و فرمان فرمان او بود این پبشرفت برایش نامبارک بود پس اندکی سکوت نمود انگاه فرمود مقدرات و احکلم خدا ناچار باید جری شود ای خیران واثق در گذشت ومتوکل بجای او نشست وابن زیات هم کشته شد عرض گردم قربانت چه وقت فرمود شش روز پس از بیرون امدن تو از سامرا یعنی چهار  پیش  2 صالح بن سعید گوید خدمت امام هادی ع رسیدم و عرضکردم قربانت در هر امری در صدد خاموش کردن نور شماو کوتاهی در حق شما بودند تا انجا که شما را در این سرای زشت وبد نامی که سرای گدایان نامند منزل دادند فرمود پسر سعبد تو هم چنین فکر میکنی  سپس با دستش اشاره کرد و فرمود بنگر من نگاه کردم بوستانهایی دیدم سرور بخش و بوستانهایی با میوهای تازه رس که در انها دخترانی نیکو وخوشبوی بود مانند مروارید در صدف  و پسر بچگان و مرغان و اهوان ونهرهای جوشان که چشم خیره شد ودیده ام از کار افتاد انگاه فرمود ما هر کجا باشیم اینها برای ما مهیاست ما در سرای گدایان نیستم 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها