اصحاب ما شیعیان گوید رونوشت نامه  متوکل را بامام هادی ع در سال 243 از یحیی بن هر ثمه گرفتم اینست متن ان نامه  بسم الله الرحمن الرحیم اما بعد همانا امیرالمومنین  یعنی خودم که متوکل عباسی قدر تو را میشناسد و خویشاوندی تورا با پیغمبر وهم با خود رعایت میکند و حق تو را لازم میداد وبرای اصلاح حال تو و خاندانت و عزت  خوشبختی و اسودگی تو و ایشان هرچه لازم باشد فراهم میکند ودر این رفتار خشنودی پروردگار و انجام دادن حقیکه از  تو وایشان بر او واجب است طلب میکند بقیه دارد


رگزنی نصرانی گوید روزی هنگام نماز ظهر امام عسگری ع مرا خواست   فرمود این این رگرا بزن و رگی بدست من داد که انرا از رگهاییکه زده میشود  نمیشناختم با خود گفتم امری شگفت تر از این ندیده ام بمن دستور میدهدهنگام  ظهر رگ بزنم در صورتیکه وقت رگ زدن  نیست و دیگر اینکه رگی را که نمیشناسم بمن مینماید  سپس فرمود در همین خانه منثظر باش  چون شب شد


 زمانیکه  حضرت ابو محمدع نزد صالح بن وصیف ترکی پیشگار و اختیار دار  مهتدی عباسی در زندان بود عباسیون و صالح بن علی و دیگر انیکه از نا حیه اهلبیت منحرف بودندنزد صالح رفتند تا باو سفارش کنند در باره حضرت  سختگیری کند صالح گفت من چکنم دو نفراز نانجیب ترین  مردانی را که مبتوانستم پبدا کنم بر او گماشتم اندو نفردر اثر مشاهده  رفتار حضرت از لحاظ عبادت و نماز وروزه مبگیرد و تمام شب علادت مبکندنه سخن مبگویدنه بچیزی سرگرم. میشود  چون باو نگاه میکنیم رگهای گردن ما میلرزدو حالی بما دست میوهد که نمبتوانیم خودرا نگه داریم چون چنین شنبدندنومید برگشتند


محمدبن ربیع شایی گوید با مردی از  ثنویه قایلبن به دوخدا در اهواز مباجثه کردم که قدری سپس به سامره رفتم. و بعضی از سخنان او بدلم چسبیده بودروز بار خلیفه بود من در خانه احمدبن خضیب نشسته بودم   یکتا و بکتافرد است من بیهوش شدم و افتادم  21 ابوهاشم جعفری گویدروزی خدمت حصرت ابو محمد رسیدم و درنظر داشتم قدری نقره از ان حضرت بگیرم تا از نظر تبرک با ان انگشتری بسازم خدمتش نشستم ولی فراموش کردم که برای چه امده بودم چون خدا حافظی کردم و برخاستم. انگشترش را سوی من انداخت. و فرمود تو نقره میخواستی  ما انگشتربتو دادیم نگین و مزدش را هم سود بردی گوارایت باد ای ابو هاشم  عرض کردم اقای من گواهی دهم که. تو ولی خدا و امام من هستی که با اطاعت از شما دبنداری خدا میکنم فرمودخدا. تورا بیامرزد ای ابا هاشم


 بحیی بن قشیری که اهل قریه قیر بود گفت حضرت ابی محمد ع وکیلی داشت که در منزل  انحضرت اتاقی داشت  خدمت  وخدمت گزاری سفید پوست همراه او بود وکیل خواست بر خدمتگزار سوار شود اورا بر خود سوار کند خادم گفت نمی پذرم  جز اینکه برایم شراب اوری وکیل با زرنگی  شرابی بدست اورد ونزد او برد  ومیان او  و حضرت ابی محمد ع سه در اتاق بسته بود وکیل گوید ناگاه من متوجه شدم ودیدم  در ها باز میشود تا خودش تشریف اورد ودر اطاق ایستاد و فرمود اهای از خدا پروا کنید از خدا بترسید و چون صبح شددستورخادم را بفروشد ومرا ازخانه بیرون کند 


عمربن ابی مسلم گوید مردی از اهل  مصر که نامش  سیف بن ایث  بود در سامره نزد ما امد در باره ملکی که شفیع خادم از او بزور گرفته بود و اورا بیرون کرده بود نزد مهتدی عباسی داد خواهی. کند ما باو  بحضرت ابی محمد ع نامه نوبسد و تسهیل  کارش را بخواهد  حصرت  در جواب او نوشت باک مدار  ملکت را بتو بر میگردانند نزد سلطان مرو بلکه وکبلی  راکه ملکت دست او است ببین و اورا از سلطان  اعظم  خداوند رب العالمین بتر سان سیف اورادید وکیلی را که ملکت  دست او است ببین واورا از سلطان اعظم خداوند رب العلمین بترسان  سیف اورا دید وکیل کفت چون از مصر خارج شدی او بمن نوشت که ترا بخواهم و ملکت را بتو برگردانم سپس بحکم ابن ابی الشوارب قاضی و شها دت گواهان ملکش را باو بر گردانیدو محتاج نشدکه بمهتدی شکایت کند ملک باو برگشت  ودر دست او بودو دیگراز او خبری نشد راوی گوید همین سیف بن لیث  گفت وقتی از مصر بیرون شدم پسری داشتم بیمارو پسر دیگرم که از اوبزرگتر بود وصی و قیم بر خانواده  واملاکم قرارش داده بودم بحضرت ابو محمد نامه نوشتم و او در خواست کردم برای پسربیمارم دعا کند حضرت بمن نوشت  پسر.بیمارت خوب شد و پسر بزرگتر وصی و قیمت در گذشت خدا را شکر کن و بیتابی منما که اجرت تباه شود سپس بمن خبر رسبدکه پسر بیمارم بهبودی یافته و پسر بزرگم مرده است  در همان روزیکه جواب نامه حضرت ابی مجمد  ع بمن رسیده بود 


 محمدبن حسن گوید بحضرت ابی محمد ع نوشتم و تقاصا کردم برای درد چشم دعا بفرماید در حالیکه یک چشم از میان رفته بود  و چشم دیگر هم  نزدیک برفتن بود حضرت بمن نوشت خدا چشمت را برایت نگهدارد      این جمله را در عربی  هنگام تسلیت و تعزیت گوین        نگهداشت پس چشم درستم بهبودی یافت  ودر اخر نامه نوشته بود خدا بتو اجر و ثواب نیکو دهد من  و من از انجهت اندوهگین شدمو خبر نداشتم که کسی از خاندانم مرده باشد  چند روز که کذشت  خبر مرگ  پسرم طیب بمن رسید ودانستم سر سلامتی حضرت برای او بوده


احمدبن محمد گوید چون مهتدی عباسی دست بکشتار موالیان ترک زد بحضرت ابی محمدع نامه نوشتم اقای من دارا شکر که  اورا از ما باز داشت شنیده ام شمارا تهدید کرده وگعته است بخدا انها را از روی زمین بر میدارم  حضرت بخط خود نوشت این رفتار عمرش را کوتاه کرد از همین امروز پنچ روز بشمار او درروز ششم کشته می شود بعداز خواری و ذلتی که باو برسدوچنان شد که فرمود


علی بن زید گوید اسبی داشتم که از ان خوشم میامد  و در مجالس وصفش را زیاد میگفتم  روزی خدمت ابی  محمد ع رسیدم حضرت بمن فرمود اسبت چه شد عرضکردم ان را دارم و اکنون از ان پیاده  در منزل شماست فرمود اگر مشتری پیدا کردی تا شب نرسیده ان را معاوضه کن و تاخیر میانداز انگاه مردی وارد شد وسخن مرا قطع کرد من بهکر فرو رفتم وبمنزلم رفتم و خبر را ببرادرم گفت، او گفت نمیدانم  دراین باره  چه بگویم من دریغ کرد،م و حیفم امد که ان را بمردم بفروشم  تا شب شد نماز عشا را خوانده بودیم که تیمار گر اسب امد و گفت مولای من اسبت مرد من اندوهگین شدم  ود انستمکه مقصود حضرت از ا،ن سخن این بوده پس از چند روز  خدمت ان حضرت رسید وبا خود میگفتم کاش بجای ان چارپایی مبداد که این اندوه بمن از سخن او رسید چون بنشستم  فر،ود اری بچایش بتو چارپایی دهی،  غلام بر وزن 1          بر وزن 1 غالبن باسبی  گویند که هیچ یک از پدر ومادر او عربی گباشد نباشد منتهی. الارب گوید بر وزن اسب تاتاری است  قرمز مرا با و ده این از اسب تو بهتر است  و هموارتر رود و عمرش دراز تر است


حسن بن ظریف گوید دو مساله در خاطرم بود که میخواستم بحضرت  ابی محمد ع ناو  مه بنویسم وبپرسم سپس نامه نوشتم و راجع بحضرت قایم ع پرسیدم که چون قیام کند چگونه داوری کند ودادگستری او در میان مردم در کجاست و میخواستم راجع بمعالجه تب ربع که یکروز می گیرد و دوروز نمیگیرد  سوال کنم ولی فراموش کددم  جواب امد که در باره حضرت قایم پرسیدی   چون قیام کند بعلم ویقین خود داوری کند چنانکه داود ع داوری میکرد وگواه نخواهد ومیخواستی راجع بتب دبع هم بپرسی ولب فراموش کردی این ایه را  برکاغذ بنویس  بر تب دار بیاویز باجازه خدا بهبودی یابد انشالله یانار یبردا و سلاما علی ابراهبم انچه را ابو محمد فرمود نوشتم وباو اویختم بیبودی یافت 


پدر فرزندان نوادگان  اوست وان پیغمبر را در روی زمبن نسلی جز فدزندان مردمیکه خلیفه اوست نمی باشد ناگاه همه بر من تاختند و گعتند ای امیر این مرد از شرک بیرون امده و بسوی کفر رفته و خون او حلال است من بانها گفتم ای مردم من برای خود دینی دارم که بان گرویده ام تا محکمتر از ان را نیابمز ان دست بر ندارم من اوصافاین مرد را  در کتابهاییکه   خدا بر پیغمبرانش نازل کرده دبده ام از کشور هندوستان و عزتبکه در انجا داشتم بیرون امده در جستجوی او بر امدم وچون از پیغمبربکه شما برایم  ذکر نمودید تجسس کردم دیدم ام ان پیغمبری که در کتابها معرفی کرده اند نیست از من دست بر دارید  حاکم انجا نزد مردی فرستاد حسین اشکیب بود و او حاضر کرد و انگاه باو گفت با این مرد هندی مباحثه کن حسین گفت خدا اصلاحت کند در این فقها ود انشمندان هستند که برای مباحثه با او ازمن داناتر وبیناترندگفت هرچه گویم بپذیر بقیه در صفحه  بعد


داودبن عباس دنبالم فرستاد ومرا در مجلس  خود احضار کرد و دانشمندان را گرد اورد تا با من مباحثه کنند من بانها گفتم من اشهر خود خارج شده در جستوی پیغمبری میباشم که نامش را در کتابها دیده ام گفتند او کیست  و نامش چیست  گفتم محمد است گفتند او پیغمبر ماست که تو در جستجویش هستی سپس شرایع اورا از انهاپرسبدم انها مرا اگاه ساختند بانها گفتم من میدانمکه محمد پیغمبراست ولی نمیدانم او همین کس ست که شما معرفیش میکند یا نه شما محل اورا بمن نشان دهید تا نزدش روم از نشانه ها و دلیلهای که میدانم از ام بپرسم اگر همان کسی بود که اورا میجویم اورم گفتند اووفاتکرده است ص گعتم جانشین ووصی او کیست گفتند ابو بکر کفتم این که کنیه او است نامش را بگویبد  گفتند عبدالله این عتمان است واورااست واورا  بقریش منسوب ساختند کفتم نسب پیغمبر خود محمد را برایم بکویید انها نسب اورا برادر  دینی او و پسر عموی نسبی و شوهر دختر او و پدر فرزندان ونوادگان اوست  


ابو سعید غانم هندی  گوید من در یکی از شهرهای هندوستان که بکشمیر داخله    گویا در ان زمان شهر کشمبر دو قسمت  بوده  که یک قسمت ان را داخله  میگفتند  معروفست بودم و رفقایی که کرسی نشین دست راست سلطان بودند انها 40 مرد بودند  همگی چهار کتاب  معروف تورات  انجیل  و زبور  وصحف ابراهیم  را مطالعه میکردند من و انها میان مردم قضاوت میکردیم و مسایل دینشانرا بانها تعلیم نموده راجع بحلال و حرامشان فتوای میدادیم و خود سلطان و مردم دیگر در ابن امور بما رو میاوردند روزی نام رسولخدا را مطرح کردیم و گفتیم این پیغمبر یکه نامش در گتب است ما از وضعش اطلاع نداربم لازمست در این باره جستجو کنیم و دنبالش برویم همگی رای دادندو توافق کردند که من بیرون روم ودرجستجوی این امر باشم لذامن از کشمیر بیرون امدم وپول بسیاری همراه داشتم 12 ماه راه رفتمتا نزدیک کابل رسیدم مردمی ترک سر راه بر من گرفتندو پولم بردند و جراحات سختی بمن زدند و بشهر کابلم بردند  سلطان انجا چون گزارش مرا دانست بشهر بلخم فرستادو سلطان انجا در انزمان داودبن عباس بن ابی اسود بود در باره من باو خبر دادندکه من از هندوستان  بجستوی دبن بیرون امده وزبان فارسی را اموخته ام و با فقها و متکلمین مباحثه کرده ام 


نحضرت در نیمه شعبان سال 255 هجری متولد شده است 1 احمد بن محمد گویدهنگامیکه زبیری کشته شد این مکتوب  از جانب مام حسن عسگری ع بیرون امد اینست مجازات کسیکه بر خدا نسبت باولیا یش دروغ بندد او گمان کرد که مرا خواهد کشت و تسلیم قطع میشود چگونه قدرت خدا را مشاهده کرد و برای او پسری متولد شد که اورا  م ح م دنام  گذاشت در سال 256 بحدیث 858 رجوع شود شرح حدیث  858 احمدبن محمد بن عبدالله گوید چون زبیری ملعون کشته شد از طرفامام حسن عسکری چنین جملاتی صادر شد اینست کیفر کسیکه بر خدا نسبت باولیایش گستاخی کند او گمان میکرد مرا خواهد کشت و بدون نسل  میمانم چگونه یروی حق را  درباره خود مشاهده کرد و برای انحضرت در سال 256 پسری متولد شد که نامش را م. ح م د  گذاشت   شرح زببری لقب یکی از اشقیا زمان انحضرت و ار اولاد زبیر بوده است ک انحضرت  را تهدید بقتل میکرده و خدا اورا بدست خلیعه وقت یا دیگری کشته است  بعضی انرا بفتح و ز و کسر ب قرایت کرده اند که بوون یا نسبت نسبت بمعنی زیرک و مکار ک گفته اند  مقصود خود مهتدی عباسی است که بدست ترکان در باری کشته شد و تقطیع حروف اسم مبارک امام زمان ع که همنام جدش پیغمبر ص است بجهت اینستکه نام اورا بردن جابز نیست و اما راجع بسال ولادت انحضرت که در این روایت 256 ذکر شده است  خود مرحوم کلینی در باب مولدامام ع در سال 255 ذکر میکند ولب ابن یک سال اختلاف بجهت اینستکه هجرت پیغمبر اکرم ص در ماه ربیع الاول بوده بعضی همان سال اول بوده بعضی همان سال اول هجری  دانسته و بعضی همان سال را سال اول هجری را از محرم سال بعد بحساب اورده اند چنانچه شهادت حضرت سیدالشهداع راهم بعثی بسال 60 و بعضی بسال 61 گعته اند 


 گفتم قربانت گردم مطلبی در دل دارم که بخاطر ان اندوهگینم می خواستم انرا از پدر شما بپرسم پیش امد نکرد فرمود ای احمد چیست ان عرضکردم اقای من از پدران شما برای ما روایت کرده اند که خوابیدن پیغمبران بر پشت و خوابیدن مو منین بجانب راست و خوابیدن منافقین بجانب چب و خوابیدن شیاطین برو افتاده و دمر است  فرمود چنین است عرضکردم اقای من هرچه کوشش میکنم بدست راست  بخوابم ممکن نمیشود خوابم نمیبرد  حضرت ساعتی سکوت نمود  سپس  سپس فرمود احمد نزدیک من بیا  نزدیکش رفتم فرمود دست را زیر لباست ببر من بردم انگاه دست خودرا از زیر جامه اش در اورد و زیر جامه من کرد و بادست راست خود بپهلوی چب من و بادستچب خود بپهلوی راست من کشید تا سه بار  احمد کوید از انزمان که با من چنان کرد نتوانستم بپهلوی چب بخوابم و ابدا بر ان پهلو خوابم نمیبرد التماس دعا


احمد بن اسحاق گوید خدمت حضرت ابی محمد ع رسیدم ودر خواست کردم چیزی بنویسد که من خطش به بینم تا هر وقت  دیدم بشناسم  فرمود بسیار خوب سپس فرمود ای احمد خط با قلم درشت وزیر  در نظرت مختلف  مینماید  مبادا بشک افتی اسلوب خط را ببین نه ریز و درشتیش را انگاه دوات طلبید و خط نوشت و مرکب را از ته دوات بسرش میکشید وقتی مینوشت با خود گفتم تقاضا  مبکنم قلمیراکه بان مینویسد بمن ببخشد چون از نوشتن فارغ شد با من حرف میزد و تا مدتی قلم را بادستمالش پاک میکرد سپس فرمود بگیر ای احمد وقلم را بمن داد 


محمد بن حجر بحضرت ابیمحمد ع نامه نوشت و از عبدالعزیز دلف و یزیدبن عبدالله شکایت کرد امام در پاسخش اما شر  عبد لعزیز از تو بر کنار شد و اما یزید ترا باو نزد خدا مقامی است برای داد خواهی سپس عبدالعزیز بمرد و یزید محمد بن حجر را بکشت 26 حضرت ابو محمد ع را نحریر که کویا مستخدم  باغ وحش بوده سپردند تا نزد او زندانی باشد او بر حضرت سخت میگرفت و اذیتش  میکرد زنش باو گفت وای بر تو از خدا بترس نمیدانی چه شخصی در منزل تو است  و شایستگی حضرت را برای او بیان کرد  وگفت من در باره او بر تو نگرانم  مرد گفت اورا میان درندگان میاندازم و همین کاررا همکرد امام دیوند بنماز ایستاده ودرندگان گرد او هستند 


رگزنی نصرانی گوید روزی هنگام نماز ظهر امام عسگری ع مرا خواست   فرمود این این رگرا بزن و رگی بدست من داد که انرا از رگهاییکه زده میشود  نمیشناختم با خود گفتم امری شگفت تر از این ندیده ام بمن دستور میدهدهنگام  ظهر رگ بزنم در صورتیکه وقت رگ زدن  نیست و دیگر اینکه رگی را که نمیشناسم بمن مینماید  سپس فرمود در همین خانه منثظر باش  چون شب شد مرا خواست و فرمود خون را باز کن باز کردم سپس فرمود ببند بستم فرمود در همین خانه با

 

 

ش چون نصف شب شد مرا خواست و فرمود خون را باز کن من بیشتر  از بار اول در شگفت شدم ولی نخواستماز ان حضرت سوال کنم چون باز کردم خون سفیدی مانند نمک. بیرون امد سپس فرمود ببند انرا بستم باز فرمود در خانه باش چون صبح شد بوکیل خرجش دستور 3 اشرفی بمن بدهد من گرفتم و بیرون امدم تا نزد ابن بختیشوع نصرانی رسیدم داستان باو گزارش دادم  او گفت بخدامن نمیفهمم تو چه میگویی در علم طب چنین چیزی سرا غ ندارم در کتابی هم نخوانده اممن در این عصر کسی را فلان مرد فارسی داناتر بکتب نصرانیت نمیدانم نزد او برد من قایقی تا بصره کرایه کردم و باهواز امدم از انجا بشیراز زد او رفتم و گزارش را برای او گفتم گفت چند روز بمن مهلت بده مهلتش دادم سپس خواهان پاسخ نزدش رفتم بمن گفت امری را که از این مرد نقل میکنی حضرت مسیح یکبار در دوران عمرش انجام داده است

 

 

 

 


 علی بن حسین یمانی گوید من در بغداد بودم که کاروان یمن اماده حرکت اماده حرکت شد  خواستم با انها کنم بحضرت نوشتم که استدعادارم اجازه فرمایی جواب امد با انها مرو که رفتن با انها برای تو خیر ندارد در کوفه بمان من ماندم و کاروان. خارج شد قبیله حنظله بر انها تاخت  وتارو مارشان کرد بامه نوشتم و سفر از راه اب اجازه خواستم بمن اجازه نفرمود من راجع بکشتیهاییکه در انسال از راه دریا رفته بودند پرسیدم معلوم شد هیچکدام سالم نرسیده است و جماعتی از ان هند که انهارا بوارح گویند بانها زده و اموالشرا برده بودند  من بزیارت  سامره رفتم و هنگام عروب نزد من در مقبره امامین علیهما السلام  بودم وبا کسی  سخن نگفتم  و بیهچ کس شناسایی نداده بودم پس از فارغ  شدن از زیارت  در مسجد   نماز میخواندم  که خادمی امد وگفت بر خیز گفتم   این هنگام بکجا گفت بمنزل گعتم من کیستم شابد ترا نزد دیگری فرستاده اند گفت نه فقط نزد فرستاده اند تو علی بن حسین فرستاده  جعفر بن ابراهیم هستی سپس مرا برد بخانه  حسین بن احمد رسانیدو با او در گوشی کرد که من نفهمیدم  چه گفت انگاه هر چه احتیاج ذاشتم برایم اورد سه روز نزدش بودم از او اجازه گرفتم. که از درون خانه زیارت کنم او بمن اجازه فرمود من هم شب زیارت کردم


 محمدبن یوسف گوید در نشینگاهم دمل و زخمی پیداشد که گویا در زمان ما فیستول نام دارد من انرا به پزشگان نشان دادم و پولها خرج کردم همه گفتند ما دارویی برایش سراغ نداریم نامه یی  بحضرت قایم ع نوشتم وتقاضای دعا کردم انحضرت بمن نوشت خدا ترا لباس عافیت پوشاند ودر دنیا و اخرت همراه ما دارد یکهفته نگذشت که عافیت یافتم و مثل کف دست شد پزشکی از رفقای خود دبدم و باو نشان دادم گفت ما برای این دارویی سراغ نداریم یعنی از راه معجزه بهبودی یافته است نه ازراه دوا


 ابو عبدالله صالح گوید الی از سالها ببغداد رفتم و از حضرت قایم ع اجازه خارج شدن خواستم بمن اجازه نفرمود بیست دو روز در انجا ماندم کاروان هم بسوی نهروان چهار فرسخی بغداد رفت تا در روز چهار شنبه بمن اجازه خروج داده شد و بمن گفته شد در این روز خارج شومن بیرون رفتم ولی مابوس بودم که بکاروان توانم رسید تا بنهروانرسیدم دیدم کاروان هنوز انجاست باندازه ایکه شترانم را علوفه دادم  کاروان کوچ کرد منهم کوچ کردم منهم کوچ کردم و انحضرت برای سلامتی من دعا فرمود منهم بدی ندیدم  والحممد لله 


مردی از اهل سواد مالی بناحیه مقدسه رسانبد پذیرفته نشدو باو گفته شد حق پسر عمو هایت که 400 درهم است از این مال خارج کن انمرد ملکی از عمو زادگانش در داشت که در ان شریک بودند و او حق انها را نگه داشته بود چون حساب کرد حق عموزادگانش از انمال همان چهار صد درهم بود انمقدار را بیرون کرد وبقیه را فرستاد پذبرفته شد قاسم بت علا گوید خدا چند پسر  داد ومن نامه مینوشتم بناحیه مقدسه و تقاضای دعا میکردم  و هیچ جوانی در باره انها بمن نمیرسید لذا هگی مردند  سپس چون سپس چون  متولد شد منامه نوشتم و تقاضای دعا کردم  جواب امدبافی میماند  والحمد لله


ابو عبدالله نسایی گوید چیز هایی از جانب مرزبانی حارثی بناحیه مقدسه رسانیدم که در میان انها دست بند طلایی بود همه پذیرفته  شد و دست بند بمن رد شد و مامور بشکستن شدم من انرا شکستم  در میانش چند مثقال اهن و مس یا فطع بود من انها را خارج ساحتم و فرستادم پذیرفته شد  7 جماعتی از اهل مدینه که از اولاد ابیطالب بودند حق داشته برای امام حسن عسگری ع  پسری قایل که امام دوازدهم است و حفوق انها در وقت معینی بایشان میرسید چون امام خسن عسگری ع در گذشت ثابت بودند  ورسید از دبگران بریده و نامشان از میان  برفت  والحمد لله رب العلمین 


محمد بن ابراهیم بن مهزیار گوید پس از وفات  حضرت بی محمد ع در باره جانشین بشک افتادم نزدم پدرم مال بسیا ری از سهم امام ع گرد امده بود انها را برداشت و بکشتی نشست منهم دنبال اورفتم اورا تب  سختی گرفت  وگفت  پسر جان  مرا برگردان که این  که ی مخمد بیماری مرگست  انگاه گفت در باره این اموالاز خدا بترس و بمن وصیت نمود و سپس وفات کرد من با خود گفتم پدر من کسی نبود پدر من که وصیت نا درستیکند من این اموالرا  بعراق میبرم ودر انجا  خانه بالای شط اجاره میکنم  و بکسی چیزی نمیگویم اگر موضوع  و اگر موضوع برایم اشکار شد چنانکه در زمان امام حسنعسگری ع برایم و اضح شد باو میدهم وگرنه مدتی با انها خوش میگذارنیم  وارو عراق شدم و منزلی بالای شط اجاره کردم  چند روز انجا بودم ناگاه فرستاده امد و نامه یی همراه داشت  که ای  محمد تو چنین و چنان اموالیرا در میان چنین و چنان ظروفی همراه داری تا انجا که همه اموالیرا که همراهمن بود و خودم هم بتفضیل نمیدانستم برایم شرح داد من انها را بفرستاده تسلیم کردم   و چندروز ماندم کسی سر بسوی من بلند نکردو نزد من نیامد من اندوهگین شدم  سپس نامه یی بمن رسید که انرابجای پدرت  منصوب ساختیم  خدا را شکرکن


  حسن گوید چون ببغداد رسیدم منزلی اجاره کردم و انجا فرود امدم  یکی از وکلا نزد من امد و مقداری جامه و پول  دینار نزد من گذاشت  گفتم اینهاچیست   گفت همین است که میبینی بعد از او دیگری امد و مانند او اموال و پول اورد تا خانه پرشد سپس احمد بن اسحاق هم هر چه نزدش بود   مقدار از روز گذشت  انچه نزدت هست بیاور من هرچه داشتم بر داشتم  ورهسپار شدم در میان رای ی راهزن  با 60 نفر همراهش بودند ولی من از انجا گذشتم  وخدا مرا از شر اونگهداری فرمودتا بسامره  رسیدم  و فرود  امدم نامه ای بمن رسید هرچه داری همراه داری بیاو ر من انچه داشتم در سبد سر دار بابر ها نهادم ون بدهلیزمرد سیاه پوشی انجا ایستاده است گفت حسن بن نظر ویی گفتم اری گفت وارد شو من وارد منزل شدم باتاقی رفتم و سبد  را خالی کردم در گوشه اتاق نان بسیاری دیدم بهر یک از باربرهادو گرد نان داد وانها رو بیرون کرد انگاه دیدم از اتاقیکه پرده ای بر ان اویخته بود کسی مرا صدا زد وگفتو گفت  حسن بن نضر  برای منتی که خدا بر تو  نهادکه امام حودرا شناختی  و حقش را باو رسانیدی  اورا شکر کن و شک منما شیطان دوست دارد که تو شک کنی و دو جامه بمن داد و گفت اینهارا بگیر که محتاجش.  خواهی شد  انها را گرفتم  و بیرون امدم سعد گوید حسن بن نضر بر گشت و در ماه رمضان در گذشت  و در اندو جامه کفن شد


عامری گوید غانم بمن گفت من از اخلاق رفیقم خوشم نیامد   واز او جداشدم و رفتم تا بعباسیه  قریه یی بوده در نهرالملک رسیدم مهیای نماز شدم گزاردم و در باره  انجه در جستجویش بر خاست بودم میاندیشنیمکه ناگاه شخصی نزد من امد وگفت تو  فلانی هستی و اسم هندی مرا گفت  گفتم اری گفت اقایت ترا میخواند اجابت کن  همراهش ر هسپار شدم  واو همواره مرا از این کوچه بان کوچه میبرد تابخانه وباغی رسید حضرت را در انجا دیدم نشسته بود بلغت هندی فرمود خوش امدیای فلان حالت چطور است و فلانی و فلانی که از انها جدا شدی چگونه بودندتا چهل نفر شمرد و از یکان یکان انها احوالپرسی کرد سپس انچه در میان انچه در میان ما گذشته بود بمن خبر داد و همه اینها بلغت هندی بود انگاه فرمودمیخواستیبا اهل قم حج گزاری عرضکردم اری اقای من فرمود امسال با انها حج مگزار و مراجعت کن  و سال اینده  حج گزار  سپس کیسه پولیکه در مقابلش بودپیش من انداخت  و فرمود اینرا خرج کن ودر بغدادنزد فلانی نامش را برد مرو وباو هیچ مگو عامری گوید  سپس در قم نزد ما امد و پس از فتح و پیروزی رسیدن بمقصود ودیدار امام ع بما خبر دادکه رفقای ما از عقبه بر گشتند و غانم بطرف خراسان رفت  وچون سال اینده شد  بحج رفت و از خراسان رفت چون سال اینده شد  بحج رفت و از خراسان  هدیه ای  برای ما فرستاد و مدتی در انجا بود و سپس وفات کردخدایش بیامرزد


بااو در خلوت مباحثه کرداو مهربانی نما پس انکه با حسین اشکیب گفتگو کردم گفت کسی را که نو در جستجویش.هستی همان پیغمبر یستکه اینها معرفی کردند ولی موصوع جانشینی چنانکه اینها معرفی کردند نیست این  نیست این پیغمبر نامش محمد ابن عبدالله بن  عبدالمطلب است ووصی و جانشین او علی بن ابیطالب بن عبدالمطلب شوهر فاطمه دختر محمد و پدر حسن وحسین نوادگان  محمد میباشند غانم ابو سعید گوید الله اکبر  اینست کسی که من در جستجویش هستم  سپس بسوی داودبن عباس باز گفتم ای امیر انچه را میجستم پیدا کردم من گواهی  که معبودی جز خدا نیست محمد رسول اوست او بامن حوشرفتاری و احسان کرد و بحسین  گفت از او دلجویی کرد من بسوی او رفتم و با او انس گرفتم و او هم نماز وروزه و فرایضی را که موردنیازم بوده بمن تعلیم نمود باو گفتم ما در کتابهای خود میخوانیم که محمد ص اخرین پیغمبران بوده و پس ازاو پیغمبری ناید وامر رهبری بعد ا او با وصی ووارث و جآنشین بعد از او سپس یا وصی پس از وصی پس از وصی دیگر  و فرمان خدا همواره در نسل ایشان جاریست تا دنیا تمام شود پس وصی وصی کیست و گفت حسن بعداز او حسین فرزندان محمد  صلی الله علیه واله ند انگاه امر وصیت را کشید تا صاحب امان ع  رسید از انچه پیش امد غیبت امام و ستمهای  بنی عباس مرا اگاه ساخت از ان من مقصودی جز جستجوی ناحیه صاحب  امان را نداشتم  عامری گوید سپس او بقم امد ودرسال 264همراه اصحاب ما شیعیان شد و بانها بیرون رفت تا ببغداد رسید  ورفیقی از اهل سنت همراه او او بود که بااو هم کیش بود


احمدبن حسن گوید یزیدبن عبدالله چارپایی را شمشیر و مالی برای ناحیه مقدسه وصیت کردسپس بهای بهای چارپاو غیر ان فرستاد وشمشیر را نفرستاد نه خودش نه بهایش را نامه امد که همراه انچه فرستادید شمشیری بود بما نرسیدیا بعبارتی نطیر این محمدبن علی شاذان نیشابوری گویدپانصد در همیکه 20 درهمش کم بود از سهم امام نزد من جمع شد مرا ناگوار بود که 500 درهمیکه 20 در همش کمست بفرستم لذا 20 درهم از مال خودم روی ان گذاشتم و نزد اسدی فرستادم و ننوشتم جقدر از خودم گذاشته ام نامه تمد که پانصد درهم رسید 20 درهمش از تن تواست


علی بن محمد گویدمردی از اهل ابت  مالی اورده بود که بناحیه مقدسه رساندو یک شمشیر را در ایت فراموش کرده بود انچه همراه داشت رسانید حضرت باو نوشت از شمشریکه فراموش کردی چه خبر  21 خسن بن خفیفاز پدرش نقل کندکه حضرت قایم خمتگزارانی بمدبنه فرستاد شاید غلامان خود حضرت بوده اندو برای خدمت مسجد ضریح اعزام شده اند و همراه آنان دوخادم بودند بکوفه رسیدند یکی. از اندو خادم شرابی مست کننده اشامیداز کوفه بیرون نرفته بودند که ار سامره نامه امد خادمیکه شراب اشامیده بر گردانیده و از خدمت معزول شود


حسن بن عیسی گوید چون امام حسن عسگری ع در گذشت مردب از اهل مصر بمکه امدو مالی متعلق بناحیه همراه داشت دران باره اختلاف پبداشد  بعضی از مردم گفتنداما م عسگریع بدون فرزند مرده و جانشبن او همان جعفر   کذاب است برخی گفتند او فرزند بجا گذاشته حسن بن عیسی مردیرا که کنیه اش ابو طالب بود  همراه نامه بسامره فرستاد او نزد  جعفر امد واز دلبل وبرهان خواست جعفر گفت اکنون حاضر نیست او بدر خانه امد ونامه را باصحاب ما داد جواب امد خدا در باره رفیقت حسن بن  عیسی بتو اجردهد او مرد ونسبت بمالیکه همراه داشت بمرد امینی وصیت  کرده هرگونه لازمست ووست داردرفتار کند واز نامه او جواب داده شد  چون بمکه برگشت چنان بود که حضرت که حضرت عرموده بود


چون سال اینده شد نامه نوشتم و اجازه فرمود سپس نوشتم  من محمد بن عباس را برای هم کجاوه بودن بر گزیزدم و بدیانت و صینات او او اطمینان دارم  جواب  امد اسدی خوب رفیقی داسپس اسدیرم است اگر او میاید و دیگری را انتخاب مکن سپس اسدی امد و باوهم. کجاوه  شدم  18 حسن بن علی علوی گوید مجروح شیرازی مالی از ناحیه  مقدسه نزد مرداس بن علی بامانت گذاشت و نزد مرداس مالی هم از تمیم بن حنظله متعلق بناحیه مقدسه بود بمرداس نامه امد ومال تمیم را بانچه  شیرازی بتو سپرده بفرست


بدر غلام احمدبن حسن گوید وارد جبل شدم قصبه یی میان بغداد و اذربایجان بوده معتقد بامامت  حضرت صاحب الامرع نبودم  ولی اولاد علی را بطورکلی دوست میداشتم تا انکه یزیدبن عبدا لله مرد ودر زمان بیماریش وصیت کرد که سمندش را با شمشیر وکمر بندش بمولایش  حضرت قایم ع بدهند من ترسیدم اگر ان اسب را به کوتکین یکی از امرا ترک خلفا عباسی  ندهم از او بمن ازاری رسد لذا ان اسب  شمشبر و کمر بند را پیش. خود بهفتصد دینار قیمت کردم و بهیچ کس  اطلاع ندادم ناگاه از عراق نامه یی بمن رسبد که هفتصد دیناریکه  بابت بهای اسب و شمشبر و کمر بند نزد تو است برای ما بفرست از اینجا بامامت انحضرت  معتعقد شدم


شرح مجلسی از شیخ طوسی  قده نقل میکند که حضرت  صاحب الامر ع را از باب تقیه غریم می گفتند و این اصطلاح بعنوان رمز از قدیم در میان شیعه معروف بوده است انگاه خود  مجلسی گوید کلمه غریم ببستانکار و بد هکارر دو اطلاق میشود اگر معنی اول مراد باشد از این جهت است که اموال  انحضرت مدیون سهم امام  دست مردم است و انحضرت بستانکاراست و معنی دوم از ابن نظر است که انحضرت مدیون تعلیم و تربیت مردم استو از لحاظ غیبت و پنهایش گویا بانها بدهی دارد 


  • حسن بن عبدالحمید  گوید دربار حاجز بن یزید بشک افتادم  که ایا او هم از وکلاه.امام عصر  ع است یا نه و مالی جمع کردم و بسامره  رفتم نامه یی بمن رسید که  در باره  ما شک روا نیست ونه درباره کسیکه بامر ما جانشین ما میشود هرچه  همراه داری به حاجز بن یزید رد کن  15 محمدبن صالح  گوید  چون پدرم مرد و امر وکالت اخذ وجوه و سهم امام ع بمن رسید پدرم راجع بمال غریم سهم امام ع از مردم سفته هایی داشت  من بحضرت  امام عصر ع نوشتم و اورا اگاه ساختم در پاسخ نوشت از انها مطالبه کن وهمه رابگیر بدن مسامحه از انها بخواه مردم همه پرداختندجز یک مرد که سفته یی بمبلغ 400 دینار داشت نزد او رفتم و مطالبه کردم او امرو.ز فردا میکرد و پسرش هم توهبن وبیخردی مینمود من بپدرش شکایت کردم پدرش مگر چه شده خوب کاری  کرده من ریشش را مشت کردم و پایش را گرفتم و بمیان منزل کشیدم ولگد بسیاری باو زدم  پسرش بیرون دوید از اهل بغداد استغاثهکرد  گفت قمی رافضی پدر را کشت  جماعتی از اهل بغداد بر سر من گرد  امدند ن هم مرکبم سوار شدمو گفتم افرین بر شما ای اهل بغداد علیه غریب مظلومی ز ظالم جانبداری میکنید من اهل همدان و سنی مذهب و این مرد مرا بقم ومذهب رفض نسبت میدهد تا حق مرا ببرد و مال من بخورد ومردم باو حمله کردند و میخواستند بدکانش بریزند من ارامشان کردم صاحب سفته مرا طلبید و بطلاق زنش فسم خورد که مال مرا بپردازد من هم انها را بیرون 

و نیزدر نیشابور با جعفر بن ابراهیم  نیشابوری توافق کردم که در مسافرت همراه او کجاوه او باشم چون ببغداد رسبدم  پشیمان شدم وقرار دادم را با او پس گرفنم در جستجوی همکجواه یی بر امدم نزد ابن و جنا رفتم از او کردم مرکوبی بمن کرایه دهد دیدم اضی نیست سپس خودش نزد من امد  امدوگفت من دنبال تو میگردم پس گفته اند از جانب امام عصر ع که او یعنی تو که حسن بن علی فضلی  همراه تو میشود  با او خوش رفتاری کن و همکجاوه پیدا کن  و مرکوب کرایه کن


 انگاه نامه یی بفرستاده ایکه کیسه پول را نزد من اورده رسید که  بد کاری کردی که بان مرد اطلاع ندادی که ما گاهی با دوستان خود چنین کاری میکنیم هدیه ای اندک  لرای انها می فرستیم  وگاهی خود انها بعنوان تبرک چیزی از ما تقاضا  مبکنند  وبمن نامه رسید که خطا  کردی  که احسان مارا رد کردی  سپس چون از خدا امرزش خواستی خدا تو را میامرزد ولی چون تصمیم  وقصدت اینستکه در انها نکنی و دراه خرج ننمایی ان را از تو باز داشتیم پولها را دو باره برایت برایت نفرستادیم اما جامه را داشته باشی که لباس احرامت سازیسازی و باز به دو موضوع. بانحضرت نامه ای نوشتم و میخواستم مو ضوع. سوم را بنویسم ولی خوداری کردم از ترس ایتکه مبادا خوشش نیابد پس حواب ان دو موصوع  رسید با تفسیر و تو ضیح موضوع سومیکه در دل کرفته بودم والحمد لله


سپس بسامره امدم کیسه پولی دینار بود با جامه یی بمن رسید اندوهگین شدم با خود گفتم پاداش من نزد این مردم یعنی ایمه  این است  . من دعا ی انها را میخواهم  برای مال دنیا میفرستند و ممکن است مقصودش کمی مبلغ باشد و نادانی ورزیدم وان را پس دادم ونامه یی نوشتم گیرنده نامه در ان پاره بمن اشاره یی نکرد وچیزی نگفت سپس سخت پشیمان شدم با خود گفتم من بسبب رد کردم بر مولای خود کافر شدم نامه یی نوشتم و از کار خود پوزش خواستم و بگناه خود اقرار کردم دبنارها بمن بر گشت و بندش را باز نمیکنم و تصرفی نمینمایمتا انهارا بپدرم برسانم که هرچه خواهد نسبت بانها. انجام دهد زیرا او از من داناتر است  بقیه دارد 


 ابی الطفیل گوید روزیکه ابوبکرمرد سر جنازه. اش. حاضر بوده ام و زمانیکه باهمر بیعت کرد حضور داشتم. که علی بن ابیطالب ع گوشه یی نشسته بودجوانی یهودی خوش صورت زیبا  نیکو لباس که از اولاد هارون وصی موسی بود وارد شد بالای سر عمر ایستادو گفت یا امیرالمومنین تویی دانشمندترین این امت بکتابشان و امر نبوت پیغمبرشان عمر سرش پایین انداخت  یهودی با تو هستم و سخنس را تکرار کرد  عمر چرا این سوال را میکنی  یهودی نرد تو امده ام تا برای خود راهی بجویم زیرا در دینم بشک  افتاده ام عمر دامن ابن جوان را بگیر یهودی این جوان کیست  همد او علی بن ابطلب پسر عموی رسولخدا صلی لله علیه واله است او پدر حسن  وحسین است دو فرزند رسولخدا صلی لله علیه واله او شوهرفاطمه دختررسول خدا صلی لله علبه واله است یهودی متوجه علی شد و گفت تو چنبن. هستی فرمود اری


 عبدالرحمان بن سالم گویدابو بصر گفت اگر در دورام عمرت این حدیث نشنیده باشی تر کفایت کند پس از ان را از نا اهلش پنهان دار4 سلیم قیس گوید شنبدم عبد الله بن جعفر طیار ،فتمن و حسن وحسین و عبدالله بن عباس.  عمربن  ام سلمه واسامه بن زید. نزد معاویه بودبم که میان من ومعاویه سخن در در گرفت من بمعاویه کفتم پمن از رسولخداص  شنبدم که میفرمود من نسبت بمومنین از خود انها اولی هستم سپس برادرم علی بن ابیطالب نسبت بمومنبن از خودشان اولی. است و چون علی علی علیه السلام شهیدشد  حسن بن علی نسبت بمومنین آز خودشان اولی است انکاه پس از او پسرم حسین نسبت بمومنین ار خودشان اولی است  وچون او شیهد شود پسرش علی بن ااحسین نسبت بمو منین از خودتان اولی است  ای علی بن ابیطلب تو اورادرک مبکنی سپس پسرش  محمد بن علی  بمومنپین از خودشان اولی است ای علی بن ابیطالب تو اورا درک میکنی وای حسبن تو اورا ددک میکنی سپس تو دوازده امام. کامل میکنی  مقصود  9 تمام از فرزندان. حسین است سلیم گوید ومن هم این حدیث رااز سلمان وابوذرو مقدادشنبدم وانها گعتند ما این حدیث را رسولخدا صلی الله  علیه واله وسلم شنیده ام

 


 عاقبت کار پسرش علی را که دوست ویاور من و گواه در میان مخلوق من و امین وحی من است بسعادت رسانم از او بجود اورم دعوت گننده بسوی را هم و خزانه دار علم  حسن  امام عسگری علیه السلام را واین رشته را بوجود پسراو م ح م د که رحمت برای جهانیانست کامل کنم او کمال موسی ورونق عیسی و صبر ایوب دارددر زمان غببت او دویتانم خوار گردند ستمگران سرهای انها را برای یکدگر هدیه فرستندچناتکه سرهای ترک و دیلم کفار دا بهدیه فرستند ابشان را بکشند وبسوزانندترسان و بیمناک و هراسان باشند زمین  از خونشان رنگبن گردد وناله وواویلا در میان نشان بلند شود انها دوستان حقیفی منند بوسیله انها هر اشوب سخت تاریک را بزدایم و از برکت انها شبهات و مصیبات و زنجیرها رابردارم دورودها ورحمت پدوردگارشان بر انهاباد وتنها ایشانند هدایت شدگان


  نخستین انهاسرور ما عابدان وزینت اولیا  گشته من است  وپسر او که مانند جد محمود پسندیده خود محمد است او شکافنده علم من وکانون حکمت من است  و جعفر است که شک کنندگان در باره او ملاک میشوند  هرکه اورا نپذیرد خود اورا بامامت نیذریردیا سخنش را باطاعت مرا نپذیرفته سخن ووعده پا بر جای من است که مقام جعفر را گرامی دارم اورا نسبت به پیروان و بار ان ودوستانش مسرور سازم. پس از او موسی است که درزمان او اشوبی  سخت و گیج کننده فرا گیرد زیرا رشته وجوب اطاعت من منقطع نگردد و حجت من پنهان نشود و همانا با اولیامن با جامی سرشارسیراب شوند  هرکس پس از گذشتن دوران بنده و دوست و برگزیده ام موسی وای بر دروغ بندان و منکربن علی امام  هفتم ع ودوست وباورمن و کیسیکه بارهای سنگین نبوت را بدوش او گذارم و بوسیله انجام دادت انها. امتحانش کنم گویا اشاره بپذیرفتن امر دشوار ولایت مهدیست اودا مردی پلید و گردنکش مامون میکشد ودر شهریکه طوس بنده صالح ذوالقرنین ان را ساخته ایت پهلوی بدترین مخلوقم هارون بخاک سپرده میشود فرمان ووعده من ثابت شده که اورابجود پسرش وجانشین ووارث علمش محمد مسرور سازم او کانون علم من ومحل راز من و حجت من بر خلقم میباشد هر بنده یی. باو ایمان اورد بهشت را جایگاهش سازم و شعاعت اورا نسبت بهعتاد تن ار خاندانش که همگی سزاوار دوزخ باشند بپذیرم

 


من هیچ پیغمبری را مبعوث نساختم که دورانش کامل شود و مدتش تمام گردد جز ابنکه برای او وصی و جانشبنی مقرر کردم ومن ترک بر پیغمبران برتری دادم ووصیترابر اوصبا دبگر وترا بده بدو شیر زاده ودو نوه ات حسن وحسین گرامی. داشتم و حسن را بعداز سپری شدن روزگارپدرش کانون علم خود قرار دادم وحسین را خزانه داروحی خود ساختم واورا بشهادت گرامی داشتمو پایان کارش را بسعادت رسانیدم او برترین شهداست و مفامش از همه انها عالیتر است کلمه تامه معارف وحجج خود را همراه او  حجت رسای خود براهین قطعی امامت را نزد او قرار دادم  وبسبب عترت او پاداش وکیفر دهم شرح عترت فرزندان و اخص اقارب  مردیا اهلبیت قرببویا خویشان او از اقادب باشند بااز اباعد منتهی الادب

 


بسم الله ارحمن الرحیم          این نامه از جانب خداوند حکیم است برای محمد پیغمبر او و نور و سفیر و دربان واسطه میان خالق و مخلوق ود لیل او که روحالا مین جبرییل از نزد پردرکار،جهان بر او نازل شد اب محمد اسما. مرا و ایمه و اوصیایت را    از مجلسی ره بزرگ شمار و نعمتهایندا سپاسگذار  و الطاف مرا انکار مدار همانا منم خدایبکه جز من شایان پرستش نیست منم شکننده جباران ودولت رساننده بمظلومان  و جزادهنده روز رستاخیز هما نا منم خداییکه جز من شایان پرستش نیست وهر که جز فضل مرا امیدوارباشد باینکه خوددا میتحق ثواب من دانند و از غیر عدالت من بترسد با اینکه کیعر مرا سنم انگارد اورا عذابی کنم که هیچ یک از جهانیانرا نکرده باشم  پس تنهامرا پرستش کن وتنهابر من توکل نما


 امام صادق ع فرماید پدرم بجابربن عبدالله انصاری فرمود من باتو کاری دارم چه وقت برایت اسان تراست که تنها ببینم و از تو سوال کنم حابر گفت هر وفت شما بخواهی  پس روزی بااو در خلوت نسست وباو فرمود در باره لوحبکه انرا در دست مادرم فااطمه علیها السلامدختر رسولخدا    صلی الله علیه واله  دیزه یی و انچه مادرم بتو فرمود که دران لوح نوشته بود بمن خبر ده جابر گفت خدا را گواه میگیرم که من زمان  حیات رسولخدا صلی الله علیه واله خدمت مادرت فاطمه علیها السلام رفتم واورا بولادت حسین تبریک گفتم  در دستش لوح سبزی دیدم که گمان کردم از زمرداست و مکتوبی سفبد در ان دیدم که چون رنگ خورشیددرخشان بود باو عرضکردم دختر پیغمبر  پدر ومادرم قربانت این لوح چیست شو هرم واسم دوپسرم و اسم اوصیااز فرزندانم در ان توشته است وپدرم ان را بعنوان مژدگانیبمن عطا فرموده. جابر گوید سپس مادرت  فاطمه علبها السلام انر ا بمن داد من انرا خواندم ورونویسی کردم پدرم باو گفت ای جابر ان را بر عرضه میداری عرضکرد اری انگاه پدرم همراه جابربمنزل او رعت  جابر ورق صیحفه یی بیرون اوددپددم فرمود ای جابر تو در نوشته ات نگاه کن تا من   برایت بخوانم صابر در نسخه خود نگریست وپددم قرایت کرد حتی حرفی با حرفی اختلاف نداشت  انگاه جابر گفت خدارا گواه میگیدم که اینگونهدر ان. در ان لوح نوشته دیدم


 محمد بن  یحیی گوبد بمحمد بن یحیی  گوید بمحمد بن حسن گفتم ای اباجعفر دلم میخواست این خبر از غیر طریق احمد بن ابی عبد الله میرسبد او گفت وی ده پیش از سر گردانی خود ابن حدیث را نقل کرد  شرح  احمد بن ابی عبدالله همان احمد بن خالد برقی است که از ثقات  وبزرگان  رواتست  وکتب بسباری داشته که تنها کتاب محاسن ار او باقیمانده است او درکنیش از قول ضعفا نقل میکرد واحمد ابن  مجمد بن عیسی اورا بدینجهت ار قم اخراج کرد ولی سپس با او اشتی کرد و از او عذر خواست پس مقصود ز سر گردانی او با خرافت دوران پیری و یا زمانی است که از قم اخراج شده بود 


  و سلام ورحمت و برکات خدا بر تو باد ای. امیرالمومنین  سپس بر خاست و برفت  امیرالمومنین  گفت  ای ابا محمد دنبالش برو ببین کجا میرود حسن بن علیهماالسلام بیرون  امد  و فرمود  همینکه پایش را از مسجد بیرون گذاشت نفهمیدم کدام. جانب از زمین خدا را گرفت و برفت سپس خدمت امیرالمومنین ع  باز گشتم و باو خبر دادم فرمود ای ابا محمد آورا میشناسی گفتم خدا و پیغمبرش وامیرالمونین داناترندفرمود  او حضرت خضر علیه اسلام است


 علی علیه اسلام ای هاررونی محمد دوازده امام عادل دارد که هر که ایشانرا واگذارد ورها  کند  بانها زیانی نرسد. و انها از مخالفت مخالفین وحشت نکنند ودر امردبن از کوههای. پا بر جای روی زمین استوارترندو محل ست محمددر بهشت خود اوستهمراهیان او همین دوارده امام عادل باشند   یهودی راست گفتی بخداییکه حز او شایان پرستش نیست من ابنها را در کتب پدرم هارون دیده ام که با دست خود نوشته و عمویم موسی ع املا کرده سپس گفت ان یک مساله ا بگو جانشین محمد چند سال پس ازاو زندگی میکند و ایا خودش میمرد یا اورامیگشند علی علیه اسلام ای هارونی او بعداز پیغمبر 30 سال زندگی میکند بدون یک روز کم وزیاد راوی گوید هارونی فریاد کشید  سپس ضربتی باینجا یعنی بتارکش برسد و این ریشش ازخون این تارک رنگبن شود  راوی گوید هارونی فریاد کشید و کستی.       کستی بضم کاف رشته ایست که یهودیان بعنوان شماره مخصوص خود بجای ر نصارا بر کمر بندند خاقانی گوید ریسمان سبحه بگستند و کستی بافتند یعنی رفته تسبیح را پاره کردندو شعاریهود را بکمر بستند خودرا برید و میگفت گواهی دهم که شایسته پرستش جز خدا ی یگانه بی شریک نیست و گواهی دهم که محمد بنده  ورسول اوست و تو وصی او هستی شایسته انست که تو برتری داشته باشی بر تو برتری نگیرندوترا تعظیم کنند و ضعیف نشمارند سپس علی علیه السلام اورا بمنزل خود بردومعالم دین را باو اموخت


 یهودی من میخواهم از تو سه مساله  سه مسالهویک مساله بپرسم  علی علیه السلام لبخندی زد. فرمود چرا نگفتی هفت مساله یهودی برای اینکه سه میاله خواهم پرسید ا،ر جواب گفتی دنبال انهارا  میپرسم واگر جواب مبدانم که در میان شما دانشمندی نسیت علی علبه السلام  از تو میپرسم بحق خداییکه پرستش میکنی اگر هرچه خواهی جوابت بگویم دبنت را میکنی و بدین من میگرایی یهودیجز برای این نیامده ام علی ع پس بپرس ^ یهودی بمن اولین قطره خونی که بر روی زمین بجنبش امد چه بود امیرالمومنن جوابش فرمود یهودی کفت سه مساله دیگر را بگو بمن بگو محمد چند امام عادل بعنوان وصی وجانشین دارد واو در کدام بهشت است وچه اشخاصی همراه او در ان بهشت ست دارند


یعقوب احمر گوید بحضرت صادق ع عرضکردم فدایت شوم من قران را خوانده ام ولی ار ذهمم رفته است دعا کنید که خداوند انرا بمن بیاموزد گوید انحضرت از ابن مطلب که من خدمتش  عرضکردم ناراحت شد و فرمود خداوندانرا بتو و ما همگی یاد دهد گوید ما نردیک ده نفر بودیم  سپس فرمود سوره که مردی میخواندبا اوست تا گاهی که انرا واگذارد پس روز قیامت در زیباترین صورت نزدش ابد بر او سلام کند انمرد گوید تو کیستی گوید من فلان سوره ام و اگر تو بمن چسبیده بودی و نگاهم داشته بودی تو را در این درجه فرود میاوردم پس بر شما باد بملازمت قران سپس. فرمود برخی از  مردمند که قران. خوانند که گفته. شود فلانکس قاری قران است و برخی قران میخوانند برای سود جویی و بدیت اوردن دنیا و خیری در اینها نیست و برخی هستند که قران  خوانند  تا از ان در نمازشان ودر شب و روزشان منتفع شوند 


حفص گوید از حضرت موسی بن جعقر علیهمالسلام شنیدم که بمردی میفرمود ایا ماندن در دنیا را دوست داری عرضکرد اری فرمود برای چه عرضکرد برای خواندن قل هو اللهاحد  حضرت سکوت کرد فرمود و پس از ساعتی بمن فرمود ای حفص هر که از دوستان و شیعیان ما بمیرد وقران را خوب در قبر باو یاد میدهند. تا خداوند بدان وسیله درجه اش را بالا بردزیرا درجات بهشت برابر با ایات قران است باو گفته شود بخوان و بالا رو پس مبخواند و بالا میرود حفص گویدمن احدی را ندیدم که برخورد بیمناک تر باشد از حضرت موسی بن جعفر ع ونه امیدوارتر از او ندیدم و قران را محزون و با ناله میخواند و هنگامی که قران می خواند گویا با انسانی روبرو سخن میگوید   


 معاویه بن عمار گوید امام صادق ع بمن فرود هرکه قران بخواند او بی نیاز شود و نیازی پس از نیست وگرنه اگر قران بی نیازش نکند هیچ چیز اورا بی نیاز نکند 9. حضرت باقر ع فرمود رسولخدا فرمود ای گروه قران خوانان از خدای عزوجل بپر هیزید در انچه از کتاب خدا بشما. داده  است زیرا که من مسعولم و شما هم. مسعولید من از. رساندن و تبلیغ رسالت  مسعولم و شما  هم  از انچه از قران  وسنت من در بر دارید مسعول هستید


 زهری گوید  بحضرت علی بن الحسین ع عرضکردم  کدام مل بهتر است  فرمود عمل انکس که فروداید و کوچ کند   عرضکردم او کیست ویعنی چه فرمود قران را باز کند وخواندنش ا غاز کند و بانجام رساند و هر زمان که از اولش در اید  باخ ش گوچ کند   وفرمود رسولخدا ص هر کس که خدا قران باودادو چنان. پندارد که بمردی بهتر از اوبی نیاز چیزی داده اند خیر  بزرگی کوچک شمرده. وکوچکی. انرا بزرگ دانسته است 


 ابان تغلب از امام صادق ع حدیث کند که فرمود  مردم بر چهارگونه هستند من عرضکردم فدایت شوم انها کبانند  فرمود یکی مردی  که ایمان دارد ولی قران باو داده نشده  دیگر مردی که قران را دارد ولب ایمان ندارد  سوم مردی که هم. فران باو داده اند  وهم ایمان را جهارم  مردبکه نه قران را داراست  و نه ایمان  عرضکردم قربانت گردم رای من حال اینها رابیان  و شرح فرمایید فرمود اما انکه ایمان دارد ولب قران بدو داده نشده  چون میوه یا خرما  ایست که مزه اش  شیرین است ولی بو ندارد اما انکه فران را داراست ولی ایمان ندارد چون برگ درخت مورداست که بویش  خوش ولی  و مزه اش تلخ است  واما انکس که هم قران را داداست و هم ایمان دارد چون ترنج است که هم خوشبو است و هم خوش مزه و اما انکس که نه قران باود ادشده  ونه ایمان. مانند هندوانه بو جهل است که نه بو دارد ومزهاش تلخ است


شکیبایی ورزد خشم نکند و با هر کس که با او تندی کند تندی نکند ولی بگذرد و ندیده گیرد وبیامرزد و حلم ورزد بخاطر برزگ د اشت قران و هرکه قران بدو داده شود و باز گمان کند که بیک تن از مردم بهتر ار انچه او دارد چیزی داده اند انکس بزدگ  دانسته انچه را خدا کوچک شمرده و کوچک دانسته انچه راخداوند برزگ شمرده است  11 حضرت صادق ع فرمود رسولخدا ص فرمود حاملین قران  نمابندگان و سر پرستان اهل بهشتند  و مجتهدان جلو داران اهل بهشتند  پیامبران اقایان اهل بهشتند


امام صادق ع فرمود رسولخدا ص همانا سزاوارترین  مردمان بترس از. خدا در نهان انکس است که فران را در بر دارد  هر اینه.سزاوارترین مردمان در نهان و اشکار بنماز خواندن وروزه ،رفتن انکس است که قران در بر دارد سپس باواز بلند فرمود ای دارنده قران بوسبله ان فروتنی کن پیشه کن تا خدایت ترا بالابرد  و بدان وسیله تکبر ورزی و عزت طلبی نکن که خدا خوار و زبونت کند ای در بر دادنده قران برای خدا  خودرا بدان بیارای تا خدایت بدان بیاراید و با قران  برای مردمان خود ارایی نکن که. خدایت تو را بدان زشت کند وهر که قران را با تدبر  وفهمیدن ختم کند گویا نبوت را در دل خود جاب داده ولی باو وحی نمیرسد  وهر که قران راانطور که شابد فراهم کند چنین کسی در برابر ان کس که با او نادانی کند بردباری ورزد چون اونادانی نکند و در برابر کسی که بر او خشم گیرد


سعد از امام باقر ع حدیث. کند که  فرمود همانا دلخ چهار گونه اند  دلی که در ان نفاق و ایمانست ودلی که وارونه است و دلی که مهر خورده واز چرک. وزنگ روی ان پوشبده است و دلی که تابناکو پاکیزه است من عرضکردم تابناک 

 کدام است  فرمود انکه چون چراغی در ان است و اما دل مهر خورده خورده ان دل منافق است واما دل تا بناکان دل مومن است که اگر خدا باو بهد شکر کند واگر گرفتارش کند صبر کند واما وارونه ان دل مشرک است سپس این ایه را خواند ایا ان کس که نگونسازبر روی خویش راه رود راهنمونتر است  یا انکس که مبرود استو ار  بر راهی راست سوره. ملک ایه 22 واما ان دلی که در ان  ایمان و نفاق  هردو هست دل ان مردمی است که در شهر طایف بودند گاهی مومن وگاهی منافق بودند پی هد گدام  در حال نعاق مرگس فرا میرسیداز لحاظ ابمان هلاک بود واگر در حال ایمان اجلش میرسبدرستگار بود 


عمرو گوید روزی حضرت صادق ع بما فرمود اگاهی مردی گاهی مردی می. بینی که  در سخنوری در یک لام یا واوی. خطا نکند خطیب وسخنوری است زبر دست  وسخنوری است زبر دست وشیوا ولی. همانا دلش از شب تاریک و ظلمانی تاریکتر و سیاهتر است و گاهی مردی را بینی که نتواند انچه در دل  دارد بزبان اورد اما دلش مانند چراغ. نور افشانی کند


ابو بصیر ودیگران از حضرت صادق ع حدیث کنند که فرمود بدرستی که ساعتی ازشب وروز بردل بگذردکه نه در ان کفر است و نه ایمان و بمانند پارچه کهنه است گوید سپس بمن فرمود ایا تو در نفس خودت چنین چیزی را درک نکرده ای  فرمود سپس از طرف خداست که هر طور بخواهدنقطه بدل زتد نقطه کفر باشد یا نقطه. ایمان مانند همین خبر از محمد بن ابی عمیر حدیث شده  است  شرح  مجلسی ره گوید مقصود ازاز قلب ودل در این جاهمانفس ناطقه انسانی ست که محل ایمان وکفر است نه ان عضو گوشتی صنو بری  که در طرف چب سینه استوجهت این که بنفس ناطقه  قلب گفته اند ای انقلاب و تغبیر پبدا کردن حالات اوست یا برای اینست که تعلق نفس انسانی در اول بروح حیوانی است و ان بخار لطبفی ایت که از قلب برخیزد و مقصود از ساعت که فرموو ساعتی از شب وروز بر دل لگذرد همان ساعت غفلت از حق تعالی مشقول بودن بما سوای اوست یعنی  در ان ساعت. بیاد هبچ یک از ابمان و کفر نیست بادر حالی است که حکم بکفرش نتوان کرد و توجهبعالم قدس وحق نیز ندارد ودر معنای نکته  گوید در نهایه گفته است نکته   بعنی اثر کمی مانند. چرکی روب اینه و شمشبر و مانند ان دو قاموس ،گوید نکت انست که با چوب با چیز دبگری بزمبن بزنی که ان اثری بجا بگذارد ونکته. بمعنای نقطه است وشبیه بچرکی است که در اینه باشد و معصود از اینکه نکته از جانب خدا است باعتبار توفیق ونبودن ان ار جانب خدا است که هردوی انهانیز  اختیار کردن خوب وبدخود بنده است


مفضل جعلی گوید حضرت صادق ع فرمود براستی حسرت وپشیمانی ووای اینها برای انکس است بانچه. بیند سود نبرد وانچه بر ان استواراست از روش وعقیده نداند  که چیست وایا برایش سود بخشد یا زیان من عرضکردم قربانت پس از مباناین مردم رستگارشان بچه چیز شناخته شود فرمود انکس کهکردارش با گتارش موافقت دارد وانچه می گوبد بدان عمل کند گواهی بنجات،و رستگاری برای او ثابت شده و هرکه کردادش موافقت با گفتارش ندارد ایمانش عاریت است  شرح مجلسی ره در گفتار امام صادق ع که فرمود و همه اینها برای انکس است گوید یعنی برای انکس که انچه بیند و از عقاید واحکام و اعمال و اخلاق و اداب داند بر طبق ان عمل نکند ودر جمله وفاییت لهالشهادت ،گویدو اثبت بصبقه مجهول خوانده.  شود یعنی خدای تعالی و فرشتگانش و حجتهای الهی  وهمه مومنبن برستگار بودنش گواهی. دهند


حضرت صادق ع فرمود همانا  بنده بامداد کند در حالی که مومن باشد و شام کند در حالی که کافر است  و بالعکس گاهی  شود صبح کندکافر وشام کند مومن و دراین میان مردمی هستندکه ایمانشان عاریت است و سپس از انها گرفته شود و انهارا ممارین یعنی ع اریت داده شدگان نامند. سپس فرمود فلانی از انهاست  3عیسی شلقان گوید روزی نشته بودم و حضرت موسی بن جعفر ع که در ان. زمان کودکی بود بر من گذر کرد. بره ای با اوبود گوید من عرضکردم ای پسرمن میبینی پدر شماچه میکند ما را بچیزی فرمان دهد سپس از همان از چیز نهی وجلوگبری کند بما. دستور داده که ابوالخطاب را دوست بداریم پس دستور داد که اورا لعن کنید وازاو بیزاری جوییم پس انحضرت ع در حالیکه پسر بچه ای بود فرمود همانا خداوندخلقی رابرای ایمان افرید و ان ایمان زوال ندارد و خلقی را افرید برای کفر که زوال نداردو در این. میان هم خلقی افرید وایمان هم بعاریت واین ها را معارین نامندکه هرگاه خداوند.  بخواهد. ایمان را  ازایشان بر گیرد و ابوالخطاب از کسانی  است که ایمان را. بعاریت  بدو داده بودند  گوید پس از ان من خدمت حضرت  صادق. ع  شرفیاب شدم و انچه بفرزندش  ابوالحسن موسی گفته بودم و پاسخی که بمن داده بود. همه را  بعرض امام صادق  ع رساندم حضرت فرمود  این کلام جوشش نبوت است یعنی از سرچشمه نبوت جوشیده است 


وکمتر چبزیکه بنده بواسطه ان.،،گمراه شود اینست که حچت خدای تعالی و گواهش را بر بنده گانش نشناسد یعنی انکس را که خدای عزوجل دستور داده بفرمانبردایش داده وولایتش را فرض وواجب فرموده سلبم گوید من عرضکردم ای امبرالمو منان انان یعنی حجت وگواهان را برایم توصبف کن فرمود انها کسانی هستند که خدای عزوجل انها را قرین خود و پیغمبرش ساخت و فرموده است وای انانکه ایمان اورده اید خدا ورسول والیای امر خود را فدمانبرید سوره نساایه 59 عرض کردم ای امیرمومنان خدا من را بفدایت کند برایم کند برایم واضح کن و اشکارتر بیان فرما. فرمود انانکه رسولخدا ص در اخرین خطبه اش دوزی که خدای عزوجل قبض روحش فرمود اورا بنزد خدش برد   فرمود  من همانا دو چیز در میان شما  میگذارم که پس از من هرگز گمراه نشوید تا مادامیکه باندو چنگ زنید کتاب خدا و عترتم که اهل بیت وخاندان منند مانند این دو انگشت   انگشت سبابه ووسطی را بهم چسباند یعنی باهم برارند و اینطور نیست که بکی بر دیگری. پیش باشد  و جلو افتدپس بهردوی اینها چنگ زنیدتا نلغزید و گمراه نشوید وبر ایشان جلونیعتید که گمراه شوید 


 سلیم بن قیس گوید شنیدم علی علیه السلام میفرمود  واین هنگامی بود که مردی نزدان حضرت امده بود باو عرضکرد کمتر  چیزی که بنده بسبب ان مومن  شود چیست  وکمتر چیزی که بنده  بوسیله ان کافر گردد  چیست. حضرت باو فرمود پرسیدی پس  پاسخش  دقت کن و بفهم اما کمتر چیزیکه که بنده بدان مومن است انست که خدای تبارک وتعالی خودش را بان بنده بشناساند پس ان بنده بفرمانبرداری برای او اقرار کند و سپس پیغمبرش ص را باو بشناساند پس بفرمانبرداری او نیز اقرار کند و هم چنین امام وحجت  خودرا در زمین و گواهش بر خلق باو معرفی کند و برای او هم بفرمانبرداری اعتراف کند. سلیم گوید من عرضکردم ای امیر االمومنان و ا گرچه همه چیز را بجز انچه بیان فرمودی نداند. فرمود اری در صورتیکه هر گاه دستوری باو دهنداطاعت کندواگر نهیش کردند نکند وکمتر چیزیکه بنده بسبب ان کافر گردد انست که کسی چیزیکه بنده خدا از ان نهی کرده است  پندارد که جایز است وخدا بان. دستور عنی بدعتی در دین   گذاردو این معنی را دین خود کند و بان بماند وپندارد کد خدایرا که بان کار بپندارد خودش دستورداده پرستش کند در حالیکه جز این نیست که شیطان را پرستش کند


 یعقوب احمر  گوید بحضرت صادق ع عرضکردم من بدهکاری زیادی دارم باندازه ای در ناراحتی و اندوه هم که قران از ذهنم رفته است حضرت صادق ع قران قران همانایک ایه از قران و بک. سوره از ان روز قیامت بیایدتا هزار درجه بالا رود یعنی در بهشت پس گوید اگر مرا نگهداشته بودی  وحفظ. میکردی تورا بدین مقام. میرسانیدم 4 ابن ابی یعفور گوید شنیدم حضرت صادق ع میفرماید هر اینه مردی که سوره ای را بداند  وسپس انرا فراموش کند یا واگذاردو وارد بهشت شود ان سوره از سوی بالا با زیباترین صورتی باو سر کشد و بگوید مرا مبشناسی  گوید نه گویدمن فلان سوره هستم مرا بکار نبستی و رهایم کردی  هان بخدا سو گند اگر مرا بکار نبستی و رهایم  هان بخدا سوگند اگر مرا بکار بسته بودی تو را باین درجه  میرساندم و بادست ببالای. سرش. اشاره کند 


حضرت صادق ع زمانی ابوذر خدمت رسولخدا ص امد وجبرییل بصودت دحیه کلبی در خدمتش بود و بان حضرت خلوت کرده بود چون ابوذربود اندو را دید باز گشت و یخن انها رانبرید  پس جبرییل گفت ای محمد این ابوذر بود که بر ما گذشت و بما سلام نکرد و اگر بما سلام کرده بود پاسخ ان را مبدادیم ای محمد ابن اباذر دعایی دارد که میحواند ونزد  اهل اسمان معروف است پس انگاه که من باسمان رفتم تو اندعا را از او بپرس همینکه جبرییل بالا رفت  ابوذر خدمت پیغمبر ص شرفیاب شد رسولخدا ص باو فرمود ای چه تو را بازداست از اینکه بر ما سلام کنی انگاه که بر ما گذشتی عرضکرد گمان کردم که که انکس که باشمابود دحیه کلبی است و برای پاره ایی کارهای   شخصی. بااو خلوت کرده ای فرمود ای اباذر او جبرییل بود و گفت اگر اباذر بما سلام کرده بود جوابش را میدادیم پس همینکه اباذردانست که او جبرییل بوده خدامبداند  که چه اندازه پشیمان شد و فسوس خورد که چرا بر او سلام نکرده پس رسولخداص فرمود ان دعایی که تو میخوانی چیست زیرا جبرببل بمن خبر داد که تو دعایی.داری که انرا میخوانی و در اسمان. پیش اهل ان معروفست عرضکرد اری ای رسولخد ص می گویم اللهم انی اسللک. الامن و الایمان بک و والتصدیق بنبیک  والعافیه من جمیع البلایا و الشکر علی العافیه و شرارالناس 


هشام بن سالم گوید حضرت صادق ع فرمود ایا طولانی بودن بلااز کوتاهی ان میشناسیدو میفهمید چه بلایی کوتاه است  عرضکردم نه. فرمود چون در هنگام بلا.بکسی از شما.الهام شد  دعا کند بدانید که بلا کوتاه است  و مدت ان سپری شد 2 ابو ولاد گوید حضرت موسی بن جعفرع  فرمود هیچ بلایی. بربنمن نازل نشود که خدای عزوجل بدو الهام دعاکند جز اینکه بزودی ان بلا   بر طرف شود و هیچ بلایی بر بنده مومن  نازل نگردد که از دعاکرون حودداری کند حز اینکه ان بلا  طولاتی است پس هرگاه بلا نازل شد بر شما که بدرگاه خدای عزوجل دعا و زاری کنبد


 در این عالم چبزها ببند که عالم حسن و خیالوهم خارج است و در انجا جان اشیا ؟ وحقایق انهارابببندوبرای ان  عرض عریض و زمینه. پهناوری است که اغازش عالم انسان و سر انجامش عالم فرشتگان بلکه  برتر از ان است واو است معراج انسان چنانچه ان سه منزل پسترین منازل واسفل. سافلین است تا انجا که کوید و از اینجا دانسته شود که صدورکرامات از اولیا مور انکا نیست  در جمله  ولو لا انکم تذنبون فرماید این گفتار دلالت کند بر اینکه در این نوع از خلقت مصلحت بزرگی است زیرا صفت غفاریت و رحمت ولطف او اشکار شود بلکه ظاهر اینست که همین گناه امررش خواهی سبب بلندی درجات  وازدیادکمالاتشان گردد 


پس فرشتگان ثابت درمقام قدسند  شیاطین مستغرق در شرور  و خطاها و خوانندگان بگناهان وزشتیها هستند وهم چنین بهایم در وضعی هستند که میل بشهوات و رغبت بیوی لذات دارند و انسان در میان این هردو قرار گرفته واز هروو نشانه ترکیب یافته زبراروحش از عالم قدس و تنشاز حیوانات گرفته شده.  تا انجاکه گوید رسول ص اشاره فرمود با اینکه حالت اول شما یعنی اصحاب پیروانش حالت شریفی است و ادامه ان باعث تشببه بفرشتگان و رسیدن بمقامات عالیه شود و اما حالت دوم الودگی بگناهان و طلب امرزش پس از ان باشد خالیاز حکمت الهی نبست بگفارش که. فرمود بخدا سوگند اگر ادامه دهید . زیرا مانع از ظهور این اثار  یعنی مصا فحه فرشتگان و راه رفتتن. بر روی اب کدورتهای جسمانی و علقه های بشری ووسوس های شیطانی و میل بزیور های دنیایی است و چون اینها زایل کردید واین موانع از بنده دورشد نور صرف روح خالص گردد  بصفات فرشتگان  متصف شود ویکسره بن ملحق گردد و بانان باشد و مانند انها بر روی اب راه رود و اگر توضیح این مطلب را خواهی گوییم برای روح انسانی در سیر بسوی خدا منزلهایی است عالم محسوسات 2 عالم تخیلات 3 عالم موهومات 4 معقو لات و در این منزل است که از سایر حبوانات جدا شود


  که شما را بدنیا تشویق مبکند بخدا سوگند اگر شما بهمان حالی که بان خودتان را  توصیف کردید میماندید هر اینه فرشتگان دست در دست شما.میگذاردند بدون وسیله روی اب راه میرفتید و اگر نبود که شما گناه میکنید سپس از خدا امرزش ان گناه را خواهیدهر اینه خداوندخلقی را میافربد تا گناه کنند و سپس ار خداامرزش خواهند و خداوند انها را بیامرزد و براستی مومن در گناه افتد یا بامتحان در گناه گرفتار شود و بسیار توبه کندایا نشنیده ای گفتار. خدای عزوجل که فرمایدو همانا خوند دوست داردتوبه کنندگان را و دوست دارد پاکیزه جویان را سوره بقره ایه 222  ونیز فرماید و امرزش و خواهید از پوردگارخویش سپس باز گشت کنید بسوی او  سوره هود ایه 90 شرح مجلسی ره گوید این حضرت فرمود دلها گاهی سخت باشد.      یعنی از روی اوردن بعالم قدس وبیکسو نهادن دنیا و گاهی و هموار      یعنی نرم باشد  و پبروی از عقل کند و شهوات را باسانی ترک کند و جهتش اینست که روش خداوندتعالی در باره انسان   اینست که او واسطه میان فرشتگان و شیاطین  باشد


 سلام بن مستنیر گوید من درخدمت حضرت باقر ع بودم که حمران بن امین یکی از اصحاب انحضرت وارد شدو از چیزهایی از ان حضرت پرسیدپس همینکه خواست برخیزدبامام باقر  عرضکرد من شما را اگاه کنم.  خداوند عمر شما را دراز کند و مارا و مارا بوجود شما  بهره مند سازد که ما خدمت شما میرسیم واز شما بیرون نمیرویم تا اینکه در نتیجه دلهای ما مارانرم شود وجانهای ما از نداشتن این دنیا تسلی یاید وان چه از این اموال. ودارایی که در دست مردم  است بر ما خوار و پست شود سپس از نزد شما بیرون همینکه دوباره پیش مردم و تجار رویم دنیا را دوست بداریماین چگونه است گوید انحضرت ع فرمود همانا این هادلهاست که گاهی سخت شود گاهی هموارو اسان  سپس فرمودهر اینه یاران. محمدص عزضکردم. هنگامیکه نزد شماهستیم و شما مارا متذکر کنید و باخرت تشویق کنید از خدا می تررسیم ودنیارا یکسره فراموش کنیم ودر ان بی رغبت شویم تا انجا  که گویا اخرت را بچشم خود ببینیم و بهشت و دوزخ بنگریم  وچون از خدمت شما برویم و داخل این خانه هاگردیم و بوی فرزندان را بشنویم ن و خاندان را بنگریم از ان حالی که نزد شما داشتیم بر گردیم بحدی که گویا ما هیچ تداشته ایم و شما را ندیده و خدمت شما نبوده ایم و ان حال قبلی را نداشته ایا شما از این که این تغییر حالت نفاق باشد بر ما میترسید رسول خدا ص بانها فرمود هرگز این نفاق نیست  اینها وسوسه شیطایت


سعد از امام باقر ع حدیث. کند که  فرمود همانا دلخ چهار گونه اند  دلی که در ان نفاق و ایمانست ودلی که وارونه است و دلی که مهر خورده واز چرک. وزنگ روی ان پوشبده است و دلی که تابناکو پاکیزه است من عرضکردم تابناک 

 کدام است  فرمود انکه چون چراغی در ان است و اما دل مهر خورده خورده ان دل منافق است واما دل تا بناکان دل مومن است که اگر خدا باو بهد شکر کند واگر گرفتارش کند صبر کند واما وارونه ان دل مشرک است سپس این ایه را خواند ایا ان کس که نگونسازبر روی خویش راه رود راهنمونتر است  یا انکس که مبرود استو ار  بر راهی راست سوره. ملک ایه 22 واما ان دلی که در ان  ایمان و نفاق  هردو هست دل ان مردمی است که در شهر طایف بودند گاهی مومن وگاهی منافق بودند پی هد گدام  در حال نعاق مرگس فرا میرسیداز لحاظ ابمان هلاک بود واگر در حال ایمان اجلش میرسبدرستگار بود. توضیح  مجلسی ره گویدذکر مردمان طایف از با تمثیل است  مقصود همه ان مردمی باشند که شک  وتردید دارند ودر حال شک و تردید روزگارشان را بسر برند 


 امام صادق ع فرمود از ما نیست  کسیکه بزرگ سال ما را. احترام نکند  وبحورد سال ما ترجم.  ننماید  امام صادق ع فرمود سالمندان خود را بزرگ داریدو با ارحام خود صله. رحمی بهتر از ازار نرساندن بانها نیست  امام صادق  ع فرمود اهل ایمان برادر یکدیگرند و فرزندان یک پدر  مادر باشند چون از مردی رگی زده شود دیگران برایش بیدار خوابی کشند جنانچه گاهی  مومنی را شب خواب نبرد و سپس معلوم  شود که بیکی از برادران ایمانش بلایی  رسیده 


امام باقر ع درباره قول خدای عزوجل و بمردم سخن نیکو گویبد فرمود بهتربن سخنیکه دوست دارید مردم در باره شما گویند درباره مردم بگویید. امام. صادق ع در باره قول خدای عزوجل  وخدا مرا مبارک ساخت هر گجا باشم فرمود یعنی سود مند. ساخت رسولخدا ص فرمود احترام گذاشتن بمسلمان مو  سفبد از جمله تجلیل  خداست


 امام صادق ع بر تو باد که برای خدا نسبت بمخلوقش خبر  خواه باشی که هر گز خدارا بعملی بهتر از ان ملافات تکنی وفرمودهر که بامور مسلمبن اهتمام ورزد مسلمان نیست  5 پبغمبر ص فرمود هر که صبح کند وبامور مسلمین همت نگمارد  از انها تبست  وهرگه بشنود مردی فریاد میرند و مسلمانها بدادم برسید و جوابش نگوید مسلمان نیست 8 رسول خدا فرمود هر کس اب واتش را از گروهی از مسلمین بگرداند بهست برایش واجب گردد


امام باقرع فرمود همانا بنده ای نسبت بپدر و مادر خویش در زمان حیاتشان نیکو کار است. سپس میمیرند و او بدهی انها را نمبپردازد وبرای  امرزش نمبخواهد  لذا اورا عاق ونا فرمان  مینویسد  وبنده دیگر در زمان حیات پدر ومادرخود عاق انهاست  ونسبت بانها نیکی نمیکند ولی چون مردند بدهی انهارا میپردازد و برای انها امرزش میخواهد و خدای عزوجل  اورا نیکو کار مینویسد ا رسولخدا ص فرمود هر که صبح کند وبامور مسلمبن همت نگمارد مسلمان نیست  رسولخدا ص فرمود عابد ترین مردم کسی است که نسبت  بهمه  مسلمین خیر خواه تر و پاکدلتر باشد


برید عجلی گوید از امام باقر ع در باره قول خدای عزوجل و همانا تو بیم دهنده ای و برای هر گروهی رهبریست  پرسیدم فرمود رسولحدا ص بیم دهنده است ودر هر زمانی یکی از اهلبیت رهبریست که مردم را بانچه پیغمبر از طرف خدا اورده رهبری کند دهبران. بعداز پیغمبر اول علی ع است و پس ازاو او اوصیا اش یکی پسازدیگری  1 فصیل گوید از امام صادق ع راجع بقول خدای عزوجل 7 سوره 13 و هر گروهی را  رهبریست  پرسیدم فرمود هر امامی رهبر است در دورانیکه  در میان مروم است  رهبر مردم  دوران خویش است


 امام صادق ع فرمود هرکه مومنی را سیر کند بهشت برایش واجب شود هرکه کافری را سیر کند بر خدا سزاوار که درونش از زقوم پر کند چه مومن باشد و چه. کافر  2 ابو بصیر امام صادق ع فرمود یک مسلمان را خوراک دهم از خوراک دادن افقی از نزد من بهتر است  عرضکردم افق چه قدر است فرمودصد هزار کس یا بیشتر  شرح مراد به مردم مخالفین مستعضف یا مومنین مستعضباست مجلسی ره 


 فضیل گویدبامام صادق ع عرضکردم مردم این امر امامت دعوت کنیم فرمود  ای فیضل، چون خدا خیر بنده. یی را خواهد  بفرشرشته یی امر کند که گردن اورا خواه

 ناخواه اورا داخل ام. امامت کند 4 امام صادق ع فرمود این امر امامت خودرا برای خداقرار دهید نه برای مردم زیرا انچه برای خداست عملیکه برای خدا خالص. باشد خود او پاداش ثوابش را عطاکند و انچه برای مردم باشد باسمان بالا نرود پذریرفته خدا نگردد بر سر دین خود با مردم ستیزه نکنید زیرا  ستیزه.  بیمار  کننده دلست همانا خدای عروجل به پیغمبرش فرماید تو هر دوست داری هدایت نکنی بلکه خدا هر که خواهد هدایت کند 56 سوره 28 فرمایدایا تو میتوانی مردم 

رابزور وادار کنی که مومن باشند 99 سوره 10 مردم را رها کنید. زیرا مردم از همین مردم تعلیم گرفته اند  و شما از رسولخدا ص وعلی ع تعلیم گرفته ایدواین کجا وان کجا من از پدرم شنیدم که میفرمود هر گاه خدا برای بنده یی نوشت ولازم فرمود که در این امر داخل شود بسوی ان شتابنده تر از مرغ بلانه اش گردد

 


ثابت ابی گوید امام صادق  ع بمن فرموی شما را با مردم  چار از مردم دست بداریدو هیچکس را بمذهب خود نخوانید بخدا که اگر اهل اسمان واهل زمین تصمیم گبرند که بنده ایکه خدا هدایتش خواسته. گمراه کنند نتوانند از مردم دست بداریدو هیچکس از شما از راه دلسوزی نگوید این برادر منست پسر عموی منست. همسایه منست زیرا هر گاه هرگاه خدای عزوجل خیر بنده ای خواهد روحش را پاکیزه کند انکاه هر خوبی را بشنود و بشناسد وپپزیردو هر زشتی بگوشش انکار  کند  سپس خدا در دلش کلمه یی افکند که بسبب ان کارش را عراهم سازد یعنی امامت را بدلش القا کندتا از برکت راهمایی ایمه ع امر دنیا و اخرتش مرتب گردد و سامان یابد


 فضیل بن یسار گوید بامام باقر علیه السلام عرضکردم خدای عزوجل در کتابش. فرماید و هرکه اورا زنده کند یا  گویا همه مردم را زنده کند گویا همه مردم را زنده کرده است فرمود یعنی اورا از سوختن. و سوختن و غرق شدن نجات دهد  عرضکددم کسیکه اورا از گمراهی اورا از گمراهی بسوی هدایت برد چگونه است فرمود  این تاویل اعظم ایه است  یعنی  ایه شامل این معنی هم است واین معنی مهمتر و عالیتر از معنی اولست1 سلیمان بن خالد گوید بامام صادق  ع عرضکردم من خانواده یی دارم که از من شنوایی دارندانها را بامر امامت دعوت کنم فرمود اری خدای عزوجل در کتابش میفرماید کسانی که ایمان اورده اید خود و خاندان خود را از اتشی که اتشگیره ان مردم و سنگدانست بر کنار داربد6 سوره 66


سماعه گوید امام صادق ع این قول خداب عزوجل را پرسیدم  هر که انسانی را بجز قصاس انسانی بکشد گو یا همه مردم را کشته و هر که اورا زنده کند گویا همه مردمرا زنده کرده 32 سوره 5 فرمود هر که اورا از گمراهی بسوی هدایت برد گویا همه مردم را زنده کرده فرمود هرکه اورا از گمراهی بسوی  هدایت برد گویا اورا زنده کرده و هرکه اورا از هدابت بسوی گمراهی برد گویا. اورا کشته است شرح اصل این ایه در قران کریم.بدینگونه تست من. اجل ذالک کتبنا علی بنیاسراییل انه من فتل. نعسا بغیر نفس او فساد فی الارص فکانما قتل الناس جمیعا م من احیاها فکانما احیاالناس جمیا و در این ایه نقل. بمعنی شده و بجهت ظهورش ببرخی از ان اکتفا گشته مفسرین در بیان ایه وجوهی گفته اند که وجه بهترش  اینستکه چون کسی یکنفر بکشد احساسات عمومی را جریحه دار میکند و همه مردم دشمن او میشوند س مثل اینستکه  همه مردم را کشته و کسیکه یکنفر را زنده کند یا هدایت نماید خدا پاداش زنده کردن و هدایت نمودن همه مردم را باو دهد زیرا بسبب احسانبکه ببرادر انها کرده همه را خرسند و شاومان نموده پس گویا همه را زنده کرده است 


امام باقر ع فرمود خدای  عزوجل بموسیوحی فرمود همانااز جمله بنگانم کسی که بوسیله حسنه بمن تقرب جوید و من اورا در بهشت حاکم سازم بهشت را در اختیاراو گذارم  موسی عر ض کرد پروردگارا ان حسنه چیست فرمود اینکه همراه براد. مومنش درراه براوردن حاجت او گام بردارد چه انکه براورده شود یانشود 14 امام باقر ع فرمود همانا مومن حاجتی از برادرش باو مراجعه میشود که نمی تواند انجام دهد دهد ولی بدان همت میگماردو دل میبندد خدای تبارک وتعالی اورا بسبب همتش ببهشت وارد میکند 


حضرت ابوالحسن ع هر که برادرمومنش براب حاجتی نزد اواید  رجمتی باشد که خدای تبارک وتعالی بسوی او کشانیده  پس اگر انرا بپزرد بولایت ما پبوستن داده وولایت مابولایت خدا  پیوسته است و اگر با وجود انکه توانایی بر قضا حاجت او دارد اورا رد کند خدا در فبرش ماری از اتش باو مسلط کند که روز قیامت اورا بکزدچه انکه امرزبده یا معذب گناه. دیگری داشته یا نداشنه باشد  واگر حاجت خواه اورا معذور دارد وضعش بدتر است شرح یعنی علاوه بر گزیدن مار عذابش بیشترش  کنند زیرا وقتی صاحب حاجت  معذورش که هرچه اصرار گندجواب انکارشنود علاوه بر انکهدر قضاحاجت برادر مومن نباید مسامحه کردتا مجبوربمعذورش داشتن گردد


امام صادق ع فرمودبخدا سوگند که گذاردن یک حج نزد من از اینکه من از ابنکه یک بنده ازاد کنم تا برسد به. ده. بنده و هفتاد بنده محبوتر است  اگر یک خانواده از مسلمین را کفالت کنم که انهارا از گرسنگی برهانم وپبکرشان بپوسانم. تا ابروی  انها را نزد مردم حفظ کنم نزد من از گزاردن حجی و حجی تا برسد بده ح وهفتاد حج محبوتر است 


امام صادق ع فرمود در نیکی رساندن  ببرادران خود با یکدیگر  مسابقه گذاربد و اهل نبکی باشید زبرا بهشت را دریست بنام معروف نیکی واحسان که جز کسیکه در زندگی  دنیا نبکی کرده. داخل ان نشود همانابنده. در بر اوردن حاجت برادر مومن خود گام بر دارد و خدای عزوجل  دو فرشته بر او گمارد یکی در طرف راست ودیگری چب او که برایش از پروردگارش امرزش  خواهند  وبرای  رواشدن حاجت او دعا کنند سپس. فرمود بخدا که چون مومن بحاجتش رسد پیغمبر ص از خود او میرورتراست 


 امام صادق ع فرمود هرکه خاشاکی از چهره برادر مومنش بر گیرد خدای عزوجل برابش ده حسنه نوبسد و هر که بچهره. برادرش تبسم کند یک حسنه برای او است  امام صادق ع فرمود. هر که ببرادرمومنش تبسم کند مرحبا گوید خدای تعالی تا روز قیامت برابش مرحبانوبسد شرح مرحبا کلمه ایست که در اغت عرب برای خوش امد و اظار سرور و حوسحالی از ملافات شخصی گفته مبشودو فرمود نزد برادر مسلمانش رود و اورا گرامی دارد همانا خدای عزوجل را گرامی داشته است


علی بن الحسین ع فرمود هد که مومنی را پوشاند خدایش از جامه های سبز بهشتی. پوشاند ودر حدیث دیگری فرمود تا زمانبکه نحی از ان جامه باقی باشد در ضمانت خدا باشد   امام صادق ع میفرمود هرکه مومنی را  بوسیله جامه یی از برهنگی بپوشاند خدایش از استبرق بهشتی پوشاند ودر و هرکه بمومن مالداری جامه ای پوشاند تا پاره ای از ان باقی باشد در پرده. خدا باشد یعنی گنانش را بپوشاند ییا از عقوبت  ورسوایی دنیایش برهاند. 


امام صادق ع فرمود هد که یکی از فقرا  مسلمانها را بوسله لباسی از برهنگی بپوشاند یا بچیزی از قوت زندگی یاری دهد  خدای عزوجل 7 هزار فرشتهبر او گمارد که تا زمانبکه در  سور دمیده شود برای هر گناهی که مرتکب شوه امرزش خواهد  3 رسولخدا ص فرمود هرکه یکی از فقرا مسامانها بوسیله لباسی از برهنگی بپوشاند یا اورا بچیزی از فوت زندگی یاری کند خدای عز وجل 70 هزار فرشته بر او گمارد که تا دمبدن صور برای هر کناهیکه میکند امرزش خواهند


امام صادق ع فرمود هر که لباس زمستانی یا تابستانی ببرادش بپوشاند سزاوار است خدا اورا از جامه های بهشتی پوشاند وسخی های مردن را بر او اسان کند ودر قبرش بر او ،شایش  دهد و چون اژقبر از در اید فرشتگان با مژدگانی از او ملافات کنند ابن است  قول خدای  عزوجل در کتابش و فرشتگان به پیشواز انها روند که امروز است ان روزی که بشما وعده داده شد 103 سوره 21  


علی بن الحسین ع فرمود هر که مومنی را ازگرسنگی سیر کندخدایش از میوه های بهشت خوراند و هرکه مومن تشه یی را اب دهد  خدابش از شراب  بهشتی سر بمهر بنوشاند  6. امام صادق ع  هرکه مومنی اطعام کند تا سبر شود هیچ یک از مخلوق. خدا اجر اخروی اورا نداند نه فرشته نه پبغمبرمرسل جز خداوند پردردگان جهانیان سپس فرمود از اسباب امرزش اطعام کردن مسلمان گرسنه است انگاه  قول خدای عزوجل را تلاوت فرمود و باطعام کردن یتیم خویشاوند یا مستمند خاکنشین در روز فحطی و گرسنگی16 سور 90


 مفضل بن عمر گوید امام صادق ع فرمود همانا خدای عزوجل دسته یی از مخلوقش را افرید وایشانرا برای قضا حوایج شیعیان فقیر ما انختاب فرمود تا در برابر ان بهشت را بایشان پاداش دهد پس اگرتوانی از انها باش  سپس فرمود بخدا مارا پرور گاربست که اورا پرستش کنیم  و چبزیرا شریک نسازیم امام صادق ع فرمود روا ساختن حاجت مومن از ازاد کردن هزار بنده و بار کردن هزار اسب درراه خدا فرستادن بجهاد  بهتر است


امام صادق ع فرمود همانا مومن  ببرادرش تحفه میدهم  گعتم چیست  فرمودمانند مانند جای نشتن متکا خوراک و پوشاک و سلام پس بهشت برای  پاداش او گردن کشد  خدای عزوجل ببهشت وحی فرماید که من طعام ترا بر اهل  دنیا ساختم مگر بر پیغمبر ووصی. پیغمبر و چون روز قیامت خدای عزوجل ببهشت وحی کند که دوستانم را در برابر  تحفهایشان  پاداش ده پس غلمان  وحوریانی بیرون ایند  که طبقهایی که از مروارید سر پوش داردهمراه داشته باشند چون انهابدوزخ و هراسش نگرند و  بهشت را بانچه در انست مشاهده کنند و علقشان بپرد و نتوانند از ان طبقهابخورند  سپس یک جارچی از زیر عرش فریاد کند که همانا خدای عزوجل دوزح را حرام کرده. بر کسیکه از طعام بهشتش خورد انگاه ایشان دست دراز کنند و بخورند زیرا  از از هراس دوزخ یمن شوند  


مفضل گوید امام صادق ع بمن فرمود ای مفضل انچه بتو مبگویم بشنو و  بدانکه میگویم بشنو و بدانکه حق است  انجام ده و به برادران بزرگوارت خبر ده عرضکردم برادران بزرگوارم کیانند  فرمود کسانیکه 9در رواساختن حوایج برادران خود رغبت دارند سپس فرمود هرکس یک حاجت برادرم. مومن. خودرا رواکند خدای عزوجل روز قیامت صد هزار حاجت اورا رواکندکه نخستین انها بهشت باشد دیگرش اینکه خویشان واشنایان وبرادرانش را اگر ناصبی نباشد ببهشت برد و رسم مفضل این بود که چون یکی از برادرانش در خواست حاجتی میکرد باو میگفت ایا نمیخواهی که از برادران برزگوار باشی 


امام صادق ع فرمود برخی  از فرشتگان اسمان به یک و دو و سه تن از ساکنین زمین که فضل ال محمدرا ذکر میکنند سر کشی میکنند و می گویند نمی بینید اینهارا که با وجود کمی خود بسیاری دشمنانشان فضل ال محمد ص را میس سپس دسته دیگراز فرشتگان گویند این فضل خداست که بهرکه خواهد می دهد  و خدا صاحب فضل بزرگست 


 ابی حمزه گوید  شنیدم امام صادق ع میعرمود شیعیان ما با خود مهربانند چون تنها باشند خدا را یادکنند همانا یاد ما یاد خداست هر گاه ما یاد شویم خدا یاد شود و چون دشمن ما باد شود شیطان یاد شود 2 امام. صادق ع قرمود بزیارت یکدیگر زنده گردانبدن دلهای شما ویاد نمودن. احادیث ما شما را بهم متوجه میسازد پس اگر بانها عمل کنیدهدایت و نجات باببد و اگر انها را ترک کنبد گمراه  و هلاک شوید پس بانها عمل کنبد  ومن ضامن نجات شمایم 


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها